سلام بچه ها اول واستون یه آرزو دارم كه لحظه هاتون سكسی.
یه سری از تهران داشتم می رفتم شهرستان كه لحظه ورود به اتوبوس یه دختر خانم نظرم رو جلب كرد یه دختر 28 ساله با چشای سبز پوست سفید سینه ها 70 كون متوسط و خیلی نرم و باحال. با خودم گفتم یعنی می شه من باهاش دوست شم؟ وقتی رفتم تووی اتوبوس از شانس من توی صندلی هم ردیف اون نشستم . اون سره صندلی نشسته بود ولی من در ردیف بغل ته صندلی بودم ، ما داشتیم می رفتیم اراك كه آقائی كه بغل من نشته بود قم پیاده شد من رفتم سر صندلی نشستم ، وقتی با موبایل صحبت كردم دیدم ساره داره به من نگاه میكنه منم بدوت اینكه توجهی كنم داشتم صحبت می كردم بعد از اونجایی كه می دونستم داره به حرفای من گوش می كنه با دوستم كه داشتم حرف می زدم گفتم ،وواااای علی یه خانم خشگلله پیش من نشسته ایینقدر دارم دلم می خواد باهاش دوست شم ووووو…از ای كس شعرا تا دیدم داره میخنده ، خلاصه سر صحبت باهاش باز كردمو كه كجا میرین ؟ دانشجوئین؟ باهم دیگه صحبت كردیمو من بهش گفتم میشه شماره منو بزنین تو گوشیتون ، بهش گفتم به=عد گفتم یه میس بنداز . بعد موقعی كه رسیدیم اراك با هم پیاده شدیم ، منم به همون دوستم كه داشتم تل حرف می زدم گفتم بیاد دنبالمون خلاصه اووومدش ساره رو تا یه جائی رسوندیم. راستی من تهران كار می كردم ساره خانمم خونه خواهرش شهر ری بود، من بعد از اینكه اوون پیاده شد بهش زنگ زدمم حالو احوال راستش زیاد محل نذاشت ووولی من دیگه همش بهش زنگ می زدم تا بالاخره مخش وزدم بیش تر دوستم داشت دیگه اولا زیا دجواب تلفونم نمی داد . توی تلفن هام بهش می گفتم بوست می كنم لباتوو بخورم عزیزمممممممممممم از ای چرتو پرتا. یه سری اوومد تهران منم بازار بودم گفتم بیا بازار نهار بخوریم جائی كه من كار می كردم یه مغازه مانند بود ولی توی یكی از پاساژ ها بود خلاصه اوومد بازار باهم دیگه رفتیم مسللللمممممممم جاتون خالی نهار خوردیم. گفتم بیا بریم یه چرخی بزنیم خلاصه رفتیم تو بازار یه قسمته مخصوص سوتین و شورت می فروشن از جلوش رد شدیم گفتم می خوای واست بخرم گفت آره گفتم اینا خریدش با نصبه ، نصبشم رایگانهههههه، خندید خلاصه واسش خریدم بهش گفتم بیا بریم نصب كنم واست حدود ساعت 5 بود بچه های مغازه رفته بودن رفتیم توی مغازه ولی جائی نبود كه بشه سكس كرد چون كوچیك بود، ولی یه پشت داشت رفتیم اونجا وواااای اول بغلش كردم بعد شروع كردم به مالوندنه سینش بعد گفتم خوب الان وقته نصبه دیگه ، وای دكمه های مانتوشو كه در آوردم نافش معلوم شد چقددر سفید بووود خدا قسمت كنه بعد ستینشو درآوردم شروع كردم به خوردن سینه های نرمش جووووووون هی اه و اوه میكردددد. بعد گفتم شلوارتم بده پائین گفت نه گفتم می خوام كس نازتو بخورم وای هر چی بگم كم كفتم همه مواشم زده بود صافه صاف شروع كردم به خوردن كسش جوونننن خوردم ولی از شانس بده ما یكه اومد دم در مغازه حاجی ( صاحب مغازه خودشم كس باز بود) صدا كرد من رفتم بهش گفتم نیست دیگه ترسیدیم كاری نكردیم رفتیم. یه دو هفته بعد دوباره اوومد بازار از شانس خوبه ما حاجی تو این دو هفته یه دفتر دیگه هم اجاره كرد كه منم كلیدشو داشتم وای ساره جوونممممم رو بردم اونجا شروع كردم به لخت كرن سینه هاشو می خوردم سر سینه هاشو محكم گاز می گرفتم بعد شلوارشو دادم پایین لباسا خودممم دادم پایین شروع به كردن كردم كییییرم كلفته گذاشتم رو ناززش خیلی خوشش اومد بعد واسش یكم لاپایی دادم تو جووون نگو كه چه لبائی دداشت لباشم همینجوری داشتم میخوردم بعد شروع كردم به خوردن كسش وایییی از پایین بدنش شروع كردم به خوردنش تا لاله های گوشش دیگه حسابی دیوونه شده بود بعد گفتم اینجوری فایده نداره این قطاره ما باید بره توی یه تونل خلاصه گفتم از پشت می شی گفت آره كیرمو خیس كردم گذاشتم دمه سوراخه كونش وااااایییییییییییییی فشار دادم پایین جوووننن كونش عین مار كیرمو بلعید چندبار بالا پایین كردم آبم كه داشت میومممد ریختم رو كمرش خدا قسمته همتون كنه خیلی خوب بود از اون به بعد 5یا 6 بار دیگه حال كردیم.
نوشته: نیما
=)) :)) :)) :)) =))
دستت درد نکنه با این نظرت
دقیقا حرفایی که زدی به دردش می خوره!
حال می کنم با این نظراتت
هله هوله تیتاب ندیده خاک تو سرت که فکر میکنی کس کردی.
حیف حیف که تازه امروز از اسپم دراومدم وگرنه با فحش سگ کشت میکردم.
.
.
.
گوزو
.
.
.
.
لت و پار سابق
من همیشه فکر میکردم پسر خالم اسکوله :|
ولی تو دیگه خیلی کس مخی :|
مجلوق دیگه ننویس ریدی به ترفندای مخ زنی :|
دختره اومد تو مغازه لخت شد بهت پا داد ؟ همون بار اول ؟ بدون هیچ ممانعتی ؟ دِ میگم کس مخی میگی نه :|
جالب بود بسی خندیدم ولی یه پیشنهاد دفعه بعد که داری داستان مینویسی دستتو از شرتت در بیار و اینقدر هم هیجان زده نشو معلوم میشه که داری جلق میزنی با تچکر
نشستم ، وقتی با موبایل صحبت كردم دیدم ساره داره به من نگاه میكنه منم بدوت اینكه توجهی كنم داشتم صحبتمی كردم بعد از اونجایی كه می دونستم داره به حرفای من گوش می كنه با دوستم كه داشتم حرف می زدم گفتم ،وواااای علی یه خانم خشگلله پیش من نشسته ایینقدر دارم دلم می خواد باهاش دوست شم ووووو…از ای كس شعرا تا دیدم داره میخنده ، خلاصه سر صحبت باهاش باز كردمو كه كجا میرین ؟ دانشجوئین؟ باهم دیگه صحبت كردیمومن بهش گفتم میشه شماره منو بزنین تو گوشیتون ، بهش گفتم به=عد گفتم یه میس بنداز . بعد موقعی كه رسیدیم اراك با هم پیاده شدیم ، منم بههمون دوستم كه داشتم تل حرف می زدم گفتم بیاد دنبالمون خلاصه اووومدش
این همه حرف بادختره زدی وگوشی روقطع نکرده بودی؟
کس نوشته تخمی بود.اونجا که داشتی جای خوتو دختره رو تو اتوبوس تعریف میکردی یادم از سریال پایتخت افتاد موقعی که نقی داشت جلوی رستوران خانواده ش رو سوار تاکسی میکرد.