قرمز پوشیدن

1400/08/08

با هم توی یکی از سایت های bdsm آشنا شده بودیم. قد نزدیک ۲ متر، چشم‌های آبی و موهای طلایی.‌ هیکلش واقعا خوب بود چون والیبال حرفه‌ای بازی می کرد. توی تعطیلات آخر هفته با هم رفته بودیم مهمونی. اونجا با چند نفر لاس زده بودم و عصبانی شده بود‌. بعد مهمونی رفتم خونش. به محض این که وارد شدیم سر تا پام رو اسکن کرد.
-مگه نگفته بودم مشکی نپوش؟
لبخند زدم. +من لباسی غیر از مشکی ندارم.
آروم تاپ و شلوارم رو در آوردم.
با لبخند به پهنای صورت ادامه دادم. +ولی اون زیر داستان فرق داره.
چشماش گرد شد.
یه ست سکسی قرمز پوشیده بودم. سوتین حریر قرمز که وصل می شد به یه قلاده ظریف قرمز دور گردنم و یه شورت حریر قرمز. با جوراب های توری تا امتداد زانوهام.
چیزی نمی گفت. فقط نگاه می‌کرد. چند ثانیه به همین منوال گذشت. چشماش رو ازم برداشت و رفت توی آشپزخونه. چند ثانیه بعد با یه صندلی برگشت.
-بشین.
با دست به صندلی اشاره کرد.
خرامان خرامان رفتم سمت صندلی و آروم نشستم. به محض این که نشستم روی صندلی حس کردم چیزی پیچیده شد دور گردنم. طناب بود. طناب ضخیم. گردنم رو بست به چوب تکیه صندلی. جوری که سرم به عقب خم شده بود و اگر تکونش میدادم احساس خفگی بیشتر می‌ شد. به زور نفس میکشیدم.

  • داری خفه میشی؟ آره؟ این برای اینه که میدونم اگه بهت بگم سرتو نگه دار نگه نمیداری‌. همش تکون میخوری. همش میخوای ازم فرار کنی‌. لجبازی. دستات رو ببر پشتت.
    دستام رو بردم پشت صندلی. محکم با طناب به هم بستشون. داشتم دیوانه می شدم. یعنی میخواد باهام چیکار کنه؟ صورتش رو نمیدیدم. دوست داشتم ببینم، بلکه شاید بتونم حدس بزنم میخواد باهام چیکار کنه. دستام پشت صندلی بسته شده بود و سرم رو با طناب ثابت نگه داشته بود. بالاخره اومد و جلوم ایستاد. یه نگاهی به طناب دور گردنم انداخت و زیر لب گفت خوبه. توی چشماش نگاه کردم. چند ثانیه نگاهمون قفل شد تا این که شروع کرد به لمس کردن سینه هام از روی سوتینم. آروم دستش رو می کشید روی سینه هام. با نوک انگشتاش سینه هام رو نوازش می کرد.
    -سینه های قشنگی داری. قرمز بهشون میاد. کاش خودشونم قرمز بودن.
    مکث کرد.
    -البته میتونن قرمز باشن.
    سوتینم رو باز کرد. دوباره نوازشش شروع شد. تازه فهمیدم منظورش از سینه قرمز چیه. دستش رو عقب برد و محکم روی سینه هام زد. درد توی قفسه سینم پیچید. نمیتونستم تکون بخورم و خودمو جمع کنم. کامل در اختیارش بودم. آروم ناله کردم و با التماس به چشم هاش نگاه کردم. خندید.
    -تازه اولشه. از الان ناله میکنی؟
    ضربه دوم روی سینه هام فرود اومد. دستش سنگین بود. بدون وقفه ضربه می زد. هر تکونی که میخوردم فشار طناب روی گردنم بیشتر می شد. مجبور بودم سرم رو بالا بگیرم و به صورتش نگاه کنم. چشم‌هاش برق میزد. از صورتش مشخص بود داره لذت میبره. سینه هام داغ شده بودن و با هر ضربه ناخودآگاه تکون میخوردم که نفس کشیدنم سخت‌تر میشد. بین درد ضربه ها روی سینم و گیجی نفس نکشیدن گیر کرده بودم. این که کاملا در اختیارش بودم بیشتر تحریکم می کرد. ناله میکردم و تکون میخوردم.
    -میخوای فرار کنی؟ میخوای از زیر دست من فرار کنی؟
    جوابی ندادم. ضربه ها رو محکمتر کرد.
    -جواب منو بده.
    +نه… نمیتونم…
    ضربه بعدی روی گونه چپم فرود اومد. چپ و راست می زد توی صورتم و من بی دفاع بودم. به خاطر طناب روی گردنم نمیتونستم صورتم رو برگردونم. ناله کردم.
    +لطفا…
    -لطفا چی؟ فکر میکنی هر غلطی دلت خواست میکنی و من تنبیهت نمیکنم؟
    دو طرف صورتم رو با دستش فشار می داد.
    -بلند بگو. دیگه توی مهمونی با بقیه لاس نمیزنم.
    محکم زد توی صورتم.
    -شوخی ندارم. من و تو و این صندلی میتونیم حالا حالاها اینجا باشیم. دوست داری تا فردا صبح تحقیرت کنم؟ دوست داری ببندمت به تخت و اینقدر اسپنکت کنم که نتونی تا چند هفته درست بشینی؟
    سرم رو به علامت نه تکون دادم.
    -با هر ضربه عذرخواهی میکنی.
    محکم توی صورتم زد. طوری که صندلی از شدتش تکون خورد.
    +معذرت میخوام. دیگه توی مهمونی با کسی لاس نمیزنم.
    دوباره با همون شدت زد اون طرف صورتم.
    +معذرت میخوام…
    اینقدر ادامه داد که صدام نامفهوم شد. اشک از چشمام میومد. صورتم میسوخت و سرم گیج میرفت. هر از گاهی میرفت سراغ سینه هام و جوری می زد روشون که برق از سرم میپرید. بدون وقفه می زد.
    +معذرت میخوام. لطفا کافیه. دیگه نمیتونم.
    با هق هق گریه التماس میکردم که تمومش کنه.
    دست هام رو باز کرد. طناب دور گردنم رو هم.
    -میری روی تخت. شورت و جورابت رو در میاری و داگی استایل میشینی.
    از روی صندلی پا شدم. سرم گیج می رفت. به زور خودم رو رسوندم به اتاق خواب و شورت و جورابم رو در آوردم. چهار دست و پا نشستم روی تخت. دعا میکردم که اسپنکم نکنه. از طرف دیگه میدونستم که با این تنبیه آروم نشده. یا قرار بود اسپنکم کنه، یا جوری بکنتم که نیم ساعت تمام زجر بکشم.
    صدای پاش رو شنیدم که نزدیک می شد. صدای باز کردن بسته پلاستیکی رو شنیدم. قطعا کاندوم بود. نزدیک شد و کمرمو با دستاش گرفت. چند ثانیه مکث کرد و خودش رو کامل واردم کرد. از درد ناله کردم. سایزش بزرگ بود.
    -من معمولا تا آخر نمیکنم تو. ملاحظه اینو میکنم که جثت کوچیکه و تحملش رو نداری‌‌. امروز از این خبرا نیست. برای لذت خودم میکنمت. ناله و التماس هم تاثیری نداره.
    محکم بدنش رو به بدنم می‌کوبید و دستاش رو توی پهلوم فشار می داد که تکون نخورم. نعره های مردونه اتاق رو پر کرده بود‌.
    -خیلی تنگ و کوچیکی…
    از درد ضعف کرده بودم. با هر برخورد بدنش به جلو پرتاب می شدم اما با دستاش باز منو میکشید عقب سمت خودش. جیغ میزدم و ناله میکردم.
    +لطفا آرومتر… نمیتونم… واقعا نمیتونم.
    خودش رو محکمتر به بدنم کوبید.
    -نمیتونی؟ قصدم دقیقا همینه. اون موقع که با غریبه ها لاس میزنی فکر این هم باش که برسیم خونه جرت میدم.
    جیغ زدم +معذرت میخوام.
    -خفه شو، فقط خفه شو. یه غلطی میکنی تنبیهش رو هم تحمل کن.
    فشار دستاش روی بدنم بیشتر شد و با شدت بیشتری عقب و جلو کرد‌. فهمیدم داره ارضا میشه. چند ثانیه آخر که موقع ارضا شدنش بود برای من بدترین بود چون واقعا وحشی می شد و کنترلش رو از دست می داد. یادش می رفت که چقدر جثش از من بزرگتره. جیغ های من بیشتر تحریکش می‌کرد. ناله بلندی کرد و خودش رو توم خالی کرد. بلندم کرد و محکم بغلم کرد‌.
    -دختر خوب…
    دستش رو روی قرمزی صورت و سینه هام می کشید و آروم نوازش می‌کرد.
    -قرمز بهت میاد…

نوشته: شراره


👍 14
👎 1
50801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

839827
2021-10-30 08:00:05 +0330 +0330

خوب بود، یک داستان سکسی اما به دور از واژه های معمول جنسی.
تعریف فضا باعث میشه خواننده بهتر بتونه خودش رو درون داستان حس کنه. نظرم اینه اول دستهاش رو به صندلی می بست و بعد گردن حس ماجراجویی بهتری رو به خواننده می داد.
درود

1 ❤️

839888
2021-10-30 19:58:04 +0330 +0330

خب این چی بود؟
شکنجه ؟ یا برده بودن
هر چی بود کیری بود !

0 ❤️

840126
2021-11-01 03:32:25 +0330 +0330

قشنگ بود افرین

0 ❤️

846363
2021-12-05 02:39:27 +0330 +0330

قشنگ بود و لذت بردم 👌 😎

0 ❤️

900886
2022-10-30 22:15:49 +0330 +0330

کامنت کس لیسها

0 ❤️

945237
2023-09-01 21:26:30 +0330 +0330

از لحاظ جنسی خوب نوشته شده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها