ماجرای گاز گرفتن کیر شوهرم

1390/11/18

سلام …تمام اسمهای داستانم غیر واقعی هستن …
قبل از شروع داستان باید از نظراتتون راجع به داستان قبلیم تشکر کنم …شاید چون هیچ وقت سابقه سکس با کسی را نداشتم نتونم صحنه های سکس را اونطور که باید و شاید هست براتون بنویسم …اما سعی خودمو میکنم …
اما داستان …
امروز شوهرم فرزین بعد از ظهرسرزده اومد خونه …خیلی ناراحت و دمق بود . با ناراحتی گفتم : چی شده ؟
گفت : هیچی …راست کردم …نمی بینی ؟ نگاهی به شلوارش کردم …راست می گفت کیرش راست شده بود و از روی شلوار مشخص بود …خندیدم و گفتم : به خاطر همینه به این زودی از شرکت اومدی بیرون ؟
فرزین سرش را پایین انداخت و گفت : چه کار کنم ؟ وقتی بهت فکر می کنم هم کیرم راست میشه …
رفتم جلوش بغلش کردم …لبامو روی لباش گذاشتمو اونو بوسیدم .دستشو دور کمرم حلقه کرد و گفت : تا ابد می خوامت …ولبشو دوباره روی لبام گذاشت و بوسید و گفت : یادت که نرفته …حالم خرابه
گفتم : نه …بیا بریم توی اتاق خواب .
رفتیم توی اتاق …دراز کشید روی تخت . کنارش نشستمو لختش کردم . واقعا " راست می گفت کیر 17 سانتیش شق شده بود و کلفت .خودمو انداختم روش لباشو خوردمو بعد رفتم سراغ کیرش و مالوندمش
فرزین گفت : آناهیت …بخورش …
کیرشو زبون زدم ،بعد همه رو کردم توی دهنمو براش ساک زدم …ناله های فرزین بالا بود … با دستاش سینه هامو از روی لباس می مالید و ناله میکرد …بعد از چند دقیقه گفت : بسه
بلند شد و نشست . تاپ شلوارک صورتیمو در آورد و منو خوابوند و شروع کرد به خوردن لبام. با دستاش هم سوتینمو باز کرد و بعد از لبام اومد سراغ سینه هام …سینه هامو می مکید و می بوسید و هی جووووووون جوووووووون می گفت .کم کم از سینه هام دستاش رفت پایین . به شورتم که رسید اونو در اوورد و شروع کرد به خوردن کسم …اونقدر کسم را خورد و لیس زد تا آبم در اومد .پاهامو باز تر کرد و گفت : آماده ای ؟ گفتم : آره عزیزم …زودتر شروع کن …فرزین کیرشو سر کسم مالید و بایک فشار ناگهانی همه کیرشو وارد کس تنگم کرد .از درد ناله ای کردمو اون شروع کرد به تلمبه زدن …صدای ناله هام که از شدت لذت و شهوت بود بلندتر شده بود و اون بیشتر کیف می کرد و سرعت تلمبه زدنشو بیشتر می کرد .تا اینکه گفت : آبم داره میاد …عزیزم دوست داری کجات بریزم ؟
با ناز گفتم : بریز روی شکمم …فرزین کیرشو کشید و همه آبشو ریخت روی شکمم …با دستم آبشو همه جای شکمم مالیدمو گفتم : عاشق آب کیرتم …فرزین بی حال کنارم خوابید وشروع کرد به لب گرفتن از منو محکم در آغوشم کشید…آنقدر خسته شده بود که آروم مثل یه بچه راحت خوابید . من هم که در محاصره آغوش گرمش بودم خوابیدم .
وقتی بیدارشدم …داشت سینه هامو میمالید و می گفت : آناهیت نازم …چه قدر دوستت دارم .
سرشو میون دوتا دستم گرفتمو لباشو بوسیدم . فرزین : بریم حموم ؟
گفتم : باشه
فرزین سرشو کرد وسط پامو کسمو با زبونش لیس زد و سرشو بلند کردو گفت : از خوردن کست هیچ وقت سیر نمیشم
چند دقیقه ای دوباره لیس زد و بعد سرشو از وسط پام آورد بیرون و بغلم کرد …گرمای بدنش بهم آرامش میداد .باهم رفتیم زیر دوش آب …بازم ازهم لب گرفتیم .سینه هامو می مالید و می خورد …بعدش رفت سراغ کسم . با انگشتش لبه های کسمو مالید خیلی لذت بخش بود …کیرشو که دوباره راست شده بود و تو دستام گرفتمو مالیدمش …حس رضایتو از چشماش می خوندم …گفتم : عزیزم …انگشتتو تا ته بکن تو کسم …دوست دارم
فرزین دوباره ازم لب گرفت . انگشت سبابه اش را ناگهانی وارد کسم کرد …از درد تکانی خوردمو خودمو چسبوندم بهش . فرزین : خوبه ؟ گفتم : آره . انگشتش را کشید نگاهی به کیر شق شده اش انداخت و گفت : دیگه از پسش برنمیام …کیرمو گاز بگیر …زود باش …
گفتم : دردت میگیره
گفت : نه
از زیر دوش اومدیم بیرون .به دیوار داخل حمام تکیه داد روبروش زانو زدمو براش ساک زدم
گفت : نه …گاز بگیر
با ناراحتی گفتم : دردت میاد
گفت : نه …محکم گاز بگیر
کیرشو کردم تو دهنمو گاز کوچکی گرفتم . ناله ای کرد و گفت : محکم تر
کیرشو محکمتر گاز گرفتم که فریادش رفت بالا …
گفتم : خودت گفتی …محکم گاز بگیر
گفت : عیبی نداره
بلندم کرد و دوباره ازم لب گرفت . کیر شق شده اش خوابیده بود و خون افتاده بود . گفتم : فرزین !!!کیرت خون افتاده
گفت : چیزی نیست .
همدیگه رو شستیمو رفتیم از حموم بیرون .فرزین لباسشو پوشید و روی تخت دراز کشید. منم لباس پوشیدمو رفتم توی آشپزخونه مشغول درست کردن غذا شدم .موقع شام فرزینو برای شام صدا زدم …اومد تو آشپزخونه ازم لب گرفت و بعد سرمیز روبروم نشست و گفت : ببین خانمم چه کرده ؟
گفتم : اول بخور بعد تعریف کن
فرزین : حتما" خوبه …
و شروع کرد به خوردن غذا . نگران نگاش کردم …تو نگاش یه چیز مبهمو حس میکردم . گفتم : حالت خوبه ؟
گفت : آره …فقط خسته ام …تو که میدونی آبم که در میاد تا چند ساعت بعدش بی حالم …سکس تموم انرژیمو میگیره …
گفتم : می خوای دیگه باهات سکس نکنم …
گفت : اگه باهام سکس نکنی میمیرم …وقتی بدنتو می بینم از خودم بیخود میشم اونوقت میگی باهام دیگه سکس نمی کنی
گفتم : هرجور که تو بخوای …
بعد از شام روی مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد …آشپزخونه رو مرتب کردمو رفتم نشستم کنارش…منو کشید تو بغلش . از عقب دستشو انداخت دور کمرمو دوباره ازم لب گرفت .از روی شلوارکش به کیرش نگاه کردم …کیرش خوابیده بود . …تلویزیونو خاموش کردو کمی سینه هامو مالید و گفت : میرم بخوابم …خسته ام …
گفتم : باشه برو بخواب
فرزین یه جوری شده بود. منم خودمو برای خواب آماده کردم …رفتم تو اتاق خواب …فرزین مثل همیشه لخت خوابیده بود اما ایندفعه شورت پاش بود .لخت شدمو آروم کنارش خوابیدم تا بیدار نشه که دست گرمشو گذاشت روی کمرمو منو کشید توی بغلش …همون طور که مثلا " خواب بود …انگشتشو کرد توی کسمو و می چرخوند …خودمو محکم بهش چسبوندم تا راحت تر انگشتش تو کسم حرکت کنه…چند دقیقه بعد حدود ربع ساعت بود که آبم اومد و ملحفه تختو کمی خیس کرد …فرزین انگشتشو کشید . خواستم دست بزنم به شورتش کیرشو بمالم که نذاشت و به خواب رفت .
چند روزی گذشت …تو این چند روز فرزین باهام سکس نکرد …فقط در حد معمولی …مالیدن سینه هامو لب گرفتن
به فرزین شک کرده بودم …چرا اون که همیشه عاشق سکس با من بود این چند روز سرد شده بود …
عصر هنگام بود که فرزین از شرکت برگشت …طبق معمول ازش استقبال کردم…حالش خوب نبود
رفت توی اتاق خواب. با همون لباساش خودشو انداخت روی تخت . گفتم : فرزین چته ؟
گفت : چیزی نیست
رفتم کنارش . صورتشو با دستام گرفتم …داغ داغ بود …دستمو گذاشتم روی پیشونیش گفتم : فرزین !تب داری …چه قدر تبت بالاست
گفت : چیزی نیست …خوب میشم …
گفتم : باید بریم دکتر
مقاومت کرد و گفت : نه !خوب میشم
ناگهان حواسم نبود که دستم به کیرش خورد …از درد ناله ای کرد و به خودش پیچید .گفتم : فرزین چی شد ه؟
گفت : هیچی …
گفتم : باید کیرتو ببینم …
گفت : نه …
لجبازی کردمو شلوارو شورتشو کشیدم پایین . وای خدای من !!! کیرش سیاه و کبود و زخم شده بود …یادم به چند روز پیش افتاد که که کیرشو گاز گرفته بودم .با ناراحتی کنار فرزین نشستمو گفتم : دیدی چه غلطی کردم …
کیرت سیاه شده …آخه چرا گفتی گازت بگیرم …
فرزین شرمسار نگام کرد و گفت :چیزی نشده …خودتو ناراحت نکن …مقصر خودم هستم .
خم شدم کیر مجروحشو بوسیدم . گفتم : باید بریم دکتر …چرا زود تر نگفتی ؟
فرزین لبخندی زد و گفت : نمی خواستم ناراحتت کنم
منو کشید روی خودشو ازم لب گرفت و گفت : از تو هیچ چیزو نمیشه پنهون کرد
از روش بلند شدم . شلوار و شورتشو کشیدم بالا …به زور بلندش کردمو …سوار ماشینمون شدیمو فرزینو بردم پیش یه دکتر متخصص اورولوژی …فرزین از شدت تب می سوخت …به دکتر که رسیدیم …زیر بغلشو گرفتمو بردمش داخل مطب دکتر …نوبت گرفتمو نشستیم …فرزین به سختی خودشو می تونست کنترل کنه …از شدت تب و درد
داشت بیهوش میشد که منشی بادیدن وضع فرزین خارج از نوبت ما رو فرستاد داخل .
وارد که شدیم …دکتر با دیدم وضع فرزین : بخوابونش روی تخت پشت پرده …لباساشم در آر
در حالی که فرزین به من تکیه داده بود بردمش پشت پرده و بلوز و شلوارشو در آوردم .دکتر اومد پشت پرده و گفت : چی شده ؟
خواستم حرفی بزنم که فرزین آهسته گفت : آلتم زخم شده …
دکتر شروع به معاینه فرزین کرد و گفت : چه قدر تبش بالاست…شورتتو بده پایین
فرزین شورتشو کشید پایین …دکتر با دقت کیر فرزینو معاینه کرد و گفت : این جای گاز گرفتگیه …درسته
با شرمندگی سرمو پایین انداختم و گفتم : آره !خودش خواست
دکتر : هم کبود شده هم زخمش عفونت کرده …باید آلتش تمیز بشه …یه سری دارو هست براش بگیرید و سریع برگردید تا براش آلتشو تمیز کنم
گفتم : باشه
با دکتر از پشت پرده اومدم بیرون .دکتر سریع دارو را نوشت داد دستمو گفت :سریع برام بیارش
نسخه رو گرفتمو باعجله مطبو ترک کردم …به داروخونه رفتم …داروها رو که بیشتر وسایل پانسمان و سرم بود و گرفتمو برگشتم داخل مطب . رفتم داخل اتاق دکتر …
دکتر : شوهرتونو انتقال دادم به اتاق تزریقات …بریم اونجا
با دکتر رفتیم اتاق تزریقات …دکتر دارو ها رو ازم گرفت . نگاهی به فرزین کردم …با چشمان بی حالش نگام میکرد
دکتر سرمو وصل کرد و آمپولی توی سرم تزریق کرد …سپس آمپول دیگه ای رو آماده کرد و گفت : خودتو شل بگیر تا کمتر درد بگیره
و آمپولو داخل کیر فرزین تزریق کرد .فرزین از درد نالید و خواست تکون بخوره که دکتر گفت : تموم شد
وشروع کرد به تمیز کردن کیر فرزین …بعد از این کار کیر فرزینو پانسمان کرد و فقط سوراخ کیرشو باز گذاشت
دوباره سرنگی آماده کرد و بالای کیر فرزین تزریق کرد …و گفت : 3 تا آمپول هست که باید 3 روز پشت سرهم بالای آلتش تزریق بشه …این اولیش بود که زدم …فردا و پس فردا هم بیاریدش تا آمپولو براش تزریق کنم …در ضمن تا یک هفته باید استراحت کنه …تا دوهفته هم سکس نباید داشته باشه تا آلتش خوب بشه …هردوروز یه بارهم پانسمانش باید عوض بشه …
گفتم : باشه …کی می تونم ببرمش ؟
دکتر : سرمش که تموم شد میتونی ببریش
و از اتاق بیرون رفت . کنار تخت نزدیک فرزین ایستادم …با انگشتم قطره اشک گوشه چشم فرزینو پاک کردمو گفتم : خیلی درد داشت ؟…
فرزین آروم گفت : اشکالی نداره …خوب میشم
گفتم : هیچ وقت خودمو نمی بخشم
فرزین نگام کرد و گفت : تو که تقصیر نداشتی عزیزم …خودم خواستم …اون موقع تو اوج لذت بودم …نفهمیدم دارم چه کار می کنم …
گفتم : سعی کن بخوابی تا سرمت تموم بشه …
گفت : خیلی دوستت دارم
دستمو گذاشتم روی پیشونیش هنوز یه کم داغ بود خم شدم پیشونیشو بوسیدمو فرزین به خواب رفت
سرم فرزین که تموم شد بیدارش کردم . دکتر سرمو کشید لباساشو تنش کردمو از مطب زدیم بیرونو رفتیم خونه
خوابوندمش روی تخت . لباساشو در آوردم . فرزین : شورتمو در بیار …کیرمو اذیت میکنه …شورتشو در آوردمو نگاهی به کیر پانسمان شدش کردم …خم شدمو آهسته بوسیدمش و گفتم : دیگه حتی اگه منو بکشی کیرتو گاز نمی گیرم …
چند روز زجر آور بر فرزین گذشت .آمپولهایی که بالای کیرش تزریق میشد خیلی دردناک بود …اونهم که با آمپول میونه خوبی نداشت …شبا بعد از شام میرفتم روی تخت کنارش . همون طور که دراز کشیده بود روش خم میشدم ،از هم لب می گرفتیم …خودمو براش لخت می کردمو اونهم سینه هام ،باسنمو می مالید …وکیف می کرد …تا حتی شورتمو براش در می آوردم تا کسمو بخوره و انگشتشو داخل کسم کنه…این کارا رو براش می کردم تا عقده سکس به دلش نمونه …چون میدونستم اگه چند شب پشت سرهم باهام سکس نکنه روانی میشه …می دونید آخه !
من عاشق فرزین بودم .دلم نمی خواست هیچ وقت کمبود چیزیو حس کنه …اون دو هفته هم که باهم سکس آنچنانی نداشتیم من از سکس براش کم نذاشتم
دو هفته گذشت و دکتر اجازه سکس داد .اونشب فرزین از خوشحالیش تا نزدیکیای صبح باهام سکس کرد و چهار بار آبش اومد …دمدمای صبح بود که هردومون سر خوش از سکس بی حال خوابیدیم …
این داستانو نمیگم تخیلی بود یا واقعی تا توی کفش بمونید …هدفم از نوشتن این داستان این بود که بگم که یه زن همونطور که به شوهرش وفادار می مونه میتونه از سکس کردن با شوهرش بالاترین لذت رو ببره…لذتی که موندگاریش بیشتر از لذتی هست که توی کوچه و خیابون دنبالش می گرده …یه زن اگه به شوهرش عشق بورزه و متعاقبا " از شوهرش عشقو محبت ببینه …هیچ وقت بهش خیانت نمی کنه و نمیره دنبال مردای کوچه بازار فقط برای یه هوس زود گذر که یه عمر پشیمونی داره
امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه …

نوشته :آناهیت


👍 3
👎 3
152244 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

310876
2012-02-07 23:34:09 +0330 +0330

داستانت که تخمی تخیلی بود. اولش کمی سکسی ولی بعدش که همش از زخم کیر و این حرفا بود حالم به هم خورد. در ضمن احمق جون وقتی کیرش زخمی بود تو جلوش لخت میشدی و با دست میکرد تو کوست؟ یعنی اینقدر خری که تو تخیلت نفهمیدی اینجوری کیرش شق میشه و دمارش در میاد؟ آخه یک ذره هم فسفر تو مغزت نمونده کله کیری؟ وقتی داستان میسازی باید منطقی باشه. از اداره با کیر شق یک راست اومد خونه؟ کیرش نخوابیده بود؟
جدا جوک گفتی =)) =)) =)) =)) =))

0 ❤️

310877
2012-02-07 23:37:54 +0330 +0330
NA

پرت و پلا بود.

0 ❤️

310878
2012-02-08 00:34:43 +0330 +0330
NA

هدفت چی بود برپائی کلاس تزریقات کیر یا پیام توجه زنان به شوهران که نتونستی اونهم برسونی یاد بگیر هر کسی نظری داره ممکنه یکی از سکس با همسز خودش فقط اذت ببره یکی از ضزبدری و الی اخرهر کسی یه روحیه ای داره تو اگه فقط از سکس با شوهر خودت راضی هستی عقیدهات محترمه اما واسه خودت پس تو نمیخواد واسه دیگرون نسخه بپیچی کما اینکه عادت ما ایرانی همینه

0 ❤️

310879
2012-02-08 01:16:05 +0330 +0330
NA

برات سوژه دارم!
میگم اینبار بگو فرزین جونت، کس تورو گاز بگیره و داستان عفونت کست رو برامون بنویس
رو پستون هم میتونی کار کنی ولی جذابیت کیر و کس رو نداره، خواننده پسند نیست!
کله کیری! :sick:

0 ❤️

310880
2012-02-08 02:02:42 +0330 +0330
NA

چند نکته در هر دو داستان شما وجود داشت که برای من جای سوال داشت.
1)چرا در هر دو داستان رفتارهای جنسی غیرطبیعی وجود دارد؟
2)چرا در هر دو داستان این رفتارهای غیرطبیعی از شخصیت مرد داستان سر می‌زند؟
3)دلیل اینکه در هر دو داستان از یک متخصص یورولوژی استفاده کردید چیست؟
4)در ابتدای داستان گفتید که تجربه جنسی ندارید. چرا در تصورات ذهنی شما سکس، یک رفتار خشن و گاهی وحشیانه است؟
5)در ابتدا یک تصویر چندش آور از یک رابطه حنسی ارائه دادید که خود یک از شخصیت‌هایش هستید و در آخر با نصیحت کردن دیگران سعی در ترسیم یک تصویر زیبا از سکس کردید. این پارادوکس را چگونه توضیح می‌دهید؟

0 ❤️

310881
2012-02-08 03:04:16 +0330 +0330

ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﮕﻮﻝ و ﻣﻨﮕﻮﻝ اﺯ اﻳﻦ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺳﻜﺴﻲ ﺗﺮﻩ.ﻛﻠﻪ…

0 ❤️

310882
2012-02-08 04:35:44 +0330 +0330
NA

مثل اینکه ب کیر زخمی و چرکین علاقه داری ریدم ب داستانت تهش هم ک مثل قبلی بود

0 ❤️

310884
2012-02-08 06:05:13 +0330 +0330

اگر میخوای داستان بنویسی سعی کن با موضوعات متفاوت بنویسی این که 2تا داستانت مثه هم بود چه علاقه عجیبی داری به ازار جنسی اقایون؟اونم التشون؟سادیسم نداری؟هر 2تا داستانت مثل هم بود احتمالا داستان بعدیت هم تو میری و به پسر خاله شوهرت پیشنهاد سکس میکنی و میزنی درب و داغون میکنی التشو نه؟اگر حدسم درسته ننویسش لطفا

0 ❤️

310885
2012-02-08 06:35:34 +0330 +0330
NA

Dige vaghti maxmahoni va alijenab nazarateshono migam aqa dahane man baste mishe :D dame joftetoon garm

0 ❤️

310887
2012-02-08 06:41:15 +0330 +0330
NA

دوستان عزیز سلام :
از نظرات و انتقاداتتون متشکرم …برعکس تصور شما این داستان واقعی بود …اما مال خودم نبود…اما من تعمیمش دادم به خودم …اتفاقا " این داستانم با داستان قبلیم خیلی فرق داشت …توی این داستان شخص سومی وجود نداره و هیچ اجباری برای سکس نیست…در ضمن فرزین از داخل شرکت راست نکرده بود …متن داستانو دوباره بخونید …در ثانی من علاقه شدیدی به پزشکی دارم نه سادیسم …دوست دارم حتما " توی داستانام از موضوعات پزشکی هم استفاده کنم …حالا چه کار کنم که دو تا داستانم موضوع پزشکیش مثل هم شد .
در مورد سکس با فرزین در موقع نقاهتش اگه کیرش هم راست میشد …با من ارضا میشد …و حتی آبش میومد …چون سوراخ کیرشو دکتر باز گذاشته بود …باز هم میگم این داستان واقعی بود …هرچی هم شما بخواید اعتماد به نفسم را تضعیف کنید من بازم می نویسم …در ضمن من هیچ مشکلی با آقایون ندارم …که بخوام تو داستانام از آزارای جنسی اونها بنویسم …توی این داستانم فرزین خودش خواست تا کیرشو گاز بگیرم …من چه کاره هستم که بخوام آزارش بدم …و بعد من برای کسی نسخه نپیچیدم …فقط نظر شخصیم را گفتم …حالا هرکی دلش خواست باهاش موافق باشه یا نباشه …برام اصلا " مهم نیست …
باید به یکی از دوستان که گفته بود قسمت عفونت آلت را کپی کردم بگم : اون داستان اسمش دردسر سکس با پسر خاله شوهرم هست و مال خودمه …هیچ کپی برداری نشده فقط یه مقدار شبیه هم شده . اما با این تفاوت که عفونت آلت در اون به خاطر ضربه شدید کمر بند بود …اما در این داستان به خاطر گاز گرفتن بود …
به هرحال …تجربه دوم داستان نویسیم بود و من هنوز اول راهم …
از همه تون ممنونم
آناهیت

0 ❤️

310889
2012-02-08 07:08:57 +0330 +0330
NA

چرا تو داستانات دوس داری همش به ما آقایون آسیب بزنی؟ X( X( X( خیلی بد آموزی داره داستانات.به فکر اونجای ما هم باش ;)

0 ❤️

310890
2012-02-08 09:49:25 +0330 +0330
NA

عزیز جان! استعداد های دیگرت را شکوفا کن و از خیر نویسندگی بگذر!
داستانت مضحک بود !
آخه چه گیری دادی به شلاق زدن و گاز زدن!
شاید دفعه بعد(داستان بعد) بطور کلی از بیخ ریشه کنش کنی!!
چند سطر از داستانت را مستقیم کپی میکنم تا با هم بخندیم:
“دکتر شروع به معاینه فرزین کرد و گفت : چه قدر تبش بالاست…شورتتو بده پایین…”
(چون تبش بالا بوده فرمودند شورت پایین)

“فرزین شورتشو کشید پایین …دکتر با دقت کیر فرزینو معاینه کرد و گفت : این جای گاز گرفتگیه درسته؟”
دقت دکتر در تشخیص گازگرفتگی (مرگ خاموش)
با شرمندگی سرمو پایین انداختم و گفتم : آره !خودش خواست
مگه ترسیدی قاضی متهمت کنه به قصاص که سریع گفتی خودش خواست؟
دکتر : هم کبود شده هم زخمش عفونت کرده …باید آلتش تمیز بشه …یه سری دارو هست براش بگیرید و سریع برگردید تا براش آلتشو تمیز کنم
این دیگه به قول خودتون اوج علاقه ات به پزشکی را نشون میده امیدوارم به شغل محترم کیرشویی یرسی
این پاراگراف را اتفاقی انتخاب کردم همه داستانت همینطوریه!

0 ❤️

310891
2012-02-08 10:19:23 +0330 +0330
NA

داستانت اصلا هیجان نداشت . یه چیزی بنویس که ذهن آدمو درگیر کنه. و هاشیه کمتری داشته باشه . ممنون

0 ❤️

310892
2012-02-08 12:59:58 +0330 +0330
NA

:D من فقط کامنت خوندم . خیلی قشنگتر از داستان بود.

0 ❤️

310893
2012-02-08 16:04:56 +0330 +0330
NA

ما که ربط گاز گرفتن و عفونت کیر و وفاداری زن و شوهر رو نفهمیدیم
یعنی هر کس میخواد وفاداریش رو به زنش اثبات کنه باید بگه کیرش رو گاز بگیره یا بلعکس؟؟
تازه از کجا معلوم شاید شوهرت ایدز داره که با یه زخم ساده از یه گاز گرفتگی تب عفونی میگیره دور از جون کفتار که گازش نگرفته

0 ❤️

310894
2012-02-08 16:18:58 +0330 +0330
NA

لطفادیگه ننویس.خوندن روزنامه باطله…

0 ❤️

310895
2012-02-08 19:19:35 +0330 +0330
NA

داستان را خواندم و باید بگم از چند منظر جای تقدیر داشت که متاسفانه از طرف دوستان مورد کم لطفی قرار گرفت. نوآوری در شیوه بیان داستان و بیان ساده کلمات باعث شده بود که فاصله بین خواننده و داستان کم بشه و خیلی زنده به نظر برسه و به خواننده این احساس منتقل بشه که به صحنه خیلی نزدیکه .یک نکته بسیار جالب در این داستان به چشم میخورد وآن توانایی نویسنده در انتقال پیام داستان بود.یعنی اگر قسمت آخر متن را که پیامی روشن از زبان خود نویسنده بود از نوشته حذف کنیم باز هم خواننده در انتهای داستان همان پیام های مورد نظر نویسنده را بخوبی درک میکند و این بسیار تحسین برانگیزه برای یک نویسنده جوان.بیان رفتارهای ساختار شکنانه شخصیت زن داستان باعث شده بود که فرم و محتوای داستان شکل خاصی بخود بگیرد .مثلا آنجا (با شرمندگی سرمو پایین انداختم و گفتم : آره !خودش خواست) یا آنجا که شوهرش رو میبره دکتر و لباسشو در میاره و… از نکات زیبای این داستان بود و کارکتر متفاوتی برای زن داستان خلق میکرد.چند تا توصیه مخفی در این داستان دیده میشد که به آن هم کم لطفی شد. مٍثل اهمیت به تامین نیازهای شریک جنسی در خانواده یا مراجعه به پزشک متخصص در زمان بیمای های جنسی به جای شرم و مخفی کردن بیماری .جوریکه که در جامعه ما رایج است.در ضمن در یکی از کامنت ها از واژه سادیسم اشتباهی استفاده شده بود . اگر خوب داستانو بخوانیم متوجه میشیم که عمل گاز گرفتن به اسرار فرزین صورت گرفت واین یعنی کارکتر مرد داستان یک جور مازوخیسم (تمایل به آزار دیدن از معشوقه در حین سکس ) را داشته است. ممنون منتظر داستان های بعدی هستم

0 ❤️

310896
2012-02-08 21:35:53 +0330 +0330
NA

خوب دوست عزیز مثل بچه آدم یه نقطه بزاری همون کافیه
آخر جمله ها تو میگم
اولش فکر کردم جای خالی گذاشتی که ما پر کنیم
در ضمن داستان خوبی نبود

0 ❤️

310897
2012-02-09 01:55:33 +0330 +0330
NA

دوست عزیز ساناز جان : داستان را با دقت نخوندی که بعضی از قسمتها را کپی کردی و مورد تمسخر قرار دادی . دکتر برای این به فرزین میگه : شورتت رو بده پایین چون قبلش فرزین گفته بود آلتم زخم شده .
بعد از معاینه هم دکتر میگه : چه قدر تبش بالاست !
بعد راجع به شرمندگی آناهیت : هر زنی در مقابل مسایل جنسی مربوط به خودش و شوهرش احساس شرم می کنه !!
و هر دکتری نسبت به در مان مریضش حساسه …مخصوصا " که تب شدید هم داشته
لطفا " اول با دقت بخون بعد مسخره کن داستان را …

اگر می تونی خودت یه داستان بهتر از من بدون ایراد بنویس …
چیز خنده داری در داستانم نمی بینم که مضحک باشه !!!

آناهیت

0 ❤️

310898
2012-02-09 02:10:18 +0330 +0330
NA

دوست عزیز ساناز جان : داستان را با دقت نخوندی که بعضی از قسمتها را کپی کردی و مورد تمسخر قرار دادی . دکتر برای این به فرزین میگه : شورتت رو بده پایین چون قبلش فرزین گفته بود آلتم زخم شده .
بعد از معاینه هم دکتر میگه : چه قدر تبش بالاست !
بعد راجع به شرمندگی آناهیت : هر زنی در مقابل مسایل جنسی مربوط به خودش و شوهرش احساس شرم می کنه !!
و هر دکتری نسبت به در مان مریضش حساسه …مخصوصا " که تب شدید هم داشته هر دقیقه تعلل ممکنه وضع مریض وخیم تر بشه و بره تو شوک …
لطفا " اگه در مورد مسایل پزشکی چیزی نمیدونی ایراد نگیر وبعد هم لطفا " اول با دقت بخون بعد مسخره کن داستان را …
اگر می تونی خودت یه داستان بهتر از من بدون ایراد بنویس …
چیز خنده داری در داستانم نمی بینم که مضحک باشه !!!
آناهیت

0 ❤️

310900
2012-02-09 05:27:14 +0330 +0330
NA

بسیار جالب است که نویسنده در قسمت نظرات پاسخ دوستان را میدهد و من برای اینکار از ایشان تشکر میکنم. البته من هنوز جواب سوال های خود را نگرفته‌ام. ممنون میشوم اگر پاسخ دهید.

0 ❤️

310903
2012-02-09 05:57:32 +0330 +0330
NA

دوست عزیز :
دوباره نظرم را بخون
بعدش هم دکتر اول یه معاینه جزیی مریض را می کنه …که میگه تبش بالاست …و به خاطر حرف فرزین که گفته : آلتم زخم شده میگه شورتت را بده پایین …در ضمن وقتی من فرزین را خوابوندم روی تخت و لباسشو در آوردم دکتر که نمی دونست که فرزین چه دردی داره که همون موقع بگه شورتش را بده پایین …
کلا " مثل اینکه همه تون با این قسمت داستان مشکل دارید …همون بهتر برید داستانای کلیشه ای و تکراری سکس با محارم و خیانت را بخونید …من آدم انتقاد پذیری هستم که اینطور دارم براتون رفع ابهام کنم …
دیگه هم هر حرفی بزنید برام مهم نیست …
داستان را دوست نداشتید فحش ندید …انتقاد کنید …
آناهیت

0 ❤️

310904
2012-02-09 06:15:13 +0330 +0330
NA

دوست عزیز :
دوباره نظرم را بخون
بعدش هم دکتر اول یه معاینه جزیی مریض را می کنه …که میگه تبش بالاست …و به خاطر حرف فرزین که گفته : آلتم زخم شده میگه شورتت را بده پایین …در ضمن وقتی من فرزین را خوابوندم روی تخت و لباسشو در آوردم دکتر که نمی دونست که فرزین چه دردی داره که همون موقع بگه شورتش را بده پایین …
کلا " مثل اینکه همه تون با این قسمت داستان مشکل دارید …همون بهتر برید داستانای کلیشه ای و تکراری سکس با محارم و خیانت را بخونید …من آدم انتقاد پذیری هستم که اینطور دارم براتون رفع ابهام می کنم …
دیگه هم هر حرفی بزنید برام مهم نیست …
داستان را دوست نداشتید فحش ندید …انتقاد کنید …
آناهیت

0 ❤️

310905
2012-02-09 06:28:50 +0330 +0330
NA

با سلام . آناهیت جون چرا میزنی آخه …
راست میگه ساناز دیگه . هر کی انتقاد میکنه بهش میگی داستان رو با دقت بخون آخه دیگه دقتی باقی نمونده .
باید بگم خودت این داستانو با دقت بخون جوجو. بعد اونجایی که ساناز ازت سوتی گرفت که دکتر گفت چقد تب داری شرتو بده پایین. یا دکترش کس خل بوده یا … . آخه وقتی طرف میگه کیرم زخم شده یکی نیست بگه چرا شلوارو میدی پایین باید شرت رو بدی پایین. جالب اینجاست که گفته کیرش زخم شده بعد تب طرفو معاینه کرده و فقط شلوارو داده پایین :B .

کلا از اول تا آخر کس چرت نوشتی . البته اگه بخوام سوتی هاتو بگیرم کلا یه داستان دیگه میشه .
شاششششششششووووووووووووک :D .

بعدشم انتقاد پذیر باش

0 ❤️

310906
2012-02-09 06:32:46 +0330 +0330
NA

ببخشید فکر کردم کامنت قبلی نیومده اینو دوباره دادم …

0 ❤️

310907
2012-02-09 06:48:37 +0330 +0330
NA

آناهیت جون . میدونی با چیه این داستانی که نوشتی حال کردم …

فقط کامنت هاش :X دوستان با کامنتهاشون روحمونو شاد کردن.

البته ببخشید این حرفو میزنم نمیخوام روحیتو خراب کنم . ولی داستانی که نوشتی ارزش تجزیه تحلیل نداره .
داستان های کلیشه ای و تکراری رو واسه اونایی که میخونن بگو :X .
یکی از دوستان گفته بود داستان شنگول و منگول سکسی تر از این بود .
باید بهش حق بدیم … آخه با این داستانی که تو نوشتی … (:|

ولی به نظر من داستان روباه و زاغ سکسی تره :-?

مخصوصا اونجایی که پنیر رو میگیره و فرار میکنه :))

به جون خدا بیامرز اینی که نوشتی داستان نبود . منم نمیدونم چی بودااااا ولی داستان نبود .

خوش باشی :X

0 ❤️

310908
2012-02-09 10:37:24 +0330 +0330
NA

باباچه خبرتونه اینجادادگاه که نیست چرامیزنین توذوق بچه مگه آزاردارین که این همه اذیتش میکنین خب حالا دکترحواسش نبود یه چیزی گفته اونم یه چیزی نوشته شماها چراجوش میارین،به نظرمن بچه مون می می نخورده یه ذره قاط زده،گناداله شی شی میخای بگم بچه ها واست بیارن که دیگه گریه نکنی،نازی نازی اغو اغو :-d

0 ❤️

310909
2012-02-09 15:34:48 +0330 +0330
NA

-------------------------------!!!-------------------------------
!!! چقد تب داری شرتو بده پایین !!! !! !! !! !!
-------------------------------!!!-------------------------------
<:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P

0 ❤️

310910
2012-02-10 00:43:30 +0330 +0330
NA

آناهیت جان، بهت خسته نباشید میگم. اما باید بگم منم از داستانت اصلا خوشم نیومد. من فحش نمیدم بهت ولی باید درک کنی که فحش دادن بچه های شهوانی بخشی از این سایت هست و حتی میتونه به عنوان یک نشانه برای اینکه جایگاه داستانتو بدونی مفید باشه. شما میتونی رو داستانات بیشتر کار کنی و مطمئن باش اگه داستان خوبی بنویسی درصد فحش ها خیلی کمتر میشه (به سمت صفر میل میکنه ولی هیچ گاه صفر نمیشه). واسه اثبات این مدعا ارجاعت میدم به ده داستان برتر. برو نظرات رو بخون و ببین چند درصد فحش دادن.

در ضمن شما باید جوری بنویسی که دیگه نیاز نداشته باشی بعدش بیای توضیح بدی که چرا اینجوری یا اونجوری نوشتی. چون این شرایط واسه یک نویسنده یا هر هنرمند دیگه وجود نداره و وقتی اثری ارائه میشه همونجا نظرها شکل میگیره نه بعدش.

0 ❤️

310911
2012-02-10 05:35:25 +0330 +0330
NA

-------------------------------!!!-------------------------------
!!! چقد تب داری شرتو بده پایین !!! !! !! !! !!
-------------------------------!!!-------------------------------
Pa <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P <:P

0 ❤️

310912
2012-02-10 06:23:39 +0330 +0330
NA

آقا منم ميخوام داستان بگم:
رفتم تو باغي،ديدم کلاغي،زدم تو بالش بالش خون اومد…
آقا داستان من بهتر نبود…خيليم کوتاه و مفيد…

0 ❤️

310913
2012-02-10 13:06:35 +0330 +0330
NA

به نظرم اینطوری که تو تعریف کردی فکر کنم خود کیر و صاحب کیرو گاییدی یا بهتره بگم خوارشونو گاییدی… =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))

0 ❤️

310914
2012-02-10 18:43:44 +0330 +0330
NA

یه نظریه معروف در ادبیات وجود دارد بنام مرگ مولف .یعنی پس از خلق یک اثر هنری حتی خود نویسنده هم می تواند درباره آن حرف بزند و یا از آن انتقاد کند. شجاعت آناهیت تحسین برانگیز ه و اتفاقا همین که در قسمت نظرات برای دوستان توضیح میده نشان میده که آدم نقدپذیریه و هم به داستانش و هم به خواننده گانش احترام میذاره پس خیلی خوبه به جای توهین بهش احترام بزاریم . اینجور انسانهایی که برای کارشان ارزش قائلند مطمئنا بجای میرسند.ادم یه نگاه به بعضی از این داستان های سرکاری که ( یه جورایی بی احترامی به خوانندگان است) تو سایت میندازه بعدش ارزش کار آدم هایی مثل اناهیت را میفهمه .بازم ممنون اناهیت خانم

0 ❤️

310915
2012-02-10 19:28:42 +0330 +0330
NA

اه. آناهیت . بابا جون من ازینا ننویس . باور کن هر دفعه آلتم درد میکنه .
داستانت توصیف لحظه های سکسش خوب بود، خوب نوشتی. اما کلا مذخرف بود.

0 ❤️

310919
2012-02-12 16:37:51 +0330 +0330
NA

kos khola

0 ❤️

310920
2012-02-13 10:47:44 +0330 +0330
NA

ممنون اناهیت جان داستانت خیلی خوب بود از پیام داستانت خیلی خیلی خوشم اومد ممنون از این پیامت
اشتباه کاربردی داشتی امابه پیام داستانت میرزید
امیدوار همیشه با شوهرت خوش باشیو لذت واقعی رو ببری

0 ❤️

310921
2012-02-20 15:07:36 +0330 +0330
NA

من به نظر دیگران کاری ندارم ولی در پایان پیامی که به دوستان دادی خیلی ارزشمند بود داستانت هم چه تخیلی وچه واقعی با طراوت و لذت بخش بود

0 ❤️

310922
2012-04-07 03:23:37 +0430 +0430
NA

ممنون آناهيتاجون داستانت فوق العاده عالي بودحال كردم_ازپيام آخرتم تشكرحرف بجايي زدي_شيرمادرت حلالت

0 ❤️

310923
2012-04-09 02:38:48 +0430 +0430
NA

سلامون علیکم
داستانت قشنگ نبود ولی پیغامت خوب بود
کاش همه خانمها بدونن که اگه به شوهراشون خوب برسن و هر چی اونا بخوان البته با رضایت و دو طرفه انجام بدن دیگه چرا مرد ا باید یرن تو خیابونا دنبال شریک جنسی بگردند
کاش …
السلام علیکم و رحمته الله و برکاته

0 ❤️

310924
2013-02-20 09:13:42 +0330 +0330
NA

یادش بخیر بچه که بودم شورت پام نبود زیپ شلوارمو کشیدم بالا پوست دودولم لا زیپ گیر کرد کلی گریه میکردمو بالا پایین میپریدم آخر اهل بیت اعم از پدر مادرو خواهرو برادر به یاریم شتافتند!.آخه کس میخ خودت کیر نداری حداقل میتونی از یه صاب کیر مشورت بگیری اگه تو تونستی کیر یه مردو گاز بگیری اونم با مشت نزنه تو سرت ضربه مغزی بشی شانس اوردی.تازه تو که ادعای پزشکیت میشه کیر وقتی شق میشه کیسه های توش پره خون میشه اینجوری که تو گاز گرفتی میدونی چه خونریزیی میکنه.یارو کیرش قان قاریا گرفته

0 ❤️

310926
2013-02-20 17:02:41 +0330 +0330
NA

L) اگه مشکلت کیره ببم جان آمدی قزوین سراغی از پیرهای کیر کلفت بگیر تا درست از کیر سیرت کنن نری کیر شوهرتو بگازی
اخه …به اینم میگن داستان
تنها لطفی که میتونی بکنی اینه که
تورو خدا/ :T :T تورو جون ماردت :T :T /جون بابات :T :T /جون فک و فامیلت :T :T /جون شوهر بدون کیرت :T :T /دیگه ننویس :SS :SS X(

0 ❤️

310927
2013-02-20 17:04:45 +0330 +0330
NA

L) اگه مشکلت کیره ببم جان آمدی قزوین سراغی از پیرهای کیر کلفت بگیر تا درست از کیر سیرت کنن نری کیر شوهرتو بگازی
اخه …به اینم میگن داستان
تنها لطفی که میتونی بکنی اینه که
تورو خدا/ :T :T تورو جون ماردت :T :T /جون بابات :T :T /جون فک و فامیلت :T :T /جون شوهر بدون کیرت :T :T /دیگه ننویس :

0 ❤️