مامانم جنده قصاب محل شد (۴)

1401/04/22

...قسمت قبل

خب تا اونجا براتون گفتم که ابی خواهرمو اول تنهایی و بعد جلو دوس پسرش کرد و حسابی هم پسره رو کتک زد و تحقیر کرد و بعد این که ابشو ریخت رو صورتش از خونه بیرونش کرد. خواهرم بعد سکس اون روزشون وقتی ابی رفت اومد تو اتاقم. درو بست رفت نشست رو تخت و با خنده بهم گفت “دوس داشتی؟” خودمو زدم به کوچه علی چپ و پرسیدم چیو؟ گفت “الکی فیلم بازی نکن میدونی چی میگم. دوس داشتی یا نه؟” من که دیدم حق با اونه و فیلم بازی کردن کار مسخره ایه سرمو انداختم پایین و با خجالت گفتم اره. ازم پرسید “چند وقته از ماجرای ابی و مامان خبر داری؟” درسته ازم کوچیکتر بود و خواهرم بود ولی انقد لحنش محکم و پررو بود که واقعا جلوش احساس کوچیک بودن میکردم. با صدای گرفته گفتم “چند ماهی میشه” گفت “خب حالا دیگه از من و اونم خبر داری. ولی حق نداری به مامان بگی. اگه میخوای بازم به این منحرف بازیات ادامه بدی باید بین خودمون بمونه وگرنه مامان عصبانی میشه و با ابی کات میکنه ابرومون میره.” منم گفتم باشه و از اون به بعد دیگه با خواهرم صمیمی شدیم. من اونو در جریان همه چی میذاشتم اونم همه چیو به من میگفت. مثلا بهم گفت بعد همون روز با پسره به هم زده ولی هنوزم با تهدید پخش کردن فیلماش کاری میکنه واسش پول خرج کنه. وقتایی که خودم نبودم از نزدیک ببینمم از سکساشون با ابی برام میگفت یا پیاماشونو بهم نشون میداد. ابی نامرد حسابی خواهرمو میکرد. هفته ای یکی دوبار حداقل داشت رو کونش تلمبه میزد. سکساش با مامانمم کامل برقرار بود. فک کنم دیگه هیچوقت جق نمیزد یا ابش تو خواب نمیومد. هروقت حشری میشد میومد تخمای بزرگ و بادکردشو با یکی از زنای خانواده ما خالی میکرد. جای خواهر بزرگم خالی که اونم از این کیر کلفت یه کام بگیره. البته نوش جونش واقعا مرد بود. من هنوزم که هنوزه دلتنگش میشم.

ولی داستانی که میخوام براتون تعریف کنم داستان اون باریه که رفتیم مسافرت شمال و ابی هم باهامون اومد. بابام یه ماشین گرون خریده بود میخواست بهمون شیرینی بده. برای این که تو سفر تنها نباشه و به خاطر اعتماد زیادش و البته سیب زمینی بودنش به ابی هم گفته بود بیاد. البته خودشم میدونست رفاقتش با یه مرد مجرد مث ابی یه جوریه باهاش صحبت کرده بود که عمه کوچیکم که طلاق گرفته بودو به عقدش دربیاره. زنش و دخترش کم بود حتما دوست داشت ابی خواهرشم بگاد. قشنگ یادمه روز قبل مسافرت وقتی نشسته بودیم خواهرم بهم اشاره زد گوش کنم، منم گوشامو تیز کردم. مامانم که تو اشپزخونه بود و فک میکرد ما صداشو نمیشنویم داشت پای تلفن با صدای اروم به ابی میگفت “جدی میخوای ابتو بهش بدی بخوره؟ نکن ابی میفهمه ها. دیگه انقدم خنگ نیس… اگه بتونی به خوردش بدی که وقتی رفتیم شمال هرجای ویلا بگی بهت میدم” خواهرم اروم در گوشم گفت “جنده خانومو میبینی؟” منم گفتم “نوش جونش حسودی نکن. دوست داری برو بهش بگو با ابی تریسام کنید” خواهرم گفت “اره دوبار” و رفت. شبش که ابی اومد خونمون و قرار بود بریم، یه ظرفی شبیه لیوان کوچیک دردار اورد داد به بابام. یه جوری که انگار بخواد من نفهمم گفت “این عصاره گوشت گرازه حمید خان، اون مشکلایی که گفتی رو حل میکنه” بابام درشو باز کرد و انگار بوش خورده باشه تو دماغش گفت “چه بوی قوی ای داره” ابی خندید و گفت “خب چون کلی قوت داره… بخور که دوای دردته” در حالی که مامانم از تعجب دهنش وا مونده بود و نمیتونست جلو خندشو بگیره، بابام کلشو یه نفس رفت بالا و در حالی که از مزش صورتشو جمع کرده بود گفت “عجب مزه بدی داره” ابی گفت “بخور غر نزن” مامانم همونطور که سعی میکرد لرزش پاهاشو پنهان کنه گفت “میخوای واست قاشق بیارم تهشم بخوری؟” که خواهرم انگار دلش واسه بابام سوخته باشه گفت “نه بابا این چیزا علمی نیست نمیخواد اصلا”

خلاصه ابی ابشو ریخت تو ظرف اورد داد به خورد بابای اسکل و پلشتمون و ما هم همه دهنمون وا مونده بود و حشری شده بودیم. همون شب بعد شام راه افتادیم رفتیم. بابام طبق معمول به خاطر تریاک کشیدن و بالا انداختن تو ماشین بغل دست خواب بود و ابی داشت میروند. خیلی عجیب بود ما چارتامون میدونستیم ابی پدر اصلی خانوادس ولی خبر نداشتیم همه میدونن و نمیتونستیم راجبش صحبت کنیم. وقتی رسیدیم اتاق من و ابجیم و ابی طبقه بالا بود. با خودم گفتم به به قشنگ بساط عشق و حالمون جور شده. اون شب وقتی از خواهرم سراغ گرفتم گفت ابی گفته خستس و رفته بخوابه، ولی فردا صبحش تا از خواب بیدار شدم و صبونه خوردم دیدم هستی پیام داده بیا اتاقم. تا درو وا کردم دیدم خواهرم کامل دراز کشیده رو تخت و کونشو داده بالا و ابی افتاده روش و داره تلمبه میزنه. یه ظرف روغنم کنارشون بود. جفتشون تا منو دیدن وایسادن و اشاره کردن ساکت باشم و درو ببندم. وقتی رفتم تو دوباره سریع ادامه دادن. ابی همونطور که با اون هیکل گندش رو هیکل ظریف و کون کوچولوی خواهرم خوابیده بود و توش مث گاو نر تلمبه میزد صورتشو برد نزدیک گوشش و گفت “به هیشکی دیگه هیچی نگیا. اگه چیزی بگی دیگه نمیتونیم باهم حال کنیم. حتی مامانت. فقط همین نوید باید بدونه. افرین دختر خوب” خواهرم با ناله گفت “نه هیچی نمیگم ددی. تو فقط بکن. میخوام تو این سفر خانومم کنی. میخوام کسمم بهت بدم” ابی کیرشو کامل کرد تو و خوابید رو کمرش و همونطور که گردنشو از پشت گرفته بود در گوشش گفت “کیر باباییو دوست داری؟” اونم نفس نفس زنان گفت “اوهوم” ابجیم به مامانش رفته بود. قشنگ معلوم بوده کونش میخاره و حریف میطلبید. داشت زیر کیر بزرگش و هیکل گندش از حال میرفت ولی از رو نمیرفت و بازم کیر میخواست.

یکم بعد هستی بلند شد روغنو برداشت و شروع کرد به بدنش روغن زدن. با چشمای خمار دستاشو رو بدنش و سینه هاش میکشید و تکون تکون میداد. کسش پشمای نرمی داشت که معلوم بود خیلی وقت نیست دراومده و نزده. سینه هاش با این که زیاد بزرگ نبودن ولی خیلی ناز بودن. ابی کیرشو با دست گرفت طرفش و بهش گفت “بیا بستنیتو بخور” خواهرم زبونشو گرفت بیرون و با حشر و عشوه گفت “جون من عاشق بستنی گوشتی ام که تو بهم بدی ددی” بعد همونطور که کیر بزرگشو تا جایی که میشد کرده بود تو دهنش با چشای خمار بهش گفت “جون خیلی دهنت گرم و نرمه… ولی فک نکنم بتونی کل کیرمو تو دهنت جا بدی” خواهرم کیرشو از دهنش کشید بیرون و گفت “چرا خیرم میتونم” ابی دیوسم دوباره گفت “نه شرط میبندم مث مامانت نمیتونی” هستی انگار بخواد روشو کم کنه و با مامی رقابت کنه شروع کرد تلاش کردن که اون کیر غولو هرجور شده بیشتر بکنه تو دهنش. زور میزد کیرشو خوب بخوره ولی معلوم بود خیلی بلد نیست. ولی بازم همه انرژیشو گذاشته بود که ابیو راضی کنه. معلوم بود داره از این تجربه جدیدش و بو و مزه و کلفتی و خوشگلی کیر ابی حسابی لذت میبره. روغنو بغلشون بود. ابی هرچند وقت یه بار برمیداشت میریخت رو دستش و میمالید به کیرش و سینه های خواهرم. نمیدونم چرا ولی هستی یکم دیگه که خورد ابی گفت ابش داره میاد. سابقه نداشت انقد زود بیاد. شایدم چون من دیر اومده بودم بالا و وسط کار بودن. به هر حال همونطور که خواهر خوشگلم جلوش زانو زده بود و لباشو باز نگه داشته بود ابی سر کیرشو گذاشته بود تو دهنش و با دست جق میزد. خواهرم فقط دهنشو باز نگه داشته بود و آه میکشید. وقتی ابی ابش اومد شروع کرد آه و ناله مردونه کرد و ابشو ریخت رو زبونش. خواهرم چشماشو بست و با لذت ابشو قورت داد و گفت به به. بعد از این که همه ابشو خورد سر کیرشو بوسید و بلند شد اومد طرف من. با لبای خیس از اب منیش لپمو بوس کرد و رفت دستشویی. ابی هم همونطور که هیکل گندشو انداخته بود رو تخت با لبخند بهم چشمک زد. این از سکس صبح.

بعد از ظهرش ابی رفت از یکی از اشناهاش تو اون شهری که بودیم یه بطری ویسکی گرفت و اومدن نشستن با بابام بخورن. حسابی سلامتیش میزد و باهم میگفتن و میخندیدن ولی من میدونستم داره در اصل به سلامتی کسخلیش و کس و کون زن و دخترش میخوره. همش پیکای سنگین برا بابام میریخت تا گوزش کنه. حسابی که بابامو مست کرد بابام رو همون مبل دراز کشید و خوابش برد. ابی یه نگاه کرد به من و گفت “خب دیگه وقتشه مامانتم بکنم. برو تو پارکینگ قایم شو تا بیاییم” با خودم گفتم خدایا تو یه روز میخواد هم خواهرمو بکنه هم مادرمو. واقعا عجب کمر و جنمی داشت حلال کیرش. رفتم با ذوق پشت خرت و پرتایی که تو گاراژ ویلا بود قایم شدم و چند بارم چک کردم که یه وقت سر راه اومدن یا رفتنشون نباشم که منو ببینن. چند دقیقه بعد مامانم و ابی اومدن. مامانم داشت جلو میومد و موقع راه رفتن طبق معمول کونشو واسه ابی قر میداد تا حشریش کنه. ابی یکی محکم زد در کونش و‌ گفت “بدو بدو” و خودش و مامانم شلوارشونو کشیدن پایین و دراوردن انداختن رو جعبه ها. بعد مامانم خودشو تکیه داد رو کاپوت ماشین و شروع کرد در حالی که فقط یه شرت بندی پوشیده بود کونشو میلرزوند. ابی بهش میگفت “اها بلرزونش، افرین. داری کیرمو راست میکنی” بعد سرشو برد جلو و صورتشو کرد وسط کون گنده و وحشی مامانم و شروع کرد بوس کردن و لیس زدن. چندتا لیس جانانه لای اون چاک قشنگش کشید و بعد کون افسانه ای مامانمو گذاشت رو کاپوت ماشین بابام و همونطور که چندتا چک محکم زد زیر کیر خودش تا بیدارش کنه گفت “شوهرت این اسباب بازیو واسه خودش خریده، منم اسباب بازی خودمو دارم. زنش اسباب بازیمه. میخوام رو همین ماشین بکنمت تا بفهمه چون ماشین گرون خریده دلیل نمیشه دیگه زنش به من کس نده” مامانم پاهاشو به هم فشار داد و گفت “جون من با همین حرفت شدم اصلا” بعد با انگشت یکم کرد تو کسش و کسشو مالید و به ابی گفت “بفرما عشقم کس و کونم در اختیار خودته. هرکاری دوس داری باهام بکن”

خلاصه یه دقیقه نشد که مامانم کونشو قمبل کرده بود و سینه هاشو چسبونده بود به کاپوت ماشین و دستاشو باز کرده بود دوطرف کاپوتو گرفته بود تا نیفته. ابی هم همونطور بدون این که با دستاش کون مامانمو بگیره داشت با کیرش تو کسش تلمبه میزد. مامانم همونطور که کیر ابی تو کسش بود کون ژله ایشو میلرزوند تا ابی حشری تر بشه و بیشتر بهش حال داده باشه. صدای اه و ناله هاشون کل گاراژو پر کرده بود. فک کنم همسایه بغلیمونم میتونست بفهمه مامانم داره تو گاراژ کس میده. یکم زیادی بابامو سیب زمینی حساب میکردن. اگه بیدار میشد و میفهمید خیلی بد میشد. ناله ها و اه کشیدنای مامانم کم بود که ابی هم با یه دست گردنشو از پشت گرفت و شروع کرد با دست دیگش هی محکم و با ضرب کونشو اسپنک میکرد. قشنگ معلوم بود مامانم تو اسموناست. خودشو یکم از چنگال ابی دراورد و برگشت ازش لب گرفت و اروم با لحن حشری بهش گفت “جون بکن منو. رو ماشین شوهرم کسمو بکن… فک کن اومدم باکمو‌ با اون شیلنگ کلفت و درازت پر کنی” ابی با این حرفش وحشی شد و فقط محکمتر تلمبه میزد. ولی خب مامانم با هربار جلو عقب رفتنش هی از رو ماشین سر میخورد. یکم که کرد دیدن اینجوری نمیشه و مامانم خیلی سر میخوره. این شد که ابی دوباره عین گنجیشک بغلش کرد گذاشتش پایین و بهش گفت “کفشمو ببوس” مامانم بدون معطلی چهار دست و پا شد و خم شد کفششو بوس کرد. ابی گفت “میدونی که هرکاری بخوام باید واسم بکنی وگرنه عصبانی میشم نه؟” مامانم مث توله سگ سرشو بالا گرفت و گفت بله. ابی گفت “افرین پس دیگه نبینم با این که دخترتو بکنم مخالفتی بکنی که عصبانی میشم. تو که دوس نداری کیرمو ازت بگیرم نه؟” مامانم گفت “نه عشقم دوس ندارم” ابی هم دست کشید رو‌ موهاش و گفت افرین. مامانم صورتشو چسبوند به ساق پای ابی و مث یه سگ حرف گوش کن خودشو مالید به پاهاش تا وقتی ابی بلندش کرد.

بعد تبی در گاراژو زد رفت بالا و مامانمو برد بیرون تو حیاط جلو دذ گاراژ که پر برف بود و همونطور لخت چسبوندش به دیوار سرد بغل در. مامانم با لحن لوس و عشوه گفت “عشقم بریم تو خب سرده” ابی همونطور که داشت کیرشو تو کسش جا میداد گفت “تو خونه که شوهر پفیوزت و پسر تخم سگت نشستن نمیشه. حرف نزن به جاش با لبه های کست کیرمو بغل کن” و سینه های مامانمو کامل چسبوند به دیوار و با یه دست موهاشو از پشت گرفت. مامانم گفت “جون اره همینه بکن جندتو” ابی همونطور که محکم تو کسش تلمبه میزد موهاشم میکشید. صدای اسپنک زدناش به کون قلمبه مامانم هر چند ثانیه یه بار میومد. مامانم دستشو گرفته بود به گوشه دیوار که نیفته و فقط آه میکشید. ابی همونطور که با یه دستش موهاشو جمع کرده بود و میکشید، اون دستشم برد جلو به زور جا داد بین سینه چپش و دیوار و خودشو انداخت رو مامی شروع کرد گردنش و گوششو میخورد. وقتی خسته شد کیرشو کشید بیرون و چند دفعه پشت سر هم محکم و سریع زد رو کون مامانم که قسنگ جا دستاش رو پوست یخ کرده کون لخت مامانم موند. بعد برش گردوند و شروع کرد ازش لب گرفتن. چونه مامانمو با دست گرفته بود بالا و همونطور بی پروا لباشو میخورد انگار صاحبش باشه. بعد انگار این واسش بس نبود گلوی مادرمو با دست گرفت و سرشو اروم چسبوند به دیوار پشتش و پرسید “بدنت واسه کیه؟” مامانم گفت “مال تو عشقم” دوباره گفت “شوهر واقعیت کیه؟” مامانم گفت “تو عشقم” داد زد “بابای بچه هات کیه؟” مامانم گفت “تووو” بعد ابی یه لب مفصل دیگه ازش گرفت و یه پای مامی رو با دست گرفت بالا. همونطور که از جلو تو کسش تلمبه میزد و یه دستش پشت رونش و کونش بود که بالا بمونه، اون یک دستش پشت گردنش بود که مامانمو گرفته بود تو بغلش و چسبونده به خودش و داشت ازش لب میگرفت. مامانم دیگه قشنگ پشتش بهم بود و اون کون گندشو میدیدم. با هر بار حرکت کیر ابی بالا پایین میرفت و میلرزید.

مامانم گفت “جون کیرتو تا ته بکن تو سردش نشه. این کیر کلفتتو با کس داغ من گرمش کن. من عاشق کیرتم ابی… وای ابی… دوست دارم شوهرمو جلوم اذیت کنی. دوست دارم کونشو پاره کنی. همونطور که بهش دستور میدی منم کیرتو میخورم” با شنیدن این حرف انگار از خود بی خود شدم و چشامو بستم و شروع کردم محکمتر کیرمو از رو شلوار مالیدن. کم کم داشتم میفهمیدم که مامانم واقعا ذهن مریضی داشت. من پسر یه جنده تمام عیار بودم و چون به لذتش معتاد شده بودم داشتم بهش افتخارم میکردم. این زن با تک تک حرفاش و کاراش کیر من که پسرش بودمو راس میکرد چه برسه به بکنای کیر کلفت و خوش بدنی مث رضا و ابی. من تو همین فکرا بودم و چشم بسته و محکم داشتم کیرمو از رو شلوار میمالیدم تا ارضا شم که یهو خوردم به یه کارتونی و با صدای زیاد افتاد. وقتی چشام وا کردم دیدم مامانم و ابی همونطور که بیرون گاراژ وایساده بودن و ابی مامانمو به دیوار تکیه داده بود و کیرش تو کسش بود دارن هاج و واج به من نگاه میکنن. من با حالت خیلی زشتی افتاده بودم کف گاراژ و معلوم بود داشتم جق میزدم. مامانم با تعجب گفت “نوید؟” من از خجالت سرمو انداختم پایین. ابی کیرشو کشید بیرون و شروع کرد لباساشو پوشیدن. مامانمم لباساشو برداشت گرفت جلو بدنش و اومد سمت من تا باهام حرف بزنه. اومد با همون لحنش که شبیه خانوم رئیسا بود بم گفت “ببین منو… نوید… گفتم به من نگاه کن” و چونمو گرفت سرمو اورد بالا. با خجالت تو چشاش نگاه کردم. جای این که اون از دادن به دوست صمیمی بابام بعد داشتن سه تا بچه بزرگ خجالت بکشه، من ازش خجالت میکشیدم. ازم پرسید “اینجا چیکار میکنی؟” هیچی نگفتم. گفت “داشتی دزدکی سکس من و ابی جونو میدیدی؟” سر تکون دادم. یکم بهم زل زد و بعد لپمو بوسید و گفت “عزیزم حق داری خب تو این سن کنجکاوی. به بابا که چیزی نگفتی یه وقت؟” اروم گفتم نه. گفت “خوب کاری کردی پسر گلم. من از ترس غیرتی شدنت و ابروریزی بهت نمیگفتم بیایی ببینی وگرنه همیشه فانتزیم بوده جلو بابا یا تو سکس کنم”

ابی که دیگه لباساشو پوشیده بود اومد جلو بم گفت “چطوری پسر؟ من و افسانه جون داشتیم سکس میکردیم. تو که مشکلی نداری؟” گفتم “نه اقا ابی” اونم لپمو کشید و گفت “افرین کار خوبی میکنی. دوست داری ببینی؟” دوست داشتم داد بزنم “معلومه که دوس دارم عوضی خودتم میدونی انقد فیلم بازی نکن” ولی نتونستم و به جاش ساکت موندم. ابی خندید و گفت “میدونم دوس داری” بعد دست مامانمو گرفت کشید جلو و سرشو با دست برد پایین تا مجبور شه جلوش زانو بزنه. بعد با خنده به من گفت “خب پس با اجازه ما کارمونو تموم کنیم” و بعد زیپ شلوارشو باز کرد و کیر بزرگشو از لای زیپ بازش اورد بیرون. سر کیرشو با دست گرفت و گفت “افسانه جون دوس دارم حالا که پسرتم داره میبینه بهش حسابی حال بدیا” مامان گفت “مطمئنی راحتی عزیزم؟” گفتم “اره مامان بخورش لطفا” ابی انگار از حرفم حشری شد و گفت “جون پسرتم که ازت خواهش کرد. بخورش اون کیر لامصبو” مامان کیرشو که نیمه راست بود با دست گرفت گذاشت تو دهنش و شروع کرد خوردن. تو این حالت نیمه شق میتونست تا تهشو بکنه تو دهنش ولی با هر بار جلو عقب کردن دهنش رو کیرش، کیر ابی سفت تر میشد و به درازی و کلفتیش اضافه میشد. مامی انگار داشت واقعا واسه من نمایش اجرا میکرد. بین ساک زدن با زبون با سر کیر کلفت ابی بازی میکرد و بغلای کیرشو مک میزد. تو همین حالت بدون این که کیرو از دهنش دربیاره و ساک زدنش متوقف شه، نوبتی تو چشای من و ابی زل میزد و باهامون نگاه بازی میکرد. اخرش وقتی خایه های ابیو با دست از لای زیپ شلوارش کشید بیرون و زبونشو از زیر خایه های ابی کشید زیر تنه کلفت کیرش و اورد تا زیر کلاهکش، به من یه نگاه خیلی حشری کننده کرد که دیگه نتونستم تحمل کنم و ابم با فشار پاشید تو شلوارم. وای خدا باورم نمیشد ساک زدن مامانمو از نزدیک دیده بودم و اونم اوکی بود. وقتی کامل ارضا شدم و حشرم خوابید و داشتم میدیدم که مامانم درست عین خواهرم امروز صب سر کیر ابیو کرده تو دهنش و داره تند تند با یه دست براش میزنه تا ابش بیاد، به این فک کردم که نکنه مامانم قبل از این خبر داشته که انقد اوکی برخورد کرده؟ وای خدا این حتی بیشتر حشریم میکرد. چه مامان اب زیر کاه و جنده ای داشتم. چه بکن با عرضه و مردی داشتن خونوادم. وقتی ابی ابشو ریخت تو دهنش و یکمشم ریخت دور لبای مامانم و حسابی لباشو براق کرد، داشتم به این فک میکردم که چقد از این به بعد قراره زندگیم هیجان انگیز شه. دیگه همه میدونستیم ابی مرد اصلی خونس و میتونستیم باهم راحت باشیم. مونده بود فقط بابام این قضیه رو بدونه و باهاش کنار بیاد.

ادامه...

نوشته: نوید


👍 48
👎 5
163601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

884660
2022-07-13 01:36:33 +0430 +0430

هر قسمت یه مرحله مریض تر و سم تر میشه داستان
منم عین کسخلا که سریال ترکی و هندی میبینن دنبالش کردم


884666
2022-07-13 02:00:07 +0430 +0430

عالیع

0 ❤️

884670
2022-07-13 02:15:40 +0430 +0430

عجل

0 ❤️

884675
2022-07-13 02:26:09 +0430 +0430

کلا ابی خودش کاروزندگی …نداره شب تاصبح صبح تاشب چپ وراست اونجادرحال کردنه.میترسم دلشوبزنید خسته بشه بره ها.ارومتربه همه میرسه.من موندم عجب بابای باحالی داری قول میدم از روز اول زودتراز همه خودش میدونسته داستان ابی رو شایدم اصلا کارخودشه همه این برنامه ها ومریض اصلی باباته وگرنه هیچ مردی اگر روح سالم داشته باشه تااین حد بی بخارنیست.
فقط مونده ترتیب توی حرام زاده روبده که احتمالا میده ومیشی کونی ابی وبعدکه کل خاندانتون کرد یه خداحافظی میکنه ومیره.
لایق کلمه واقعی جنده هستن مادروخواهرت افتخارکن وبیشترتوضیح بده ازدادناشون

5 ❤️

884677
2022-07-13 02:32:11 +0430 +0430

عکسای مامانتو بزار مام فیض ببریم خب

1 ❤️

884704
2022-07-13 06:48:02 +0430 +0430

در خانواده ای جنده دیده به جهان گشودی

1 ❤️

884728
2022-07-13 11:49:14 +0430 +0430

تو و بابات هم بهش بدین که دیگه برین سراغ عمه و خالت و اینا…اصلا یه برنامه هفتگی بنویس که مثلا شنبه صبح ننتو بگاد بعد از ظهرش عمتو فرداش تو و خواهرتو …

2 ❤️

884733
2022-07-13 12:30:00 +0430 +0430

اون 19 نفری که لایک کردن چی فکر میکنن اخه

0 ❤️

884771
2022-07-13 18:24:53 +0430 +0430

نوید جان ننه جان شما،افسانه جنده،تو رو به جای زاییدن از کون ریده.

1 ❤️

884790
2022-07-13 23:16:00 +0430 +0430

همه افسانه ها جندن واقعا افسانه ندیدم جاده نباشه
ولی کم جق بزن عجب کسری بود گفتی

0 ❤️

884812
2022-07-14 01:16:42 +0430 +0430

مامان منم یه بکن خیلی قوی داشت که میومد خونمون میکردش. منم بچه بودم حالیم نبود ولی الان که یادم میوفته میفهمم مامانم چه جنده ای بوده

0 ❤️

884851
2022-07-14 02:35:07 +0430 +0430

خاک تو سرت نوید جقی

0 ❤️

884864
2022-07-14 03:07:19 +0430 +0430

تو قسمت بعدم قفل بابات باز میشه و جلو بابات میکنه
قسمت های بعدی هم عمتو اضافه میکنن و همینجوری ابی خاندان جنده پرورتونو تک ب تک میکنه و کمرشم ک ب اب شهری وصله
برازرس ب این حد از عرفان نرسیده ک تو رسیدی

1 ❤️

884988
2022-07-14 16:57:38 +0430 +0430

زن شوهرداربیاد تل m32mmmmm

0 ❤️

885864
2022-07-19 20:02:28 +0430 +0430

بیشرف نویسنده اینقدر ملامت میکنه پدرش را انگار خودش نمیدونه چی هست واقعا متاسفم که این سایت را یک مشت اوبی عقده‌ای و بیمار روحی و جنسی به گند کشیده شده
پاشو برو بخون کیر ابی چند بخشه چند تا تو کون تو گه جای سر و کونت عوض شده

0 ❤️

898109
2022-10-06 03:21:39 +0330 +0330

خداوکیلی کاری با داستان تخمی و تخیلیت ندارم فقط کیرم تو اون اسم تخمیت چه اسمیه اخه

0 ❤️

898118
2022-10-06 05:11:39 +0330 +0330

کیرم تو رویا سازیت جقی بدبخت

0 ❤️

904869
2022-12-01 02:14:32 +0330 +0330

واقعا این حجم از خزعبلات یکجا ندیده بودم من فقط از این ۴۵ نفر جنتلمنی که اینو لایک کردن یه سوال دارم
واقعا با این چرت و پزت ها ارضا میشین ؟
چند درصد منطقی میدونین این داستان رو ؟
اونوقت داستانهای خیلی شسته رفته تری رو من دیدم نویسنده رو به فحش میکشن

با عرض معذرت من فکر میکنم اکثر مخاطبین و کاربرا زیر ۲۰ سال هستن ، قصدم جسارت نیست ها یموقع سوتفاهم نشه ، در واقع من خواهر کوچیکتر همه شماها هستم چه از نظر شخصیتی و چه عقلی
منظور من از این نظر هست که نوع نگاه و قضاوت ما که تقریبا مسن تر هستیم با جوانترها خیلی متفاوت هست ، مثلا من بیشتر از اونکه جنبه سکس داستان برام مهم باشه ، نگارش مرتب و روان و ایجاد رابطه منطقی بین اتفاقات مهمه ولی برادرا و خواهرای کوچیکترم که سنشون کم هست اولویت اصلیشون جنبه سکس داستان هست هرچقدر چاشنی سکسش بیشتر باشه مورد پسندشون هست

1 ❤️