مخالف بودنت ، موافق رفتنت نیست

1400/11/26

روز های سخت گاهی مثل سقوط میمونه، تموم میشه اما معلوم نیست چه زمانی معلوم نیست میمیری یا زنده میمونی.
امروز روز سقوط منه روزی که نمیدونم قراره من رو بکشه یا بهم پر پرواز کردن بده.
بیست روز قبل در دفترم با عصبانیت باز شد مدیر تبلیغاتم توی پیک کاری ولمون کرد و رفت دنبال کار برای رقیب با پول بیشتر .صفحه ی نیاز مندی های روزنامه های بزرگ پر بود از درخواست کار ما برای یک گرافیست و مدیر تبلیغات با سابقه ی کار بالا .
رزومه ها رو بررسی کردیم و به چهار اسم رسیدیم که در هیئت مدیره مطرح شد و به مصاحبه دعوت شدن .سه نفرشون که فوق العاده بودن رزومه ی قوی و روابط عمومی بالا اما نفر چهارم شیدا دختر زیبا و ساده ایی که انگار برای تک تک اجزای بدنش یک میکل آنژ ماه ها وقت صرف کرده و خلقش کرده.زیبایی شیدا برای همه مشهود بود و اصرار پیر های کفتار صفت هیئت مدیره برای استخدامش فقط و فقط یک دلیل داشت ، کامروایی از این دختر.مخالف بودم اما جمع هیئت مدیره پنجاه و یک درصد مالکیت داشت و من فقط چهل و نه درصد پس در نتیجه شیدا استخدام و مشغول به کار شد.
در این بین اتود های تبلیغاتی و تیزر های جالبی نمی ساخت اما من به بهبودش امید داشتم یا باید اعتراف کنم، عاشقش شدم.
در ده روز اول کار انچنان به هم نزدیک شدیم که گاهی شب ها در دفتر میماندم تا شیدا کارش را تمام کند و برسانمش .
این الهه ی زیبایی که با چشم های خاکستری و پوست سفیدش سینه های توپر و باسن کشیده در کنار کمر باریکش جلوه گری میکرد اخر من رو از مهم ترین تصمیم زندگیم منصرف کرد،هرگز با کارمندت رابطه نداشته باش.به قهوه دعوتش کردم با نیم ست طلا ازش درخواست یک رابطه طولانی و منتهی به ازدواج کردم چند روز فکر کرد و پذیرفت حال من مالک چیزی بودم که همه ارزوی داشتنش را دارند،شیدا.
داشتنش برای من لازم بود اما کافی نه باید از سرچشمه زیبایی جرعه ایی مینوشیدم تا جاودانه شوم در میان پرونده ها یک پاکت گذاشتم داخل پاکت یک کاندوم و یک نامه با این متن:ساعت ۹ خونه ی من.
طرح ها و پلان های کاری رو همراه با نامه روی میز گذاشتم و تاکید کردم لطفا تا یک ساعت دیگه بررسی کن و خبر قطعی بده یک چشمک هم حواله ش کردم و رفتم یک لباس خواب حریر نازک براش خریدم خیلی سخت بود چون اکثر مغازه ها اقایون رو راه نمیدادن اما خب من مرد روز های سختم.
به خونه نرسیده بودم که پیام اومد :
اگه اومدم به من نه اما به خودت قول بده تا ابد بهم متعهد بمونی امشب یک دختر قراره برای اولین بار‌ طعم عشق رو بچشه اگه قراره یک شب هوس باشم ترجیح میدم نباشم.
بهش پیام دادم :قراره یک عمر ملکه ی این خونه باشی ساعت نه منتظرتم
راس ساعت نه اومد انگار عید بیست روز زودتر اومده بود یک هم آغوشی و بوسیدن طولانی راه مارو به سمت تخت‌ باز کرد‌.ازم خواست بره دوش بگیره منم گفتم میشه منم بیام؟ گفت یکم صبر کنی زود میام خورد تو ذوقم ولی صبر کردم حوله ق منو پوشید و اومد بیرون تخت سینه ش الماس بود بدنش بلور ،میدرخشید
از پشت با یک دست بغلش کردم و هدیه م رو بهش دادم از ذوق دستاش رو جلوی صورتش گرفت و گفت خیلی خوشگله ده دقیقه تنهام بذار بعد بیا تو اتاق.
بعد ده دقیقه وارد اتاق شدم و زانو زدم از خوشی میخواستم اشک بریزم‌ ترکیب رنگ زرشکی و لباس خواب با بدن سفیدش جادو کرده بود محو تماشاش شدم اروم اروم نزدیکش شدم و بوسه ی اول رو به کف پاش چسبوندم یک خنده ی ناز تحویلم داد و من ادامه دادم روی پاش مچ پاش ساقش ،رانش تا رسیدم به پایین لباس خوابش اروم اروم سانت به سانت دادمش بالا و بوسیدمش تا رسیدم به بهشتش،کس نازش،خیلی ناشیانه شیو شده بود متوجه شدم که رفت حموم فقط برای شیو کردن بود بی اهمیت به این موضوع کس نازشو بوسیدم و لیسیدم ترشحات کسش واقعا مزه ی بینظیری داشت اینقد لیسیدمش که دادش دراومد و حالا یک فرشته ی حشری داشتم منو کشید بالا و چسبید به لبام وحشیانه میبوسیدم و منم همراهیش میکردم ،شورتم رو از پام کشید و با دیدن کیرم انگار نفسش عقب افتاد و اه بلند کشید گفتم میخوریش برام یکم مثل کرد و دلو زد به دریا و شروع کرد به ساک زدن واقعا بی تجربه بود و دندوناش داشت کیرمو خراش میداد سریع یک کاندوم برداشتم تا کیرمو نکنده بود و کشیدم روی کیرم بهش اطمینان خاطر دادم که اروم انجامش میدم اما کسی که پرده ی بکارت زده میدونه اروم اصلا شدنی نیست یکم کیرم رو روی کسش بازی دادم و محکم کردم توش ناخوناش رفت پشتم و گردنم رو گاز محکمی گرفت وقتی گردنم رو ول‌کرد دیدم گریه کرده اروم بوسیدمش و گفتم تموم شد عزیزم از حالا خانوم خودمی قول میدم زندگیمو برات بذارم بیشتر تلمبه زدم دیگه راهش باز شد و دردش کم شد یک جزئی هم خون ریزی داشت اما این مانع از این نشد که کامل سکس کنیم عین ندیده ها کردمش کسش گل انداخته بود سفیدی دیگه رسما قرمز شده بود بعد بیست دقیقه ابم اومد و ریختم روی شکمش تهدیدم کرد حتی فکرشم نکنم ابمو بخوره از اون شب کار ما هر شب سکس بود تا روز سقوط ،امروز .
همه ی شرکت متوجه رابطه ی منو شیدا شدن اول از کبودی گردنم دوم هم از تیک و تاک دائم ما تو شرکت حالا امروز هیئت مدیره میخواد جلسه بذاره تا عدم همکاری با شیدا رو به رای بذارن چون شیدای معصوم من نسیب اون حروم زاده ها نشد.
اینجاست که منی که با بودنش مخالف بودم با رفتنش موافق نیستم.

نوشته: همایون


👍 6
👎 6
17001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859206
2022-02-15 01:07:36 +0330 +0330

هوویااااااح

1 ❤️

859226
2022-02-15 02:11:00 +0330 +0330

ولک نیم ست طلا دادی تا رازی بشه با ناز بهت بده😅😅😅
تازه یه عالمه گردن کلفتی دنبالش بودن🤣🤣🤣
دویست میدادی خوشکلترش نازت می‌خرید😂😂

1 ❤️

859237
2022-02-15 02:21:48 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

859273
2022-02-15 07:23:56 +0330 +0330

همایون کص نگو جون عزیزت
برو دنبال دارو سی مریزت!
تو که ۴۰ سال کف دستت نمودی
چه به نیم ست؟؟ بگایم من پریزت!

0 ❤️

859276
2022-02-15 07:59:04 +0330 +0330

زیبا نوشتی اولین لایک رو تقدیمت کردم. این آدم هایی که زیر داستانت کس شعر می نویسن نتونستن جق بزنن با داستانت

0 ❤️

859282
2022-02-15 09:48:32 +0330 +0330

گفتم میخوریش برام یه کم مثل کرد
اینو میشه ترجمه کنی مدیر شرکت مثلا باسواد؟منظورت مکث بود یا معطل اسکول؟نسیب آخرش رو هم خوب اومدی.ریدی

1 ❤️

859327
2022-02-15 14:31:20 +0330 +0330

عزیزم ریدی با نگارشت و داستان تخیلیت 😞😞😞😳😳😳

0 ❤️

859577
2022-02-17 00:32:10 +0330 +0330

چهارتا مثل تو‌کوس لیس گرونش میکنید اخه برای یه کوسی اولین بار نیم ست میدن در ضمن اگ مرد باشی بگیرش بگو زنمه مخفی کرده بودیم دلیلی نداشت کسی بدونه

0 ❤️