مادرزن ساده و آبرودار

1396/03/11

سلام.من حامد هستم.سی و دو سالمه و دوسال و نیمه که ازدواج کردم.خانمم 9 سال از من کوچیکتره و نوه خاله ام هست.یعنی من با مادرزنم پسرخاله دخترخاله هستیم.ما جنوبی هستیم ولی مادرزنم وقتی جوان بود ازدواج کرد و رفت و ساکن کرج شد.چندسال پیش توی عروسی دخترداییم،اونا هم اومده بودن و خاله ها و زندایی هام دختر شیرین(دخترخاله ام) رو برام پسند کردن و با اینکه اونموقع سال اول دبیرستان بود،ولی قبول کردن.من توی دوران نامزدی میرفتم خونه دختر خاله ام و وقتایی که پدرزنم میرفت سرکار،صبح که از خواب بیدار می‌شدم میدیدم پدرزنم نیست،میرفتم اتاق نامزدم و میکردمش.این موضوع علنی بود و شیرین(مادرزنم)کامل میدونست حتی یه بار به شکیلا(خانمم)با کلی مقدمه سازی منظورش رو رسونده بود که حواسش باشه اوپن نشه…خلاصه ماه اخر نامزدیمون بود و من صبح رفته بودم سراغ زنم و سکس خفن کردم و شکیلا زود حاضر شد و رفت برا کنکور قلمچی.آزمون داشت.منم رفتم حمام و توی حمام یاد صحنه صبح افتادم که مادرخانمم رو با تاپ دکمه باز در دستشویی دیده بودم.شیرین چهل و یک سالشه و تازه اونموقع بود که فهمیدم چه سینه های نازی داره.توی حمام ناخوداگاه شق کردم و شروع کردم فکر و تصور مادرزنم.یاد حرفای احمد رفیق صمیمی ام افتادم که قضیه دوماه آخر حاملگی زنش رو گفته بود و گفت توی اون دوماه پنج شیش بار مادرزنش رو کرده بود.البته دفعه اول زوری کرده بوده ولی بعدش بخاطر خال بزرگی که روی کوس مادرزنش بوده و احمد به روش آورده بوده خال رو،دیگه راحت میکردش.خلاصه فکرای شیطانی از سرم رد می‌شد تا یه لحظه یه فکر به ذهنم خورد،موهای کیرمو زدم و وقتی کامل سه تیغ شد،آخر کیرم همون قسمت مودار رو با تیغ محکم بریدم.جالب اینکه یه لحظه خون زیادی اومد و ترسیده بودم خودم هم.سریع صدا زدم،…،خاله شیرررررررین،خاله شیررررررین و چند قطره که کف حمام خونی شه رو ریختم جایی که وقتی یکم در باز میشه اون ببینه…مادرزنم اومد پشت در و در رو باز کردم و بهش گفتم گاز استریل داره،یه لحظه چشمش به خون ها افتاد و بلند جیغ کشید و گفت خاک بر سرم،چی شده؟گفتم باند،پنبه،چی دارین؟!سریع رفت تو آشپزخونه و باند آورد و در رو هل میداد با استرس و میپرسید چی شده.من در رو بستم و اونم پشت در…بهش گفتم فایده نداره.پنبه دارین.رفت آورد و در رو باز کردم دیدم رنگش زرد شده و هی میگه چی شده.منم آخ آخ میکردم و یهو بهش گفتم اومدم کیرمو اصلاح کنم و بدجور بریدم خودمو،یه لحظه دیدم خجالت زدگی رو ولی بهم گفت بیا بیرون،اگه بد باشه باید بریم دکتر و در رو هل داد و من لخت ایستاده بودم و با شرتم کیرمو گرفته بودم و شرتم سفید بود ولی پر خون بود.دستمو گرفت اومدم بیرون و سردم شد که حوله انداخت روم و رفتیم آشپزخونه و نشستم روی صندلی و اونم نشست جلوم با پنبه و بتادین.هی میگفت شرتت رو بردار،من میگفتم خجالت میکشم،یهو گفت من مادرزنت ام و بهت محرم هستم،زود باش.من دستم رو از روی شرتم برداشتم و خودش شرت رو برداشت.نمیخوام دروغ بگم و بلوف بزنم ولی کیر من هیجده سانت و خیلی کلفته و رو به بالا می ایسته.شیرین،با دست کیرمو اینور اونور کرد و زخم رو دید و داشت به پنبه بتادین می‌زد که یه لحظه کیرم شق شد،برگشت با بتادین خون رو تمیز کنه،من داشتم نگاش میکردم،یه لحظه جا خورد.کیرم رو به بالا ایستاده بود و مجبور بود بیارش پایین.خلاصه گرفتش با دستش و شروع کرد بتادین زدن.یه لحظه شرتم رو دید و گفت چقدر خون رفته ازت.بعدم یه مکث کرد و گفت یه وقت به شکیلا نگی من اومدم برات اینکارو کردم.منم بهش همون موقع گفتم وای شیرین جدی جدی نفهمه منو لخت دیدی یا کیرمو پانسمان کردی.اسم کیر رو که آوردم،نیش خند خجالت امیز زد و گفت خاک بر سرم.اکبر بفهمه سرم رو میبره.شکیلا بفهمه که دیگه هیچی.خلاصه داشت پانسمان می‌کرد و یهو صداش زدم شیرین،گفت چیه!نگاه به صورتم کرد و گفتم من شرت ام خونی شد و اون یکی کثیفه.این چسب میفته.یه شرت بده بهم.گفت مال اکبر رو بدم؟؟گفتم نههههههه.بعد تابلو نیست،نمیگه کجاست شرتم.از دهنم پرید گفتم منو تو یه سایز هستیم.مال خودت رو بهم بده…یهو سرش رو انداخت پایین و گفت آخه…گفتم کسی نمبینه.گفت صبر کن و رفت توی اتاق و منم دنبالش رفتم.یه هوله دور کمرم و کیرم شق و یه چسب بالاش…کمدش رو باز کرد و چندتا شرت نشونم داد…وااااای هم من خندم گرفته بود هم اون…وسط حرفاش گفت خدا خفت نکنه…بهش گفتم یه شرت که پاچه اش بلند باشه…گفت یکی دارم ولی کثیفه…بهش گفتم اشکال نداره…گفت نمیشه،صبر کن بخرم برات…گفتم نه،یهو سرش رو کرد تو کمد و گفت بابا اون پامه…اینو که گفت دیگه پیله کردم تا راضی شد بدش بهم.گفت خب برو بیرون و در رو بست و بعد از لا در سرش رو آورد بیرون و گفت تو مثل پسرم هستیا،اینو شکیلا ببینه فکر دیگه ای میکنه،میخوای بذار الان میرم می‌خرم برات…من پیله که الان خونریزی باز شروع میشه.زود دیگه.دیدم سرش رو برد پشت در و دستش رو آورد و شرت رو داد بهم.این قشنگترین لحظه زندگیم بود که دیوانه ام کرد.شرت رو پوشیدم و دیدم کیرم خیس خیس شد.دست زدم دیدم از جلو شرت تا پایین شرت خیسه خیسه.اینقدر داغ شدم که نفهمیدم چطور رفتم داخل…گفتم خاله خوبه،یه سر تکون داد و رفت سمت کمد.دستمال کاغذی رو برداشتم و با صدای لرزون به شیرین گفتم خاله،نگام کرد و گفت ها،گفتم مرسی که پانسمان کردی،صبر کن شرت نپوش،الان شرتت خیس میشه باز و کمرش رو سمت پایین خم کردم.دیدم با تعجب نگاه می‌کنه و یهو دستمو کردم زیر دامنش،پرید جلو و به پهلو افتاد روی تخت.ولی من دستمو بردم تا رسید لاپاش و دیدم پاهاش رو جمع کرد و گفت نمیخواد.دیگه دستم روش بود…رفتم جلو و دامن که با دستاش پایین نگه داشته بود رو به زور دادم بالا.کوسش رو که دیدم دیگه نفهمیدم چطور شرت خودم رو درآورده بودم و داشتم کیرمو روی خط کوسش میمالیدم و اون هی با بغض میگفت نکن کثافت.من مثل مادرت هستم.تا اینو گفت من سرش رو کردم داخل…انگار دست گذاشته بودم تو دهنش.حرف نزد دیگه.پاهاش رو باز کردم دادم بالاتر و رفتم جلو و اینبار کامل کردمش داخل که یه واااااای بلند گفت.تاپ رو دادم بالا و بهش گفتم منو بغل کن که چفت سوتینت رو باز کنم.گردنم رو گرفت و من آوردمش بالا و داشتم سوتین رو باز میکردم که دم گوشم گفت تو رو خدا پس فقط زود باش که کسی نیاد.اینو که گفت حشری تر شدم و افتادم روش…بهش گفتم ما که به هم محرم هستیم،چرا اینقدر اولش اذیت کردی…یه چشم غره رفت بهم و گفت محرم نه که بخوای بکنی.من شروع کردم به تلمبه زدن…تو بیست دقیقه اول یه بار ارضا شدیم و رفت دستشویی و اومد دیدم تلفن بیسیم دستشه.زنگ زد شکیلا که گفت شیش عصر کلاسش تمام میشه و زنگ زد اکبر که اکبر گفت ساعت چهار میام که کلی خرید براش پیام کرد که بره بخره و اومد پیشم و گفت حتما باز میخوای !آره؟گفتم اره…گفت خب پس تو رو خدا یواش تقه بزن و بعدشم فقط امروزه ها…من افتادم روش و هر تلمبه که میزدم،اون منو می‌بوسید تا ساعت سه من روش بودم که کوسش زخم شده بود و همش میپرسید چرا اینقدر کلفته.بعدم که اکبر زنگ زد،بهم گفت فقط امروز بود و این اتفاق نیفتاده بین ما…فرداش،صبح شکیلا اومد پیشم و گفت یکساعت دیگه میرم کلاس وهی مالوند خودش رو ولی نکردم تا رفت.عمو اکبر هم سرکار بود…با شلوارک و رکابی اومدم بیرون دیدم مادرزن عزیزم توی آشپزخونه اس.منو دید گفت بیا چایی.رفتم و از پشتش رد شدم و دست مالیدم به کونش…فکر میکردم عمرا دیگه بذاره بکنمش ولی وقتی دست زدم به کونش،بهم گفت وای بخدا هنوز زخمه،میتونی لاپایی بکنی.گفتم نه،از کون میکنم.دوید اونور میز و گفت اگه اسم کون بیاری دیگه نمیذارم بکنی.پسر خوبی باش که ازت خاطره بد نگیرم…مال تو نمیره داخل…خلاصه سرتون رو درد نیارم…همین الان فصل امتحانات خانمم هست و شیرین از کرج اومده اهواز خونه ما که زنم درس بخونه و شیرین کمکش کارا خونه رو بکنه.شکیلا و خواهرم هم رشته ان و شکیلا از صبح تا شب پیش خواهرم درس میخونه و منم هر روز شیرین رو از کوس و کون میکنم.اینقدر که تا زنم میره،با سوتین روی تخت داره ساک میزنه.منم کوسی ازش می‌کنم که حاضر نیست یه دقیقه اش رو با هزار سال کوس کردن شوهرش عوض کنه.

نوشته: M


👍 32
👎 32
217208 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

609031
2017-06-01 20:49:55 +0430 +0430

مادرزن کردنش واقعا خوبه

1 ❤️

609036
2017-06-01 20:51:01 +0430 +0430

مطمئنی آبرو دار و ساده بود؟ من الان دارم راهراه تصورش میکنم… دقیقا گوره خری… یه الاغم پشتشه…

3 ❤️

609076
2017-06-01 20:59:40 +0430 +0430
NA

ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﻛﺒﺮ ﺍﻗﺎ ﺳﻴﺒﻴﻞ ﺳﻴﺎﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺣﻴﺎﻧﻦ o_Oﺣﻖ ﺩﺍﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺼﻨﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﻔﺖ ﺑﺪﻱ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﻛﻴﻮﻧﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﭘﺪﺭ ﺯﻧﺖ :|
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﺎﺭﺵ ﻣﺎﺗﺤﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻱ ﺧﻮﺍﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺼﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺑﮕﻴﺮﻱ (dash) ﺍﺭﻭﺍﺡ ﻋﻤﺖ

2 ❤️

609196
2017-06-01 23:46:34 +0430 +0430

اینم یکی از عوارض جق زدنه بی جنبه هاست

0 ❤️

609211
2017-06-01 23:56:44 +0430 +0430

آبرو دار و ساده مساوی با همان جنده ی خودمان میباشد…

0 ❤️

609246
2017-06-02 00:48:17 +0430 +0430

وای چقدر خندیدم ، خدایی عجب خانواده باحالی داری همه از دم فلج مغزی هستن

تو شرت زنونه هوس میکنی پات کنی ، مادر زنت شرت پاچه دار لابد پدر زنتم با کیسه گونی شرت درست میکنه واسه خودش !
زنتم که شرت های قلم چی رو میپوشه !
خیلی خندیدم خدا خیرت بده جوان به همه توصیه میکنم نزن ولی تو حتما بزن چون باعث شادی میشه ?

راستی این رو هم اگه بدونی بد نیست که در دین اسلام اگه با مادر زنت سکس کنی زنت برای همیشه واست حرام میشه و همینطور اگه بچه دار شی حکم زنا زاده رو داره !

البته شاید تو یهودی باشی و مشکلی نباشه واست ?

4 ❤️

609256
2017-06-02 02:05:25 +0430 +0430

نه اینکه بخام داستان یا عمل این فرد و افراد مشابه رو تایید کنم ولی جهت اطلاع دوستی که نوشته زنت بهت حرام شد و بچت زنازاده محسوب میشه بگم که در اسلام اگر قبل از ازدواج با دختری، با مادرش نزدیکی کردید، ازدواج با آن دختر حرام است ولی بعد از ازدواج، نزدیکی با مادرش یا همان مادرزن، موجب حرام شدن زن نمی‌شود و فقط حکم زنا را دارد

2 ❤️

609291
2017-06-02 03:02:08 +0430 +0430

چیمن کار این از دبه گذشته،باس بشکه بیارم…
مرتیکه چلغوز …گوز پند… خر…

0 ❤️

609346
2017-06-02 04:46:04 +0430 +0430

ماشالا دوستان دیگه حربی برای زدن نذاشتن که بگیم

0 ❤️

609476
2017-06-02 12:20:28 +0430 +0430
NA

نظر شما چیه؟مگه میشه .مگه داریم

0 ❤️

610341
2017-06-03 13:34:37 +0430 +0430

یه کم از داستانها رو که می خونم و مطمئن میشم کس شعره ادامه نمیدم… میام کامنت دوستان رو می خونم و می بینم که واقعا کس و شعر نوشتی
آلت عظمای تمام کسانی که کامنت گذاشتن توی تمام سوراخهای مادر زنت و زنت و خودت
تصور کن چی گفتم… حالا آلت خودم توی تصوراتت

1 ❤️

645026
2017-08-13 19:49:24 +0430 +0430

کیری کون پاره دادی دستمون؟

0 ❤️

684252
2018-04-26 23:56:20 +0430 +0430

کیر علم الهدی تو مغز فلجت
لطف کن خاطره اولین باری که تو بچگی بهت تجاوز شده رو بنویس
کسمغز جلقی

0 ❤️

695685
2018-06-19 10:36:52 +0430 +0430

مادر زنتو بیار بکنیم دیگه

0 ❤️

708749
2018-08-08 03:54:41 +0430 +0430

نوووش جووونت داداش

1 ❤️

726669
2018-10-28 13:49:30 +0330 +0330

نوش جون انقدر بکن نتونه را بره
منم باید یه روز مادر زنمو جر بدم خیلی تو مخه

1 ❤️

739166
2019-01-03 05:03:41 +0330 +0330

اون تاپ دکمه باز که گفتی مُهر تائیدی بود بر خالی بندیت چاقال.بقیش رو هم نخوندم

0 ❤️

745267
2019-02-01 21:42:02 +0330 +0330

تكراري بود خيلي وقت پيش خوندم و اصلا خوشم نيومد

0 ❤️

774630
2019-06-18 11:35:04 +0430 +0430

دادا بهتره تو همون بری جقتو بزنی زیادی خیال پردازی کنی حیف میشی کص مغز،میشی

0 ❤️

810348
2021-05-18 09:21:40 +0430 +0430

کدوم احمقی میاد آلت تناسلی خودش ببره که مادرزن احمقش بیاد شرتش بخاطر مداوا بیاره پایین

0 ❤️

890540
2022-08-16 12:45:14 +0430 +0430

نوش جانت خوبه دیگه کس خونگی میکنی

0 ❤️

908321
2022-12-27 00:21:28 +0330 +0330

جور واجور
دمت گرم،
ی فتوا دادی خیال همه راحت شد.

0 ❤️

919555
2023-03-20 00:48:21 +0330 +0330

بگووو خوش بحالت شده دیگه . شانس خرکی میگن یعنی همین . انگاری به خر کلوچه دادی با نوشابه خوش باشید و پر تف و پر اب

0 ❤️