ماجرای مهرداد و آقا عنایت (۴)

1400/08/05

...قسمت قبل

از راه پله رفتم پایین و از کنار دیوار سرک کشیدم .تا ببینم کسی تو راهرو نیست که .؛:
دیدم بهروز پشت دره خانه آقا عنایت بود .وداشت زنگ میزد .
و در باز شد و رفت تو .
(خوانواده بهروز طبقه اول ساختمان زندگی میکنن .
و بهروز از من ۲ سال بزرگتره .و بچه خیلی درس خون و با ادبیه .
و معمولا با کسی دم خور نیست و تو ساختمان .با هم سن و سالاش دوستی نمیکنه و تو جمع ما و حتی بچه های کوچه هم نمیاد و همیشه تو خودشه .
و به من هم تو دوران راهنمایی .خیلی تو درسهام کمکم کرد .به خاسته مادرم .
چون مادرم با مادرش دوست صمیمی بود .به خاطر این فقط تو ساختمان با من سلام علیک گرمتری داره و گه گداری با هم حرف می‌زنیم. )
پیش خودم گفتم ، بهروز با آقا عنایت این وقت شب چیکار داره . نکنه باهاش دوسته .
گفتم باید ته این قضیه رو دربیارم .
رفتم خونه و به آقا عنایت زنگ زدم .و بهش گفتم .:آقا عنایت بیام پیشت .
گفت:نه خسته ام ،میخام بخوابم. گفتم.:دلم کیر میخاد ،بیام یه کم کیرتو بخورم .،تو هم سر حال میشی و خستگیت در میره …و از من اسرار و ازاون انکار .
آخر گفت مهمان دارم .به خاطر اون نمیتونم بگم که بیای مهرداد.
گفتم؛ هر وقت رفت بیام؟
آقا عنایت گفت :: شب میمونه خونمون و صبح میخاد بره . شهرستان خونشون .و بعد قطع کرد گوشی رو .
تصمیم گرفتم .صبح زود بیدار شم و کشیک بکشم و یه دستی بزنم بهشون .

صبح سالت ۷ بیدار شدم و سریع رفتم تو راه پله ط۳ .و کشیک واستادم .
تقریبا فکر کنم ساعت ۸:۳۰ دقیقه بود که بهروز اومد بیرون .
و منم سریع به حالت اینکه از پله دارم میام پایین سریع اومدم پایین و به بهروز سلام دادم .و بهروز تا منو دید جا خورد و جواب سلاممو داد .
گفتم ؛بهروز تو این طبقه چیکار داری اول صبح .
هیچی نگفت :دوباره پرسیدم . و گفت یه وسیله ای میخاستم به آقا عنایت بدم.
با هم از پله اومدیم پایین و اون رفت بیرون و منم باهاش رفتم .
و هی گفتم :: آقا عنایت آدم خوبیه .من دوست دارم باهاش دوست بشم .
نظر تو چیه.
به نطر توهم آدم خوبیه …من رفتم مغازش ازش خرید کردم .و حسابی بهم تخفیف داد .
راستی رفتم تو پرو که شلوار بپوشم . اومد تو پرو که شلوارمو اندازه بزنه .
دستشو چند باری مالید به کونم .
به نطرت آدم بچه بازیه .
(یه دم حرف میزدم و بهروز هیچی نمی‌گفت و اصلا نظر نمی‌داد)
و آخر گفت : چقدر حرف میزنی مهرداد .اصلا به من چه ، کی خوبه و کی بده .
و برگشت و رفت طرف خونه . و گفت تو برو به کارت برس .
من خونه چیزی جا گذاشتم .
و منم از بقالی شیر کاکا ئو خریدم با کیک و رفتم خونه که صبحانه بخورم.
و سر ظهر بود که تصمیم گرفتم .به مغازه زنگ بزنم .
و به آقا عنایت ، یه دستی بزنم .
زنگ زدم و آقا عنایت گوشی رو برداشت.
و بعد حال احوال .
گفت جانم : کارتو بگو مهرداد.
گفتم :آقا عنایت من دیشب . خوابم نبرد و همش تو کف کیر تو بودم .و تو منو اصلا محل ندادی .
گفت نه :اینطور نیست .مهمون داشتم از شهرستان .
منم گفتم: مهمونت دوست صمیمی منه .
گفت کی :گفتم بهروز .
بهروز همه چی رو بمن گفته و گفت که با تو دوسته و با هم حال میکنین .
آقا عنایت اول زیر بار نرفت .
اما آخر تسلیم شد و گفت :آره با هم دوستیم ، نباید به کسی بگی.
گفتم باشه و زود خدا حافظی کردم .
و خوشحال بودم از این پیروزی و زرنگی خودم .
ساعت ۶ یا ۷ بود که رفتم در خونه بهروز و…اومد بیرون و گفتم :
بهروز بیا بریم بیرون و قدم بزنیم و یه بستنی بخوریم . باهات کار دارم .
میخام باهات حرف بزنم .
بهروز آماده شد و رفتیم بیرون .و رفتیم پارک سر خیابون و بستنی گرفتیم و مشغول خوردن شدیم .
بهروز گفت :حرفتو بزن مهرداد.
منم شروع کردم حرف زدن .
و قضیه شروع رابطه با آقا عنایت رو براش تعریف کردم .
و گفتم ،تو خودم احساس میکنم به هم جنس هم علاقه دارم .
و آخرش بهش گفتم : میدونم با آقا عنایت رفیقی و با هم حال میکنین .
و بهروز گفت ؛ آقا عنایت بهش زنگ زده .ودر مورد حرفهایی که به دروغ از دهن من گفتی .باهاش صحبت کرده .
و به خاطر یه دستی که بهش زدی ازت ناراحته .
و گفت :که مهرداد رو ببینم .کونشو چنان پاره میکنم .که ۱۰۰ نا بخیه بخوره .
و بعد من از بهروز خواهش کردم .که منم پیش خودشون بیاره .و از آقا عنایت معذرت بخاد.و‌منم پیش خودتون راه بدید .
و بعد بهروز گفت که: . ۲ سالی هست که boy Ferend آقا عنایته،
و از تمایلاتش گفت ،
و گفت که ؛آقا عنایت آدم سردی. و به زنها اصلا میل نشون نمیده .
و بیشتر با پسر میخاد حال کنه و خودشو ارضائ کنه .
و زنش هم به خاطر این قضیه ازش طلاق گرفته .
بعد گفت :یه بار‌که زنش رفته بود خونه باباش شهرستان .
من رفتم خونشون .و آقا عنایت داشت منو می‌کرد و کیرش تو کونم بود که ؛
یه دفعه زنش اومدخونه و ما متوجه نشدیم .و اومد‌ تو اتاق خواب و با‌دوربین چند تا سریع عکس انداخت و سریع از خونه رفت بیرون .
نگو کشیک عنایت رو می‌کشیده.
بعد با همون عکسها .و با تهدید . از عنایت طلاق گرفت و تمام حق و حقوقش رو کامل گرفت .و بدون دردسر طلاق گرفت .و یه آپارتمان هم اضافی گرفت .و اون عکسهارو به عنایت داد…
خلاصه رفتیم و قرار شد امشب بهروز ردیف کنه بریم خونه عنایت .
ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه بود که بهروز زنگ زد و گفت بیا خونه عنایت .
منم آماده شدم و رفتیم پایین .
در نیمه باز بود و من سریع رفتم تو .
عنایت اومد جلو و یه سیلی خابوند در گوشم و گفت :
دفعه آخرت باشه منو بازی میدی .بچه کونی .
بعد رفت حمام دوش گرفت .و بعد بهروز رفت دوش گرفت .
و بهروز که اومد بیرون از حمام .یه ست پیرهن خواب کوتاه با یه شرت توری قرمز تنش کرده بود .
و عنایت هم با یه شورت سفید رو کاناپه نشسته بود .
که بلند شد و رفت طرف بهروز .
و کیر عنایت سریع با دیدن‌بهروز سیخ شد و از رو پاچه شورتش سرش زده بود بیرون .
و رفت بهروز رو بقل کرد و شروع کرد ازش لب گرفتن .و مالیدن بهروز .
و‌منم که کیرمو داشتم از رو شلوار میمالیدم .و نگاه میکردم .
بعد عنایت دست بهروز رو گرفت و رفتن تو اتاق خواب .
و آقا عنایت گفت :
مهرداد آماد شو بیا تو اتاق .
منم لخت شدم و رفتم تو اتاق .و کیرم سیخ سیخ بود .
آقا عنایت افتاده بود رو بهروز و داشت اونو با لبش همه جاشو می‌خورد .و جون جونی . هر دو می‌گفتند. و منم نگاه میکردم .و عشق می‌کردم.
که داشتم .یه فیلم سوپر زنده میدیدم .
آقا عنایت از رو بهروز بلند شد و خودش دراز کشید .و بهروز حالت 69 شد و عنایت شروع کرد خوردن کون بهروز رو .
و‌گفت :مهرداد ،بیکار نشین بیا کیرو خایمو بخور .
و منم رفتم لای پاش دراز کشیدم و شروع کردم براش ساک زدن .اون کیر کلفتش حسابی سفت شده بود و مثل یه تیکه آهن بود ،از سفتی.
و از سر کیرش ترشحات بی رنگ می‌آمد و منم آنقدر حشری شده بودم .که اونارو لیس میزدم .و خایهاشو میکردم دهنم .و کیرشو عین یه بستنی لیس میزدم . و اونم داشت کون بهروز رو می‌خورد و بهروز هم آه آه می‌کرد و چشماشو بسته بود .
بعد فکر کنم ۱۵ دقیقه .بعدش
بلند شدن و بهروز داگی شد .و عنایت اومد پشتش .و کاندوم رو داد دست من و گفت بکش رو کیرم .
منم کاندوم رو باز کردم و کشیدم رو کیرش .و کاندوم رو تا ته باز کردم .اما باز چند سانتی از ته کیرش بدون روکش کاندوم موند .
(بیشرف عجب کیری داشت اقا عنایت .کلفت و خوشگل ،مثل کیر فیلم سوپرا بود)
بعد روغن ریخت رو کاندوم و مالید و یه کمم مالید به کون بهروز .
و گذاشت در سوراخ بهروز .
_بهروز : عنایت بکن دارم دیونه میشم .
_عنایت: جون …چشم عزیزم الان میکنم. عروسکم. آماده ای .
و یه دفعه کرد تو کون بهروز و همه رو جا داد تو.
وای نمیدونی .کیر به اون کلفتی چقدر راحت رفت تو و بهروز هم اصلا آخ هم نگفت .
_بهروز؛عنایت خان یه جوری بکن‌. که کیرت از حلقم بزنه بیرون.
میخام سر کیرتو ببینم که از دهنم زده بیرون .
_ عنایت؛ جون بهروز جون .امروز یه جوری میکنم که چشات از جمجمه بزنه بیرون
_بهروز؛ آخ جون ،نوکرتم. آقا عنایت .ببینم چجوری میخای منو بگایی

و عنایت شروع کرد تلمبه زدن .و حسابی خسته شده بود و کلی از صورتش عرق می‌ریخت. و‌بعد دراز کشید .و بهروز اومد رو کیرش و تنظیم کرد و راحت کیرو داد تو و شروع کرد بالا پایین کردن . چند دقیقه ای که تو این حالت حال کرد .
بعد کیر عنایت شل شده بود و چند بار اومد بیرون .
و عنایت ،بهروز رو کشید رو سینش و بقلش کرد .
و‌به من گفت:مهرداد کاندوم کیرمو در بیار و ساک بزن تا دوباره سفت شه .
و من کاندوم رو در آوردم و کیرشو گرفتم دستم و سرمو بردم جلو و کیرشو کردم تو دهنم .
کیرش بو و مزه روغن میداد .و احساس کردم .که دهنم و زبونم کمی بی‌حس شده . فکر کنم کاندوم از مدل تاخیری بوده و مواد تاخیری رو کیرش بوده و یا اسپری زده بوده به کیرش.
و کیر آقا عنایت رو چند دقیقه ای خوردم و کیرش دوباره سیخ شد و
گفت برو یه صندلی از اشپزخانه بیار .
رفتم و یه صندلی میز ناهار خوری اوردم‌ .و اومد نشست روش و یه کاندوم نو برداشت و داد دستم.
و من کاندوم رو باز کردم و کشیدم رو کیرش .و بهروز اومد تو بقلش و نشست رو کیرش.
و چه جونی می‌گفت. کیر عنایت کاملا رفت تو کونش و شروع به لب گرفتن از عنایت کرد و عنایت به من گفت :
مهرداد خایه هامو بخور .
و من نشستم لای پاشون رو زمین و همین طور که کیر عنایت تو کون مهرداد بود و داشتن لب بازی میکردن .منم شروع کردم خایه عنایت رو خوردن .
و بهروز هم کیر و خایشو گرفته بود تو دستش .
و چه صحنه ای بود .
همین طور که خایه میلیسیدم . با دو تا انگشتام ته کیر عنایت رو با انگشتام فشار میدادم و دور کون بهروز رو هم میمالیدم .
نمیدونید چه حالی میداد .
بعد عنایت بهم گفت :مهرداد کیر بهروز رو بخور آبش بیاد .
و بهروز دستشو ول کرد و من کیر بهروز رو کردم تو دهنم .
کیرش کوچک و قلمی بود .فکر کنم ۱۴ سانت میشد .کیرشو کمی خوردم و آبش اومد.
و از رو کیر عنایت بلند شد .
و عنایت هم کاندوم کیرشو در آورد. و به من گفت بخور ،تا ابم بیاد.و منم شروع کردم اون کیر رویایی رو خوردن .و بعد چند دقیقه آبش اومد .و آنقدر حشری بودم که .
بدون اینکه کسی بگه . سر کیرشو لیس میزدم و چند قطره ابشو خوردم .
بعد بهروز اومد طرفم و کیرمو کرد دهنش .
و تا دو سه تا بالا پایین کرد .سریع آبم اومد و ارضا شدم .
و هر سه رفتیم حمام و دوش گرفتیم .و اومدیم بیرون .
و آقا عنایت آنقدر ازمون راضی بود .
و می‌گفت تا حالا که به این سن رسیده .
تا حالا سکس با دو نفر رو تجربه نکرده بود .و بهش خیلی خوش گذشته.
و سکس خیلی متفاوتی بوده .و ازش سیر نشده.و شب رو اونجا بقل عنایت خوابیدیم. و اما من اصلا خوابم نمی‌برد.
فکر کنم ساعت ۴ صبح بود که بلند شدم و لباسامو پوشیدم و اومدم خونه خودمون …
و تو خونه یه جق زدم و رفتم تو فکر و مرور میکردم با لذت .تو ذهنم اون شب رو .
و نمیدونم کی خوابم برد .
موقعی که از خواب پا شدم .ساعت ۱ ظهر بود .و مادرم چند بار زنگ زده بود و من متوجه نشده بودم .
به مادرم زنگ زدم .و گفتند که شنبه میان .

ادامه...

نوشته: مهرداد


👍 14
👎 1
16301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

839463
2021-10-27 20:59:48 +0330 +0330

اگر به جای یک ساعت و نیم (از هفت تا هشت ونیم صبح) تو طبقه سوم کشیک دادن که ببینی کی کون کی گذاشته درس می خوندی، خواسته را خاسته، اصرار را اسرار و friend را ferend نمی نوشتی. اما در کل خوش به حال آقا عنایت تو ساختمانش دو تا کون پسر بودند که با هم سر کبرش رقابت داشتند.

0 ❤️