قشنگترین ثریای دنیا

1398/02/26

سلام خدمت دوستان شهوانی عزیز
حمید هستم ۲۷ ساله از کرج
دوستانی که پایه ثابت باشن شاید من رو بشناسن و خاطراتم رو خونده باشن
تازه ویزیتور یه شرکت کیک شده بودم.تو این شرکت ما سفارشات رو تلفنی ثبت میکردیم و فقط جلسات رو میرفتیم دفتر. یکی دو هفته ای از شروع به کارم گذشته بود که از دفتر زنگ زدن و گفتن امروز جلسه هست و بیا دفتر.
رفتم دفتر و برای اولین بار همکارها رو دیدم.چند نفر پسر بود و یه چندتایی هم زن و دختر بود که تقریبا از هیچکدوم خوشم نیومد به جز یه خانم حدودا سی ساله.قیافه ی جذابی نداشت و حتی آرایش هم نکرده بود ولی خیلی شوخ بود و با بچه ها بگو بخند میکرد که تو همون دیدار اول خیلی به دلم نشست.ولی همش از دخترش حرف میزد که فهمیدم متاهله اصلا به عنوان رفاقت بهش فکر نمیکردم ولی بعنوان همکار خیلی دوست داشتم باهاش حرف بزنم ولی چون هر از گاهی همدیگه رو میدیدیم اونم تو جلسه نمیشد زیاد نزدیکش بشم.تا اینکه شرکت یه گروه زد و اجباری باید کل کارکنان عضو میشدن.منم این گروه رو بهترین موقعیت دونستم تا با اون خانوم که بعدا فهمیدم اسمش ثریاس بیشتر حرف بزنم.وقتایی که تو گروه پست میذاشتم مرتب اونم لایک میکرد و گل میفرستاد و رفتم پی وی بخاطر توجهش بهم ازش تشکر کنم که همین شروع دوستیه ما شد.بیشتر باهم صحبت میکردیم و از زندگیش میگفت و متوجه شدم داره از شوهرش جدا میشه و آخرای کاره طلاقش مونده.برخلاف صورت شاد و لب همیشه خندونی که داشت فهمیدم که زندگی سخت و دله پر دردی داره.شده بودم سنگ صبورش و هر روز باهم صحبت میکردیم.جوری شده بود که اگه یروز باهم حرف نمیزدیم دلتنگ هم میشدیم.یواش یواش رابطمون شد هر روز تلفنی حرف زدن و بعدشم همدیگه رو دیدن.بدجور به هم وابسته شده بودیم ولی این وسط حرفی از سکس نبود با اینکه با شوهرش زندگی نمیکرد و تقریبا جدا شده بودن ولی باز تا اسم شوهرش از شناسنامش بیرون نمیومد بیوه حساب نمیشد.تا اینکه من با رئیس حرفم شد و از شرکت اومدم بیرون و رو تاکسی کار میکردم.یروز که باهاش صحبت میکردم گفت حالم خوب نیست و دلم گرفته.گفتم بیام دنبالت که گفت نه الان نمیتونم بیام بیرون فردا صبح بیا دنبالم من رو تا منطقه ویزیتم ببر و باهم حرف بزنیم.
فرداش ساعتای هفت صبح بود رفتم دنبالش و رفتیم سمت بنفشه.دوتا رانی و کیک گرفتم.ماشین رو یجای خلوت پارک کردم شروع کردیم رانی و کیک رو خوردن و حرف زدن که زد زیر گریه و گفت که بالاخره طلاق گرفتم.گفتم گریه نداره که راحت شدی و یکم بغلش کردم و بوسیدمش و سرش رو گذاشته بود رو شونم و هق هق میکرد و منم نازش میکردم و بهش دلداری میدادم که نترس تنها نیستی و من پیشتم و این حرفا،که گفت حمید خیلی دوست دارم دستمو سفت چسبید و بوسم کرد.منم برگشتم به سمتش و لباش رو بوسیدم.و دوباره و دوباره که دیگه لبامون از هم جدا نشد و شروع کردیم لب بازی کردن و گفتم دیگه واسه خودم شدی و دوباره لبای هم رو میخوردیم که گفت حمید نکن خیلی وقته سکس نداشتم حالم بد میشه اینجا هم نمیشه کاری کرد.گفتم باشه فقط میذاری به سینه هاتم دست بزنم که دکمه بالای مانتوش رو باز کرد و باز ازش لب گرفتم و سینه هاش رو گرفتم تو دستم.دوتا سینه سایز تقریبا هفتاد سفت داشت با نوک کوچیک که فشارشون دادم خیلی بهم چسبید و بعد ولش کردم که اذیت نشه.قرار شد من پنجشنبه یه جا ردیف کنم و بریم یه سکس ردیف کنیم.بالاخره پنجشنبه خونه داداشم رو ردیف کردم قرص تاخیری انداختم و رفتم دنبال ثریا.تا رفتیم تو خونه سریع همدیگه رو بغل کردیم و شروع کردیم لب بازی کردن.همینطوری که لب بازی میکردیم شروع کردم سینه های سفتش رو مالیدن و بعدشم دستم رو حلقه کردم دور کمرش و به خودم(کیرم)فشارش میدادم و بعدش آروم دستم رو از زیر شرت و ساپرتش رد کردم و لپای کونش رو تو دستام گرفتم وای خدای من عجب کون نرمی داشت.خیلی حال کردم.همینطوری که مشغول بودیم ثریا دستش رو برد سمت کیرم و از رو شلوار یه دست روش کشید و من رو هول داد به سمت عقب.گفتم چیشدی یهو؟گفت چه کیر بزرگی داری تو؟؟؟من نمیتونم این رو بردارم که خندیدم و گفتم خونه کوچیکه بزرگ دیده میشه و زدیم زیر خنده ولی وقتی بعده کلی اصرار من خواست برام ساک بزنه دیدم بیشتر از ختنه گاهم تو دهنش جا نمیشه و بیخیال ساک زدن شدیم و باز شروع کردیم لب بازی کردن و لباسامون رو در آوردن.اول تابش رو درآوردم و شروع کردم بالای سینه های گرد و سفت سبزه اش رو خوردن و چه حالی میداد.حدود یه یک ربعی سینه هاش رو خوردم و همزمان از رو ساپرتش کس خوشگلش رو که هنوز ندیده بودم رو میمالیدم که دیدم اوه اوه یجور کسش خیس شده که ساپرتشم خیس کرده شرتش که بماند.بعد از اینکه حسابی سینه هاش رو خوردم به سمت پایین حرکت کردم و تا بالای ساپرتش رو بوس میکردم و میخوردم و دیگه دستم رو برده بودم زیر شرتش و کس تپل و لزجش رو میمالیدم و مثه مار به خودش میپیچید.واقعا خیلی کس کوچیک ولی توپر و لزجی داشت.ساپرت و شرتش رو درآوردم ازش خواستم سرپا واسته و یه نگاه کلی انداختم به کس و کونش و لپای کونش رو یه بوس خوشگل کردم و صورتم رو فشار دادم بهش.بعد ازش خواستم دراز بکشه و پاهاش رو باز کنه تا همونطوری که قول داده بودم کس خوشگلش رو حسابی براش بخورم.دراز کشید وقتی رفتم سمت کسش دیدم زیادی خیسه و نمیشه خوردش رفتم دستمال کاغذی آوردم و کسش رو حسابی خشک کردم و شروع کردم خوردن.حدودا یه سی ثانیه ای خورده بودم که دیدم باز پر آب شد و نمیشه خوردش.گفتم دختر تو چقد شهوتی هستی چقدر از کست آب میاد؟همینطوری پیش بره جفتمون رو آب میبره و زدیم زیر خنده و گفت اگه بدونی از کیه سکس نداشتم بهم حق میدی که گفتم خیالت راحت یجور میکنمت تلافی همه ی این روزا در بیاد.کیرم رو گرفتم تو دستم و کلاهکش رو میمالیدم رو چوچولش و باهاش بازی میکردم و ثریا التماس میکرد که بکن توش که دارم غش میکنم.یکم دیگه با کسش بازی کردم و آروم سرکیرم رو فشار دادم که بره تو ولی دیدم نمیره.مثه این بود که بخوای بار اول بکنی تو کون کسی که تا حالا نداده.یکم فشار رو بیشتر کردم و کلش رو فرستادم رفت تو که دیدم خودش رو کشید عقب و گفت اوه اوه چقد کلفته پاره شدم.گفتم دختر فعلا کلش رو جا دادم بخدا این کلفت نیست تو زیادی تنگی.همونطوری کلش رو بازی بازی دادم و یواش یواش مقدار بیشتری از کیرم رو فشار میدادم تا بره داخل که بالاخره همش رو کردم تو کسش و روش دراز کشیدم و شروع کردیم لب بازی کردن تا یکم جا باز کنه.بعد یک دقیقه آروم تلنبه زدن رو شروع کردم.انقدر تنگ بود که کیرم وقتی میمومد بیرون سفید میشد انگاری که خون بهش نرسیده باشه.خیلی بهم حال میداد کسش مثه کوره داغ بود و تنگ و لزج.تاحالا کس به این تنگی نکرده بودم حدود یه پنج دقیقه ای تو همین حالت تلنبه زدم و بعدش رو پهلو خوابوندمش و از پشت چسبیدم بهش و کیرم و کردم تو کس تنگ و داغش.دیگه راحت جا میشد ولی هنوزم انگار یکی کیرم رو تومشتش گرفته بود یه چند دقیقه ای هم تو این حالت کردمش که احساس کردم آبم داره میاد که دیگه تلنبه نزدم و تا ته فشار دادم رفت داخل و از پشت بغلش کردم.یکم که گذشت و احساس کردم اوضاع بهتره داگ استایلش کردم و طبق معموله سکسام(اونایی که خاطراتم رو خوندن میدونن)یه بوس خوشگل لپ کونش رو کردم کیرم رو کردم تو کسش و باز شروع کردم تلنبه زدن دو سه دیقه تلنبه زده بودم که باز دیدم آبم میخواد بیاد که رفتم دوتا دستمال کاغذی آوردم و گذاشتم رو کمرش و باز کردم تو کسش و بعده چند تا تلنبه زدن کشیدم بیرون و تمام آبم رو ریختم تو دستمال و همونطوری دراز کشیدم روش و بعدش بغلش کردم و یه نیم ساعتی تو بغل هم دراز کشیدیم و لب میگرفتیم و من با سینش بازی میکردم و اون با کیرم ور میرفت و از هم تشکر میکردیم.چون قرص انداخته بودم بازم کیرم راست شد و یبار دیگه هم سکس کردیم و ثریا گفت که دیگه نمیتونم و کسم داره میسوزه منم دیدم که دیگه آبم نمیاد اومدم باز بغلش کردم و دراز کشیدیم و بعد یک ساعت از خونه زدیم بیرون.بعده اون سکس علاقمون به هم خیلی بیشتر شد و هنوزم با هم هستیم و همچنان سکس میکنیم ولی چیزی که برام جالبه همچنان کسش تنگ و جا باز نکرده.
خاطره من و زینبم یه دو ماهی میشه نوشتم ولی تو سایت نذاشتن هنوز.
امیدوارم از خاطره ام خوشتون اومده باشه.
دوستون دارم کوچیک شما حمید

نوشته: حمید


👍 1
👎 5
22037 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

767845
2019-05-16 20:46:05 +0430 +0430

کاااااش اون شب داروخونه بسته نبود
کاش میریخت رو فرش
کاش اصلا مامانت تورو میخورد
ولی نمیذاشتن ی جقی پا به جهان بذاره…

1 ❤️

767870
2019-05-16 22:00:21 +0430 +0430

زمان شاه یه شو میداد تلویزیون به اسم ایتالیا ایتالیا. یه اسکل پشت کوهیو برده بودن خاستگاری یه زن ثروتمند. پرسید دوماد چیکارس گفتن کارخونه داره!! پرسید کارخونه چی؟ جواب داد کارخونه نون خامه ای!! ? البته من فکر کردم طنز بود ولی ظاهرا واقعی بوده… شرکت کیک؟؟ اخه کیک شرکت داره اسکل؟؟؟ اون پزشگاهه ابله نه شرکت اگرم مقیاس بزرگشو بخوای میگن صنایع غذایی مثلا درنا شرکت کیک دیگه چیه اصلا به عمرت شهرو دیدی اوشکول خان؟؟
تا شرکت کار میکردی بعد هفته ها بعد تو جلسه برای اولین بار همکارا رو دیدی؟ قبلش هر روز تو زیر زمین کونت میزاشتن که کسیو ندیده بودی؟؟؟ یا یه طقه کامل در اختیارت بود؟؟ از کی تاحالا تل مارکت ها و فروشنده ها رو میبرن جلسه؟؟ جلسه برای هیئت مدیره و اعضای ارشد شرکته که برای شرکت تصمیم بگیرن نه توی کون تلق تولوق!! زنه تلفنی کار میکرد بعد تو بردیش منطقه ویزیتش؟؟ یعنی هنوز فرق ویزیتور با فروشنده تله مارکت رو نمیدونی بعد داستان نوشتی برامون؟؟
تو گروه تلگرام لایک کردین؟؟؟ یعنی من موندم یه شوفر عمله که از شدت حشر دنده رو میکنه تو کونش رابطش هم با تکنولوژی در حد رابطه خر با مونیتوره مارو رو چی فرض کرده این چرندیاتو نوشته!!! ?

1 ❤️

767874
2019-05-16 22:06:43 +0430 +0430

دیس دوم چرت

0 ❤️

767891
2019-05-16 22:53:23 +0430 +0430

این پپسی نظراتش عالیه .خیلی بانمکی شیطوننن

0 ❤️

767904
2019-05-17 00:44:29 +0430 +0430

طلاق خیلی بده تورو خدا طلاق نگیرین و با اخلاق و صبر و تحمل بهم کمک کنین و دیدین اگه نتونسین طلاق بگیرین
یکی از آشناهای ما هشت سال با شوهر اولش سروکله زد دید ننیتونه نه شوهرش غیرت داره نه کار نه پول نه میتونه بچه دار بشه طلاق گرفت و الانم شوهر کرده دوتا پسر داره و خوشبخت وقتی نگاه میکنه به پشت سرش زندگی گذشتشو یه کابوس میبینه که چرا همون روز اول با اون مردتیکه علاف بیکار و دروغگو بهم نزده
بهضی موقع ها ما راه رو انتخابمون رو اشتباه میکنیم تا میخوایم بجنبیم درستش کنیم میبینیم نصف عمرمون رفت

0 ❤️

767922
2019-05-17 04:02:39 +0430 +0430

فقط تا ختنه گاهو.تونست بخوره؟ خخخخ

0 ❤️

767947
2019-05-17 10:05:07 +0430 +0430
NA

واسه جنده قصه هم مینویسن خاک تو سرتون

0 ❤️

768126
2019-05-18 09:15:39 +0430 +0430

چرت*

ها کوکا

0 ❤️

769158
2019-05-24 14:09:10 +0430 +0430

مگه اینکه تا سوراخ کونت ختنه گاهت باشه کسمیخ

0 ❤️