لمس بی غیرتی

1399/11/17

سلام اسم من امیره و 38سالمه و زنم عسل34سالشه .الان چند سالی که نسبت بهش بی شدمو واقعا لذت انکار ناپذیری از این مورد میبرم.عسل قبلاً معمولی لباس میپوشید چه تو مهمونی و چه بیرون ولیتز وقتی که این مانتو جلو باز آمد همچین عوض شد .من خیلی حال میکردم که بیرون به عسل نگاه میکنن.عسل هم بدش نمیومد که راحت تر از قبل لباس بپوشند.شب ها هم موقع سکس در مورد اتفاق هوایی که افتاده بود با هم حرف می‌زدیم.یه شب بهم گفت میریم بیرون شورت می‌پوشم اذیت میشم می‌خوام بیرون رفتنی دیگه شورت نپوشم و منم استقبال کردمو گفتم هر جور راحتی تازه اینجوری سکسی تر میشی.سری بعدی که می‌خواستیم بریم بیرون دیدم عسل ساپورت پوشیده و خط کصش کاملا معلومه با یه مانتوی جلو باز که کامل ویترین معلوم بود راستش خودم راست کردم و گفت ایرادی ندارد منم گفتم نه .رفتیم بیرون نگاه های شهوتی مردها رو کامل می‌تونستم احساس کنم.همین روال ادامه داشت تا با هم رفتیم شمال و من تو جنگل یه اتاق گرفتم و شب که شد جلو اتاق بساط مشروب رو پهن کردم پسر سرایدار اتاقها هم اومد عسل ساپورت پاس بود با یه تیشرت آستین کوتاه سه تایی نشستیم مشروب خوردن وسط های داستان من دیدم پسره خیلی شهوتی داره بای پای عسل رو زاق میزنه پاهای عسل رو نگاه کردم دیدم چاک ساپورتش پارس و یکمی از کصش معلومه عسل هم خبر نداشت این قضیه رو پسره داشت از شهوت میرد بساط رو جمع کردم و گفتم ما میریم بخوابیم.ما رفتیم و تو عسل لباساشو در آورد و شروع کرد از قضیه سرایدار تعریف کردن منم که حسابی شهوتی بودم شروع کردم خوردن کص عسل و کم کم سکسمون شروع شد و همین جوری که میکردمش پرسیدم دوست داشتی بهش بدی آنقدر داشت با نگاش میخورد که عسل گفت آره بدم نمیاد اینجا هم که کسی مارو نمی‌شناسه آخه ما همیشه تو سکس حرف از نفر سوم می‌زدیم همین جور که داشتم میکردمش دیدم پسره داره از کنار پنجره دزدکی مارو نگاه می‌کنه کلی حال کردم به روی خودم نیاوردم بعدش پزیشنمونو یه طرفی کردم که پسره بتونه از پشت ما رو نگاه کنه .بعد در حین کردن به عسل گفتم پسره داره ما رو میبینه اول عسل شاکی شد ولی گفتم بزار حالشو ببره خلاصه سکسمون تموم شد عسل گفت من هنوز ارضا نشدم میزاری برم به بهونه خرید تو مغازه پسره اگر شد یه حرکتی باهاش بزنم ؟من که حسابی شهوتی شده بودم گفتم باشه.عسل پاشد و شورتکشو پوشید و با یه تیشرت و رفت سمت مغازه پسره یه ۱۰ دقیقه که گذشت و نیومد گفتم برم ببینم چه خبره دزدکی دزدکی رفتم سمت مغازه و دیدم که عسل در شده و پسره داره از پشت کصشو می‌کنه چه کیر کلفت و درازی هم داشت یه چند دقیقه طول کشید و دیدم آخره داستانه زود برگشتم تو اتاق .عسل اومد و شاد شانگول یه امیر چه حالی داد بغلم کرد کلی منو بوسید و خوابیدیم .صبح شد و ما وسایلامو جمع کردیم و اومد باهاش حساب کتاب کنم گفت شما مهمون من بودید و ولی نگرفت از ما و کلی تشکر کرد و ما هم برگشتیم سمت تهران.الان خیلی وقت از اون داستان میگذره وما هنوز تو سکس کلی باهاش حال میکنیم.این بود داستان من امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: امیر


👍 19
👎 22
92301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790222
2021-02-05 01:24:51 +0330 +0330

یعنی در شمال ایران زنها با یه شورتک و تیشرت میرن مغازه؟؟ نامردا انقلاب کردین به من نگفتین؟؟


790259
2021-02-05 04:25:19 +0330 +0330

اگه مشروب نباشه اصن نفرسوم نمیشه بیاد تو داستان فک کنم فقط منم ک با چارتا رفیق گاه گداری عرق سگی میخورم بقیه همه با ژیلاشون لب دریا وسط جنگل توی خونه با نفر سوم چهارم‌ الی…و زن های مردم و دلبرکان سیمین تن مشروب میخورن
ساقی پیک آخرو سنگین تر بریز بسلامتی گلنار

2 ❤️

790276
2021-02-05 07:40:41 +0330 +0330

جالب بود

1 ❤️

790282
2021-02-05 08:28:00 +0330 +0330

تو بی رو زنت نیستی تو یه بیزینس سیاری به قول معروف کسکشی زنتو میکنی اونم تحویل در محل ولی خوبه بازم ادامه بده به کارت مملکت به شما نیاز داره فقط رو داستانت کار کن شب مغازه داخل جنگل اونم با شورتک اخه

3 ❤️

790293
2021-02-05 10:20:39 +0330 +0330

حداقال موقع نوشتن جغ نزن ، پیشنهاد میکنم خودت یه دور این کسشعر را رو خوانی کن اگر تونستی راحت بخونی جایزه داری . مگه مجبورت کردن بیایی کسشعر بهم ببافی؟

0 ❤️

790317
2021-02-05 14:30:38 +0330 +0330

این بود انشای من خوش بود استاد من

0 ❤️

790318
2021-02-05 14:57:42 +0330 +0330

مفهومی نداشت برام

0 ❤️

790326
2021-02-05 15:59:47 +0330 +0330

داستان کس دادن مامانم
یه روز از مدرسه زود اومدم خونه دیدم همسایمون داره مامانمو میکنه مامانم میگفت ای وای
داستان بی غیرتی من
یه شب زنمو میکردم گفت علی تو خوب نمیکنی یه بکن خوب برام بیارمنم خیلی دوست داشتم یکی زنمو بکنه به صابخونمون گفتم بیا زنمو بکن جای کرایه گفت نه به بقال سر کوچه گفتم گفت میکنم برات من نگاه کردم کیف کردم
داستان کون دادن من
خیلی دلم میخواست کون بدم عاقبت به همکلاسیم دادم خیلی بهش خوش گذشت
داستانهای شهوانی دیگه این مدلی شده الان من سه تا داستان براتون تعریف کردم اصلن به خودشون زحمت نمیدن 4 خط داستان بنویسن رفتیم زنمو کرد اومدیم این شد داستان

1 ❤️

790341
2021-02-05 18:08:04 +0330 +0330

اه دیشب شب جمعه بود کسی رو نداشتم
دلم کیر میخاد🙁😪

09917167837
از تهران زنگ بزنید اگه اوکی بودید ادرس میدم مکان دارم
ولی فق ب شرط اینکه کاندوم هم بگیرید!

0 ❤️

790366
2021-02-05 21:26:19 +0330 +0330

عجب کارایی توشهرشماهست هااا من دهاتیم توی ده زندگی میکنم اصلا مانتو جلوباز دیگه چیه ؟بعد چجوری میپوشنش؟نکنه منظورت لباس اخوندیه؟ اخه اونام جلو نداره

0 ❤️

790383
2021-02-06 00:12:32 +0330 +0330

لااقل به شعور خودتون ارزش قائل نیستین به شعور ما احترام بزارید لدفا

0 ❤️

790561
2021-02-06 19:50:35 +0330 +0330

بد نبود فقط امیدوارم راس باش

0 ❤️

806592
2021-04-28 03:46:27 +0430 +0430

نمیدونم این کسکش ها چرا به شلوارک میگن شورتک ؟!

0 ❤️