اولین داستان:
پسر بر روی توالت می نشیند تا خودارضایی کند، ولی ناگهان بدون داشتن هیچگونه کنترل بر خود ارضا می شود. بعد از ده بار پرش مایع منی پسر نگران می شود چرا که چنین واقعه ای اصلا نرمال نمی باشد. دستانش چسبناک است و بوی مایع منی می دهد. پسر مستأصل از این اوضاع و احوال آلت تناسلی خود را درون دستمال توالت کپه می کند اما این کار جاهلانه تنها باعث درد در بیضه ها و بیشتر شدن جریان آب منی می گردد. سه دقیقه گذشته است و پسر نمی تواند جلوی ارضا شدن خود را بگیرد. کف سرویس بهداشتی توسط یک لایه نازک از مایع کودک ساز پوشیده شده است. او التش را درون چاه فرو می کند ولی چاه به سرعت پر می شود. او توالت فرنگی را نیز امتحان می کند ولی مایع منی خیلی غلیظ است و پایین نمی رود. او در توالت را قفل می کند تا از خروج مایع کودک ساز جلوگیری کند و به این خاطر هوای درون توالت گرم و مرطوب می شود. سرعت خروج منی افزایش می‌یابد. او پایش لیز می خورد و به درون مایعات خود می افتد. عمق مواد حامله گردان پانزده سانت است، تقریبا به اندازه التش. در حالی که به پشت خوابیده است مایعاتش به سمت سقف پرتاب می شود. قطرات منی به روی صورتش می افتند و او با مایعات خودش به خودش یک فیشال می دهد(کس ننتون فیشال دیگه به فارسی ترجمه نمیشه). سرعت کامش او افزایش می یابد. او تلاش می کند که بایستد ولی قدرت جریان مایع کودک ساز او ، او را به عقب پرتاب می کند. هم اکنون که بر روی زانوانش نشسته است آب منی به چانه اش می رسد. او برای اینکه غرق نشود در خلا را باز می کند. دو ساعت گذشته است. کودکان و فرزندان پسر با ترس فریاد می زنند در حالی که بدن هایشان در مایع به سان برف غرق می شود. جوان ترین کودک او به زیر مایع کودک ساز می رود که این همراه است با حباب ها و فریاد هایی خاموش که از زیر محلول طفل ساز بیرون می آید. او از خداوند خواهش می کنم تا این عذاب را تمام کند. مایع کودک ساز شتاب می گیرد. او التش را فشار می دهد تا جلوی جریان منی را بگیرد ولی نتیجه این کار نشت مایعات از معقدش است. او التش را ول می کند و جریان محلول بچه ایجاد کن مجرای ادرار او را پاره می کند و در آنجا فقط سوراخی گشاد باقی می گذارد. سرعت و قدرت جریان منی سرعت پرتاب او را زیاد میکند و او به دیوار خانه برخورد کرده، آنرا شکسته و با سرعت پنجاه کیلومتر به آسمان پرتاب می شود. از آن نما خانه خود را میبیند که کاملا سفید شده و با آن همه منی پوشیده شده است.
سرعتش بیشتر می شود و همین طور که در آسمان صعود می کند پلیس را مشاهده می کند که با سرعت به سمت خانه اش می روند. پلیس ها تفنگ هایشان را در می آورند و به سمتش نشانه می گیرند ولی مقدار زیادی آب منی روی آنها می ریزد و چشم آنها را کاملا کور می کند. او هم اکنون در ارتفاع سیصد متری قرار دارد. نیرو های ویژه می رسند و هلیکوپتر های نظامی او را محاصره می کنند. هزاران گلوله از پوست و گوشتش عبور می کند ولی او هنوز هوشیار است. چرا که بیضه های او تبدیل به مغزی جایگزین شده اند و وظایف مغز را به عهده گرفته اند. دو روز گذشته است. حالا که بدنش نابود شده و هیچ کنترلی بر خود ندارد مایع بجه ایجاد کن در همه طرف پخش می شود. او دیوار صوتی را می شکند. دولت جت های جنگی را برای تعقیب و کشتن او می فرستد ولی با برخورد مایع منی او به یکی از جت ها و سقوط آن به زمین دولت تصمیم می گیرد او را رها کند و به حال خود واگذارد. او احساس سوختگی می کند چرا که به انتهای اتمسفر زمین رسیده است. او از ماهواره iss عبور کرده و آنرا به رنگ سفید می آمیزد. فیزیکدان ها در محاسبه خط سیر نامنظم وی شکست می خورند. آب منی به سمت خودش کشیده شده و یک دنباله دار از جنس منی در فضا باقی می گذارد. او برای همیشه در فضا گرفتار شده در حالی که بدن خود و احساسات خودش را از دست داده است. محکوم به تجربه ابدیتی از ارضا شدن. او در نهایت قوه تفکر خود را از دست داده و به پوسته ای خالی و پر از منی بدل می شود.

نوشته: daddyreadsEN