ماموریت کاری من و شوهرم

1399/08/22

سلام
میترا هستم یکی دیگه از اتفاقات و خاطراتم را می نویسم مشخصات و علایق شخصی ام را توی داستان (( شب پر ماجرای مهمانی من )) نوشتم با خوندن ابتدای داستان متوجه میشود. خیلی نمیتونم وارد جزئیات کار خودم و محل پروژه بشم و به دلیل خیلی از مسائل شخصی بهش اشاره نمیکنم ، من یکی از مسئولین کنترل و طراحی داخلی یک شرکت واردات و تجهیزات هستم که بصورت پارت تایم کار میکنم و از طرف شرکت پنجشنبه آخر هفته مامور شدم به اندازه گیری و طراحی در محل پروژه به شهرستان بروم که پس از هماهنگی با شوهرم گفت که همراهم میاد و خودش هم یک کار شخصی داره که بعد از کمک به من به اتفاق هم سر قرار کاریش می‌رویم و شرکت برای ما بلیط هواپیما گرفت رفت ساعت ۷:۴۵ صبح و برگشت ساعت ۹ شب ، و شرکت گفت یک نفر از پرسنل دفتر فنی پروژه جهت راهنمایی و کمک از لحظه ورود تا برگشتن به فرودگاه همراه ماست .
خلاصه صبح رسیدم فرودگاه شهر مقصد و دیدم یک آقای جوان به نام افشین داخل فرودگاه منتظر ما هست و چه جیگری اومده دنبال ما ، صورت بیبی فیس و خوش تیپ و خوش قیافه که بعد از احوالپرسی سوار ماشین شدیم به سمت پروژه حرکت کردیم و رسیدیم محل پروژه و شروع کردم با کمک علی و افشین به متر کشی اتاق ها و برداشت وضع موجود تاسیسات کار شده ، که یک سری ایرادات موجود را به افشین گفتم این موارد را باید اصلاح کنید و کلا افشین همش حواسش به من بود بعد از اتمام برداشت گفتم بریم دفتر فنی تا طراحی کنم وقت ناهار بود بعد از خوردن ناهار علی به من گفت که کارت طول می کشد من یک سری به فلان جا بزنم دوباره میام اینجا که گفتم من نهایتا ۲ ساعت دیگه کار دارم و میخوام برم بازار این شهر را ببینم که افشین گفت من شما را میبرم بازار و بعدش میرسونم فرودگاه که من و علی موافقت کردیم و علی رفت . من در حال طراحی در دفتر فنی بودم که دوتا خانم و سه تا آقا دیگر هم مشغول کار بودند که دیدم افشین کلا حواسش به منه و گفت یک فضای دیگه هم هست میشه اونجا را هم چک کنید که گفتم اون به شرکت ما ربطی نداره ولی بعد از طراحی و ارسال این فایل برای شرکت میریم با هم نگاه میکنیم که ازم تشکر کرد و بعد از ارسال فایل، گفتم بریم ببینم که ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر و هوا خیلی گرم بود رفتیم طبقات بالا و داخل یک اتاق گفت اینجاست گفتم متر بده چک کنم وقتی مترو گرفتم دستش خود به دستم انگار آتش درونم را روشن کردن ، و از شهوت و شیطنت خواستم بدونم که از سر شیطنت منو آورده و یا میخواد مشکل را بفهمه ، دیدم دوتا لوله یکی نسبتا بالای دیوار و دیگری در راستای عمودی کاملا نزدیک کف طبقه است بهش گفتم اینها برای چی هستند ؟ گفت نمیدونم که گفتم مسئول مربوطش را بگو بیاد ، که افشین با ت ته پته و منو من کردن گفت ما برداشت کنیم توی دفتر فنی از روی نقشه نگاه میکنم و میگم ، تو دلم گفتم دلت میخواره خب میخوام فاصله این دو تا را اندازه بگیرم سر متر را بزار روی سوراخ اون لوله ای بالای و دقیقا من و افشین هم قد بودیم کنار دیوار بایست تا من لوله پایین تر از زانوی تو را اندازه بگیرم و کاملا دست راستش را کشید بالا و از پهلو چسبید به دیوار، با ناز و کرشمه خیلی آروم بهش نزدیک شدم و گفتم نشد دقیقا مرکز سوراخ باشه دستش رو گرفتم وسط سوراخ که باعث شد کل بدن و سینه هام بهش بچسبه گفتم حالا درست شد همینطور باش کاملا رو بروی صورتش بودم صورتش سرخ شده بود و معلوم بود انتظار همچین چیزی را نداشت و نفس های گرمش توی صورتم بود بهش گفتم تکون نخور تا اندازه بگیرم قاب متر رو گرفتم کشیدم بطرف پایین و با حوصله شروع کردم به نشستن و دستم را با لمس کیرش روی لوله پایین تر از زانوش بردم و آروم صورتم را گذاشتم روی کیرش و گفتم دقیقا روش نگه داشتی تا یاداشت کنم شنیدم با صدای پر از لرزش میگه روشه و کیر افشین داشت شق میشد با چند ثانیه مکث که دیگه کاملا شق شده بود گفتم تمام شد پا شدم اینجا خیلی گرمه بریم دفتر فنی که افشین نه رمق حرف زدن داشت و نه حال راه رفتن گفتم خوب این هم اطلاعات در خواستی شما بریم بازار که به اتفاق افشین رفتیم بازار هر جا رفتیم بخاطر گرما مغازه و مراکز خرید بسته بود و افشین گفت ساعت ۶ باز میکنند و الان ساعت ۵ عصر است بریم خوابگاه یک نوشیدنی خنک بخورید و استراحت بکنید تا ساعت ۶ دوباره میارم شما را بازار که گفتم خوابگاه نه درست نیست که من بیام توی خوابگاه که چند تا مهندس میخوان استراحت کنند . که افشین گفت اتفاقا این هفته من تنها هستم و همکارام رفتن مرخصی کسی نیست که با کمی تاخیر گفتم باشه بریم ، لبخندی روی صورت افشین نقش بست و رفتیم به سمت خوابگاه ، پرسیدم مجردی یا متاهل ؟ گفت مجرد. پرسیدم چند سالته؟ گفت ۲۴ سال، که هم درس می خونم و هم کار میکنم توی این پروژه و برای مقطع بالاتر از دو تا دانشگاه خارج از کشور پذیرش گرفتم و منتظر ویزا هستم و تا چند ماه دیگه از ایران میرم گفتم خیلی هم خوب افشین پرسید اسم شما ؟ گفتم میترا گفت چند سالته ؟ گفتم ۲۷ سال گفت اصلا بهت نمیاد فکر کردم از من کوچکتر هستی البته این اتفاق مربوط به ۳ سال پیشه است در حال حاضر که دارم این خاطر می نویسم ۳۰ سالمه. افشین گفت رسیدم توی این کوچه است لحظه ای که پیچید داخل کوچه ضربان قلبم تند شده بود و هرچی نزدیک تر میشدیم توی کسم خیس و خیس تر می شد ، که گوشیم زنگ خود از شرکت من بود و گفتند که مدارک ارسالی ناقص است و دوتا فضای دیگر هم مانده که باید و حتما اندازه بگیرم و افشین گفت چی شده؟! گفتم باید برگردیم پروژه و کار اضافه شده و افشین گفت کسی بغیر از حراست توی پروژه نیست ساعت ۵ بعد از ظهر پنجشنبه همه رفتند. چه کاریه آخه برید استراحت کنید باشه برای یک روز دیگه. گفتم یک کاری بکن من باید اندازه گیری کنم گفت برای اندازه گیری که مشکل نداریم و کلید دفتر فنی را دارم بریم دیگه به بازار نمی رسید گفتم اشکال نداره رفتیم به سمت پروژه و به علی زنگ زدم و موضوع را گفتم که بیا کمک که گفت سعی میکنه خودشو برسونه ، رسیدم پروژه من و افشین سریع مشغول برداشت شدیم و برگشتیم دفتر فنی و من مشغول طراحی شدم که افشین در تدارک پذیرایی بود و کمی کلافه و کاملا معلوم بود میخواد کاری بکنه . یکم که کارم پیشرفت و صدای موزیک لب تاب کمی بیشتر کردم و سر صحبت را باز کردم گفتم از بازار که هیچ از استراحت هم افتادم و کلی خسته شدم گفت چیزی میخواهید بگیرم گفتم نه، گفت میشه کنارت بشینم ببینم چیکار میکنی گفتم نگهبان های پروژه و یا یکی میاد داخل فکر می‌کنه داریم چیکار میکنیم گفت کسی نمیاد داخل خیالت راحت ما بعضی روزا تا ساعت ۹ شب با خانمها توی دفتر داریم کار میکنیم گفتم باشه بیا بشین صندلیش را دقیقا گذاشت جفت صندلی من و نشست کنار من و گفت چه فرقی بین وسط سوراخ و کنار سوارخ داره که اینقدر شما تاکید به وسط سوراخ داشتید که گفتم داخل لب تاب این لوله را ببین که به بهانه جلو اومدن و دیدن پاشو چسبوند به پام که همین حرکت دوباره باعث خیسی کسم شد دیگه حرارت و آتش درونم را نمی تونستم کنترل کنم گفتم افشین جان سریع گفت جانم میترا دستشو گذاشت روی پام گفتم علی شوهرم الان توی مسیر به سمت اینجاست و هر لحظه ممکنه برسه و یا یکی میاد داخل و تو خیلی خودمونی نشستی سریع پاشد و در دفتر فنی را قفل کرد و گفت اینجا کسی نمیاد و اینم بخاطر تو گفتم که بدتر شد !!! حالا یکی بیاد پشت در نمیگه چرا در را قفل کردید ؟؟!! و داشتید چیکار میکردید افشین گفت اولا در از بیرون فقط با کلید باز میشد و دوما من بخاطر تو قفل کردم که راحت باشی گفتم دستت درد نکنه آروم تر ولی پر حرارت شدم و پاشدم مقنعه اداری رو از روی سرم و مانتو را از تنم بیرون آوردم و با پیراهن آستین کوتاه و ساپورت نشستم و گیره مو را باز کردم و موهامو از یک طرف ریختم جلوی تنم و افشین از طرف دیگه صندلی اومد کنارم سرپا ایستاد و گفت میشه حالا بگی ، دست خودمو مثل سوراخ لوله ولی تنگ درست کردم و با انگشت اشاره دست دیگری گفتم اگه از لبه سوارخ اندازه بگیری که افشین هم انگشت اشارش را آورد جلو گفت تو میگی وسط و همزمان کیرش را چسبوند به دست چپم و من با چرخش بالا تنم به سمتش ازش فاصله گرفتم دستم را بردم به سمتش و گفتم اگه از لبه اندازه بگیرم در واقع قطر لوله محاسبه نشده است و تمام تجهیزات بر اساس مرکز سوراخ طراحی شده دستش رو کرد داخل سوراخ دستم و همزمان کیرش را زد به سینه ام و حس کردم کیرش کاملا سیخ شده و گفت تازه فهمیدم و کیرش را فشار دادن ، سینه هام سفت شد و گفتم حالا که خودش شروع کرده یکم باهاش بازی کنم و درجه شهوت و حشرش را یکم بالا و پایین کنم. که من عاشق این شیطنت ام و لذت میبرم ، گفتم چیکار میکنی ؟ این چه حرکتی است داری میکنی ؟ ازش فاصله گرفتم یک لحظه رنگش عوض شد رفت عقب و ایستاد گفتم از من میخواهی چیزی یاد بگیری ؟!! و یا داری سواستفاده میکنی؟؟! که قیافش سفید شده بود و چرا کیرت را سیخ کردی میزنی به سینه ام ؟!! که دوباره رنگش برگشت و گفت نمیتونم کنترل کنم دارم دیونه میشم بهش گفتم من خوشم نمیاد میخوام نقشه رو تمام کنم که گفت خیلی داره به من فشار میاد من یکم کیرمو میمالونم به سینه ات تا آبم بیاد و سبک بشم ، با عصبانیت و اخم گفتم چه غلطا اصلا به هیچ وجه !!! دوباره حالش گرفته شد و یخ کرد و با تعجب نگاه میکرد ! با کلی عشوه دو دستی سینه هامو بهم فشار دادم و با اوووففف و صدای حشری یواش گفتم آخه احمق جون آبت بیاد شلوار تو و پیراهن من خیس میشه یک دفعه که انگار دنیا را به افشین داده باشی با خوشحالی کیرش را از شلوارش بیرون آورد و گفت تو هم پیراهن را بکن من متعجب به کیر شق که روبروی سینه ام بود نگاه کردم و با جدیت گفتم آقا افشین این چه کاریست کردی ! دیوانه الان شوهرم میاد مثل اینکه حالیت نیست داری چیکار میکنی؟! بکن توی شلوارت خجالت بکش من وقت ندارم باید کارمو بفرستم شرکت بعد تو کیرت رو سیخ کردی سمت من !! دستمو با کلی ناز آروم گذاشتم روی کیر داغش و با صدای حشری و یکم فشار به کیرش گفتم آخه عزیزم این کاری که تو میگی طول می کشه تا تو خالی بشی؟ وقت ندارم نمیشه !! دوباره افشین گفت من از تو خواهش میکنم میترا جان زود تمام میشه سریع تمام میکنم و اومد پیشم که پیراهن را بیرون بیاره گفتم نکن هلش دادم عقب و دیدم شهوت و تمنا توی صورتش موج میزد و از این همه فراز و فرود من گیج شده بود . گفتم افشین جان می خواهی چیکار کنی ؟! گفت پیراهن و سوتین را از تنت درار تو مشغول تکمیل نقشه ات باش منم کارمو میکنم با وقفه زیاد پاشدم و پیراهن را کندم و نشستم ‌. گفت جان چه هیکلی و شروع کرد به بوسیدن دست و صورتم بهش گفتم بسته دیگه سوتین خودت بکن افشین اصلا توی پوست خودش نمی گنجید و بعد از باز کردن سوتین گفت وای چه مرمر های نازی قربونش برم افتاد روی سینه هام و مشغول خوردن شد که دست کردم زیر سرش و بلندش کردم گفتم چرا نوک سینه هام را گاز می گیری درد می‌گیره و اصلا اینجوری نمی زاری کار کنم قرار این نبود گفت باشه تو مشغول کارت باش و با کله کیرش داشت با نوک سینه هام بازی میکرد تا اومد تف بزنه به کیرش گفتم نه دیگه نشد می ریزه روی شلوار من که افشین گفت آخه خشک خشک که نمیشه خب شلوارت را بکن گفتم خودت بکن از صندلی پاشدم و برام ساپورت رو از پام با کتانی ام درآورد و با تاخیر نشستم و اصلا حرکت اضافی نکرد بنده خدا آنقدر واکنش باز دارنده از من دیده بود که دیگه دوست نداشت ضد حال بخوره و منتظر اجازه من بود و تا دوباره تف زد که بزنه به کیرش و سینه ام گفتم نه نه بدم میاد از تف کاری ، این چه کاری آخه آقای مهندس باید سراغ جای بری که با تحریک پتانسیل خودش خیس و آماده شدن داشته باشه !! این حرف را که شنید نشست و رفت سمت کسم شورت بیرون آورد و شروع کرد به خوردن و لیسیدن کسم منم پا هام را گذاشتم روی شونش و چنان با حرص و ولع میخورد و زبون به کلیتوریس من میزد که منو برد به خواب و رویا و من سوار ابرهای در حال لذت بردن بود، که در واقعیت من روی صندلی دفتر فنی پروژه کاملا لخت و کسم توی دهن افشین بود . تحمل نداشتم گفتم بسته دیگه توجهی نکرد چون در همان حالی که مشغول خوردن بود داشت پیراهن و شلوار را از پاهاش بیرون میآورد صبر کردم کارش تمام شه دست کردم زیر چونش و کشیدمش بالا جلوی صورتم و گفتم بکن توش که افشین با همان لب و دهن خیس و سرد اومد لب بگیره گفتم نه کارتو بکن که کیرش را گذاشت سر کسم و به آرومی کرد داخل و خیلی آروم شروع کرد به عقب و جلو کردن من شل شدم و داشتم به سمت کیرش روی صندلی سور میخوردم که مسلط تر باشه که با دست راستش به حالت خفه کردن گذاشت روی گلوم که یعنی خوبه تسلط پیدا کردم و سرمو داد بالا و یک دفعه با همان حال که دستش روی گردنم در حال فشار کنترل شده بود کل لب و دهنم را کرد توی دهنش و محکم میک میزد و زبان شو میکرد توی دهنم و این تسلط قوی از بالا و پایین که باعث احاطه شدن من زیر کیر و دست و دهن افشین برام تحریک کنند و لذت بخش بود گفتم الانکه بخاطر انداختن وزنش روی من صندلی چرخدار بشکنه چون خیلی سرو صدا میداد که تلفن من زنگ خورد افشین دهنش و جدا کرد تلفنم روی میز بود دیدم که علی پشت خط هست به زحمت تلفن را برداشتم به افشین گفتم شوهرم است از روم بلند شو تلفن جواب دادم کیر افشین داخل کسم و همزمان یواش داشت عقب و جلو میکرد که این آرامش و حرکت نرم افشین در طول مکالمه خیلی خیلی لذت بخش بود علی گفت من کارم طول کشید مستقیم از این طرف میرم فرودگاه با صدای لرزان گفتم باشه من گرم شهوت و توی رویا بودم دیگه داشتم به اوج لذت جنسی و ارضا شدن می رسیدم که علی پشت خط گفت میترا حواست کجاست ؟؟؟؟ کارت تمام شد ؟؟ به خودم اومدم و اون یکی دستم رو گذاشتم روی شکم افشین به عقب هلش دادم و خودمو جمع و جور کردم و به علی گفتم چیزی نمونده داره تمام میشه باشه منم با افشین میام فرودگاه ، گوشی را قطع کردم گفتم اوووففف و دیدم تمام کله کیر و کف دست راست افشین پر از آب شده گفتم اومد راحت شدی ساعت چنده ؟ دیدم ساعت ۷:۲۰ شده و یک ساعت و چهل دقیقه مانده تا پرواز دیدم همچنان کیر افشین شق مونده و میگه ترا بخدا میترا من نفهمیدم دقیقا آخرین لحظه توی اوج لذت تلفن زنگ خورد و حالمو گرفت گفتم یعنی چی؟! میخواستی داخل بریزی؟؟!! گفت نه عزیزم ازت می پرسیدم کجا بریزم ،میترا ازت خواهش میکنم گفتم نه دیگه بسته الان تمام سطح کیرت آغشته به آب منی هست و خطر بارداری داره برای من بسته دیگه به پرواز هم نمی رسم و علی از اون طرف حرکت کرده به سمت فرودگاه و این حدودا نیم ساعت باقیمانده را تا لباس بپوشم و آرایش کنم و جمع بندی نهایی طراحی انجام بدم برای ارسال دیگه وقتی نداریم، گفت نگران پرواز نباش به پرواز می رسیم ازت خواهش میکنم !! کمی فکر کردم گفتم باشه یک خبر بد برات دارم و یک خبر خوب !! ، خبر بد ابنکه از جلو دیگه نه ولی می زارم آبت بیاد اونم چون پسر خوبی بودی برات سوپرایز دارم از عقب بکن دیدم افشین داره بال در میاره، گفتم کیرت که خوب شقه و کلاهک کیرت پر از آب منی است و آماده ست برای کردن و با آب منی که توی دست تو هست کونمو حسابی چرب و خیس کن و با انگشت دستت داخل کونم را هم چرب کن و اینجا اگه لازم شد از آب دهن و تف هم میتونی استفاده کنی فقط لطفا با احتیاط پیش برو . من برگشتم پشت به افشین خم شدم و دستمو گذاشتم روی میز و افشین صندلی را کشید و نشست پشت سر من و گفت چه لمبه های سفت و خوش فورمی داری، ای جانم به این سوراخ کون تر و تمیزی و خوشگل تو عزیزم کلا روی بدنت یک نخ مو نیست و شروع کرد با آبش سوراخ کونمو خوب ماساژ دادن و با دست دیگرش لمبه کونمو نوازش میداد و با بوسیدن و لمس لب و بینی اش لمبه دیگرم رو و با حوصله زیاد کار میکرد انگار دلش میخواست من به پرواز نرسم ، استرس پرواز و لذت تحریکات جنسی ، سکس بسیار مهیجی را برای من مهیا کرده بود . اول با انگشت اشاره و بعد با انگشت شست حسابی داخل کونم را چرب کرد کیر افشین متوسط مایل به کوچک و لاغر بود کله کیر سیخ پر از آب منی رو گذاشت روی سوراخ کونم و بهش گفتم آروم فشار بده گفت چشم عزیزم هر وقت درد داشتی بگو ، شروع کرد با احتیاط و حوصله فشار دادن که بعد از مدتی کله کیرش رفت داخل و پرسید خوبه ؟ با تکون سرم و گرفتن تاییدیه از من شروع کرد با تف بقیه تنه کیرش را خیس کردن و دخول ادامه داد که کل کیرش رفت داخل گفتم یکم صبر کن و خیلی آروم جلو و عقب کن بعد از مدتی مکث شروع کرد به عقب و جلو کردن که گفت چه کون تنگ و لمبه های سفید و تپولی داری حرف زدن طرف مقابل توی سکس خیلی منو تحریک میکنه گفت جون تو همه چی تمام هستی میترا زیبا و خوش هیکل و ناز هستی که با گفتن این حرف ها منو به اوج لذت برد و از بوی آب منی که داخل فضای دفتر فنی پر شده بود داشتم لذت میبردم که افشین گفت تند تر تلمبه بزنم و من بیشتر به سمت میز خم شدم و با تکون دادن سرم دو دستی کمرو گرفت و تند و محکم عقب و جلو میکرد و های و وای من توی دفتر بلند شد بود که به دلیل موقعیت پروژه و روشنی کولر های گازی صدا بیرون نمی رفت . من در حال های وای کردن و افشین در حال تلمبه زدن و با دو دستش محکم کمرمو به سمت کیرش فشار میداد میگفت وای که چه کمر باریک داری مثل ساعت شنی می مونه و باسن و لمبه های درشتی داری الهی قربونت برم تو اصلا یک گرم چربی اضافی نداری چقدر تو خوش تراشی فدات شم و این ترکیب آب کیر با کون تنگ تو چه حالی داره میده دارم دیونه میشم ، که حرف های تحریک کنند و بوی آب منی و تلمبه های با قدرت افشین ، منو در اوج لذت جنسی به نهایت اورگاسم و انزال رسوند و اومدن آبم همراه شد با لرزش کمر و باسنم و زانو هام بی اختیار خم شد و پا هام بهم چسبید و همینطور آبم میومد لبم را گاز گرفتم و چشم هام رو بستم و با قوس دادن کمرم صوت و سینه هام گذاشتم روی میز که افشین تلمبه زدن متوقف کرد و با جون گفتن و قربون صدقه رفتن شروع کرد به نوازش دو دستی قوس کمر و پهلوها به سمت سینه هام همراه با فشار ممتد کیر سفت و شق اش به انتهای کونم که من روی میز سور خوردم به جلو و یک دستم خورد به ادوات اداری و افتاد زمین و دست دیگم خورد به استکان های چای روی میز افتاد و شکست همان حالی که با قدرت کیرش رو فشار میداد گفت فدای سرت عزیز دلم مقصر من بودم تو حالتو بکن جانم ، داشت با نوازش بدنم و ماساژ کمک میکرد به ارضا و تخلیه بهتر آبم ،پرسید میترا آبت اومد عزیزم خوشت اومد ؟؟ و منم داشتم به خودم می پیچیدم با صدای بلند گفتم ایییی عالی بود . وای که چه انزال طولانی بود بعد از اینکه آبم اومد پا هام که بهم چسبید بود و باز کردم که افشین کارشو ادامه بده دیدم دو طرف رونم از داخل به عرض ۵ سانتی متر تا بین زانم خیس آب شده و من خیلی به ندرت به همچنین انزالی رسیده بودم . آخه کیرش فوق ‌العاده سفت بود توی دلم گفتم آفرین بر تو پسر جوان که منو به این حد از لذت رسوندی افشین داشت تلمبه میزد و من مدهوش و غرق شهوت جنسی بودم که بعد چند تا تلمبه زدن شنیدم میگه بریزم داخل ؟ که گفتم نه نریز چون بعدش شورت و شلوار من خیس میشه ، که افشین دوباره گفت چیکار کنم بریزم روی کمرو لمبه هات ؟ گفتم نه نه!! عزیزم بریز توی دهنم و آب تو میخورم ؟!!! سریع با اشتیاق برگشتم و با یک بطری آب معدنی کیرش رو شستم و با دستمال کاغذی خشک کردم و نشستم روی صندلی و با دستم کیرش رو گرفتم و کله کیرش رو کردم توی دهنم انگشت شست دست راستم زیر مجرای خروجی آب منی بود با فشار شست دستم مسدود ش کردم و مشغول خوردن کلاهک کیرش شدم و دست های افشین توی موهام بود و داشت بازی میکرد که دو دستی سرمو به سمت کیرش فشار داد فهمیدم که میخواد ارضا شه و زبونم رو فشار دادم روی سوراخ کیرش که آبش نپره توی حلقم که برعکس تصورم که فکر کردم مسیر مسدود شده است دهنم گرم شد و آبش اومد متوجه حرکت آب منی از زیر شستم شدم که بلافاصله با فشار بیشتر شست دستم به کمک ناخن مسیر رو مسدود کردم شروع کردم به لیسیدن و خورن کله کیرش با دهنی پر از آب منی براش ساک میزدم بعد از مدتی آب منی را از دهنم خارج کردم روی تنه کیرش و دوباره مجرای منی را کمی باز کردم و دهنم پر شد و مجددا مشغول خوردن کله کیرش شدم و با دست دیگم آب منی روی تنه کیرش را به سمت انتهای کیرش هدایت کردم و مجددا آب داخل دهنم را خارج کردم و انگشت شستم که مسئول کنترل آب بود را بردم تا نزدیک بیضه ها و انتهای کیرش ، تا با دست چپم بتونم با آب منی خودش براش جق بزنم و هر چقدر جلوتر رفتیم نیاز به ناخن و فشار دست کمتر شد و کار برعکس شد و از مجرای منی آب به سمت دهنم میآوردم و این آزاد کردن مسیر آب به دهنم و ساک زدن و هدایت اون به بیرون و ماساژ تنه کیرش را تا آخرین قطره ادامه دادم و در تمام مدت ساک زدن لب و دهنم را از روی کلاهک کیرش جدا نکردم و با تکنیک یوگا با آرامش از بینی نفس می کشیدم و در حالی که کله کیرش توی دهنم و مشغول خوردن بودم دیدم افشین داره از لذت زیادی میگه وای وواااییییی جوووون و همچنین صداهای عجب و غریب ازش در میاد که با هر بار حرکت دستم روی تنه کیرش کل بالا تنه و کمرش می لرزید و دیگه آبی داخل مجرای کیرش نبود و من میک زنان انگشت شستم را از بین بیضه هاش و انتهای مجرای آب منی کیرش محکم به سمت دهنم کشیدم که دیگه آبی باقی نمود بود ، که یک دفعه دهنم داغ شد و مقداری نا خواسته آب منی خوردم و کیر و کمرش به عقب در جهت فاصله گرفتن از من خم شد که با سرعت عمل بالا با دست چپم پشت کمرش را گرفتم و همزمان با دست راست محکم کیرش رو گرفتم و با فشار شست مسیر آب را بستم و نگذاشتم کیرش از لب و دهنم جدا بشه و اینقدر این اتفاق با عکس‌العمل سریع من رخ داد که صندلی به سمت کیرش جابجا شد و محکم بغلش کردم و در حالی که کمرش رو گرفته بودم و همزمان براش ساک میزدم و فکر کردم یعنی چی؟؟؟!!! توی ارضا شدن دوباره ارضا شد !!! که البته آبش کمی کمتر از قبل بود دقت کردم دیدم هیچ صدای ازش در نمیاد و توی خلسه و کاملا مست لذت شده بود و کله کیرش را تا آخرین قطره آب منی به همون طریق ساک زدم و همچنین تنه کیرش را با آب منیش که دیگر مثل کف صابون کف کرده بود ماساژ دادم . پا شدم یک آب معدنی باز کردم و توی دهنم قرقره کردم و خالی کردم داخل سطل اشغال و یک آدامس از داخل کیفم انداختم توی دهنم و مشغول پوشیدن شورت و شلوار شدم ، دیدم افشین توی همون حالت خشکش زده بود و تمام سر و صورتش خیس عرق بود و کله کیرش پر خون و قرمز رنگ شده بود و این دفعه کل کیرش آغشته به آب منی بود و انگاری که سرحال تر از قبل شق و آماده کردن بود. کمی شک کردم که نکنه قرص خورده باشه ، و مات و مبهوت منو نگاه میکرد گفتم دیگه بسته از پرواز جا می مونم ، با نگاه معصومانه به سمت من تعظیم کرد گفت واقعا باید تو را پرستید و سپاسگزارم و تو چه پایان کار زیبای برام رقم زدی و بهترین سکس زندگیم را تجربه کردم . گفتم من اصلا ساک زدن رو دوست ندارم ولی بخاطر عملکرد تو در سکس که منتهی به انزالی بیاد ماندنی برای من شد سعی کردم در عمل با ساک زدن از تو تشکر کنم ، بریم که دیر شده خلاصه رسیدم فرودگاه و علی پریشان و مضطرب پای کانتر پرواز منتظر من بود و آخرین نفر من بودم که کارت پرواز گرفتم و با علی سوار هواپیما شدیم .
امیدوارم خوشتون اومده باشه
موفق باشید

نوشته: میترا


👍 28
👎 15
257501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

776482
2020-11-12 00:42:21 +0330 +0330

1- تکراری بود
2- چاخان محض بود
3- تو شرکت واردات تجهیزات تو طراحی؟؟ گوساله اگر شرکت تولیدی باشه طرح لازم داره شرکت وارداتی محصول قبلا ساخته شده رو وارد کشور و توزیع میکنه چیزی نمیسازن که طراح بخوان…

5 ❤️

776493
2020-11-12 01:18:45 +0330 +0330

این چه طرز نوشتن بود مگه روباتی

2 ❤️

776509
2020-11-12 03:28:11 +0330 +0330

تا اونجا خوندم گفتی بخاطر شرایط کاری نمیتونی بنویسی…دیوث بیمار بیکار…تو اگه نگهبان توالت عمومی هم بودی وقت نمیکردی بشینی شر و رو بنویسی بعد اومدی عقدهاتو فریاد میکنی؟؟

3 ❤️

776511
2020-11-12 04:53:08 +0330 +0330

مثلا خیلی خواستی علمی تعریف کنی!
تو مهندس طراحی داخلی هستی یا متخصص کیییییر!!
سیفونو بکش بابا تر زدی

3 ❤️

776518
2020-11-12 06:14:36 +0330 +0330

داستان تکراری است و توی همین سایت با اسم یک نفر دیگر دیدم بقول استاد سندی کاپی نکنید

2 ❤️

776531
2020-11-12 09:33:59 +0330 +0330

تکراری🤢🤢🤢🤢🤢🤢

1 ❤️

776537
2020-11-12 10:02:46 +0330 +0330

تکرار بود که

1 ❤️

776539
2020-11-12 10:05:35 +0330 +0330

عه تکراری بود

1 ❤️

776541
2020-11-12 10:21:08 +0330 +0330

چرت پرت محض
خیر نبینی!!

1 ❤️

776553
2020-11-12 15:05:15 +0330 +0330

نویسنده سعی کرده بود همه پوزیشنهای سکسو در قالب خاصی به مخ خواننده بگنجونه . ولی تابلو بود روشش . 😁

1 ❤️

776555
2020-11-12 15:12:23 +0330 +0330

معلومه تو خواب و خیال نوشتی
بلیط رفت و برگشت و ی همکار همراه دم دستی و ترانسپورت و…‌
مگه آمریکاست
یا تو مهندس اپلی؟
کونمون پاره شده تو این اوضاع کار بعد تازه این حرفا ب کونمون زور میاره

0 ❤️

776558
2020-11-12 15:32:04 +0330 +0330

تکراری بود . من فکر میکنم به شماها برای کسشر نوشتن تو این سایت پول میدن چون این حجم از کسشر بی سابقس . باز کسشر تازه قبول چرا کسشر قدیمی آپلود میکنین

1 ❤️

776562
2020-11-12 16:20:14 +0330 +0330

اه آدمو بیزار میکنن این کاربرای شهوانی به بهشت و جهنمش چکار دارین به شما که طرف جندس فاحشس یا هر چی بجای نصیحت کردن و قضاوت داستانو تحلیل کنید اشکالشو بگید که دفعه بعد بهتر بنویسه شماها خودتون هر کدوم چند تا داستان دارین تو شهوانی راستی راستی رفتین کون دادین و خاطرشو نوشین یا زنتونو بردین دادین چند نفر گائیدن که داستانش رو نوشین دست بردارید دیگه همه شدن علامه اگه شماها اینقدر مومن و معتقد هستین اینجا چه گهی میخورین

0 ❤️

776578
2020-11-12 19:19:10 +0330 +0330

کیرم تو خاطرت کصکش

0 ❤️

776584
2020-11-12 20:28:08 +0330 +0330

گشاد

0 ❤️

776591
2020-11-12 22:47:07 +0330 +0330

https://t.me/p_gh13شهر ما هم بیا هانوم مهندس

0 ❤️

776686
2020-11-13 10:38:44 +0330 +0330

میترا…

0 ❤️