لذت یا حسرت (۱)

1398/03/04

سلام من کوروش هستم داستانی که میخوام تعریف کنم خیلی طولانیه و میخوام توی چند قسمت بنویسم. قسمت اول زیاد خاطره سکسی نداره.
من ۲۷ سالمه و دو ساله که ازدواج کردم. وضع مالیم خوبه و پدرم نمایشگاه ماشین داره و خودمم همونجا کار میکنم. آتوسا زنم ۲۳ سالشه که مادرم از بستگان دورمون انتخاب کرده. آتوسا فیس خوشگلی داره و اندامشم بد نیست یه ذره تو پره ولی باسن خیلی بزرگی داره. دیوانه وار دوستش دارم شاید برای منی که به خاطر قیافه و هیکل بدم هیچوقت لذت دوست داشته شدن توسط یه جنس مخالفو نچشیدم هر دختر دیگه ای غیر آتوسا هم بود دوستش داشتم ولی مطمئنم هیچکسیو نمیتونستم به این اندازه دوست داشته باشم. داستان ما از حدود دوسال پیش شرو میشه وقتی که اوایل زمستون ۹۵ بود و هنوز با آتوسا نامزد بودیم.
من ۲۵ سال داشتم و اون ۲۱. هفته ای دو سه بار باهم میرفتیم بیرون. دختر شیک پوش و در عین حال توداری بود. همیشه یه حجب و حیای خاصی تو چهرش بود که هم دلمو قرص میکرد بجز من به کس دیگه ای دل نمیبنده و هم دوست داشتنی ترش میکرد. با هم توی پارک پرواز یکم راه رفتیم و حرف زدیم تا اینکه موقع رفتن آتوسا میخواست بره دستشویی و وسایلشو داد من نگه دارم. نت گوشیش باز بود و یه لحظه صدای نوتیف تلگرام اومد. هیچوقت عادت نداشتم گوشیشو چک کنم ولی ناخواسته متن پیامو خوندم (سپیده: کوروش که خیلی ازون سرتره ?)
اهمیت ندادم ولی تو ماشین که داشتیم برمیگشتیم ناخودآگاه ذهنم میرفت سمتش. ینی منظورش کی بوده؟ کیو با من مقایسه کرده که اینو گفته؟
نمیدونم چرا این موضوع بدجوری رفته بود رو مخم. به جای اینکه فراموش کنم رفته رفته برام بولدتر میشد. دوست داشتم پیامای قبلیشو بخونم ولی محال بود آتوسا همچین اجازه ای بهم بده. رفتم تو گوگل سرچ کردم هک تلگرام ولی به جز نرم افزارای کلاه برداری چیزی نبود. تا اینکه یه نفرو پیدا کردم که ادعا میکرد میتونه اینستارو هک کنه. بهش‌ پیم دادم گف سیصد میگیرم پسوردو برات پیدا کنم. خودشم باورش نمیشد اینقد زود بهش اعتماد کنم و پولو براش بفرستم ولی یه عطشی تو وجودم بود که میخواستم زودتر اینستای آتوسارو ببینم. یه ساعت بعد پسوردو برام فرستاد فوری لاگین شدم و رفتم تو دایرکتا
دنبال اسم سپیده گشتم. خیلی باهم چت کرده بودن رفتم از بالا بخونم. بعد از یه سری حرفای غیرمهم و درد دلای دخترونه به یه قسمت خیلی مهمی از مکالمشون رسیدم که آتوسا استوری سپیده رو ریپلای کرده بود:
-سمت چپیه کیه؟
+همون که کنار منه؟
-نه بغل اون
+آیدینه پسرخالم چطور؟
-هیچی همینجوری
+نکنه چشتو گرفته؟
-دیوونه همینجوری پرسیدم
+آره میدونم
-چرا تگش نکردی؟
+اینم همینجوری میپرسی؟
-خفه شو
+میخوای آیدیشو؟
-اوهوم
+ای ناقلا
-کوفت
+خوشتیپه نه؟
-اذیت نکن دیگه نمیخوای بدی نده
+باشه بابا ناراحت نشو بیا اینم آیدی عشقت
-عاشقتم که

قلبم داشت تند تند میزد. دستام یه جوری میلرزید که نمیتونستم گوشیو نگه دارم. رفتم یه آبی به صورتم زدم بیام بقیه پیامارو که مال روزای بعدش بود بخونم

-سپیده
+جونم عزیزم
-پسرخالت چرا اینقد مغروره
+خخخخخخ چطور مگه اون هرکسیو فالوو نمیکنه
-دوست دختر داره؟
+آره یه فاب داره ولی زیاد با دخترا میپره
-تو اینارو از کجا میدونی جنده
+خب خیلی صمیمیه باهام هرچی باشه بهم میگه همه چی منم میدونه
-چن بار درت گذاشته؟
+خفه شو
کارت پیشم گیره ها
-چطور
+نمیخوای مخشو بزنی؟
-برو بابا چی فک کردی؟
+باشه عزیزم هرجور راحتی
-البته اگه اون بخواد مخمو بزنه شاید قبول کنم
+پس بشین تا بیاد مختو بزنه
-خیلی بدجنسی
یادت نیس وقتی با سیامک قهر کرده بودی چجوری اشک میریختی؟ بشکنه این دست که نمک نداره
+خب وا نمیدی چکار کنم
بیا تلگرام ببینم شاید تونستم یه کاری واست بکنم

وای باورم نمیشد. زن من داشت له له میزد یه پسر دیگه بهش پا بده اونم پسری که دوست دختر داره و فوقش اینو واسه دو روز دلخوشیش بخواد. حس عجیبی داشتم هم عصبانی بودم هم دلم میخواست کل ماجرارو بدونم.
رفتم دنبال دایرکت آیدین گشتم.
هیچ پیامی از طرف اون نبود فقط چن بار آتوسا استوریاشو ریپلای کرده بود و براش بوس و قلب و ایموجی زبان و … فرستاده بود چن بارم نوشته بود سلام خوبی ولی پسره جوابشو نداده بود.
رفتم رو پیج پسره آتوسا هنوزم فالوو داشتش ولی اون آتوسارو فالوو نکرده بود. ته دلم بهش حق میدادم اینقد دلباختش بشه پسره خیلی خوشتیپ و خوش هیکل بود. آتوسا همه عکساشو لایک کرده بود و حتی زیر بعضیاشون کامنت قلب گذاشته بود. عکس آخرش مال چن روز پیش بود که زن منم لایکش کرده بود. از چیزی که تو بیوش نوشته بود فهمیدم چهار سال از من کوچکتره ولی هیکلش جوری بود که میتونست منو قورت بده. بازوهاش اندازه رون من بود. قیافش خیلی خوشگل بود و در عین حال خشن بود طوری که میترسیدم بهش نگاه کنم. تو بعضی عکساش فقط شرت داشت واقعا اندامش حرف نداشت سیکس پکش خیلی خوش تراش و جذاب بود. ج
ای موهای سینش که اصلاح کرده بود جذابیتشو دو برابر میکرد. همینطور که محو نگاه کردنش شده بودم دیدم کیرم سیخ سیخ شده. تا دست زدم آبم اومد. این همه لذت بی سابقه بود. از یه چیزیم خیلی خوشحال شدم که زن من نتونسته مخ پسره رو بزنه و باهم دوست نشدن.
این قضیه نتونست علاقه منو به آتوسا کمتر کنه. سعی کردم فراموشش کنم به هرحال منطقیه هر آدمی گذشته ای داشته باشه
یه هفته بعد اون که با آتوسا تو ماشین داشتیم دور میزدیم گف جلوتر نگه دار از خودپرداز پول بردارم. گوشیش تو ماشین موند و بر خلاف همیشه قفلش باز بود. بدون اینکه اختیاری از خودم داشته باشم فوری با گوشی خودم تو تلگرامش لاگین کردم تا سر فرصت برم پیاماشو با سپیده بخونم. به خودم قول دادم هیچ چیز دیگه ای رو نگاه نکنم و فقط مکالمه سپیده رو ببینم. دوست داشتم بدونم اون روز که گف بیا تلگرام ادامه مکالمشون چی شد. شب که برگشتم خونه سراسیمه رفتم سراغ گوشی و شرو کردم به خوندن پیامای آتوسا با سپیده. رفتم بالا تا رسیدم به همون قسمتی که مربوط به اون روز بود که تو اینستا راجب
آیدین حرف زده بودن

-خب بگو
+اینجوری که نمیشه خرج داره
-اذیت نکن دیگه سپیده
+من خستم میرم بخوابم شب بخیر عزیزم???
-به پیتزا راضی هستی؟
+خدا بده برکت
-خب
+خب به جمالت هروخ پیتزارو گرفتی شمارشو میدم زنگ بزنی خایه مالی کنی واسش
-سپیده قول میدم برات بگیرم میشناسی که منو. فقط خودتم کمک کن
+چکار کنم ینی؟
-مگه نمیگی باهاش راحتی؟ مخشو بزن
+واااا من چکارم؟
-دو تا پیتزا خوبه؟
+باشه ببینم چکار مبتونم بکنم.
آتوسا قول دادیا نخری شرفتو میبرم
-باشه جنده شکمو
+بهت خبر میدم
-مرسی عشقم
(چند ساعت بعد)
+میگه عکس بده ازش
-خو عکس پرفایلمو میدادی
+نمیفهمی یا خودتو زدی به اون راه؟
-خب چی؟
+با این عکس فوقش بتونی مخ بقال سر کوچتونو بزنی از رو مانتو که نمیخوای بهش بدی
-وااا بیشعور
+باشه عزیزم هرجور راحتی
-خب منظورت چه عکسیه؟ روم نمیشه سپیده
+من که چیزی نگفتم ولی اینجوری کاری از دستم بر نمیاد کلی تعریفتو کردم

یه ساعت بعد اون آتوسا یه عکس براش فرستاده بود که با دیدنش خشکم زد. باورم نمیشد این زن من بود
آتوسا تو عقدمون این همه آرایش نداشت. زن محجوب به حیای من خودشو شکل عروس کرده بود واسه این که شاید مخ یه پسرو بتونه بزنه
یه تاپ سفید نازک و کوتاه پوشیده بود طوری که خط سینش دیده میشد و از پایین هم نافش زده بود بیرون. یه شلوار تنگ صورتی هم پوشیده بود که کصش از زیر‌ اون کاملا معلوم بود. استایلشم جوری بود که کون گندش به چشم بیاد. خط سینه زنمو برای اولین بار توی عکسی دیدم که واسه دلبری برای آیدین فرستاده بود. آتوسا تو دوران نامزدی خیلی سختگیر بود و من به زور میتونستم دستشو بگیرم یا به ندرت بعد کلی التماس ببوسمش. با دیدن عکسی که زنم از خودش فرستاده بود کیرم سیخ سیخ شده بود

+واااای چه کردی تو دختر
-فقط بهش نگو اینو خودم فرستادم. بگو این عکس ازش تو گوشیم بود
+باشه باشه

نیم ساعت بعدش سپیده پیم داده بود که آیدینو نرمش کردم برو بهش پیام بده
-اوکیو داد؟
+نه گف آیدیمو بهش بده بیاد بحرفیم. ببین خیلی مغروره باید کلی خایه مالیشو بکنی
-مرسییییییییی عشقم بوس

پیامای بعدیش مال خیلی وقت بعد اون بود با ابنکه قرار بود فقط چتای سپیده رو بخونم ولی دلم طاقت نیاورد باید میدیدم به آیدین چی گفته اصلا شاید زنم نتونسته مخ آیدینو بزنه خدا خدا میکردم چتاشو پاک نکرده باشه

اسمشو سرچ کردم آورد. خودش بود. لامصب عکس پروفایلش خیلی سکسی بود. زنم حق داشت اینقد شیفتش بشه. چشماشو که نگاه میکردم ازش میترسیدم
بعد چن ثانیه که تو عکسش زل زدم رفتم پیاماشونو بخونم

-سلام آقا آیدین خوب هستین؟
-slm
-من آتوسا هستم دوست سپیده ?
-shnakhtm bgu
-میشه باهم آشنا شیم؟??
-gf drm
-نمیدونم چی بگم ولی اگه میشه یه بار همو ببینیم سپیده گف اوکیین شما
-goftam oke pm bede bbinam chikar dare
-الان اگه امکانش هست یه بار همو از نزدیک ببینیم ??
alan saram sholughe behet khbr midm biyay khune
-خووووونه؟
-chi fek krdi ba lhodet biam birun bahat bastani bkhoram?
-خب زود نیست؟
-na age nmikhay dokme siketo bzn
-چه زود عصبانی میشی چشم هرچی شما بگین ??
کیرم داشت از جاش کنده میشد. آتوسایی که اینقد واسه من مغرور بود داشت اینجوری خودشو جلوی یه پسر کوچک میکرد که اونو ببره خونش

سه روز بعدش پسره پیام داده بود:
-asr sa@ 4 bia locationo barat mifrestam
-سلام خوبی؟ مرسی چشم میام خونه خودتونه؟
-are mojaradi
-چشم چشم ???

بعد اون هیچ پیامی به جز یه مورد نبود از طرف آیدین.
شب همون روز زن من براش نوشته بود «مرسی بابت امروز»
چن ساعت بعد یه عکس براش فرستاده بود و تو کپشن نوشته بود ببین چکار کردی؟ عکس کونش بود که رد انگشتای دست روش بود. قرمزی رد دستای بزرگ و قوی آیدین رو کون سفید زنم نشون میداد که اون روز زنم خیلی درد کشیده. باور کردنش برام سخت بود. ما هیچوقت موقع نامزدی سکس نداشتیم ولی چن بار که سربسته بحثش افتاده بود آتوسا میگفت که محاله از پشت بهت بدم. بدون این که کاری بکنم شورتمو خیس کردم.
بعد اینا دیگه آتوسا اون روز هیچی‌ نگفته بود و هر ازگاهی بعضی وقتا براش یه چیزایی فوروارد میکرد یا از خودش عکس میفرستاد که آیدین جوابشو نمیداد.فقط یه بار با هزار خواهش و تمنا آیدین عکس کیرشو واسش فرستاده بود. تنها پیام آیدین به زنم همون عکس بود. کیر آیدین اون موقع سه برابر کیر الان من بود. از فکر کردن به اینکه اون هیولا رفته بود تو زن من حشری میشدم. واقعا مال من کنار کیر آیدین مثل یه چوب کبریت بود. هم کلفت تر و درازتر بود و هم خوشگل و خوش تراش.
اون روز با فکر کردن به همین پیاما دو بار جق زدم. هر دفه ده ثانیه طول نمیکشید تا آبم بیاد.
بعد اون شب همش سعی میکردم ماجرا رو فراموش کنم و به گذشته آتوسا اهمیت ندم اما هر لحظه ناخودآگاه زنمو زیر اون موجود خشن و جذاب تصور میکردم و بلافاصله ارضا میشدم. خیلی وقتا میرفتم عکسای اینستاشو نگاه میکردم. همیشه در عین شهوت یه ترس عجیبی هم ازش داشتم. خیلی عجیب بود من اینقد از یه پسری که چهار سال ازم کوچکتره و زن منو کرده مثل سگ میترسیدم.

ادامه...

نوشته: کوروش


👍 8
👎 16
24131 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

769336
2019-05-25 20:40:05 +0430 +0430

خاک باغچه کسی رو بیل نزن چون مطمئن باش یه کرمی توش پیدا میشه

1 ❤️

769408
2019-05-26 05:12:06 +0430 +0430

سیب زمینی ارزشش از تو بیشتر کیرم تو اون مغزت ک حشریت برات انسانست نزاشته

1 ❤️

769429
2019-05-26 07:01:13 +0430 +0430
NA

کیرم تو اول آخرت بی ناموس (dash)

0 ❤️

769535
2019-05-26 19:02:47 +0430 +0430

خودتم کنی هستی ها ،باید ایدینو بکشی رو خودت بلکه اروم شی (dash)

0 ❤️

769536
2019-05-26 19:10:01 +0430 +0430

چطوری زن جنده؟! تا به حال نوشته یک زن جنده رو نخونده بودم!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها