ماجرای اتاق بغلی

1390/09/23

توی حیاط داشتیم با داداشم دوچرخه سواری می کردیم که احمد آقا اومد. طبق معمول یه یا الله بلند گفت و پرده رو کنار زد و اومد توی حیاط. من و داداشم زود سلام کردیم. با خوشرویی جوابمونو داد و یکراست رفت توی اتاقشون. ما یه نگاهی به هم کردیم و دوچرخه ها رو گذاشتم کنار و تپیدیم توی اتاق بغلی. خونه ی ما از اون خونه های قدیمی بود که دورتادور حیاط اتاق داره. اون موقع یکی از اونها در اجاره احمد آقا بود که تازه داماد بود و از اول عروسیشون اونجا می نشستن. بین اتاق اونها و اتاقی که ما بهش می گفتیم اتاق بغلی یک در بود که از اونطرف چفت بود و جلوش یه پرده آویزون بود و رختخوابهاشون هم جلوی اون چیده بودند تا توی اتاقشون پیدا نباشه. ولی با همه این احتیاطا بازم از یه روزنه کوچیک می شد توی اتاقشونو دید. اولین بار داداشم که از من دو سال بزرگتر بود این روزنه رو کشف کرده بود و برا خودش صفایی میکرد. تا اینکه یه روز وقتی داشت اون تورو دید می زد و به خودش ور میرفت مچشو گرفتم و منم داخل بازی شدم. از اون به بعد هر وقت احمد آقا خونه بود و موقعیت جور بود میرفتیم چشم چرونی میکردیم. خانمش یه دختر جوان و زیبا و واقعا سکسی و حشری بود به اسم زری خانوم که بدن خیلی درست و قشنگی هم داشت.

اون روز یه روز گرم تابستونی بود و از شانس خوب ما بقیه اعضای خانواده بعد از ناهار زیر کولر غرق خواب بودن. شنیدن صدای خرخرشون بهمون آرامش میداد که مزاحمی نداریم. دوتایی چشممونو چسبونده بودیم به شیشه و منتظر بودیم. احمد آقا شلوارشو عوض کرده بود و با زیرشلواری و رکابی بود ولی از روی زیر شلواری هم میشد دید که کیرش داره شق میشه. زری خانوم هم که یه دامن کوتاه چسبون پوشیده بود که باسن قشنگشو حسابی به رخ می کشید و پاهای سفید و خوش تراشش رو بیرون انداخته بود پشت به احمد آقا وایساده بود و داشت توی آینه صورتشو ورانداز می کرد. احمد آقا دیگه طاقت نیاوردو از عقب زری خانوم رو بغل کرد و کیرشو از روی شلوار دقیقا گذاشت توی چاک کون خوشگل زری خانوم و دستاشم از زیر بغلاش برد جلو و پستونای مثل انارش رو توی دستش گرفت و شروع به مالیدن کرد و تو همون حالت گردن و گوش و پشت گوش و زری خانوم رو میلیسید و می بوسید. با همون تماس اول زری خانوم مثل برق گرفته ها یه جیغ کوچیک کشید و شروع کرد با ناز و عشوه کونشو به کیر احمدآقا فشار دادن. معلوم بود که توی عرش سیر میکنه. من و داداشمم که دستمون توی شلوارمون بود و داشتیم از حشر می ترکیدیم.

بعد از یکی دو دقیقه که تو این حالت بودن احمدآقا کیرشو در آورد و یه کمی تف بهش مالید و گذاشت لای رونای سفید و گوشتالوی زری خانوم و یواش یواش شروع کرد به عقب و جلو کردن. زری خانوم دیگه حال خودشو نمی فهمید. سر و گردنشو داده بود عقب و خودشو رو کیر احمدآقا سر میداد و ناله می کرد طوری که احمدآقا مجبور بود دستشو بذاره جلوی دهنش تا صداش بیرون نره. یه خرده که گذشت احمدآقا کیرشو از لای رونای زری خانوم درآورد و دوباره تف مالی کرد و ار کنار شورت سفید توری زری خانوم هل داد لای چاک کسش. دستشم از جلو برد تو شورتش و شروع کرد به مالوندن کس خوشگلش. زری خانوم دیگه روی پاهاش بند نبود و خودشو روی کیر و دست احمدآقا ول کرده بود دیگه واقعا ناله هاش داشت تبدیل به فریاد می شد.
اینجا بود که احمدآقا یه دفه کیرشو از شورت زنش کشید بیرونو با یه حرکت شورت زنه رو جر داد. بعد با پشت دستش چنان کوفت روی باسن زری خانوم که همون موقع باسنش سرخ سرخ شد. شنیدم که داداشم داره میگه الهی دستت بشکنه! احمدآقا همین کارو با باسن دیگه هم کرد. بعد لمبرای زری رو از هم باز کرد و سرشو کرد لای کونش و شروع کرد به لیسیدن سوراخش. زری خانوم یه دستشو گذاشته بود روی دیوار و دست دیگشو آورده بود عقب و گذاشته بود پشت سر احمدآقا و اونو به طرف کونش فشار میداد طوری که انگار می خواست سرشو کاملا داخل کونش فرو کنه!
احمدآقا که حسابی از خجالت کون زری در اومد زری خانوم دیگه طاقت نیاورد و سریع برگشت و کیر احمدآقا رو توی مشتش گرفت و لبشو گذاشت روی لب احمدآقا. تو همون حال بلوز یقه بازی رو که پوشیده بود از بالا سرش درآورد و جلوی احمدآقا زانو زد و شروع کرد به ساک زدن. تا امروز هم همچین ساک زدنی ندیدم. طوری کیر شوهرشو که نسبتا بلند و کلفت بود تا ته توی حلقش میکرد و مک می زد که فکر میکردی الان کیر احمدآقا از ته کنده میشه! حالا نوبت احمدآقا بود که دیوونه بشه. با دوتا دستاش موهای زنشو گرفته بود و کیرشو توی دهن اون عقب و جلو میکرد. بعد مثل اینکه داشت ارضا می شد خودشو عقب کشید و زری خانومو خوابوند رو زمین و رفت لای پاش و شروع کرد به لیسیدن و مکیدن کسش. من و داداشم که حسابی تب کرده بودیم بی اختیار با هم دیگه گفتیم حرومت باشه! و دوتایی زدیم زیر خنده.
احمدآقا دیگه زری خانمو ول نکرد و اونقدر کسشو لیسید تا تو همون حالت ارضا شد. سر احمدآقا رو با تموم قدرت به کسش فشار میداد و باسنشو بالا پایین میکرد و حدود یه دقیقه ارگاسمش طول کشید و بعد بی حال شد و بی حرکت رو زمین موند. ولی تازه نوبت کس کردن احمدآقا شده بود. لنگای بی نظیر زری خانومو داد بالا و کیرشو کرد تو و شروع به تلمبه زدن کرد. لرزشی که توی رونهای زری می افتاد دیوانه کننده بود. بعد چند بار تلبمه زدن دوباره خودشو عقب کشید و زری خانمو به حالت سگی در آورد طوری که ما فکر کردیم میخواد از عقب بکندش. ولی احمدآقا کیرشو از عقب چپوند توی کس ناز زری خانوم و بعد از چند بار عقب و جلو کردن تو لحظه آخر کیرشو در آورد و توی مشتش گرفت و در همون حالت ارضا شد. باور کنید جهشای اول آب احمدآقا تا دیوار روبروشون پاشید. بقیه شم روی کمر زری خالی کرد و بیحال افتاد. همزمان من و داداشم هم خودمونو خراب کردیم و ما هم بیحال توی اتاق بغلی افتادیم.
این برنامه تا وقتی که اونا مستاجر ما بودن هر از گاهی تکرار می شد.

نوشته: رضا


👍 4
👎 0
105940 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

306805
2011-12-15 00:53:04 +0330 +0330
NA

:)) =)) :)) =))
داستان قشنگ و با حالی بود. مرسی

0 ❤️

306806
2011-12-15 02:49:24 +0330 +0330
NA

Engar filmbar dar bodi
che daghigh joziyato migofti :D

0 ❤️

306807
2011-12-15 04:11:11 +0330 +0330

کوس کش از تو یک روزنه چطوری این همه دقیق صحنه رو میدیدید؟ آخه کیرم تو تخیلت یک روزنه بوده و شما هردو با هم همزمان میدیدید؟ یک دفعه بگو در باز بود و جلو شما سکس میکردند. این همه توهم؟

0 ❤️

306809
2011-12-15 04:20:10 +0330 +0330
NA

دمت گرم قشنگ بود .منو یاد خاطرات خودم انداخت.
با حال بود به کس وشعر های که بهت میگن گوش نکن
چون اینها میان اینجا که فقط کس وشعر تف بدن

0 ❤️

306810
2011-12-15 04:27:19 +0330 +0330
NA

مهتاب جون همینطوری ادامه بدی المپیک مدال طلا مال خودته.

0 ❤️

306811
2011-12-15 16:03:53 +0330 +0330
NA

خلاصه… بله بچه های من قصه ی ما به سر رسید ؛ کلاغه به خونش نرسید
یه لحظه فکر کردم دارم داستان کودکان میخونم تا داستان سکسی!

0 ❤️

306812
2011-12-15 20:45:39 +0330 +0330
NA

dastet dard nakone dastanet ghashngo jaleb bod dashe man movafagh bashi

0 ❤️

306813
2011-12-17 11:58:12 +0330 +0330
NA

:H خیلی قشنگ بود بازم بنویس دستت درد نکنه مرسی عزیزم. نادر

0 ❤️

306814
2012-01-10 00:49:49 +0330 +0330
NA

بد نبود … جالب بود … فقط من موندم از اون سوراخ کوچیک چه جوری هر دوتاتون نگاه مبکردین… در کل خوب بود … نوش جونتون =D>

0 ❤️

306815
2012-01-13 13:21:34 +0330 +0330
NA

آفرین خوب بود همین جور ادامه بده
به حرف بقیه هم گوش نکن اینا همش می خوان گیر بدن

0 ❤️

306816
2012-12-06 23:13:49 +0330 +0330
NA

راست میگه بابا! تو و داداشت چه جوری از توی اون روزنه، تونستید همه ی اتاق و اتفاقهایی که توی اتاق می افته رو با جزییات زیر نظر داشته باشید؟!! نکنه دوربین کار گذاشته بودید؟!!!

0 ❤️