خب اینم یه داستان دیگه ، پیشنهاد میکنم همزمان با خوندن داستان ، بزنید این آهنگ هم پلی بشه … راستی اگر غلط املایی بود یا بد نوشته بودم دیگه ببخشید …
لینک آهنگ:
بهش میگن شیشه !
اونایی که از نزدیک ندیدنش فکر میکنن همین شیشه ی توی خونه هاس ، شاید اسم علمیش یکم سخت باشه ( متامفتامین ) بیخیالش همون شیشه راحت تره …
وقتی مصرف میکنم انگار تو آسمونا دارم با پرنده ها پرواز میکنم ، انگار یکی از توی کره ماه منو پرت میکنه روی زمین ولی هیچیم نمیشه ، آدرنالین بدنم میره بالا ، انگار توی یه دنیای دیگه زندگی میکنم … هیچی واسم مهم نیست ، مثل اینکه تو بهشتم…
گشنم نمیشه ها ولی خیلی حس تشنگی میکنم انگار یه هفته هس آب نخوردم ، بگذریم این چرت و پرتا چیه مینویسم
نه این چرت و پرتام دلیل دارن … اسمش ستاره بود ، چن ماهی بود با یه مردی زندگی میکرد که شبای جمعه بهش میگفت شوهر … شما چی بهش میگین؟ آهان آره همون ، صیغش بود.
اولاش فقط واس حال بود ، یه بوس و یه بغل ، چند تا تلمبه و بعدش میخوابیدن تا صبح … شوهره اسمش حمید بود ، چند شبی بود قبل از خواب به ستاره وعده هایی میداد ، مث اینکه میخواست صیغه موقتشو ، دائمی کنه
نوشته: جادوگرسفید
اولشو خوندم دیدم چرت داری میگی بقیشو نخوندم. 17 ساله این گوهو دارم مصرف میکنم … تشویق نکن مردمو واسه مصرفش چون هیچی توش نیس
من نابودی یکی از بهترین دوستامو دیدم از شیشه متنفرم . خدا نجات بده هرکسی که گیره این بلای جونه
خدا بیامرزتت موردی خبر نداری بدبخت کوس کش عملی معتاد یه بیمار نیست یه انگله همه ملت شدن معتاد،عزیزی که این چرندیات رو خوندی اعتیاد از سگ پست ترت میکنه مردونگی رو ازت میگیره کیرت نای بلند شدن نداره چه برسه به تنت شهوانی محترم داستانایی که توش حرفی از اعتیاد زده میشه رو نیار به اندازه کافی داری میرینی به جامعه کوس کش
داداشمون تیریپ ارنست همینگوی ورداشته. مثلا میخواد یه سبک نوین از نوشتن رو پایه ریزی کنه.تنها تشویقی که میتونم بکنم اینه که ریدم تو قلمت.چون خیلی عنه.وچه کینی.
من به تنها داستانهايي كه منفي مي دم ، داستانهايه كه ربطي به اين بخش نداره ، سكسي نيست ، فقط يك نويسنده گداي توجه ، اينجا مي گذاره تا لايك و كامنت بگيره
فقط كم داره پايينش بنويسه ، نوشته ام چند تا لايك داره؟ چند تا؟
با توجه به جو كص مغز و گمشده امتيازدهندگان سايت هم ، فوري ميشه داستان برتر
این دوست عزیزی که تو کامنت میگی ۱۷ ساله شیشه مصرف میکنی شیشه ساله ۸۶ تو ایران فزاگیر شد یعنی کلا ۱۱ ساله
سال ۸۳ هم برای اولین بار وارد ایران شد یعنی اگه اولین نفر هم باشی تو مصرف این متا حدود ۱۴ ساله مصرف میکنی
تو چجوری ۱۷ ساله مصرف میکنی آخه ؟
Myous
لاشی خماری ماله مرفینه نسق شدن ماله شیشه وکلا غیر مرفین
من دنبال یه آشپزم واسه ساخت شیشه مکان هزینه فروش بامن اشپزی باشما ۵۰ پنچاه عادلانه
دس مریزاد میگم به کاربه دستان و کادر رهبری کردستان آزاد که در زمینه مواد بسیار سختگیرانه عمل میکنند.
مواد نباشه معتادم نیس
جدی فک کردی ممکنه کسی این داستانو با اسم خودش کپی کنه؟ کاش بگی این همه اعتماد به نفست از کجا نشأت میگیره. خیلی بیخود بود. مثلا خواستی به دخترا بگی از دست خانواده هاشون عاصی نشن وقتی گیر میدن بهشون و جون به لبشون میکنن؟؟ عقب موندگی و جاهلیت یه پدر یا مادر خانواده رو که با گیراشون همه ی عزت نفس یک دخترو ازش میگیرن با این حرفا میخوای توجیه کنی؟
میدونی این که یه نفر چیز زیادی ندونه اصلا عیب نیست… ولی اینکه با اون مغز فندقیش و اندک دانسته هاش فک کنه علامه ی دهره اینجاست که شروع فاجعست.
ریدم تو کستانت.این چی بود که کسی بخواد با اسم خودش کپی کنه.
😢
aaaaaaaaaaaaahhhhhhhhhhhhhhh
: ||||||||||| :| ||| |||||| |||||||||| || | || || : (dash)
خب دمت گرم بابت این که داستان آپلود میکنی اما یه نکته ای هم باید دقت کنید اعضای محترم این هست که همیشه اگر کسی بخواد تبلیغ یک موضوعی رو بکنه نمیاد تبلیغ اون رو بکنه بعضی ها ممکنه مثل این دوستمون(ناخواسته یا از قصدش رو کاری نداریم)میان با بد گفتن از احساسات اون چیز افراد رو تشویق به یک قضیه میکنن:)
راستی طرف چقدر کصخل بوده قبل از سکس مصرف نمیکرده XD
شیشه سال 78 وارد ایران شد جناب حسین… یه چند سالی شما عقبی
دل نوشته ی فوق العاده ای بود.تک تک جملاتت رو عمیقا حس کردم
♥️😔
دوستان اتفاقاتِ این داستان هرروز توی شهرمون اتفاق میافته
وقتی مشکلات (مثل فقر،شکست تو زندگی مشترک،بیکاری،بیماریهای روان و افسردگی)چنتایی باهم بها حمله کنن و کسی هم پشتت نباشه،یجایی کم میاری و مثل لجنهای مرداب فرو میری
مواد مخدر مخصوصا شیشه خیلی بد گول میزنه ادمو
تا نابودت نکنه دست نمیکشه ازت
افتخار میکنم یه بار به یه دختر فراری پناه دادم پیشم احساس امنیت کرد درسته خیلیا ازش استفاده کردن اما بهم گفت ادمایی مثل تو باعث میشن بدونم هنوز امیدی هست به زندگی صبحش رفت و دیگه ندیدمش اما اون حرفش باعث شد یکم به خودم افتخار کنم اعتراف میکنم اولش میخواستم باهاش سکس کنم اما دلم سوخت و جاش با هم حرف زدیم کلی تا خوابمون برد