سلام به دوستای شهوانی داستانا را خیلیاشا خوندم ۷۰درصدرش دروغه یا ی خیاله .من اولین داستانمه مینویسم اگه بد نوشتم دیگه ببخشید فقط اسمها مستعاره .من الان ۲۵سالمه این جریان ماله حدودا ۱۶یا۱۷سالگیمه ولی من از ۱۲سالگی با سکس اشنا شدم ن سکس واقعی مث همون خاله بازی یا دکتر بازی شروع شد.بریم سره اصل داستان من ی زن عمو دارم اینجا اسمشا میزارم لیلی ک الان فکر کنم ۴۰ سال داشته باشه ولی اون موقع جونتر بود اون موقع بچهاش ۵ الا ۶ سال داشتن ک دوقلو هستن این زن عمو ما ی زنه گوشتی بود سبزه درشت ک اون موقع از من درشتر بود کونه بزرگ سینها درشت ک لباس باز میپوشید ک همه تو کفش بودن البته تو خونه اینطور بود هروقت ما میرفتیم شهرستان خونه پدربزرگم اونام میمدن کلا فامیل دور هم بودن .خلاصه گذشت ماهم همش تو کفش بودیم البته خودشم حشری بود از رفتاراش میشد بفهمی ی روز قرار شد ک پسرای پدربزرگم برن ده پشتبومه مادربزرگما گاهگل کنن گفتن هرکی نیمد باید پسرش یا ی کارگر با پوله خودش بگیره بعد بابام بهم جریانو گفت و گفت ک من برم منم بیکار بودم قبول کردم گفتم هم ی اب وهوا عوض میکنم هم ی روز کار داره خلاصه ما راه افتادیم با اتوبوس رفتیم شهرستان تا رسیدم خونه مادربزرگم دیدم به به زن عامو لیلم اونجاس داشت نون میپخت پشتش ب من بود پیرهنش رفته بود بالا کمرش با شورتش ک قرمز بود قشنگ معلوم بود بعد یهو سلام کردم ک پرید بالا یکم بهم چیز گفتیما خندیدم بعد گفتم من جا بابام اومدم من تواین دو روز فقط هواسم ب اون بود و روز موعود فرا رسید قرار شد برگردیم شهر خودمون عامو بزرگم ماشین داشت قرار شد عامو کوچیکم با لیلی زنش با دوتا بچهاش و من باهم برگردیم ک عمو کوچیکم نشست پشت فرمون عموم بزرگمم صندلی جلو منم عقب نشستم ک میشد پشت سره راننده زن عموم نشست وسط بچهاشم کنارش راه افتادیم هوا گرگ ومیش شد بود ک زمستونم بود زن عموم با بچهاش خوابیدن عموم اینام مشغول صحبت بودن هوا دیگه تاریک شده بود منم یواش یواش رونمو ب رون زن عمو میمالیدم خیلی استرس داشتم ولی شهوتم غلبه کرده بود بعد دیدم انگار خوابه اروم دستمو یواش کشیدم رو رونه پاش چون تاریک بود تو ماشین چیزی معلوم نبود بعد دستمو اروم از کنار میمالیدم ب کونش کیرم تو شلوار داشت منفجر میشد بعد جراتم بیشتر شد اروم دستمو از زیر چادر ک انداخته بود رو پاش بردم تو دستما بردم وسطه پاش از رو شلوار کصه تپلش ک داغ بودا میمالیدم ک ی چیز دیدم ک تعجب کردم شلواره زن عموم خیس شد ی نگاه کردم ب چشاش ک بسته ولی خودشا زده بود ب خواب اخه داشت یواش لب پایینی شو گاز میگرفت منم دیدم ک خودشم راضیه ولی خجالت میکشه چشاشا باز نمیکنه منم شروع کردم سفت تر مالیدم ک هی پاهاشو جم میکنه دسته منا فشار میده منم دیگه اصن نمیفهمیدم چکار میکنم دستما میخواستم بکنم تو شلوارش وکصسه تپلشو بمال ک نمیشد ک اخر ب زور کردم داخل وای کصش خیس اب اب بود اونم خودشا انداخته بود رو من ولی اصن چشاشا باز نمیکرد ی لحظه انگشت اشارما تا نصفه کردم تو کصش ک چشاشا ی لحظه باز کرد ک چشم تو چشم شدیم ی اخمی ب من کرد اومدم دستاما از شلوارش بیارم بیرون ک دوباره پاهاشو سفت کرد بعد جوری ک تابلو نباشه چادرشو با دستش انداخت رو من و دستشو اورد رو شلوار من ک کیرم سیخ بود وابی ک از کیرم اومده بود خیس شده بود شروع کرد ب مالیدن بعد خودم زیپه شلوارما کشیدم پایین اروم واسم کیرمو شروع کرد ب مالیدن ک انقدر دستش داغ بود بعد از دو سه دقیه ابم اومد منم شروع کردم سریعتر کوصشا مالیدن ک ی لحظه بدنشا سفت کرد ودوباره ول شد بعد دیگه یعنی از خواب بیدار شده پاشد ب عموم گفت کجاییم ک من زود دستما کشیدم بیرون بعد بچهاشا بیدار کرد جفتمون خیس عرق شده بودیم بعدم ک رسیدیم خونشون واسه خداحافظی دست داد دستما فشار داد خندید ولی الان مومن شد یجور سروسنگین شده ولی هروقت میبینمش یجور خاصی نگاه میکنه اینم از داستان ما امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: بهی
سلام به دوستای شهوانی دستانا رو خیلیاشا خوندم 70درصدرش دروغه یا ی خیاله
الکی O_o
مثلا o_O
ماله تو راسته O_O
-_-
حیوان یعنی بقیه دروغ گفتن توی کونی الان راستش رو گفتی یا راستش رو خوردی . آخه عن بچه شما یه گله گاو رفتین خونه مادر بزرگ که خرجش بیشتر شده برای اون خو پول میدادین دو تا کارگر می گرفت نه این که یه گله بوفالو بریزید اونجا . شما ها زمستون که میشه یاد خونه مادربزرگ می افتین یا قبل از زمستون باید برید کارهاش رو انجام بدین. تو عن پونزده ساله میگی زن عمویی که دو تا بچه شش ساله داره از تو گوساله درشتر بود!!! از نظر حرام زاده هایی مثل تو یه زن چه لباسی باید تو خونه بپوشه که چشم حرامی نکنی . با چادر باشه خوبه؟؟ چقدر باید حیوان باشی تو و بعضی های دیگه. کیر خر اسب آبی تو فانتزیت و فکرت . ننویس گوساله ننویس گاومراد. حیوان ابله. انتر
کسی که تاکید بر راست بودن داستانش میکنه مطمعنن دروغ مینویسه
فرق تو با بقيه اين بود كه راست گفتي، البته با كير راست گفتي
ب تخمی تخیلی بودن داستان کاری ندارم
مگه حکومت دیکتاتوریه
همه باید یا پسرشونو بفرستن یا ی کارگر با پول خودشون
تمام داستانهای شهوانی خیالیه .الاغ انوقت آبت اومد بعد چکار کردی رفتی حموم صحرایی یا تیمم گرفتی .
تیر برقهای کوچه تون تو کونت،واقعأ فکرشم وحشتناکه ،
من نمی دونم چرا خاله و دختر خاله و زن دایی و زن عمو و پسر عمو و هر چی نکوار و جدآباده کونشون عین کون الکسیس و ممه شون ممه امی اندرسون و خودشون انگار BBW هستن.بابا جمع کنین
حالا مثلا نگین اسما مستعاره داستان ناقص میشه؟ وقتی بیشتر کل داستان ها دروغه دیگه کی به اسمها توجه داره،
کوصشا و دستشا کیرم تو لهجه ی حال بهم زنت…اخه خارکسسه با لهجه حرف میزنی که نباید با لهجه بنویسی، کیرم تو اصفهان که تو از دهات شی.حیف زبون فارسی نیست که اصفهانیا ریدن توش
ببین تازه اولشم
همون جا که گفتی پسرای پدربزرگم کیر تموم شهوانی تو کونت
بهتون عمو یاد ندادن؟ کسخل سوتی اولت . من میرم ادامه
شک ندارم که اهل بوشهری و میشناسمت