ماجرای مهرداد و آقا عنایت (۲)

1400/07/07

...قسمت قبل

سلام.(اول ببخشید تو قسمت اول اسم خودم رو با دوستم جابجا نوشته بودم .ممنون از تذکرتون)
خلاصه شب شد .و باز تو تختخواب خابم نمی‌برد و همش تو رویا و و خیالاتم
خودمو پیش آقا عنایت تصور می‌کردم.که همش دارم با کیرش بازی می‌کنم. و با لای پاشه ورمیرم .
نمیدونم چرا ؟
اینطور شده بودم و افکارم همش حول محور همجنس میچرخید .
من که دوست دختر هم داشتم و از نظر عاطفی .هم در خودم خلا احساس نمیکردم .
اما دیدن کیر گوشتی آقا عنایت .افکارمو به هم ریخته بود .
یه یک هفته ای گذشت و از آقا عنایت خبری نشد .
دیدم نمیتونم طاقت بیارم .رفتم در مغازش .
و داخل شدم ،،. مشتری داشت .
رفتم بیرون یه دور زدم و اومدم. مشتریش رفته بود .
رفتم تو و بعد سلام و احوالپرسی .
آقا عنایت گفت ؛از این ورا مهرداد.
چیزی نگفتم .
گفت ؛چرا ساکتی.
گفتم ؛آقا عنایت ،،از اینجا رد میشدم ،،گفتم یه سلام به شما بدم .
گفت خوب کاری کردی . بیا چای بریزم بخور .
گفتم نه میخام برم .
و ازش خدا حافظی کردم. (رو راست روم نمیشد بهش چیزی بگم )
بعد یه نیم ساعت تو خیابون چرخ زدن. تصمیم گرفتم برم و بهش بگم .و تکلیفم رو مشخص کنم .
دوباره رفتم مغازه . و بعد سلام. گفتم ؛
راستی آقا عنایت خبری نشد ازتون.
آقا عنایت بعد کمی سکوت .گفت ؛مهرداد فکراتو کردی . اگه تصمیم گرفتی.
که با همجنس خودت رابطه داشته باشی. نباید این رو کسی بفهمه .
اون موقع اول آبروی تو میره و برای منم خیلی بد میشه .
گفتم باشه .،فقط میخام یه تجربه کنم .
گفت باشه .
پس شب میتونی بیای خونم .
گفتم نه :،مادر پدرم اجازه نمیدن .شب بیرون باشم .
گفت؛ میخای فردا صبح ساعت ۸ بیا خونم .فقط حواست باشه همسایه ها نبینن .
خلاصه ؛قرار گذاشتیم. و من هم شب رفتم حمام . و تا صبح هم خابم نمی‌برد. از این کا فردا چی قرار بشه .
صبح ۷.۳۰ دقیقه بیدار شدم و لباسامو پوشیدم و مرتب و عطر زده .یه نیمرو هم خوردم و راهی ط۳ شدم .
تو راهرو کسی نبود و من سریع در زدم و آقا عنایت هم در رو باز کرد .
رفتم تو . یه شورت پادار سفید تنش بود .اومد و دست داد و رفت تو اشپزخانه و میخاست صبحانه بخوره .
بعد گفت ؛بیا صبحانه بخور .گفتم خوردم.
بعد صندلی شو کمی داد عقب و پاهاشو باز کرد .
و گفت ؛مهرداد جان همینطور که دارم صبحانه میخورم .
تو هم بیا اینجا بشین جلوم . وبا کیرم مشغول باش .و بمالش . تا صبحانه من تموم شه …ببینیم چیکار باید بکنیم.
منم رفتم و جلوش رو زمین نشستم و اونم دست منو گرفت و گذاشت رو کیرش .
وگفت مشغول باش .
کیرش خابیده بود و من از روی شرت ،شروع کردم کیرشو مالیدن .و من تو فاز خودم و اونم راحت در حال صبحانه خوردن بود.
بعد دستمو
کردم از ساق شورتش تو و شروع کردم مالیدن.
کیرش داشت آروم کلفت تر می شد.
و من چه حالی می‌کردم. با مالیدن اون کیر نرم؟
کیر آقا عنایت سیخ شده بود . و صبحانش هم تموم شد .
از جا بلند شد ودست منو گرفت .و رفتیم تو اتاق خواب. و دراز کشید رو تخت.
و گفت :مهرداد گفتی اولین باره .کیر کسی دیگه رو دستمالی میکنی .
و تا حالا رابطه نداشتی.
پس من همین طور که خابیدم .کیر و خایم مال تو .هر کاری که که دوست داری باهاش بکن .
بعد شورتشو در آورد.
آقا عنایت کل پشمهای کیر و خایشو زده بود .و سفید و تمیز بود .
کیرشو گرفتم دستم و سرمو گذاشتم رو رون پاش و شروع کردم مالیدن و خایه هاشو بوسیدن .
اونم چشماشو بسته بود و هیچ صدایی ازش در نمی‌آمد.
یه نیم ساعتی فکر کنم با کیرش ورفتم و کج و راستش می‌کردم.
دیدم داره کیرش شل میشه .
آقا عنایت گفت:مهرداد نمیخای کار دیگه ای بکنی . کیر منم یه حال کنه .
آنقدر کیرم صاف واستاد خسته شد .!
یکم لیس بزن . بخو ر !
منم سر کیر شو شروع کردم لیس زدن و قد کیرشو لیس میزدم و خایه هاشو میخوردم.
آقا عنایت گفت: مهرداد ادامه رابطمون بستگی به حالی که امروز به کیرم میدی داره .
ساک بزن .ساک بزن .ساک بزن .آفرین.
کیرشو کردم تو دهنم و اوق زدم .دوباره کردم تو دهنم و آروم شروع کردم ساک زدن .و کیرش خیلی کلفت بود .
تو دهنم درست جا نمیشد .
بعد آقا عنایت بلند شد و من هم حالت داگی شدم .
وکیرشو کرد تو دهنم و سرمو محکم گرفت و شروع کرد تو دهنم تلمبه زدن .
و همین طور داشت تلمبه می‌زد.
که یه دفعه کیرشو کشید بیرون . و کنارش روی میز یه ظرف شیشه ای بود .
و ابشو ریخت تو اون .
بعد با دستمال پاک کرد .و دوباره کرد تو دهنم .و منم کمی خوردم. تا کیرش شل شد .
بعد بلند شدم و رفتم آشپزخونه و دهنمو شستم.و اونم گفت مهرداد برو .
اگه دلت خاست ۳ روز دیگه بیا . قبلش بهم خبر بده.
اومدم خونه .و مستقیم رفتم تو اتاقم و در رو بستم و شروع کردم جق زدن.
و آبم اومد و آروم شدم .
اونروز گذشت و دو روز بعدشم گذشت .
اونجوری میل نداشتم برم پیش آقا عنایت. و انگار عطشم خابیده بود .
روز موعود .صبح بلند شدم. گفتم بزا برم پیشش .
آماده شدم و اومدم بیرون و از پله ها رفتم پایین .
کسی تو راهرو نبو د .
زنگ زدم .آقا عنایت اومد و در رو باز کرد .که لباس خواب تنش بود .
و گفت ؛مگه نگفتم خبر بده .
گفتم ببخشید نشد .
دستمو گرفت و کشید تو .
خودش تازه از خواب بیدار شده بود .
رفت دستشویی و دست وصورتشو شست و بعداومد کتری رو پر کرد و گذاشت رو گاز و اومد رو کاناپه نشست.
و لباس خابشو زد کنا ر و گفت :،مهرداد بیا شروع کن .بیا باهم حال کنیم .و من اومدم رو کاناپه نشستم و اون لباس خابشو در آورد و شرتشم من کشیدم از تنش بیرون .
کیرش سیخ شده بود .
واقعا کیر کلفت و خوشگلی داشت (من انگشتامو حلقه می‌کردم دورش .
انگشتام به هم نمی‌رسید…دقیقا اندازه دور قوطی رانی . کلفتیش اون اندازه میشد .)
کیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم خوردن .خیلی به دهنم خوشمزه می‌آمد.
این بار خایش کمی بوی عرق میداد .
اما خیلی زننده نبود .و از تندی بوی خایش خوشم اومد.
و شروع کردم با اشتها خوردن .
فکر کنم یه یربعی خوردم کیر و خایه هاشو . که گفت داره آبم میاد .
و کیرشو از دهنم در آوردم.
واز بقلش دستمال بر داشت و ابشو ریخت رو دستمال .
و دستمال رو داد به من و گفت .بنداز تو سطل آشغال دستشویی .
خلاصه دوباره آب آقا عنایت رو در آوردم.
بعد گفت برو مهرداد خونتون .
منم آماده شم برم مغازه .
منم اومدم خونه .و رفتم دستشویی و تو دست شویی جق زدم .تا ابم اومد .
و آروم شدم.
و رفتم تو اتاقم دراز کشیدم .
و دو سه هفته ای بود که معمولا هفته ای دو با ر برای آقا عنایت ساک میزدم.
تا اینکه جور شد و یه شب رفتم پیشش…

ادامه...

نوشته: مهرداد


👍 15
👎 6
16501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

834811
2021-09-29 02:42:00 +0330 +0330

انصافا خیلی داستانت بی معنی شده. همش دستمالی و ساک. از اون جایی که توی قسمت قبلیم گفتی مادرت باهات دربارش صحبت کرده لابد میخوای تو قسمت بعدی بگی کونت گذاشته بعد متوجه شدی با مادرتم سکس داشته. بقیشو ننویسی سنگین تری مرسی

1 ❤️

834929
2021-09-29 23:11:04 +0330 +0330

خیلی لوس بی احساس سرد مزخرف تو هرجمله ده تا کیر مجبوری داستان بنویسی اقلا بجای اسم تخمی عنایت میگفتی همایون فریبرز مازیار کامران مهران کوروش بعد هم ظرف بالا سرش پر آب منی میشده باهاش گلدون آب میداده حتما

0 ❤️

836231
2021-10-07 16:47:39 +0330 +0330

مهرداد جون کیرم خابید! پاشو برو!!

0 ❤️