مامان کوس و کون سفید من

1397/05/27

سلام دوستان
الان که دارم این داستان و مینویسم خیلی دلم غش میره من حمید 30 ساله هستم این داستان بر میگرده به 5 ماه پیش که من رفتم از خونه بیرون برای کار مامان من همیشه از بچه کم سن خوشش میومد لذت میبرد اونارو میدید تو محل ما چند تا پسر بچه خوشگل بودن که فوتبال بازی میکردن و هر موقع تشنه میشن میان در خونه ی ما آب میخوردن مامان من قد کوتاه ولی کون تپل و قد کوتاهی داره همیشه میره آرایشگاه اوپیلا و ناخن مصنوعی دست و پا میذاره شورت و سوتین قرمز میپوشه و از این چیزا حدود 50 سال هم سن داره ی روز که من نبودم بچه ها اومده بودن دم خونه ما برای آب خوردن مامانم تو خونه با شرت و سوتین
و آرایش هست چون پدر ندارم تو خونه راحت میگرده کوس و کون قلمبه ای هم داره دو تا از بچه ها که اسمشون میلاد و نیما بود حدود 16 ساله بودن سفید و خوشگل نسبت به بچه های دیگه تو چشم بودن مامانم میرفت خرید همیشه اونارو بوس میکرد گفتم که اومده بودن بعد از بازی دم خونه ما آب بخورند اسم مامانم افسانه هست منم همون موقع رسیدم خونه بچه ها سلام کردن رفتن تو حال نشستن منم رفتم تو اتاقم رو تختم خوابم برد مامانم که فرصت و مقتنم دیده بود جلوی اون دو تا مثل همیشه آرایش غلیظ ناخن دست و پا بلند رنگ جگیری و کفش جلو باز پاشنه بلند و شرت و سوتین قرمز پوشید من ی لحظه از خواب پریدم از لای در صدای پچ پچ میومد دیدم میلاد و نیما دارن مامانم و نگاه میکنند میخندن مامانم که فهمیده بود و داشت غش میرفت گفت با خنده دارید به چی میخندید میلاد که از قبل مامانم بوسش میکرد همیشه گفت افسانه خانوم به شما چون هیچی نپو شیدین همه پاهاتون و بدنتون معلومه مامانم گفت مگه عیب داره صداش کرد گفت بیا این جا بوس کنم دوباره لپتو میلاد رفت نیما هم داشت نگاه میکرد منم تو اتاق گوش میدادم مامان اول لپشو بوس کرد بعد گفت تو هم میخوای بوسم کنی میلاد گفت بله اونم با خجالت بوس کرد که ی دفه مامانم گفت جووووون قربونت برم دستشو مالید به کیر میلاد اونم سفید و خوشگل بود داشت غش میکرد نیما هم داشت خودشو میمالید رو تخت مامانم ی دفه لباس میلاد و در آورد بغلش کرد میلادم هیچی نگفت بدن سفید و خوشگل داشت از لای در دید میزدم مامانم شروع کرد وحشیانه خوردن صورت و بدن میلاد گفت تو منو کشتی میلادم گفت منم هر روز به بهانه آب خوردن میام اینجا افسانه خانوم دوستتون دارم مامانم داشت خودشو هلاک میکرد میخورد میلاد زف کرده بود مامانم شلوارشو در آورد کیر میلاد کوچک و سفید و کله قارچی دل هر مردی و به هوس مینداخت واااای به حال مامانم که غش میلاد بود نیما هم ی دفه اومد تو مامانم گفت واسه چی اومدی کیرش شق شده بود مامانم گفت باشه تو هم بیا نیما هم بدن سفید داشت سریع شلوارشو در آورد کیر سفید سرش کلفت مثل شیشه ذوق ذوق میکرد مامانم کیرشو گرفت شروع کرد ساک زدن با چه حرصی میخورد آدم دلش غش میرفت میدید بعد میلاد دراز کشید مامانم دستشو داد عقب رفت رو کیرش کرد تو کوس خودش داشت از شدت هوس میمرد میلاد با اون کیر خوشگل و سفیدش تن تن سیخ میزد نیما هم کرد تو دهن مامانم گفت بلیس مامان وحشیانه سره کیرشو لیس میزد منم تو اتاق چون از قبل دوس داشتم این دوتا چون خوشگلن مامانم و بکنن داشتم حال میکردم کیر سفید و کوچیک و کله قارچی داشت مامانم و میگایید آرزوم بر آورده شد عالی بود نیما دهن مامانم و گرفت تن تن سیخ میزد میلادم تن تن کوسشو میزد مامانم هلاک بود میگفت بزن بزن قربونت برم کوس و کونم همه جام مال خودتونه اون دو تا هم که تا حالا کوس ندیدن مثل عقده ایها میکردن ی دفعه چون دلم خواست دیدم هم خوب نبود در و باز کردم رفتم تو تا مامانم منو دید گفت میدونی که عاشق این دونفرم نمیتونم تحمل کنم اون دو نفرم خودشونو جمع کردن فکر کردن الان کتک میخورن تا گفتم راحت باشین بچه ها نیما مامانم و خوابوند رو میز صدو هشتاد باز کرد کیرش ذوق ذوق میکرد به من گفت ما دو تا مامانتو میگایی هر چقدر که بخواهیم گفتم باشه من دوس داشتم از قبل شما ها جلوی من کوسشو کونشو دهنشو با کیر خوشگلتون بکنی
د میلاد گفت بخواب جنده با کیرم هلاکت میکنم مامان رو میز ناهار خوری صدو هشتاد باز کرد میلاد مچ پاهای مامان و گرفت چه کوسی تپل و سفید من به آرزوم رسیدم جلوی من میلاد و نیما مامانمو میخواستن بگان میلاد کمرو داد عقب کیر خوشگلش و داد جلو کرد تو کوس مامانم سیخ میزد حالا نزن کی بزن نیما هم کیرشو هی میکرد تو دهن مامانم در میآورد چه حسی داشت میلاد میزد مامانم غش کرده بود میلاد جلوی من تقه میزد میگفت نگاه کن دارم میگام افسانه جونو گفتم مال خودته که ی دفه افتاد رو مامان و ارضا شد نیما هم مامانم کیرشو لیسید آبشو پاشید تو صورت مامانم مامانم دیگه توان نداشت بلند شد
خودشو جمع کرد اون تا وروجکم ی ذره ور رفتن با مامانم و گفتن افسانه خانوم اگر مشکل نباشه ما باهم جوریم از این به بعد زیاد بیایم اینجا مامانم گفت بیاید قربونتون برم بعد رفتن منم داشتم غش میکردم که ی دفه مامانم ی سیلی زد بهم گفت چرا اومدی بیرون این دفعه اومدن بیرون نیا گفتم باشه از اون روز به بعد اونا میان من تو اتاقم ناراحت و نالان این بود داستان مامانی من

نوشته: حمید


👍 11
👎 53
260047 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

711589
2018-08-18 20:41:41 +0430 +0430

بازم یه مغز پریودی حماسه آفرید
کیرم تو این سی سال زندگیت

0 ❤️

711592
2018-08-18 20:45:57 +0430 +0430

کیری میری آب کون

0 ❤️

711595
2018-08-18 20:49:20 +0430 +0430
NA

دماغ جهان گیری تو کیون تنگ سفیدت

5 ❤️

711605
2018-08-18 20:58:52 +0430 +0430

همه اش تخیلات یک آدم خیال پرداز. جمع کن عمو

1 ❤️

711608
2018-08-18 21:02:24 +0430 +0430

ناموسا بعد جق داستان بنویسین

0 ❤️

711628
2018-08-18 21:29:07 +0430 +0430

خدایی مارو چی فرض کردی؟؟؟؟

2 ❤️

711643
2018-08-18 22:05:49 +0430 +0430

تخیل خوبی بود

0 ❤️

711645
2018-08-18 22:09:58 +0430 +0430

چرت
دروغ
جفنگ

1 ❤️

711667
2018-08-18 23:13:12 +0430 +0430

تو سی سالته هنو آدم نشدی ؟
میری رو چهل سال شاید فرجی باشه
فحش براتو مثه شکلات مغزدار میمونه
فحش حرومت نمیکنم

2 ❤️

711693
2018-08-19 04:31:52 +0430 +0430

چی شد که میلاد و نیما از رو تخت یهو اومدن رو میز نهارخوری

0 ❤️

711732
2018-08-19 07:39:23 +0430 +0430

مامانت روی میز ناهار خوری 180 زد؟؟؟؟؟؟
ینی هیچ پورن استاری باهمچین قابلیتی ندیدم
پشمام!

2 ❤️

711753
2018-08-19 09:35:39 +0430 +0430

کلا حال میکنم بات.بعد چندین سال شاید بگم اولین داستان پرهیجان بود که خوندم و علاقه دارم بازم بخونم.
اونروزا مثل الان لایکی نبود قلبی بود و به داستان از یک تا ۵ قلب امتیاز میدادی الان اگه بود ۵ قلب تقدیم داستانت میکردم.
من همیشه خاطرات سکسی رو دوس دارم بخونم نه کسشعرایی که بعضیا میان تالیف میکنن از خودشون.باید یه بخش بذارن واسه سایت مربوط به نویسنده ها یه بخش هم بذارن مربوط به واقعیات.الان بیشتر اینجا مثل مسابقه شده چندتا نویسنده خوب هست همه اونارو دتبال میکنن.بشخصه من که حرصم میگیره از داستان خیالی.

0 ❤️

711760
2018-08-19 09:52:23 +0430 +0430

چ بگه آدم…بده مام بکنیم ننتو??

2 ❤️

711772
2018-08-19 10:46:21 +0430 +0430

اگه قش نمیکنی ما شق کرده لودیم خوابید کیر سروش رضائی تو کیونت

0 ❤️

711777
2018-08-19 10:59:14 +0430 +0430

همون اولشو خوندم فهمیدم خیلی کص شعره
یکم بیشتر تلاش کن (dash)

0 ❤️

711782
2018-08-19 11:31:40 +0430 +0430
NA

خودتم فک کنم کونی باشی که از کیرشون خوشت اومده بودو دلتو برده بود

0 ❤️

711798
2018-08-19 12:42:20 +0430 +0430

کوس مغز انقدر جق نزن داری به فاک میری

0 ❤️

711858
2018-08-19 17:51:24 +0430 +0430
NA

رکورد دیس لایک خوردن رو شکستی 28

0 ❤️

711895
2018-08-19 20:31:34 +0430 +0430
NA

چی میزنید آخه؟

0 ❤️

711906
2018-08-19 20:50:23 +0430 +0430

دلم نمی خواست بگم ولی واقعا کوسشعر بود

0 ❤️

711949
2018-08-19 22:45:45 +0430 +0430

آغزيوا سيچيم

0 ❤️

711966
2018-08-20 03:08:54 +0430 +0430

وااااو عجب کسشعری

0 ❤️

711984
2018-08-20 04:58:20 +0430 +0430

بدبخت حقیر ، انتر

0 ❤️

712077
2018-08-20 14:29:09 +0430 +0430

خودتم باید کنار مامان ژیمیناستیک کارت به دو تاییشون میدادی تا حاجتت برآورده بشه ، کون مغز

1 ❤️

713054
2018-08-25 11:53:44 +0430 +0430
NA

وای مامانتو از کون گاییدم عاشق مامان جونت شدم

1 ❤️

713981
2018-08-30 00:02:42 +0430 +0430
NA

کیره کله قارچیش دل هر مردیو میبره؟
کونی اومدن خونتون خودتو کردن چرا میندازی گردن مامانت اخه جقییییییییی نزن انقدر بدبخت خرفت شدی

1 ❤️

714247
2018-08-31 04:52:57 +0430 +0430
NA

یعنی سی سالته و جق میزنی
ناموسا تو دگ ته تهشی

1 ❤️

721247
2018-10-02 07:33:20 +0330 +0330

آخ پشمام …

کوس کش مادر

0 ❤️

732299
2018-11-26 10:38:25 +0330 +0330

خوارکسده کدوم پیرزن ۵۰ ساله رو میز ۱۸۰ زده که مادرت دومیش باشه کمتر بزن از این به بعد

0 ❤️

781747
2020-12-14 19:02:51 +0330 +0330

یکی از یکی کسخل تر، اون جمله کمرمو شکست، با خنده دارید به چی میخندید؟؟! 🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

813895
2021-06-06 07:02:06 +0430 +0430

کص مغز

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها