سلام اولش بگم من یه دختر احساسی و سردرگمم اسمم شیرینه البته همه میدونیم واقعی نیست 22 سالمه تازه ازدواج کردم تو شهرمون سن ازدواج یکم از سن من پایین تره ولی خوانواده ام رو من حساسن واسه همین گفتن باید حتما از بیست رد بشم و بعد ازدواج کنم پدرم اصرار داشت درسمو بخونم بعد ازدواج کنم ولی من چون درسم خوب نبودو مشروط شده بودم گفتم نمیخوام ادامه بدم. آشنایی با اندام جنسی و تجربه یه سکس نصف و نیمه رو تو 14 سالگی داشتم قصه نمیگم نمیتوام تلخی های زندگیمو مرور کنم فقط اونایی که انتخاب من بوده براتون میگم تو سن 18 سالگی عاشق مردی شدم که یه مغازه داشت اسم اونم میذاریم بهنام 13 سال از حودم بزرگتر بود ولی مهربون و خوش زبون . تو 2 سال خیلی عاشق هم شدیم رابطمون بالا و پایین و دعوا زیاد داشت ولی عاشق هم بودیم هرچند وقتی دونفر مال هم نباشن نمیشه دیگه خلاصه اش میکنم من به خاطر غرورم واسه اینکه خوانواده اش هیچوقت منو نمیخواست پا رو دلم گذاشتم و گفتم نمیخوام باهات ازدواج کنم اونم تاچند وقت دنبال این بود که راضیم کنه ولی نشد به خودم گفتم من آدمش نیستم که کنایه و تیکه تحمل کنم بیخیالش و باور کنید تمام این دوسال ما فقط یه بار همدیگرو بوسیدیم اونم آخرین بار که از هم جدا شدیم خواستگار زیاد داشتم ولی نمیخواستم تو شهر خودمون ازدواج کنم چون نمیتونستم بهنامو ترک کنم و همش یواشکی نگاش میکردم آخرش یک خواستگار آشنا که چند سال میشناختیمشون برام اومد خوب و خیلی هم برای ازدواجمون اسرار داشت گفتم منو نمیشناسی گفت چند ماه قبل تو عروسی دیدمت و عاشقت شدم خلاصه به بابام گفتم همچیش خوبه فقط من باهاش آشنا نیستم احساسی بهش ندارم بابام گفت خودت میدونی منم جواب منفی دادن اومد دم دانشگاه اسرار کرد باهام حرف بزنه منم باهاش حرف زدم گفتم دلیل رد کردنش فقط این بوده که عاشقش نیستم بهم گفت حتی بهم علاقه نداری گفتم نه گفتش بیا باهم یکم رابطه داشته باشیم سرتونو درد نیارم یه ماهی باسجاد رابطه تلفنی داشتیم تا اینکه یه روز که تو ماشینش یه جای خلوت حرف میزدیم لبامو بوسید و بوسه رو ادامه داد و لبامو میخورد دروغ چرا با این بوسه تنم داغ شد شهوتم زد بالا ولی خب جلوشو گرفتم و بهش گفتم ادامه نده اونم نداد ولی من با خودم گفتم خوب من که عشقم و از دست دادم آدم حشری هم که هستم گفتم که از 14 سالگی تجربه سکس رو داشتم واسه همین به سجاد جواب مثبت دادم تا حداقل شهوتم تموم بشه دقیقا یه ازدواج به خاطر هوس چون سجادم مرد خوشکل و خوش تیپی بود فقط قدش کوتاه تر از بهنام بود وگرنه لبای گوشتی صورت سفید و چشمای عسلی داشت خودمم که سبزه ام عاشق مردای سفید

ازدواج کردیم اولین شبمون خنده دار بود بیشتر بعد عقد و مراسم و اینا ما رفتیم که باهم بخوابیم منم که خجالت میکشیدم برای همین با یه تیشرت و شلوارک رفتم زیر پتو سجادم اومد کنارم دراز کشید منو کشید تو بغلش لباشو گذاشت رو لبامو میخوردشون منم باهاش همراهی کردم لبامو ول گرد رفت سمت گردنم گردنمو میخورد و گاز میزد داشتم نفس نفس میزدم سرشو آورد بالا و تو چشمام نگاه کردو گفت عاشقتم عسلم تیشرتم و از تنم کشید بیرون و تیشرت خودشم درآورد دوباره گردنمو خورد و به سمت سینه هام میرفت سوتینمو داد پایین و سینهامو با دستاش ماساژ داد بعد نوکشو چنان محکم مک زد که نفسم رفت من آه میکشیدم و اون یک سینه تو دهنش یکی هم تو دستش که هرچند دقیقه جاشونو عوض میکرد رفت پایین تر شلوارکمو باشورت درآورد منم دیگه تو اوج هوس بودم و آه میکشیدم بلافاصله لباشو گذاشت رو کسم و منو دیولنه کرد دیگه پوهاشو گرفته بودم و به کسم فشارش میدادم چون اولش بود سریع ارضا شدم و آه بلند کشیدم که مجبور شد دهنمو بگیره بعد چند دقیقه دیدم اون ارضا نشده براش کیرشو از تو شلوار درآوردم یه کیر متوسط و سفید کردم تو دهنم و براش ساک زدم چند دقیقه نشد که کیرش تو دهنم بود و ارضا شد راستش فهمیدم خیلی زود ارضا شد ولی گفتم چه اهمیتی داره شای چون تجربه نداره اینجوریه ولی اشتباه کردم چون دقیقا چیزی که به خاطرش ازدواج کردم اشتباه از آب دراومداز ا لش هم گفتم به سجاد که آمادگی اینگه باهم سکس کامل داشته باشیم ندارم باشه چند ماه دیگه ببالاخره تصمیم گرفتم سکسمون گامل بشه برای همون یه وقتی داشتیم سکس میکردیم کیرشو کرد داخل کسم و خونم اومدو من تبدیل به خانوم شدم ولی همچنان تو سکش مشکل داریم من یا باسد وقتی کسمو میخوره ارضا بشم یا بعدا اصلا نمیشه چون تا کیرشو میکنه تو کسم ارضا مبشه و من لذتی نمیبرم واسه همین گاهی میام تو این سایتا سکسی تا خودمو خالی کنم بنظرتون من چیکارکنم تصمیم گرفتم طلاق بگیرم چون تنها دلیل ازدواجش سکس بوده ولی سجاد عاشقمه و وقتایی که میفهمه ارضا نشدم دائما معذرت میخواس. ولی برای من خوب معذرت خواهی فایده نداره

نوشته: hani22pani