قربانعلی در تایلند

1398/01/29

فروید همان روانشناس معروف و صاحب نظریه روانکاوی چند مرحله رشد برای انسان مطرح کرده است. میگه انسان وقتی از مادر متولد میشه از تولدش لذت می بره ! [احتمالا منظورش عبور کردن از کوسه _ صاحب نظران در املای کوس هم اختلاف نظر دارند؛ در واقع یک گروه میگن کس درسته و آن گروه دیگر معتقدند کوس از نظر نگارش صحیح می باشد، البته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی بدلیل تحریم و عدم اختصاص صد درصدی بودجه ، رسیدگی به این کلمه مهم را تعلیق کرده است ]. مرحله دوم هم موقع دستشویی کردن است که فکر میکنم فروید در این قسمت کمی بی ادبی به خرج داده است. مرحله سوم خوردن شیر مادر است ، ازنظر جناب فروید در این مرحله هم مادر و هم بچه لذت می برند و حال می کنند. مرحله چهارم مرحله سکس است که خودتان استاد این قضیه هستید لازم به تشریح نیست . مرحله پنجم را بعنوان مسابقه مطرح می کنم تا اگر جوابش را پیدا کردید به برنامه مسابقه بزرگ‌برنده باش بفروشم و عایدی آن را خرج امور خیریه کنم ، البته رضا گلزار هم گفته : اون هم در این امر خیر مشارکت خواهد کرد. حالا با این مقدمه وقتی نگاه می کنم پروسه زندگی خود ما هم بنوعی با متد جناب فروید همخوانی دارد و بنوعی ما از این مسیرها حال و حولی کرده ایم. البته جناب فروید گفته که کودکان از طریق بازی با کیر و مقعدشان لذت می برند که علم روانشناسی هم همین قضیه را ثابت کرده است و الان بسیاری از خانواده ها درگیر این مشکل هستند یعنی حتی شده بچه ۵ ساله می خواسته مادرش را بگاید ! بالاخره شرایط خیلی بغرنج شده و نگرانی همه آحاد ملت را فراگرفته است . یادم می آید که اولین بار در اول دبیرستان روز شنبه که کلاس داشتیم امیر به یکی از همکلاسی ها گفت : دیروز حمام رفتی ؟ اون هم تایید کرد و امیر پرسید : جق هم زدی ! باز تایید دوم را هم گرفت و با چهار علامت سفید داوران رفت فینال ، حتی آریا عظیمی نژاد هم رای مثبت داد. ولی واقعا برای من یک سوال و ابهام بزرگ بوجود آمده بود که این جق چیست ؟! از آنجاییکه که دانش آموز زرنگ و کنجکاوی بودم توانستم با کمی تلاش زوایای پنهانی جق را پیدا کرده و بنوعی با توجه به فرهنگ محلی بومی سازی کنم .تغذیه نادرست یعنی فقرویتامین و مواد غذایی مورد نیاز بدن و از طرفی جق های پی در پی باعث شد در اندک زمانی از یک دانش اموز زیر خط فقر به قعر اقیانوس های فقر که از دولت دوم احمدی نژاد شروع شده بود و پس از چهار سال توقف در دولت اول حسن روحانی به سرعت نور در دولت دوم دولت کیر [ببخشید کلید] به سمت پایین حرکت می کرد ، روانه شوم.یعنی زندانیان هیتلر را در اردوگاه آدم سوزی المان و زندانیان استالین در سیبری را وقتی در تلویزیون می بینم ، غبطه می خورم که انها لااقل ظاهرشان از من بهتر است . سرتان را درد نیاورم چون با نظریه علمی شروع کردم مجبورم باز برای حرف های خود به نظریات علمی رجوع کنم . جناب مزلو چند نیاز برای انسان برشمرده است که اولین آن نیاز فیزیولوژیک یعنی جسمانی مانند خوردن ، آشامیدن و سکس است[با اندکی تلخیص و تصرف] . ما در این مدت قیافه مون از کرم خالی به میمون ، به گرگ گرسنه و روباه پاییزی تغییر پیدا می کرد و آنچه که نه تنها کم نمی شد حتی بیشتر هم می شد شهوت بود.بالاخره نیاز باعث شده در طول تاریخ انسان دست به اختراعات بزرگ بزند از جمله: هواپیما ، کشتی ، موبایل و حتی خود جق. فکرم قفل شده تا اینکه شنیدم دولت برای اینکه تو دهان ترامپ بزنه به مسافران تایلند یوروی جهانگیری می دهد. تورها می گفتند فقط گذرنامه هاتون را بیارید سوار هواپیما بشوید و بروید ، همه چیز رایگان است. یعنی از اختلاف قیمت یورو و ریال براحتی و به ارزانی می رفتی به سرزمین کس ها. من که بیست سال است چهار بار گذرنامه خود را عوض کرده ام و هر وقت مامور گذرنامه برگه های آن را ورق زده ، با نگاهی بهم گفته : کیرم تو دهنت با این افتخارات. یعنی هربار رفتم گذرنامه بدون استفاده را عوض کردم. ولی این بار مصمم بودم هم یوروی جهانگیری می گیرم، هم گذرنامه ام مهر مسافرت خارجی می خورد و هم کوس تایلندی می‌کنم. تا حالا برنجش را می خوردیم این دفعه میریم گوشتش را هم اونجا می خوریم.القصه سوار هواپیما شدیم با هزار آرزو و فکر ! در خیالاتم هزاران فکر می گذشت ؛ اینکه روزی چندبار کوس می کنم و از میان این همه کوس چجوری انتخاب کنم ! و اگر تو فرودگاه چندین کوس اومدند چطور یکی را انتخاب کنم که دل بقیه نشکند ، چون واقعا آدم دل نازکی هستم. تو این فکرا بودم که دیدم خانم میهمان دار گفتند : دارند ارتفاع کم می کنند برای لندینگ و خواهش می کرد صندلی را بحالت اولیه برگردانده و کمربند خود را بسته نگهدارید. چون تعدادی از مسافران دسته صندلی را در کونشان کرده بودند و بعضی از عجله کوس کُنان اصلا کمربند نبسته بودند. وقتی که رسیدیم فرودگاه خیلی تعجب کردم ! مثل اینکه قحطی کوس آمده تایلند ! اصلا از زن جماعت خبری نبود غیر از ایرانیان مونث که نمیدانم اونها واسه چی آمدند تایلند ، در حالیکه در زمینه کیر ، خیلی وقت است کشور ما خودکفا شده است و دست به صادرات کیر به گرجستان ، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، ترکیه و امارات زده است ؛ حالا بماند چرا با این اندازه صادرات، کیر واقعا قیمت واقعی خود را پیدا نکرده است، در حالیکه با یک روز صادرات پیاز به عراق قیمت آن به پانزده هزار تومان می رسد. از جلو فرودگاه سوار تاکسی شدم تا به هتل بروم ، نگو که من اصلا فراموش کرده بودم کلیه هزینه ها به عهده آژانس مسافرتی بوده است . بگذریم فشار هواپیما گرفتگی (چیزی شبیه ماشین گرفتگی) و چند ساعت فکر بکن بکن و آخرش به قحطی خوردن کلا سیم های مغزم را قاطی کرده بود . یاد فروشگاههای کشورمان افتادم که بخاطر برنامه دولت کیر ، مردم اجناس را از فروشگاهها بخاطر ترس از قحطی جارو می کردند. گفتم شاید تایلندی هم شنیدند ایرانیان دارند میایند احتمالا قحطی کوس بوجود بیاد و زن جماعت را با چرخ های دستی فرودگاه بردند خونشون. فکرهای مختلف به ذهنم میامد ولی چون رایگان آمده بودم قابل تحمل بود بخصوص که بخودم می گفتم حالا هی در ایران نوبت نان و قند و شکر و حالا هم گوشت برزیلی و مرغ می ایستادی چی می شد! این هم روش. به راننده گفتم : [ hey mr. I love sex . I want sex ]
کیرشو از شلوارش کشید بیرون گفت : ok please گفتم : No no madam madam فهمید چی میگم .
گفتم کاش خیابانی اینجا بود ، واقعا در رساندن منظورم مشکل داشتم. سرتان را درد نیاورم منو برد یه ساحل .دیدم زن و مرد ، کوچک بزرگ لخت ولو شدند در روی شن ها و عده ای هم در حال شنا ! گفتم خدایا شکرت ؛ شنیده بودم تو بهشت حوری میدن ولی نشنیده بودم در کنارشان کیری هم وجود دارد . خیلی شنیده بودم که ایرانی ها در خارج بی فرهنگی می کنند ، گفتم : بزار خودی نشان بدهم و فرهنگ غنی آریایی ها را به دنیا نشان بدهم بنابراین رفتم روی شن ها وسط چندتا خانم زیبا دراز کشیدم و وقتی بهم نگاه می کردند ، می گفتم :[have good day ] آنها هم می خندیدند .
تا اینکه دیدم چند نفر با صدای قهقهه بلند می خندند و دری وری میگن . یکی می گفت : {قدرت از کجا شروع کنیم ؟ _ ممد بریم از اول ساحل . حیدر گفت : از همین وسط شروع کنیم ! اون یکی می گفت : من تا اینا را یکی یکی از کون نکنم نمیرم}. آقا ایرانیا بودند با شلوار کردی (پیژامه ) و پیراهن رکابی داشتند پرسه می زدند . رفتند سر دو تا خانمی که من قبلا بهشون گفته بودم have a good day و آنها خندیده بودند . گفتند : مادام ! ما ایرانی ، کیر کلفت ، اوکی ؟ یکی از خانم ها گفت: کسکش برید پیژامتون را در بیارید . آبروی ایران را بردید. یکی از پسرها برگشت گفت : اوکی فهمیدم یو جنده ؟ اونم گفت : جنده مادرته ، اصلا وضعی بود . دعوایی شد چه دعوا ! تصور دعوای کیر و کوس در تایلند برام غیر قابل باور بود . یواشکی برگشتم هتل گفتم میرم قسمت ماساژ هتل . تعریف اونجا را هم خیلی شنیده بودم . ولی واقعا خیلی گشنم بود . رفتم رستوران دیدم اغلب خانم ها دارند غذا می خورند و چند نفر مسافر مرد غیر ایرانی . با خودم گفتم شاید این مردهای ایرانی تو اتاق ماساژ دارند حال می کنند . گارسون را صدا زدم گفتم : [ mr. Food ,drink , water] گفت : داداش من ایرانی هستم خودت را به زحمت نیانداز فارسی صحبت کن . گفتم چیزی نمیاری برای خوردن ؟ لطفا غذای ایرانی باشه ممنون میشم. گفت : داداش باید بری صندوق اول حساب کنی بعد سرویس میدن. گفتم آخه به ما گفتند همه چیز رایگان است. گفت: من هم مثل تو اومدم ، الان دو ماهه نمیتونم برگردم ایران . چون پول ندارم، اینجا هم کون میدم هم کار می کنم تا پول بلیط برگشت را جور کنم ولی چون دلار جهانگیری را از آژانس ها گرفتند قیمتش شده شناور ، تا پولم جور میشه ، ترامپ یه چیزی میگه ؛ می رینه تو ارزش ریال ! می گفت : الان ارزش پول ایران در بین ۱۸۰ کشور ۱۷۳ هستش. گفتم : مگه تو به ریال کار می کنی ؟ تو ایران معلم و کارگر شعار می دادند می گفتند : حقوق ما ریالیه ، هزینه ها دلاریه ! گفت: داداش اون قانون منع بکارگیری بازنشستگان که درایران اجرایی شد تعدادی از اونها که به ناچار و برای رد گم کنی بازنشست شدند ، الان آمدند اینجا قحبه خانه باز کردند و برای این که به دولت تایلند مالیات ندهند با ریال کار می کنند . می گفت از ایران کوس وارد می کنند و در عوضش برنج می گیرند و به ایران می فرستند. واقعا در چندین سال ریاضی خواندن به این سختی معادله ندیده بودم . داشتیم با بنده خدا اختلاط می کردیم که گفت ببخش اسمت چیه ؟ گفتم : قربانعلی گفت : تو که باید وضعت خوب باشه . گفتم چرا ؟ گفت : مگه تو کارخانه هفت هزار میلیاردی ماشین سازی تبریز را به هفتصد میلیارد تومان نخریدی؟ گفتم نه بابا ، اون قربانعلی ۶۵ سالشه من ۳۵ سال اون پنجم ابتدایی سواد دارد من فوق لیسانس مدیریت دارم و انگلیسی مقداری کمتر از خیابانی متوجه میشم. آهی کشید و گفت: چه کمکی از دستم میاد ؟ گفتم گشنه ام . گفت : اون حله . واسه برگشت به ایران می خواهی چکار کنی ؟ گفتم خودت چی نمیخواهی برگردی ؟ گفت چرا میخوام برگردم ولی فعلا امکانش را ندارم . گفتم چیزی بیار من بخورم ذهنم واشه یه فکری می کنم.غذا را که مقداری ملخ و قورباغه و … آورد خوردم و رفتم اتاق . ذهنم کلا از این رو به آن رو شده بود در ثانیه هزار فکر‌بکر خوب به ذهنم میامد . فردا رفتم پیشش گفتم : من تصمیم ام را گرفتم میخواهم برگردم گفت چجوری؟ گفتم بیا بریم ساحل اونجا سوار قایق های تفریحی می شویم ، وقتی از کنار کشتی ها رد می شویم می پریم طناب یکی را می گیریم میریم مدیترانه پیاده می شویم و از آنجا توسط اردوغان به داعش در سوریه ملحق می شویم. گفت بابا سردار سلیمانی داعش را شکست داده ، هفته پیش بشار اسد هم تو تهران بود ؛ اومده بود دلارها را ببره ! گفتم چرا خودش ؟ گفت : ترامپ بانک ها را تحریم کرده ، دیگه بشار خودش میاد می بره ! انصافا اطلاعات پسره خیلی زیاد بود گفتم داداش چقدر خبر گوش می کنی تو ، سطح تحصیلاتت چقدره ؟ گفت : دکترای علوم سیاسی دارم از واحد علوم تحقیقات . گفتم چرا جایی استخدام نشدی یا تدریس نکردی ؟ گفتش واحد علوم تحقیقات درس های علوم سیاسی را فقط به صادق زیباکلام و فائزه هاشمی می داد ، دیگه فرصتی برای دیگران نمی ماند.سنم هم از سن استخدام گذشته است. گفتم پس یه کاری بکنیم .گفت چی گفتم بریم دریای سیاه و از آنجا به نیوزیلند بریم و یکی از مساجد را به گلوله ببندیم .اون وقت مارا حبس ابد می دهند و در زندان همه امکانات هست و چون جرایم خیلی پایین هست اصلا زندانی ندارند و مامورها هم بیکار می نشینند بخصوص که شنیدم اغلب پلیس هایشان زن هستند ، تا اخر می توانیم اونجا کوس بکنیم. فکرم را پسندید داریم میریم اونجا الان تونل مانش هستیم.

نوشته: سامان


👍 16
👎 5
25554 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

762124
2019-04-18 20:44:38 +0430 +0430

دارم تخمامو میخارونم ببینم چیزی میاد به ذهنم بنویسم یا نه

4 ❤️

762126
2019-04-18 20:46:44 +0430 +0430

بد نبود ولی خدایی طنز فقط طنزهای شاه ایکس!

7 ❤️

762127
2019-04-18 20:47:37 +0430 +0430

معلومه خیلی تو کف کوسی جقی

0 ❤️

762129
2019-04-18 20:49:27 +0430 +0430

جالبناک بود!

2 ❤️

762155
2019-04-18 21:47:49 +0430 +0430

طنز نبود…

5 ❤️

762191
2019-04-19 01:52:25 +0430 +0430

طنز تلخی بود

1 ❤️

762192
2019-04-19 01:55:08 +0430 +0430

shahx-1 جان سخت نگیر از ۹۰ درصد داستانهای جقیا بهتر بود. اما طنز تو یه چیز دیگه‌ست

4 ❤️

762195
2019-04-19 02:29:02 +0430 +0430

وضعیت یه جوریه که همچین چیزی رو تحت عنوان طنز باید بخونیم :/
ان شاالله که یه شهابی شهاب سنگی چیزی بیاد بخوره به ایران نصفمون بمیریم نصفمون بخار بشیم

1 ❤️

762207
2019-04-19 04:52:06 +0430 +0430

کون بچه سولاخ کنجدی دو ساعت زر میزنی و کنفرانس میدی که فروید چنین و حسن گوزساز بهمان اونوقت نمیتونی دوکلمه با راننده تاکسی انگلیسی صحبت کنی؟
ننویس دیگه داستان بعدیت برسه شلوارتو میکشم پایین همینجا زیر داستان میکنمت

0 ❤️

762219
2019-04-19 06:13:50 +0430 +0430

شاه ایکس جان نقد این داستان کار خودته
طنز نبود که کصشعر بود

3 ❤️

762232
2019-04-19 11:45:53 +0430 +0430
NA

اها

0 ❤️

762233
2019-04-19 11:58:24 +0430 +0430

قربانعلی از بچه های ناب سلطان آباد و اکبر آباد

0 ❤️

762253
2019-04-19 17:47:06 +0430 +0430

عجب… دوباره بنویس که بانمکی

0 ❤️

762280
2019-04-19 20:22:02 +0430 +0430

ناراحت ميشي اگه بگم كس شعر بود!؟

1 ❤️

762430
2019-04-20 05:17:06 +0430 +0430

چقدر کس و شعر و بی محتوا کیرم تو‌مغز پریودت کس کش

0 ❤️

772159
2019-06-07 13:11:16 +0430 +0430

ای دهنت سرویس

0 ❤️