لذت تحقیر

1401/01/19

سلام
اسم من رامینه و متنی که در ادامه میخونید یکی از خاطرات شخصی من هستش که تا حالا برای کسی تعریفش نکردم.

نمیدونستم برم یا نه. همه‌ش دودل بودم. از طرفی شهوت داشت خفه‌م میکرد از طرفی هم ترس. نوزده سالم بود. هیچ تجربه ای نداشتم و میترسیدم. ولی دلم میخواست تجربه کنم و خودمو تو بغل یه مرد ببینم و شهوتش رو من خاموش کنم در خودم. امیر آدم بدی به نظر نمیرسید و وقتی چت میکردیم و حرف میزدیم زیادی مهربون بود و همین دلگرمم میکرد. البته خیلی هم ولع داشت و حشری بود. بیست و هشت سالش بود و خوش هیکل و مردونه با کمی ریش. همیشه میگفت رامین نترس من آدم بدی نیستم و دوستت دارم، بهم اعتماد کن. تا اون موقع ندیده بودمش فقط عکسشو دیده بودم. چندبار قرار گذاشتیم و من پپشیمون شدم هربار و نرفتم. امیر هم هیچ وقت شاکی نمیشد و هر بار دوباره تلاش میکرد که قانعم کنه برم پیشش. چون میگفت بهتر از تو ندیدم تاحالا هم خوشگلی هم بدن دخترونه و سفیدی داری. و همه‌ش قربون صدقه م میرفت. با همین کارا مخم رو زده بود و منم بهش علاقه مند شدم و بالاخره دلو زدم به دریا و رفتم. پنج شنبه صبح ترمینال جنوب قرار گذاشتیم. رفتم. امیر کمی دیر کرد تو همون چند دقیقه دوباره منصرف شدم و خواستم برگردم که کمی نرفته بودم پیام داد گفت کجایی؟ دوباره وسوسه شدم و برگشتم پیشش. قلبم داشت درمیومد. میلرزیدم از ترس. از شرم. از همه چی. حتی از اون. روبوسی کرد باهام. صورتمو بوسید. با خنده گفت نترس منم مثل تو استرس دارم. کمی آروم شدم با حرفش. راه افتادیم سمت یه مسافرخونه تو پایین شهر تهران. وارد اتاق شدیم من هنوز تپش قلب داشتم. ولی امیر آروم بود و لبخند فاتحانه ای میزد که لبخندش اذیتم میکرد. وارد اتاق شدیم. نشست لبه مبل و دستمو گرفت کشیدم نزدیک خودش. گفت لباساتو دربیار. گفتم نه. بلند شد با اخم لباسامو کشید بالا و درش آورد. خواستم ممانعت کنم ترسیدم ازش. شل شده بودم. از طرفی ترس و تحقیر و از طرفی شهوت و خشم. بی اختیار لخت شدم. امیر با لبخند از بدنم تعریف میکرد و گله میکرد که دفعات پیش چرا نیومدم و سرکارش گذاشتم. نمیتونستم حرف بزنم. هیچ جوابی نمیدادم. دراز کشید رو تخت گفت لباسامو دربیار. نمیدونستم چه اتفاقی داره میافته برعکس اون که کاملا مسلط شده بود بهم. لباساشو دراوردم حتی جورابش رو بهم گفت که دربیارم. با لبخندش هم تحقیر میشدم و هم تحریک. ولی شهوتم غلبه کرد و تن دادم به تحقیرش. خیلی زود پذیرفتم که باید سپر خشم و شهوت مردانه ش باشم و تحمل کنم. و غرور و حس مردانه خودمو فراموش کنم. تو اون لحظه انتظار عشقبازی داشتم. اینکه برم تو بغلش بوسم کنه. آرومم کنه. لمسم کنه. ولی نکرد. تو همون حالت خوابیده پاهاشو باز کرد و به وسط پاهاش اشاره کرد و گفت: بخورش. بی اختیار بودم و بی هیچ حرفی خم شدم سمتش و خیلی ناشیانه براش ساک زدم. کاری که خیلی دوستش داشتم و دارم. ولی نه اونجور بی مقدمه و خشن. با این حال حس نابی بود وقتی گرمای کیرشو تو دهنم حس کردم ولی شاید به یک دقیقه نرسید که سرمو بلند کردم و ادامه ندادم. اون هم اعتراضی نکرد و بلند شد و بهم گفت بخواب. خوابیدم. پاهامو داد بالا کیرشو نزدیک سوراخم برد و کمی مالوندش به سوراخم. کله شو که فشار داد نزدیک بود جیغ بکشم از درد. با کلی استرس و خجالت و صدای لرزان بهش گفتم نکن تو روخدا نمیتونم. با همون خنده شیطانی گفت زود بهش عادت میکنی و جا باز میکنه. اینبار کمی خیسش کرد و فشار داد. داشتم میردم از درد با دستم شکمشو هل دادم عقب ولی بی فایده بود دستامو برد کنار سرم با دستاش محکم گرفتشون و خم شد روم که بهم مسلط باشه. بیشتر فشار میداد. با ناله‌ی من همه‌ کیرش رفت داخل. چه دردی کشیدم. سرشو آورده بود بالای سرم و بهم زل زده بود با همون لبخندش که کم شده بود. چشماش پر از شهوت و بود خشم. نمیتونستم بهشون نگاه کنم. کیرشو درآورد و دوباره با فشاری محکم هلش داد داخل. دوباره ناله کردم درد کشیدم. همه وجودم التماس شده بود و خواهش. ولی اون نمیدید. شروع کرد به تلمبه زدن. تا جایی که چشام پر اشک بود و اون نمیدید. بی دفاع بودم و تسلیم. درد میکشیدم و نمیتونستم چیزی بگم کاری کنم. به این فکر میکردم که چقد میتونست این درد برام لذت بخش بشه اما نشده بود. پر از خشم بودم و بی هیچ قدرتی. همچنان داشت به تلمبه زدن ادامه میداد که یهو درش آورد فکر کردم تموم شده و کمی آروم شدم ولی خوابوندم به شکم و دوباره فشار داد داخلم. این دفعه چهره ش رو نمیدیدم و بهتر بود. دستش رو گذاشته روی سرم و تلمبه میزد. منم درد میکشیدم و ناله میکردم. احساس میکردم سنگینی کل دنیا روی من افتاده. دستاش به قدری زور داشت که نمیتونستم سرمو تکون بدم. فشارش بیشتر شد. حرکاتش تندتر شد. صدای نفسشو میشنیدم. بلندتر و بلندتر میشد. همه وزنشو انداخت روم و ناله ای کرد و آروم گرفت. گرمای شهوتش رو داخل خودم احساس کردم. حرارت بدنش رو روی بدنم. تکونی خورد و از روم اومد پایین کنارم دراز کشید. با چشمای خیس بهش نگا کردم به نگاهش رو به سقف بود و لبخندی همراه با لذت و خستگی به لب داشت. بدم میومد ازش. از خودمم همینطور. این آخرین باری بود که می دیدمش. حالا بعد از گذشتن هفت سال از اون روز نمیدونم میشه بهش گفت که تجاوز یا فقط یه تجربه‌ی بدی بوده؟ نمیدونم. با این حال درسته که تا مدتها حتی اذیت شدم اما درد و تحقیر و تسلیم شهوت مردانه بودن میتونه خیلی لذتبخش باشه اگه با آدم درستش اتفاق بیافته.

نوشته: رامین


👍 15
👎 2
39801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

867634
2022-04-08 03:47:42 +0430 +0430

رامین جان تو پاراگراف آخر به نظرم اومد خیلی هم بهت بد نگذشته. موفق باشی.

0 ❤️

867651
2022-04-08 07:33:24 +0430 +0430

تو ایران یک دختر خوشگل سفید عاشق سکس خشن بردگی باشه پیدا میشه؟!نه
ولی پسر زیااااادددد

0 ❤️

867687
2022-04-08 11:38:11 +0430 +0430

گیر بد کسی افتادی متاسفم

0 ❤️

867691
2022-04-08 12:27:39 +0430 +0430

کلا گی نمی خونم

0 ❤️

867692
2022-04-08 12:29:28 +0430 +0430

گیر بد کسی افتادی من بار اولم با یکی بودم انقدر ناز نوازشم کرد ژل کاریم کرد با مهربونی منو کرد دقیقا ۷ سال پیش بود

0 ❤️

867770
2022-04-08 23:47:42 +0430 +0430

جز تجاوز چی می تونه باشه ؟؟؟؟؟ چقدر ناراحت شدم . من یه مسترم معنی سکس خشن و تحقیر و … همه رو می دونم . اما این مدل سکس یه موضوع کاملا دوطرفه باید باشه . امیدوارم سکس های بهتری هم تجربه کرده باشی .

0 ❤️

867877
2022-04-09 08:51:27 +0430 +0430

یه تجربه بد همین
تجاوز یه چیز دیگه اس

0 ❤️