سلام اسم من صدام حسين ( اسم مستعار ) 22 سالمه خاطره اي كه ميخوام براتون تعريف كنم براي 1 سال پيشه من تو مغازه بابام بعضي موقع ها ميومدم بيرون براي هوا خوري و ديد زدن كس و كون روبروي مغازمون يك خونه بود كه يه دختر تقريبا 20 ساله داشت كه با اينكه مانتو زياد تنگ هم نداشت ولي ميشد حدس زد كه بدن رو فرم و باحالي داره راه كه ميرفت بد جوري كونش تو مانتو بازي ميكرد و آدم را به هوس مينداخت اين دختر هر روز ساعت 9 ميرفت بيرون و تقريبا ساعت 12 ميومد خونه يه روز دنبالش كردم ببينم كجا ميره هر روز ديدم رفت تو يه باشگاه بدن سازي بانوان فهميدم كه ميره بدنشو براي شوهر آينده اش سكسي كنه پيش خودم گفتم اي كاش ميتونستم يه دفعه دست به اون سينه هاش و كون نازش بزم يه روز ظهر كه ميومد بابام تو مغازه نبود منم يه متلك بهش گفتم چشتون روز بد نبينه اونم يه خورده دادو بيداد كرده كه اگه همسايه هاي مغازه نبودند نميتونستن آرومش كنن ديگه از اون روز جرات ديدنشم حتي نداشتم ولي بد جوري ته كفش بودم تا يه جائي تلافي كنم و دق دليمو خالي كنم و تلافي كنم تا اينكه يه روز جمعه تو مترو با يه پسر ديدمش كه داره حرف ميزنه و بگو و بخند راه انداخته تا حالا هم اين پسره رو نديده بودم برا همين تعقيبش كردم ديدم ايستگاه وليعصر پياده شدند و رفتند پارك دانشجو قدم ميزدند دست هم رو گرفته بودند بعد 20 دقيقه اي رفتند پفك خريدند و اومدند نشستند پسره خودش ميخورد و پفك تو دهن دختره هم ميكرد دختره يه دفعه ايندفه كه پفك از دستس پسره ميخورد انگشت پسره هم را ليس زد كه من بد جوري كيرم راست شد پيش خودم گفتم كه مچ دختره را گرفتم و ميتونم بكنمش يه نيم ساعتي حرف زدند و پسره هم دست انداخته بود به پهلوي دختره كه منم يواشكي يه چند تا عكس ازشون گرفتم ديدم اينا نميرم خسته شدم رفتم دم مترو خونمون وايسادم منتظر بعد 2 ساعت خانم اومدن رفت جلو سلام كردم اونم هيچي نگفت پشت سرش رفتم گفتم كجا بودي تا حالا برگشت گفت به تو چه مردم آزار مگه خودت ناموس نداري كه مزاحم ناموس مردم شدي منم چون ازش اتو داشتم گفتم كه از 3 ساعت پيش تا حالا دنباتم و تموم اينائئي كه ديده بودم بهش گفتم و گفتم كه عكس هم ازت دارم كه ديدم رنگش عوض شد و افتاد به التماس كه به كسي نگم منم گفتم به شرطي كه يه حالي هم به من بدي اول قبول نميكرد ولي وقتي تهديد كردم كه عكسش بلوتوث ميكنم تو محله قبول كرد و گفت كه باشه سر فرصت يه حالي بهت ميدم يه روز كه ساعت 9 بيرون اومد بره باشگاه پشت سرش با موتور رفتم دم باشگاه رفتم جلوش گفتم امروز بايد حال بده گفت الان ميخام برم باشگاه گفتم تو كه الان تو ساعت 12 باشگاه داري بيا بريم يه جا قبل ساعت 12 بر ميگرديم چاره اي نداشت قبول كرد منم كليد ساختموني كه ساخته بوديم و گذاشته بوديم برا فروش برداشتم و بردمش ساختمون تو ساختمون كه رفتيم سوار آسانسور كه شديم دستمو انداختم دور كمرش از پشت سينه هاشو گرفتم لبمامو گذاشتم رو لبش بد جوري ترسيده بود از آسانسور كه پياده شديم دستوم گذاشتم زير كونش بردمش تو اتاق كارگراي افغاني كه داشتيم اول چادرشو در آورد گفتم وايسا خودم ميخام لختت كنم گفت ميخواي چكار كني گفتم ميخام از كون بكنمت بكنمت خواهر كسته اون روز آبروي منو بردي دكمه هاي مانتوش رو باز كردم ديدم واي چه ممه هائي داره تاپ تنشم در آوردم و زيپ شلوار لي هم كشيدم پايين و شلوارشو در آوردم يه شرت و كرست آبي آسموني تنش بود خوابوندمش و رفتم تو كار لب گردنش آروم كرستشو باز كردم و انگشتمو ميمالوندم سر ممه هاش واي كه چه حالي ميداد كم كم ديدم داره حشري ميشه و صداي اخ و اوخش داره در مياد بلندش كردم گفتم وايسا سرمو گذاشتم لاي سينه هاش و دو تا دستامو انداختم زير كون نرم و سفيدش حالا نمال كي بمال كيرمم ميمالوندم به بغالي رون پاش حسابي حشري شده بوديم جفتمون دوباره خوابوندمش تموم بدنشو از سر انگشت پاش تا رون و كسو شكمو سينهه هاشو گردنش ليس زدم گفتم حالا وقتشه اول ميگفت نه ولي قشنگ بدنشو چرب كردم و حسابي ماساژش دادم و مالونمدمش بعدش سر كيرمو چرب كردم سر كيرو يواش يواش كردم تو كونش ته اونجائي كه اسمش كير بود ممه هاشم محكم گرفتم تو دستم به 2 الي 3 تا تكون محكم آب كيرمو ريختم تو كون تپلش و خوابدم روش بعدش بردمش حموم زير دوش يه دفعه ديگه كردمش و بعدش گفتم برو مادر جنده تا 6 ماه بعد هر موقع ميخواستم از كون ميكردمش ( آخه دختر بود اوپن نبود ) كه يه خاستگار براش اومد و شوهر كرد منم ديگه ولش كردم
نوشته: صدام حسین
unknw نمیدونم راست بود یانه :/ ولی خیلی بی ناموسی که کردیش همین … میتونم بفهمم اون دختر چقدر اذییت شده و حس خیانت کرده بود نسبت ب دوس پسرش البته اگه عاشقه دوس پسرش بوده باشه … ولی من خودم ب شخصه از سکس زووری خوشم میاد :)))))
درود بر صدام یزید کافر!!! ROFL
من فقط تا همون اسم مستعارت خوندم جناب صدام حسین … biggrin
حقته که بچه های گروه بگیریمت بگاییمت از کون تا جر بخوری تا از این گوه خوری ها نکنی
tu asansor sine hasho az posh gerefti dar hamun hal labasham mikhordiiiii
صدام یزید کی این بلا رو سرخواهرت آورده که الان به اسم خودت تمومش کردی.کیرصدام سردرمدرسه ای که تورو ازدیکته قبول کرد…
تورو باید از کون که سهله از هر سولاخی که داری با 18چرخ تبدیل به اتوبان کرد ملجوق کسکش…
ای مادر صدام را گاییدن کونی تو خودت آخر کونی باید که بدی چرا دروغ گو ی جقی جلقو
بقول حبیب کون کن بده بککنیم تا خایه جا کنیم گمشو جقی کونی دیگه کوس شعر ننویس تو با چادر چطور کونشو می دیدی که بازی مکونه
دمت گرم… کار درستی کردی… دخترایی رو که چس کلاس میزارن باید بکنی… اونم از کون… اونم باید یجوری بکنی که جر بخورن… ایول… کار درسنی کردی باید آبتو میریختی تو جلقش دهنش رو هم میگاییدی
خدایی چقد ب مخت فشار اوردی ک این خزعبلاتو سرهم کردی dash1 حتما بعد اتمام پروژه ای ب این عظمت ب خود افتخارم میکردی چسوووووو bad
کیر صدام حسین تو کونت با این داستان کیری . کیرم تو تخیلاتت
خیلی خو.ب موفق شدی به کیرت حال بدی دمت گرم
ولی اون دنیات رو کیری کردی رفت حالا این دنیا هم بدون هیچ گوهی نمیشی
90 درصد امثال شما در سن پیری میفهمند چون الان مغزت اندازه کیرت میفهمد اون موقع هم فهمیدی دیگه دیره حالا بچسبید به گناه یکی خواهرشو بکنه یکی مادرشو یکی هم خفت گیری کنه یکی هم… diablo منتظر این باشید
بنظر خودت یه دختر بخاطر دو سه تا عکس معمولی اونم تو پارک اونم پیش دوس پسرش اونم دختر تهرانی حاضره با لخت شدن و دادن به تو آبروی خودشو ببره ؟ این سوالو از خواهرت بپرس جوابشم به ما بگو؟؟ ولی از متنت میشه فهمید یه ادمه عقده یی هستی برو پیش یه روان پزشک
اگه راست نوشتی که خیلی بی همه چیز و نامردی … اگه دروغ نوشتی هم که جلق داره نابودت میکنه … فکر کنم باید ببرنت کمپ ترکت بدند… مجلوق
ای بدم میاد از این جور کونی های که از بست مادرشون بهشون گفتن مامان روهتو بکن اونور این عموی میخواد به من امپور بزنه اینجوری نفرتشونو خالی میکن
تش خیلی کوسکشی
نه تو رو خدا بیا و ولش نکن … عوضی بی ناموس