لز تو خوابگاه

1400/04/21

سلام دوستای سکسی خودم
میخوام اولین تجربه لزم تو خوابگاه رو براتون بنویسم
اسم مستعارم باران قصه مال زمانیه که ٢٠ سالم بود سال دوم دانشگاه بودم توی یکی از شهرهای جنوب کشور ،هیکل چاقی داشتم با پوست سرخ و سفید مثل بیشتر شمال و قد معمولی و چشمای رنگی
خودم شمالی هستم واسه همین دیر به دیر میرفتم خونه چون مسیر طولانی بود
توی خوابگاهی که بودیم هر طبقه یک آشپزخونه مشترک داشت، و ٢ اتاق،هراتاق ٣ تا تخت داشت
توی هر طبقه ٦ نفر زندگی میکردیم
من رابطه خاصی با هم اتاقی هام نداشتم شهرشونم نزدیک بود خیلی میرفتن خونه و من بیشتر موقع ها تنها بودم
توی اتاق بغلی ما ندا یه دختر لاغر و قد بلند با موی کوتاه بود که ورزشکار حرفه ای بود جودوکار بود به خاطر بدشانسی نتونست بره تیم ملی
یک سال عید فطر بود تعطیلات زیاد بود کل خوابگاه رفته بودن شهراشون توی طبقه ما فقط من و ندا نرفتیم به خاطر دوری مسیر
منم از دوستام راجب لزبازی چیزایی شنیده بودم و خیلی بهش فکر میکردم و دوست داشتم امتحانش کنم
حس میکردم ندا لزبینه خیلی شبیه پسرا بود هیکلش حرف زدنش
گفتم حالا که چند روز تنها هستیم میتونم امتحان کنم اگه بود چه بهتر نبود هم نبود دیگه
رفتم در اتاقش درو باز کرد گفتم شب شام بیا اتاق من میخوام ماکارونی درست کنم تنهایی بهم مزه نمیده
گفت باشه حتما اتفاقا خیلی گرسنه هستم پس دیگه چیزی نمیخورم تا شام
منم رفتم تو آشپزخونه غذا درست کنم بعد نیم ساعت اومد پیشم گفت کمک نمیخوای میخوای بیای اتاق من گفتم نه اتاق خودم راحتترم من میرم دوش بگیرم تو هم زود بیا
رفتم حموم حسابی موهای بدنم رو زدم کرم خوشبو کننده به بدنم زدم یه پیراهن کوتاه یقه باز بدون شرت سوتین رفتم تو اتاق داشتم موهامو درست میکردم در زد
درو برا ندا باز کردم تی شرت مشکی با شلوار مشکی پوشیده بود
منو دید گفت چه خوشگل چه ناز شدی
منم گفتم تو هم که همیشه مشکی میپوشی و پسرونه
گفت راستش اصلا لباس دخترونه دوست ندارم چند بارم خریدم ولی بهم نمیاد که نمیاد
بهش گفتم موهامو میبافی گفت اره حتما شروع کرد موهامو لمس کردن دلم میخواست دستاشو بگیرم ولی نمیدونستم کار درستیه اصلا میخواد یا نه
موهامو که بافت برگشتم لپشو بوس کردم گفتم مرسی اونم منو یک لحظه بغل کرد دلم ریخت براش
نیم ساعتی از دانشگاه و استادا گفتیم من رفتم غذا رو اوردم نشستیم ماکارونی خوردیم ندا خیلی خورد هم دوست داشت هم اینکه ناهار نخورده بود
به من گفت تو همیشه اینقد کم میخوری گفتم اره ولی نمیدونم چرا اینقد چاقم
لپمو گرفت گفت به جاش خوشگلی
بعد غذا دوتامون سنگین شده بودیم گفتم میخوای دراز بکشی بالشت براش اوردم ولو شد منم دیدم خوب موقعیتیه سرمو گذاشتم وو بالشش کنارش دراز کشیدم
داشت حرف میزد دستشو گرفتم اونم سفت دستمو گرفت حس کردم اونم میخواد
دستشو گذاشتم رو سینه ام شروع کرد ناز و نوازشم
یکی از سینه هامو از تو یقه ام اورد بیرون سینه هام خیلی درشت بود شروع کرد خوردن احساس کردم اولین بارشه
بهش گفتم اولین بارته گفت اره ولی همیشه بهش فکر کردم
دستشو برد زیر دامن پیرهنم گفت شیطون شرت نپوشیدی
گفتم کارتو راحت کردم
پیراهنمو از تنم درورد شروع کرد بدنم رو بوسیدن
من گفتم تو لخت نمیشی
گفت روم نمیشه
منم پا شدم یه شمع روشن کردم چراغو خاموش کردم
لباساشو خودم دروردم خیلی لاغر بود ولی بدنش داغ داغ
دستشو میزد به باسنم و میگفت جووون عجب چیزیه
منم خیلی تحریک شده بودم هردو خیس شده بودیم
پاهامو باز کرد کوسش رو گذاشت رو کسم چند بار اومد و رفت خیس خیس بودیم همزمان سینه هامو میبوسید
خیلی بهش خوش میگذشت از لبخندش معلوم بود
اول اون ارضا شد تو بغلم میلرزید بعدش ادامه داد تا من ارضا شم
اون شب خیلی خاطره شد برای هردومون
تا صبح بیدار موندیم و ٣ بار ارضا شدیم
این شروع لزبازی ما توی خوابگاه بود
تا دو سال به همین منوال گذشت تا اینکه من برگشتم شهرمون و ازدواج کردم
ندا خیلی ناراحت شد میخواست همیشه با من باشه
ولی واقعا نمیشد…

نوشته: باران


👍 13
👎 11
95501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

819707
2021-07-12 02:34:16 +0430 +0430

شام ماکارونی میخوری بعد برات سواله چرا چاقی؟! این دیگه سوال داره؟
بعد دفعه اولتون بی تجربه پوزیشن قیچی رفتید؟ ارضا هم شدید؟ ۳ بار؟!
آقا پسر خارج از دنیای جق تو واقعیت اینطوری پیش بری خایه میسوزونی!
دیس

7 ❤️

823905
2021-08-03 23:25:13 +0430 +0430

مضخرف،حیف وقت🤦‍♀️

0 ❤️

825752
2021-08-12 12:22:51 +0430 +0430

فکر کنم به موازات جهان و‌ دنیایی که انسانها و سایر مخلوقات زندگی میکنن یه دنیای دیکه وجود داره که همه ساکنینش با نوعی فقط و فقط مشغول انجام دادن روابط سکسی و انجام کارهایی که در فیلمهای پورن اتفاق میفته هستند هرچند حتی تو فیلمهای پورن هم با این سرعت که از سرعت نورهم بیشتر بود روابط شکل نمیگیره باز جای شکرش باقیه ارتباط خاصی باهم خوابگاهیهات نداشتی وگرنه چی میشد در عرض دوسه ساعت از یه آشنایی مختصر و دعوت واسه خوردن شام رسیدید به لز و سه بارارضا شدن!!!😳😳😳☹

0 ❤️

883788
2022-07-08 12:14:45 +0430 +0430

خیلیییییییییییییی خاطره قشنگی بود
مرسییییی ❤💋

0 ❤️