ماساژ خاطره انگیز

1390/07/08

داستان از آنجا شروع شد كه در مورد نحوه ماساژ دادن من گاهي صحبت ميشد . خانمم در مورد اينكه من اكثرا حسابي ماساژش ميدم و كلي كيف ميكنه براي چندتا از خانمهاي فاميل صحبت كرده بود .
يكي از اين خانمها راهم بنده خيلي ارادت داشتم خدمتشون و حسابي بهش نظر داشتم ، اندام فوق العاده از اون مدلهائي كه من خيلي دوست دارم ، در جمع رفت و آمد ها با اينكه روسري داره ولي با شلوار و تي شرت ظاهر ميشه كه منو بيشتر تحريك ميكنه . باهم خيلي رسمي هستيم ، با اينكه گاهي خودش با من سر صحبت را باز ميكنه ولي خوب من بايستي جوانب احترام و احتياط را حفظ ميكردم ، گرچه اگر هم باهاش يوقتي شوخي ميكردم شوهرش چيزي نميگفت .
خلاصه چندبار در مهماني ها در مورد ماساژ دادن من و اينكه به بقيه آقايون هم ياد بدم و اين حرفا پيش آمد ، تا يدفه ايشون گفت كاش ميشد يكي آدمو يه ماساژ حسابي بده و خنده اي كرد .
بهرحال در چندين رفت و آمد اين بحث مرتب تكرار ميشد و هربار هم من با آب و تاب بيشتر در مورد تمركز در ماساژ چرت و پرتهائي ميگفتم و يواش يواش سوالات اين خانم در اين خصوص بيشتر شد و منهم توضيحاتي در اين خصوص ميدادم .
يك روز كه تو خونه تنها بودم زنگ زدند وقتي ايفون را جواب دادم همون خانم بودن ، در را زدم و آمد بالا تعارف كردم كه بياد تو تا دو قدم آمد داخل ، متوجه شد كه كسي نيست ، پرسيد اهل خانه كجا هستن گفتم نيستن و تا فردا هم نميان ، گفت يه امانتي هست بدين به خانم ، من خيره شده بودم تو چشمامش ، گفت اگر ميشه يه ليوان آب بدين خيلي خسته هستم ،
رفتم براش آب آوردم و اينبار خيلي بيشتر تعارف كردم كه بياد تو ، يه نگاهي به ساعتش انداخت و گفت كه بايد بره و خيلي هم خستس ، منكه نميتونستم چشم ازش بردارم يدفه بي مقدمه گفتم ، اهان اين همون موقع هاست كه آدم ماساژ نياز داره ، خنده معني داري كرد و گفت شيطون نشين ، ولي راستشو بخواي امروز هم پياده روي زياد كردم پاهام و كمرم درد گرفته و ميخوام زودتر برم .
گفتم خوب با اين تفاصيل اول كه بفرمائيد يه چائي براتون بريزم يه نفسي تازه كنيد و بعد هم اگر دوست داشتين كمي خستگيتونو در كنم . گفت همينجا دم در يه چائي ميخورم اگه حاضره دومي هم نميشه .
رفتم چائي اوردم و با زحمت راضيش كردم بياد بشينه . وقتي نشست گفتم هرجور راحتين من جسارتي نميكنم كه نارحت بشين گفتش نه خواهش ميكنم آخه ميدونين بلاخره واسه ماساژ بايد به من دست بزنيد كه اينهم درست نيست البته ميدونم كه دست زدن بخاطر ماساژ و نه چيز ديگه ولي خوب بلاخره اينجا ايران و …
گفتم هر طور راحتين ، لااقل پاهاتون را يه آب سرد بزنين يكم پاتون حال بياد ، گفت اتفاقا فكر بدي نيست .جورابشو در آورد و رفت توي حموم كه پاهاشو بشوره ، وقتي برگشت گفت ولي كاش ميشد …
گفتم يكمي كف پاتو ميخواي بمالم و آروم رفتم نشستم جلوش يه نگاهيش كردم ، خنديد و پاشو دراز كرد و من شروع كردم به ماساژ انگشتاي پاش تا مچش و تمام اون هيكل قشنگ را با چشمام ميخوردم ، يكم آرومتر شد ، بعد از يه مدتي يواش يواش دستمو بردم بالاتر و ساق پاشو شروع كردم به ماليدن ، چشماشو بسته بود و هيچي نميگفت انگار خوشش آمده بود . در همين حالت گفت ميشه چيزي به كسي نگي كه من اينجا بودم ؟
گفتم حتما خيالت راحت باشه ، جراتم بيش تر شد و دستمو گذاشتم روي پاهاش و شروع كردم به فشار دادن . روناي فوق العاده قشنگ باسن خيلي خوش فرم ، سينه ها و بازوش كه نگووووووووو …
داشتم روناشو ميماليدم گفت شيطوني نكن !!! گفتم خوب حالا كه قراره ماساژ بدم بذار كامل انجام بشه ، گفت مثلا چطوري ؟ گفتم دراز بكش كه درست همجاتونو ماساژ بدم .
دمر خوابيد و من مشغول شدم اما حرفي نميزديم ، باسنش توي اون شلوار جين تنگ خيلي نمايان بود و من بيشتر داشتم كلافه ميشدم نميدونستم بايد چيكار كنم .

بلاخره كمر و پاهاشو ماساژ دادم و گاهي هم چون دلم واسه اون هيكل غش ميرفت خيلي ملايم ميماليدمش ، گفتم بايد برگردين ، برگشت و شروع كردم به ماساژ دستهاش ، هنوز هردو كاملا ساكت بوديم لباسشو درست كرد كه بدنش معلوم نشه و هنوزم روسريش سرش بود ، اما چون لباسش آستين كوتاه بود بازوهاي بي نطيرش كاملا نمايان بود و توي دست من كه داشتم ديگه ميماليدم نه ماساژ !!!
بعد دستمو آوردم سمت پهلوهاش و عمدي طوري ماليدم كه پيرهنش بره بالا ، يكي دوبار مرتبش كرد ولي بعد ديگه كاري نكرد ، داشتم كلافه ميشدم يه نهيب به خودم زدم كه يا ميشه يا نميشه ،،،،،
دستمو از زير لباسش بردم روي شكمش و شروع كردم به ماليدن خيره شده بودم توي چشماش ، نفسم بند آمده بود ، با لبخند اخم كرد گفت بسه ديگه ولي ادامه دادم و دستمو رساندم به سينه هاش و با يه دست هم بازوشو ميماليدم ديگه كيرم نيمخيز شده بود . يكم خودشو جمع كرد و با اخم گفت داري منو ميمالي يا ماساژ ميدي و خنديد ، گفتم خودمم ديگه گيج شدم چيكار ميكنم گفت خوب بسه ديگه گفتم نه و به ماليدن سينه هاش ادامه دادم دستش خورد به پام و كمي متوجه بزرگ شدن كيرم شد من آروم دراز كشيدم پيشش ، با خنده گفت اينم جزء برنامه ماساژه گفتم نميدونم ولي دارم كلافه ميشم و صورتمو بردم نزديك صورتش نفسش تند شده بود و گرماي نفسش به صورتم ميخورد خيلي آروم لباشو بوسيدم اول منو پس زد دوباره نگاهش كردم از حسي كه نسبت بهش داشتم يه لحظه چشمم اشك آلود شد ، خنده اي كرد و دوباره بوسيدمش اينبار دست انداخت گردم و منو فشار داد به خودش همينطور كه لباي همديگرو ميخورديم ديگه مستقيم خودمو كشيدم روش و كاملا خوابيدم روش . گفت خيلي پستي منو اينقدر مالوندي كه تحريك شدم از اول متوجه بودم كه داري باهام چيكار ميكني گفتم مگه بدت امد هيچي نگفت منم پيرهنشو زدم بالا و سرمو گذاشتم بين سينه هاش و شروع كردم به خوردن اونم سرمو فشار ميداد و آهي كشيد بلند شدم لباس خودمو در آوردم گفت واي نه كامل لخت نشيم ولي من پيرهنشو در آوردم بعد هم شلوارش و كاملا لخت خوابيديم پيش هم اول حسابي همديگرو بغل كرديم و بوسيديم و همجاي همديگرو لمس كرديم ، گفتم در چه حالي گفت مگه تو حال ميذاري واسه آدم گفتم من پستم ؟ گفت خفه و منو كشيد توي بغلش ، ديگه همه چيز تموم شده بود . رفتم سراغ بازوهاش حسابي خوردم بعد دستاشو گرفتم بالاي سرش و زير بغل هاي گوشي را ليسيدم ، ظاهرا از اين كار خيلي خوشش آمد چون جوني ميگفت كه آدم بيشتر حشري ميشد ، كيرم داشت ميتركيد همينطور كه داشتم سينه هاشو ميخوردم و باسن قشنگشو ميماليدم شورتشو كشيدم پائين اول مقاومت كرد ولي بعد درآورد و گفت هركاري ميكني توش نكن .
خلاصه از سينه هاش آروم آمدم روي شكمش واي ي ي كه چي بود ، انم ديگه حسابي حالي به حالي شده بود آمدم پايين تر و اون كس بي نظير را اول چند بار بوسيدم آه بلندي كشيد و شروع كردم به خوردن به روش خودم ، از كسش لب ميگرفتم ليس ميزدم ميبوسيدم بعد چند بار زبمنمو كردم توش و چرخوندم و بالاشو ميمكيدم حسابي كلافه شده بود و جان جاني ميگفت و مرتب منو صدا ميكرد .
پاهاشو گرفتم بهم و بردم بالا هم كسش زد بيرون هم كون زيباش در اختيارم بود يه كوس حسابي خوردم و با روناش و كونش حسابي بازي كردم . يدفعه گفت فكر نميكني منم ميخوام ؟ گفتم چي ميخواي گفت كير ، كير ترا ميخوام من خوابيدم و افتاد بجون كيرم بر خلاف تصورم چه حالي به كيرم داد خيلي قسنگ ميخورد ميذاشت لاي سينه اش و لاي سينه هاش ساك ميزد . دوست داشتم كوسش توي دهنم باشه و ارضا بشه واسه همين از پهلو سروته خوابيديم خلاصه ماري باهاش كردم كه ارضا شد و بيحال افتاد .
چون قرار بود نكنمش از پشت بغلش كردم و با كيرم شروع كردم به ماليدن كونش بيحال گفت شرطمون ياد نره !!! ولي موافقت كرد كه بذارم لاي پاش ، كونش كه بهم چسبيده بود كيرم لاي پاش بود سينه هاش توي دستم و سرشو برگردوند كه بتونيم از هم لب بگيريم و زبون همديگرو بخوريم با چندبار تلمبه ردن لاي پاش آبم آمد و منم بيحال شدم و افتادم كنارش چند دقيقه توي بغل هم خوابيديم بعدش هم رفت خودشو تميز كرد لبلس پوشيد كه بره .
بعد از اون ماجرا ديگه نديدمش تا يكماه بعد توي يه مهموني . اول خجالت كشيدم ، اونم چند بار زير بغلشو ناز كرد فهميدم هنوز از اون مدل خوردن زير بغلش خيلي خوشش آمده ، توي يه فرصت مناسب كه شد حرف بزنيم پرسيد در چه حالي گفتم خرابم ، گفت فراموشش كن ديگه ، گفتم تو ميتوني ، گفت نه

نوشته: babre_aram_u


👍 1
👎 2
176938 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

300991
2011-09-30 13:30:02 +0330 +0330
NA

کوفتت بشه.

0 ❤️

300992
2011-09-30 13:31:25 +0330 +0330
NA

خب گفتي كه ماساژدادنوبه بقيه مرداداشتي يادميداي ديگه؟احتمالااون لحظه شوهره اين زنكه داشته زنتوماساژميداده.چيزي كه عوض داره گله نداره
من به اين نتيجه رسيدم همه ي اين جنده گري ها ازگوره زناي شوهرداروبيوه وطلاقيو ايناس.
امضاء:مر!!م

0 ❤️

300993
2011-09-30 13:39:12 +0330 +0330
NA

خیانت کردی؟ برو بمیر
خب دیگه واسه داستاناتون خونه تا فردا خالی میشه ، همه زنای فامیلتون اهل نخ و سوزنن و همشونم خوش هیکل و ناز ولی تو یه سوژه جدید داشتی : بازوهای بی نظیرش ! یعنی این دیگه ته حسو به خواننده منتقل میکنه :D
به جای آموزش ماساژ میرفتی یه فکری واسه اعصابت میکردی ، اینهمه هول هولی نمی نوشتی . اون چشماتو هم قبل از ارسال باز میکردی ویرایش میکردی بدنبود .
آدم شو بیا داستان درست و حسابی با یه موضوع به درد بخور بنویس

0 ❤️

300995
2011-09-30 14:38:26 +0330 +0330
NA

ریلکس ریلکس ریلکستر

0 ❤️

300996
2011-09-30 14:54:23 +0330 +0330
NA

آقاي خاص ميگه :
با داستان (( آزمايشگاه )) اين سايت متحول ميشه
امتياز 100 واسه داستان من خواهد بود
منتظر باشيد دوستان

0 ❤️

300997
2011-09-30 16:08:21 +0330 +0330
NA

خوب بود. منم دلم ماساز میخواد.

0 ❤️

300998
2011-09-30 17:35:11 +0330 +0330
NA

داستانش خوب بود اون چند نفری که نظر بد دادند خودشو مسخره اند که که احساس ندارند

0 ❤️

300999
2011-09-30 18:18:20 +0330 +0330
NA

خوشمان امد, اينجا ماساژور نداريم؟؟؟

0 ❤️

301000
2011-09-30 19:33:14 +0330 +0330
NA

عرضم به درزت که داستانت خوب بو ولی نگارشت اولش کیری بود.
مثلا اون قسمت" با شلوار و تي شرت ظاهر ميشه" ظاهر دیگه چه کوفتیه؟ اخبار هنرمندان که نمیگی

0 ❤️

301001
2011-09-30 19:38:13 +0330 +0330
NA

:$ کیرم تو کونت با این کس شعرات.

0 ❤️

301002
2011-09-30 20:16:34 +0330 +0330
NA

داستان خوبي بود
ولي مشكل اينجاست دراين
داستانهانصف ملت
باماساژبگارفتن ولي
درجامعه اثري ازين
ماساژهاكه هيچ صحبتشم نيست يه
بهونه تازه برادادن
ياكردن جوركنيد

0 ❤️

301003
2011-09-30 20:32:01 +0330 +0330
NA

نویسنده این داستان و داستان ثریا تپل یکی هستن دقیقا به نوشته ها توجه کنید
بازو و سر و ته خوابیدن و ساک زدن از لای سینه…

0 ❤️

301004
2011-10-01 01:27:14 +0330 +0330
NA

آقا دمت گرم با این خاطرت… با اینکه زیاد توصیفش نکرده بودی ولی محتوای خاطرتو دوست داشتم…
این مریم خانم و سارا خانمم دیگه دست از این بچه بازیاشون بر دارن و کسی گیرشون نمیاد که بک… مردمو مسخره نکنن(شرمندم دیگه تحملم تموم شد خانما)

0 ❤️

301005
2011-10-01 03:47:23 +0330 +0330
NA

نمیدونم چراهمه دنبال اینن که بگن داستان دروغ بوده یا خیانت بوده! اومدید داستان سکسی بخونید نه درس اخلاق و راستگویی
داستانت نسبت به یه سری چرت و پرتای تو سایت بدنبود

0 ❤️

301006
2011-10-01 07:38:45 +0330 +0330
NA

داش مهران او تحملت مه کشتیه

0 ❤️

301007
2011-10-01 07:52:22 +0330 +0330
NA

اینو از زو فیلم گفتی نه

0 ❤️

301008
2011-10-02 05:46:25 +0330 +0330

من حالم بد میشه از این دوستانی که میان اینجا و ادای آدمای با غیرت رو در میارن.
اگه از یکی دیگه بگی میگن دروغه
اگه از سکس باز زنت بگی ،میگن ادم مگه این چیزا رو تعریف میکنن
آگه با یکی دیگه بگی بهت فحش میدن فیگور میگیرن که خیانت بود
بابا اینجا یه سایت سکسیه هر کی دوست نداره گوه میخوره میاد توش.

0 ❤️

301009
2011-10-02 07:06:27 +0330 +0330
NA

آره مرگ خودت تو ماساژش میدادی و اونم خر شد و بهت حال داد هان؟کی واست تعریف کرده بود اینو؟

0 ❤️

301010
2011-10-02 13:57:49 +0330 +0330
NA

هرکی میاد در خونتون کار داره میگی بیا تو پاهاتو بشور حالت جا بیاد؟؟
از کسش لب میگرفتی؟؟؟
خودتو مسخره کردی الدنگ؟
از بس جلق زدی چشت هم درست نمیبینه چرندیاتت رو درست بنویسی.
خاک بر سرت کنن …

0 ❤️

301011
2011-10-02 15:43:39 +0330 +0330
NA

معمولي بود مرسي

0 ❤️

301012
2011-10-03 06:16:28 +0330 +0330
NA

خوب بود بازم بنويس

0 ❤️

536278
2016-04-06 11:25:56 +0430 +0430

ریدن به قیافه ی مردایی امثال تو …
ریدن به قیافه زنایی امثال اون زنیکه…
ایشالا یه صاعقه بزنه بهتون همتون با هم برین به جهنم

0 ❤️

566642
2016-11-30 11:08:46 +0330 +0330
NA

جلقیها اینجا جمع شدن که قضاوت کنن داستان راسته یا دروغ ، کس مغزا داستان سکسیه غگه حال داد جلقت رو بزن، نداد دهنت رو ببند گروت رو گم کن برو داستان بعدی
یعنی دیگه فرهنگ داستان سکسی خوندنم ندارین ؟ :-):-)

0 ❤️

566644
2016-11-30 11:12:19 +0330 +0330
NA

دیدم یسری ها هم افتادن به قضاوت خانومه و آقاهه دارن فتوی هم میدن، کونی جون تو همین جلق زدن رو ترک کن لازم نیست بقیه رو قضاوت کنی، قضاوت یه جلقی که تو این سایتها علافه به درد ننت میخوره :-):-):-)

0 ❤️

784028
2020-12-30 08:15:15 +0330 +0330

ماسور آقا هستم دارای مدرک معتبر ماساژ از فنی حرفه ای ایران
با سه سال سابقه ماساژ. در صورت تمایل. به ای دی تلگرام
Masor1377
پیام بدید

0 ❤️