ما و کوفی تبارها

1397/06/25

پام رو که پایین اوردم صورتش رو دیدم خون بین ته ریش های مشکیش پخش شده بود با عصبانیت نگاهش میکردم !
دفعه ی آخرت باشه که به من میگی اوا خواهر!
با حرص بلند شد یقم رو گرفت مگه دروغ میگم خوشگله؟
_مثل اینکه کافی نبود ها؟
با حرکت بعدی ای که بهش زدم افتاد زمین و دستش رو گذاشت روی بازوش دیگه توان تکون خوردن نداشت!
با صدایی که همه توی باشگاه بشنون گفتم دفعه آخرت باشه که با ارشدت این طوری صحبت میکنی!
_تو خره کی باشی ؟ هر طور عشقم بکشه صحبت میکنم!
تا زمانی که استاد توی باشگاه نیستن من حکم مربی رو دارم فقط یه بلبل زبونی دیگه کافیه تا برای همیشه اخراج شی !
بلند داد زدم فهمیدی؟
_زیر لب گفت اره
نشنیدم!
_بله فهمیدم
بله فهمیدم استاد
با حرص و چشم های عصبی نگاهم کرد : بله فهمیدم استاد
با غرور برگشتم و گفتم همه برگردین سر تمرین هاتون زود

فقط 16 سالم بود اما میتونستم مثل یه آدم بزرگ این باشگاه رو اداره کنم ! این باعث افتخار استادم بود با خیال راحت باشگاهی که کم سن ترین فردش خودم بودم رو میسپرد به من تا مرد هایی با کلی ریش و پشم رو اداره کنم .
استاد وقتی خبر کتک خوردن " محمد " پسر 22 ساله ای که شاید قد من تا بازوش به زور میرسید رو شنید فقط میخندید و میگفت کاش جلو دخترا کتکش میزدی تا بیشتر ضایع شه
_چرا استاد؟
مگه نمی بینی چقدر ادعای جذاب بودن میکنه ؟
فقط ادعا نبود محمد واقعا جذاب بود ! پوست سبزه قد بلند چشم های عسلی ته ریش مشکی ، واقعا جذاب بود

بابا ماشین رو دم انستیتو روانپزشکی نگه داشت .
بلاخره بهم نمیگید برای چی چند ماهه باید بیام اینجا!؟
صدای نازک مامان از صندلی پشتی اومد : امروز میفهمی
بغض داشت صداش.

دکتر بعد از بررسی کردن دو تا آزمایش جدیدی که ازم گرفته بودن عینکش رو در اورد و روی میز بغل دسته گلی که بابا خریده بود گذاشت .
خوب ببین عزیزم ، شما از لحاظ هرمونی و کرموزومی هم کاملا سالمی همون طور که قبلا به پدر و مادرت عرض کردم و اونها هم گفتن که هر کمکی لازم باشه انجام میدن …ثانیه ای سکوت کرد انگار دنبال کلمات جدید میگشت ، لحن حرف زدنش عوض شد و خودکارش رو سمت من گرفت و گفت کمتر ترنسی انقدر خوش شانسه که پدر و مادرش قبولش کنن باید شکر گذار باشی .
انگار پتک زدن توی سرم دیگه حرف های دکتر رو نمی شینیدم .
شیطان
اوا خواهر
دوجنسه
کونی
گی
آخرالزمان
دختررو، جوون خوشگله پسری یا دختر؟ یکم مردونه رفتار کن ، بیا تو جمع مردا ، وا پسر هم انقد با حیا ، حالا یکی بدنش و ببینه چی میشه؟ آخه تو ام مثلا پسری ؟خوشگله شبی چند؟
حرف هایی که شنیده بودم توی مخم مرور میشید دکتر برای خودش زر زر میکرد که خوش شانس بودی تو سن پایین فهمیدی این طوری نتیجه ی هورمون تراپی بهتر میشه .
آمار اقدام به خودکشی ترنس ها 40_60 درصد هست، آمار فکر به خودکشی در میان افراد ترنس 100 درصده همه اونا حداقل یک بار به خودکشی فکر کردن
بدن یه ترنس اشتباهی توی زمان جنینی تشکیل شده
غده هیلاتاموس مغز مسئول جنسیت هست
تشابه مغز تراجنسی ها به مغز جنسیت مقصد .

تا دو هفته توی اتاقم خودم رو زندوونی کردم .
دو تا تقه به در اتاقم خورد
مامان جان هم باشگاهیت اومده بیاد تو؟
بگو بیاد.
+چقدر لاغر شدی ؟
سرم رو با تعجب بلند کردم انتظار هرکسی رو داشتم غیر از محمد!
تو؟
با دست به چسب دماغش اشاره کرد و گفت اومدم دیه بگیرم
من حوصله کل کل ندارم
+میدونم منم برای کل کل نیومدم اومدم بریم حرف بزنیم بیا بریم .
من حرفی ندارم
+میتونی باهام راحت باشی من دانشجوی روانشناسی ام
با شنیدن این حرف فهمیدم که همه چی رو میدونه
+یه حرف هایی هست که باید بهت بزنم!
چه حرفایی؟
+میای باهام بیرون یا نه؟
باشه

یه مشما که دستش بود رو روی زمین گذاشت و گفت این لباس ها رو بپوش یه کیف هم گذاشت زمین این هم لوازم آرایش

اولین بار بود که با تیپ و آرایش دخترونه بیرون میرفتم اولش یکم استرس داشتم ولی کم کم با نگاه های عادی مردم متوجه شدم که چیزی نمی فهمن و استرسم از بین رفت .

منو رو بستم و از پنجره کافه به بارون بیرون نگاه کردم ،
راجب اون روز معذرت میخوام
+بحث این حرفا نیست
پس چی؟
+خوشگل شدی
بلند شدم میخوای مسخرم کنی و تلافی کنی سرم؟
+چرا همچین برداشتی میکنی بشین لطفا ؟
+خواهش میکنم بشین
نشستم پس چه برداشتی کنم ها؟
یکم بلند گفتم :درست گفتی من یه اوا خواهرم یه ترنسم
+آروم
چرا آروم خجالت میکشی؟ که یه تراجنسی باهاته؟

بلند شد به گارسون یه چیزایی گفت چند دقیقه ی بعد هیچکس توی کافه نبود .
چکار کردی ؟ جواب سوال منو بده چرا چرا همه با من بد رفتاري میکنن ؟ مگه من مقصر بودم ها ؟
رفتی چی گفتی که همه رفتن بیرون رفتی گفتی من نجسم؟ من قاتلم؟ من کثیفم؟ مگه تقصیر من بوده که من ترنس شدم مگه من خواستم ترنس بشم ؟
هق هق گریم بلند شد
+نه تو فقط یه فرشته ای یه دختر پاک تو جسم یه پسر گیر کرده که بین یه عالمه کوفی تبار زندانی شده منم از گارسون کافه ی بابام خواستم که کافه رو خالی کنه تا راحت باشیم
من میخوام بمیرم ! من نمیخوام ترنس باشم ! می خوام انکار کنم وجود خودم رو ولی نمییییییییییشه ، میخوام خودمو بکشش…
صدام با لبای داغش خفه شد دستهاش پشت سرم رفت شالم افتاد و چنگ زد به کلاه گیسم مطمئن که شد آروم شدم لباش رو برداشت .
لباش رو برداشت و گفت : هم دین ، هم شرع ، هم قانون و هم علم توی ترنس رو تایید کرده پس به زر زر های مردم گوش نده تو مصیرت رو برو و به هویتت برس همین !
چرا این کار رو کردی؟ ها چرا ؟ چون من ترنسم فکر کردی پس میتونی خیلی راحت باهام سکس کنی؟ چون من ترنسم فکر کردی خیلی راحت وا میدم برای سکس؟
+ نه چون عاشقتم برای همین هم هی به دست و پات می پیچیدم تا آخر سر زدی و ناکارم کردی

ناباورانه نگاهش کردم !
اما
+اما و اگر نمیخوام ! فقط یه کلمه بعد از جراحی تغیر جنس با من ازدواج میکنی؟


من یه ترنس نوجوون هستم 16 سالمه و تا حالا دو بار برای خودکشی اقدام کردم ولی هنوز زنده ام !
این داستان شاید فقط یه "داستان " بود اما کلی درد پشتش هست !
ما فقط میخوایم که آزار نبینیم حتی توقع درک شدن هم نداریم ، فقط آزرامون ندید
ممنون

نوشته: هلما تی اس


👍 10
👎 3
7089 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

717687
2018-09-16 20:43:20 +0430 +0430

ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند ;) نگران نباش خوشگل توام از پیله ات رها میشی ولی زیر 18 نیا تو سایت سکسی و داستان بنویس خوب نیس واست

2 ❤️

717699
2018-09-16 20:56:25 +0430 +0430

هعی هیچ حرفی برای گفتن ندارم میزارم بعدیا نظر بدن

0 ❤️

717984
2018-09-18 08:03:26 +0430 +0430

گاییدن ترنس وتجربه نکردم باید مثل پرنسس باشه.

0 ❤️

718075
2018-09-18 20:08:55 +0430 +0430

منم همین حرفا رو بهم میزنن . دقیقا همین حرفا ولی نمیدونم ترنسم یا نه توی ازمایش های معمولی ۶ ماه یکبار چیزی نبوده شاید باید یه ازمایش مخصوص بدم . تکلیفم چیه؟

0 ❤️

719025
2018-09-23 11:05:50 +0330 +0330

منم با حرفا و رفتارایی که بعضی مردم درمورد این قضیه دارن کاملا مخالفم… چه ترنس چه شیمیل هیچکدوم هیچ گناهی ندارن باید باهاشون مث یه ادم معمولی رفتار کرد …اتفاقا خیلیم دوس دارم بایکیشون هم صحبت بشم

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها