محمدرضا و خاله جون

1395/12/17

سلام دوستان.خدمت اون کسایی که میان میگن محرم و این کس شعرا عرض کنم که خودتم مشکل داری و اومدی داری میخونی فکر کنم ولی مهم نیست دوستانی که علاقه دارن رو چشم ما هستن.
این اولین داستانمه امیدوارم خوب باشه چه باور کنید چه نه این اتفاق افتاده هیچ کاریشم نمیشه کرد.بریم سر اصل مطلب.
اسمها مستعاره
اسمم محمد و سنم ۲۱-قد۱۸۱-وزن۹۰.کیرم زیاد گنده نیست و در حد معموله
اسم خالم سحر و قدش ۱۷۰-وزنشو نمیدونم.سنشم فکر کنم ۳۷ باشه ولی بدن خوبی داره تقریبا لاغر و سینه های بزرگ.
من تو کف این بنده خدا نبودم ولی حدودا چند ماه پیش بود که خونه پدر بزرگم بودم و این خالمم با بچه هاش پنچ شنبه جمعه اونجا میان.خلاصه هم چنان تو کف نبودم.شب خوابیده بودیم تو حال دراز کشیده بودیم به طوری که پسر خاله هام یه گوشه بعد خالم بعد مامان بزرگم زیر پاشون من و کنارم داییم که چشماش ضعیفه بیچاره کنار اونم پدر بزرگم.شوهر خالم نیومده بود.خلاصه چراغا خاموش بود و من داشتم فیلم میدیدم و یکم شهوتی شده بودم یه لحظه دستم خورد به پای سحر جون.عاقا دیگه شهوت غلبه کرده بود کم کم دست مزاشتم رو پاش و تکون نمیخورد.(دامن و این چیزا در کار نبود یه تیشرت پوشیده بود با یه شلوار گرم کن اگه اشتباه نکنم)
دیدم چیزی نمیگه و پررو شدم دستم و از پاچش بردم تو یکم با ساق سفید و نرمش بازی کردم (الانم راست کردم)دیگه دستم بالاتر نمیرفت داشتم ور میرفتم که دیدم تکون خورد و منم ترسیدم و دستمو کشیدم بیرون که یهو خودش اومد پایین تر.
دستمو گذاشتم رو شلوارشو بردم بالا و رسوندم به کسش واااای چقدر داغ و یکمی خیس بود داشتم میمردم یکم ماساژ دادم یهو از شانس تخمی بنده ننه بزرگ از خواب بیدار شد و من کشیدم کنار و لامصب خیلی تیزه.رفت دستشویی و اومد حالا مگه میخوابید منم گرفتم خوابیدم دیگه بیخیال شدم.
(ببخشید با جزئیات میگما)
فردا صبح شد.
پدر بزرگمینا تو حیاط یه دستشویی دارن یدونه هم تو خونه اونجا پر بود و اومدم از پله ها پایین و به پارکینگ رسیدم و از راهرو رد شدم رسیدم که یهو سحر اومد بیرون.گفت صبح بخیر خوابالو که یه صبح بخیر گفتم اومد رد بشه از قصد پشتشو کرد به من و منم نامردی نکردم مالیدم بهش حدودا ۷-۸ثانیه ایستادیم و رفت.
رفتم بالا صبحانه خوردیم و منم میرفتم آشپز خونه و هی میچسبوندم بهش مثلا حواسم نیست.
خلاصه داشتم میمردم دوباره رفتم دستشویی پایین و پیام دادم گفتم زود بیا دستشویی پایین کارت دارم بعد ۵دقیقه اومد.گفت چی شده گفتم بیا تو اومد تو و چفت درو انداختم.گفت چیکار میکنی هیچی نگفتم لبمو گذاشتم رو لبش همکاری نمیکرد ولی من کار خودمو میکردم و سینه هاشو میمالیدم.میگفت نکن یکی میاد و این حرفا ولی چرت میگفت دکمه مانتوشو باز کردم و تیشرتشو دادم بالا به زور سینشو از رو سوتین در آوردم.وااای خدا چی میدیدم ۲ تا سینه که انگار تا حالا دست نخورده.شروع کردم به خوردن نوک قهوه ایش سحر هیچی نمیگفت فقط چشماشو بسته بود.دستمو کردم تو شلوار و رسیدم به کس نازش از اینطرف میخوردم و از اون طرف میمالیدم.نشست کشیدم پایین کرد تو دهنش کیرمو وارد نبود ولی بدک نبود یکم که ساک زد کشیدم بیرون و آبمو ریختم تو دستشویی واقعا حشری بودم حال نداشتم دیگه ولی ول کن نبودم گفتم برگرد.شلوار و شرتشو با هم کشیدم پایین و گفتم خم شو.خم که شد واقعا بهشت جلوم بود یه کس خوشگل با یه کون خوش فرم و گرد.شرو کردم از پشت خوردن کسش که دوباره راست کردم بدون هیچ حرفی کردم تو کسش وااییی انگار کردم تو آب جوش داشت میسوخت کیرم.یه آهیی کشید و شروع کردن تلنبه زدن واقعا حال میداد داشت آه و ناله میکرد که لرزید ولی اون چنان آبی ازش نیومد ولی کسش داغ شد.تلنبه میزدم تند تند دیگه داشت آبم میومد که کشیدم بیرون و بازم ریختم تو دستشویی تا حالا اینقدر آب نیومده بود.
سحر شلوارشو کشید بالا و بدون هیچ حرفی رفت منم جم و جور کردم رفتم بالا دیدم رفته حموم.ببخشید که سرتونو درد آوردم امیدوارم راضی بوده باشید اگه دوست داشتید بقیه رابطمو باهاش میگم.حتی بقیه سکسام.
موفق باشید

نوشته: محمدرضا


👍 11
👎 11
73067 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

582710
2017-03-08 03:19:03 +0330 +0330

دکمه های مانتوش رو باز کردی؟خالت تو خونه پدرش با مانتو میگرده

1 ❤️

582711
2017-03-08 03:48:02 +0330 +0330

کسشعر که شاخ و دم نداره هِی بِباف

1 ❤️

582721
2017-03-08 05:31:15 +0330 +0330

بنظرم با کيرو کونت يه دور تسبيح برو و تسبيحات اربعه بخون ديوص

1 ❤️

582740
2017-03-08 08:09:18 +0330 +0330

خالي بند

1 ❤️

582746
2017-03-08 09:34:32 +0330 +0330
NA

kose madr doroq goro sag gayid /:

1 ❤️

582757
2017-03-08 10:18:33 +0330 +0330

1 - “”“ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻭﻥ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺤﺮﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺲ ﺷﻌﺮﺍ ﻋﺮﺽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ”""

اولا تو کصنوشته ت رو بنویس کاری به باقی مسائل نداشته باش. دوما ما میام اینجا جقنامه ها رو میخونیم که به امثال تو جقی برینیم! شیرفهم شدی؟؟! B-)

2 - کثیف ترین و رقت انگیزترین مکان واسه سکس توالته. هرچند لیاقتت واقعن همونجاست. ?

به جای اینکه روزی سه چهار بار بری تو اون توالت جق بزنی برو دنبال یه کاری یه کتابی یه دوستی یه کوفتی زهرماری
مردم دنیا رو خوردن تو میری تو توالت جق میزنی :|

آفتابه تو کیونت
بار آخرت باشه مینویسی کیری مقام

1 ❤️

582764
2017-03-08 12:02:31 +0330 +0330
NA

∉∞✓

0 ❤️

582772
2017-03-08 12:56:51 +0330 +0330

ما سکسامونو از تو بهترین "مکان"ها شروع کردیم و حالا کارمون به جایی رسیده که باید یشینیم داستانای تورو بخونیم.
تو که از تو توالت شروع کردی میخوای به کجا ختمش بکنی؟؟؟

1 ❤️

582794
2017-03-08 17:35:26 +0330 +0330
NA

در مورد تو استثنا قائل میشم و بهت میگم در نوشتن فقط کلیات رو در نظر بگیر و اصلا با جزئیات کاریت نباشه…برای کسی هم شاخ و شونه نکش وگرنه همینطور که دیدی آفتابه میگیرن رو سرت …با معقولات چکار داری ؟ مثل بچه آدم ، شرو وِرت و بنویس و برو بیشین تا نوبت فحش خوریت برسه .

0 ❤️

582817
2017-03-08 20:08:24 +0330 +0330

كيرم تو كون خالت
توهمي جقي خجالت بكش

0 ❤️

582972
2017-03-09 21:50:37 +0330 +0330

نمی تونم فوشی لایقت پیدا کنم

1 ❤️

583043
2017-03-10 06:13:19 +0330 +0330

مذخــــــــرف

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها