مخ زنی با اینستاگرام

1400/12/16

با سلام
من عادت دارم به داستان های بی مقدمه بعضی از دوستان اعتراض کرده بودند برای همین کمی مقدمه چینی کنم.
توی اینستاگرام ول می چرخیدم و پیج های خانم هایی که مطمئن می شدم فیک نیستند رو فالو می کردم تا ببینم پیدا می کنم کسی رو که پا بده یا نه؟
البته منظورم از پا دادن سکس نبود همینکه اوکی باشه و چت کنیم و صمیمی شیم برام کافی بود، حالا به سکس هم کشیده بشه که بهتر و چون کیس های زیادی داشتم از طریق مجازی که به سکس کشیده شده بود برای همین می دونستم مورد زیاده.
پیج یه خانم معلمی را فالو کردم و بعضی از پست هاشو لایک کردم و زیر دو سه تاشونم کامنت گذاشتم، من یه عکس نیم رخ جذاب از خودم دارم که معمولا اونو بعنوان عکس پروفایل انتخاب می کردم. چند ساعت بعد دیدم اون خانم توی دایرکت بهم پیام داده و از من به خاطر فالو و لایک و … تشکر کرد منم با خوشرویی جواب دادم و سر صحبتو باز کردم اسمش هانیه بود و 30 سالش بود.
چند روزی همینجوری پیام های متفرقه از طرف دوتامون داده می شد و نشده بود همزمان آنلاین باشیم و یه چت حسابی با هم داشته باشیم. داشتم کم کم ازش سرد می شدم که یه روز دیدم 7،8 تا پیام داده، کنجکاو شدم و سریع پیامشو باز کردم تا ببینم چی نوشته.
پیامشو خوندم و کیرم سیخ شد، واقعا نمی تونستم باور کنم با همچین زنی ارتباط گرفتم، داستان از این قرار بود که این خانم شوهر داشت و دو تا بچه ولی در عین حال عاشق ارتباط با مردای بیگانه بود و با خیلیا ارتباط داشت، از همکار معلم مردش بگیر تا دوست شوهرش و چند مورد هم افراد ناشناس از فضای مجازی.
احساس کردم این اعتراف ها یه جور چراغ سبز بود برام که اگر چنانچه از این رابطه هدفی دارم زود بگم و وقتو هدر ندم.
منم جوابی بهش دادم و اظهار تاسف کردم از اینکه اوضاع زناشوییش با همسرش طوری بوده که مجبور شده این کارا رو بکنه. اون که انتظار طرد شدن از طرف من رو داشت وقتی دید درکش کردم بیشتر بهم نزدیک شد و بیشتر پیام می داد، بیشتر از خاطرات سکسیش می گفت و اینکه عاشق ساک زدنه و … ازش پرسیدم تابحال از جلو هم سکس داشته با دیگران گفت هرگز! گفتم چرا؟ جواب داد می خوام لااقل این یه مورد رو برای شوهرم نگه دارم تا کامل بهش خیانت نکرده باشم، استدلال بیخودی بود ولی لابد بخاطر فرار از عذاب وجدان این کارو می کرد.
علی رغم اینکه اصلا دوست نداشتم با زن شوهر دار وارد رابطه بشم ولی نمی دونم چرا همینجوری این رابطه کش پیدا می کرد.
من ساکن تهران بودم و اون ساکن کرج، یبار بهم گفت می خوام بیام تهران کاری دارم می تونی منو همراهی کنی؟ منم ردش نکردم و یه جایی قرار گذاشتیم و با ماشین برش داشتم.
در ضمن اینو هم بگم که تمام پست هایی که هانیه گذاشته بود با چادر بود و از تیپ پست های پیجش معلوم بود یا زن مذهبیه یا بخاطر محیط مجبوره ادای مذهبی ها رو در بیاره، ولی وقتی توی ماشین نشست نه تنها از چادر خبری نبود بلکه یه تیپ پسر کش هم زده بود، عطر تندی زده بود و آرایش تقریبا غلیظی داشت و چهره دوست داشتنی و پخته ای داشت.
نشست و یه سلام و احوالپرسی مختصری کردیم و راه افتادم، سکوت بینمون برقرار بود و هر دو می خواستیم طرف مقابل باب حرفو باز کنه، بالاخره اون شروع کرد و از اوضاع و احوالم پرسید، منم مختصر جواب دادم، دستشو آورد و عینک آفتابیمو از چشمم برداشت و گفت نه مثل اینکه خودتی! خندم گرفت و گفتم مگه قرار بود یکی دیگه باشه؟ گفت چشماتو دوست داشتم و نصف انگیزم برای اومدن به پیشت چشمات بود؟ برگشتم نگاهش کردم و ناخودآگاه خندیدم گفتم نصف دیگه انگیزت چی بود اونوقت؟ گفت نصف دیگش هم اینه که می خواستم از تنهایی فرار کنم، نیاز به تنوع داشتم، گفتم پس کارت چی؟ گفت کارم تو بودی دیگه، اینو گفت و مظلوم نگاهم کرد، گفتم عجب دختری هستی تو ، گفت کجاشو دیدی.
طبیعتا جای خاصی نداشتیم که بریم چون که هانیه خانوم به خاطر من اومده بود و باید من مدیریت می کردم که چیکار کنیم و کجا بریم.
رفتیم کافه و یه چیزی خوردیم و دوباره شروع کردیم خیابون گردی، گفت محمد چرا ول می چرخی؟ گفتم خب چیکار کنم؟ گفت خونه ای لونه ای چیزی نداری؟ گفتم چرا دارم، گفت واقعا خسته شدم بریم یکم استراحت کنم و بعدش برگردم کرج، گفتم باشه راه افتادیم سمت خونه، توی مسیر با خودم تصمیم گرفته بودم باهاش سکس نکنم چون زن شوهر دار یه جورایی برام کارما حساب می شد و مطمئن بودم هر کاری کنم به خودم بر می گرده. برای همین با خیال راحت سمت خونه رو گرفتم و رفتیم خونه چون می دونستم قرار نیست اتفاقی بیفته.
ماشینو توی پارکینگ پارک کردم و رفتیم بالا. تا وارد خونه شدیم لباسای رویی شو در آورد و گفت آخیییش روی کاناپه لم داد، منم رفتم شربت درست کنم و یکم به آشپزخونه برسم، اومدم و تی وی رو روشن کردم و نشستم کنارش.
نگام کرد و گفت سیب زمینی کیلو چند؟ گفتم ها؟ گفت آی کیو منظورم اینه که چرا سیب زمینی شدی؟ خانم به این خوشگلی توی خونت نشسته و تو تی وی روشن می کنی؟ گفتم وا مگه نمی خواستی استراحت کنی و برگردی خونه؟ گفت نگران من نباش فرصت زیاده تا شب ساعت 10 هم برگردم اشکالی نداره، گفتم اوکی می خوای برو دوش بگیر و بیا بریم سینما و یه چیزی بخوریم و بعدش برو، شونه ای بالا انداخت و گفت اوکی و بلند شد بره، گفتم کجا؟ گفت میخوام یه دوش بگیرم گفتم شربتتو بخور بعد برو، گفت بیار تو حموم بده بخورم سرم گیج میره، اینو گفت رفت حموم ده دقیقه دیگه صدام زد، رفتم و گفتم جانم، گفت شربتت کو پس، شربتشو آوردم و بدم دستش دیدم در حمومو باز کرده و لخت توی وان دراز کشیده.
-چرا خشکت زد؟
-هیچی بیا شربتو
-بیار تو بده دستم مگه نمی بینی ریلکس کردم.
رفتم تو و شربتو دادم دستش و یهو همشو ریخت روی سر و صورتم و لباسم!!!
-وااای چرا اینجوری کردی هانیه؟
-محمد روی اعصابمی بیشعور بیا تو و لباساتو دربیار و خودتو بشور دیگه اه، هی من هیچی نمی گم این ادای تنگا رو در میاره…
منو بگو چشام گرد شده بود و از تعجب دهنم باز مونده بود.
-خب مثل بچه آدم بگو بیا منو بکن این کولی بازیا چیه؟
با این حرفم قهقهه ای زد و گفت خیلی کثافتی بیا تو خودتو تمیز کن و لا اقل تو که بکن نیستی بذار من بیشتر ببینمت.
آره جون عمتی گفتم و لباسامو در آوردم.
از این که موهام شیره ای شده بود حالم به هم می خورد سریع لباسامو در آوردم و رفتم زیر دوش و دوشو باز کردم. یکم گذشته بود و بخار حمومو برداشته بود، یهو حس کردم یه دستی روی کمرمه بیخیال شدم و هیچ عکس العملی نشون ندادم، من معمولا زیر دوش چشامو می بندم برای همین نمی دیدم داره چیکار می کنه، دستشو رد کرد و کش شورتمو گرفت و آروم شروع کرد درآوردن، دیگه بیخیال کارما شده بودم، کارما اگه شعور داره باید ببینه که کی به کیه واقعا!
کیرم آروم آروم سیخ شد با دستش آروم کیرمو گرفت و یه آخخخخ بلند کشید شیر آبو بستمو نگاهش کردم، کیرمو توی دستش گرفته بود و همینجوری داشت نگاه می کرد.
-محمد می دونستی کیرت حرف نداره؟
-آره می دونم بزرگه
-نه علاوه بر بزرگ بودنش خیلی خوش تراشه تا بحال همچین کیری ندیدم .
عضلات کیرمو ناخودآگاه منقبض کردم تا پیش آبمو دید لبشو گاز گرفت و گفت آخخخخ اشکشووو.
کیرمو گذاشت دهنش و شروع کرد ساک زدن، من قبلا با پنج شش نفر رابطه داشتم هانیه حرفه ای تر از همشون داشت ساک می زد انگار کیرم بین دوتا ابر نرم داشت عقب و جلو می شد.
هانیه اندام فوق العاده ای نداشت ولی بدنش بد هم نبود، یکم پهلو داشت که ولی تو ذوق نمی زد، سینه های 75 و کون بزرگ، پوست خیلی سفید و چشم و ابروی سیاه، ولی اختلاف قدمون تقریبا زیاد بود، قد من 189 بود قد اونم تقریبا 165 میشد.
منو توی وان خوابوند و شروع کرد کیرمو خوردن، چشامو بسته بودم و لذت می بردم توی آسمونا بودم رفت پایین و شروع کرد تخمامو خوردن، واقعا محشر بود.
سرشو بلند کرد و گفت ژیلت داری؟ گفتم می خوای چیکار؟ گفت بگو تو کاریت نباشه، اشاره کردم به گوشه حموم، یکی برداشت و بهم گفت پاهاتو باز کن، گفتم فقط هر کاری می کنی مواظب باش خونمو درنیاری، گفت خیالت راحت من اینجام تا آبتو دربیارم نه خونتو، شروع کرد اطراف مقعدمو کف مالی کردن و موهای اطراف مقعدمو زدن، خیلی با ظرافت و به آرومی اینکاری می کرد. بعد اینکه کارش تموم شد آب گرفت و موهاشو شست، شروع کرد به زبون زدن به سوراخم، لذت وصف ناپذیری وجودمو گرفت، همینطوری که سوراخمو می خورد کیرمو با دستش شروع کرد به ماساژ دادن، چند دقیقه ای ادامه داد احساس کردم داره آبم میاد، گفتم هانیه می خواد بیاد یهو دستشو کشید و شروع کرد کیرمو فوت کرد، گفتم چیکار می کنی خب بیار دیگه، گفت نه کار دارم.
خودشم اومد توی وان و گفت محمد تو هیچ کاری نکن فقط بذار هر کاری که دوست دارم بکنم. منم گفتم تو که تا اینجا آوردی منو هر کاری دوست داری بکن، آب دهنشو مالید به دستشو کشید روی کسش اومد روم و کیرمو گرفت دستش، شروع کرد به آرومی روی کسش مالیدن، صدای آخ و اوخش حمومو برداشته بود، چون قبلا گفته بود خط قرمز من دخوله حدس می زدم در حد مالیدن باشه و نخواد ببره داخل، برای همین دندون طمع رو کشیده بودم و به همین مالش راضی شده بودم، حس کردم سرعتش مالیدن کیرم به کسش کم شد یهو اومد روم و نشست روی کیرم، کیرم تا ته رفت توی کسش، خیلیاتون حرارت کسو می دونید چجوریه منم قبلا رابطه داشتم و می دونستم ولی دمایی که داخل کس هانیه داشت اصلا غیر قابل مقایسه بود سه برابر دمای عادی حرارت داشت و این باعث شد لذت عجیبی وجودمو بگیره، همینکه فرو کرد تو کسش سرشو گذاشت روی سینمو و گفت بالاخره نتونستم حفظش کنم، گفتم می خوای دربیارم؟ گفت به خدا دربیاری خفت می کنم، حالا که این اشتباهو کردم بذار تا آخرش برم، آروم آروم شروع کرد به کمرش قوس دادن، هیچ وقت فکر نمی کردم فاعل شدن زن اینقدر لذت داشته باشه، البته این لذت رو مدیون حرفه ای بودن هانیه می دونستم بالاخره فاعل بودن یه دختر بی تجربه با یه زن جنده باید فرق داشته باشه، همینکه داشت کسشو به کیرم فرو می کرد و در میاورد دم گوشم گفت محمد هر وقت آبت خواست بیاد خواهشا بهم نگو و همشو بریز تو کسم نمی خوام آرامشو خراب کنی لطفا مزاحمم نشو و بذار کارمو بکنم، اینو گفت و چشاشو بست و با لذت و عشق تمام شروع کرد به بدنش پیچ و تاب دادن، خیلی نتونستم دووم بیارم یکی دو دقیقه گذشته بود که آبمو با فشار ریختم تو کس هانیه، تا آبمو حس کرد اونم بدنش شروع کرد به لرزیدن و محکم منو توی بغلش فشار داد و شروع کرد گریه کردن، چیزی نگفتم تا آروم شد. چشاشو باز کرد و خندون بهم گفت مرسی حال دادی بهم، تابحال توی عمرم همچنین سکسی نکرده بودم. اینو گفت و لبمو بوسید و از وان اومد بیرون.

نوشته: پسر شجاع


👍 18
👎 16
52201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

862636
2022-03-07 01:12:59 +0330 +0330

والا مردم چه راحت کوس میکنن .عین اب خوردن از اینستا مخ میزنن.اونقدر که بچه های شهوانی راحت کوس میکنن تو فیلم پورن به این راحتی نیس

4 ❤️

862655
2022-03-07 01:40:19 +0330 +0330

لامصب انگار مهران مدیریه!!!
چشمهای خوشگل و تیپ درست و کیر خوش تراش و ماشین و خونه و امکانات و…اگه عقده چیز دیگه ای هم داری و نتونستی توی این داستان بگی داری مشکلی نیست داستان بعدی،😂😂😂

2 ❤️

862666
2022-03-07 01:52:13 +0330 +0330

آدم هر روز یه چیز جدیدی یاد میگیره
تو کیرم فوت کرد؟!!

1 ❤️

862673
2022-03-07 02:04:01 +0330 +0330

من سلطان داستان های شهوانی داستان هارو نخونده نقد میکنم نقدامم درست از آب در میاد بنابر تجربه چندین ساله که هر شب دارم داستان میخونم این داستان سرتاسر داستان کسشری هستش و نگارنده در اون کص تفت داده

1 ❤️

862676
2022-03-07 02:44:51 +0330 +0330

ممنونم که خوب نوشتی
توی کل داستان هانیه این رو نشون داد ک وقت طلاست 😁
احساس کردم هانیه بهت تجاوز کرد مظلوم جان 😁

ولی زنِ فاعل رو باید قدر دونست
کم داریم از اینا

و داغی سه برابری که گفتی
اینم کمه

در کل مرسی

2 ❤️

862716
2022-03-07 07:48:00 +0330 +0330

عالی بود به نظرم راست بود همش

0 ❤️

862723
2022-03-07 08:53:28 +0330 +0330

خونتون وان دارید،والا تواینطوری از طرف صحبت کردی جنده بوده تا معلم

0 ❤️

862743
2022-03-07 10:55:40 +0330 +0330

تو که راست میگی. کیر تو دهن ادم دروغگو

1 ❤️

862765
2022-03-07 14:05:44 +0330 +0330

تو کونی خودت خوبه میگی مفعولی حالا هرچی مفعول مفعوله واینکه بازم مفعولی جوری تعریف کردی بنظرم طرفت معلم آقای بازنشسته بوده هم از چشات خوشش آمده هم فاعلت بوده

0 ❤️

862776
2022-03-07 14:53:22 +0330 +0330

محمد میدونی داستانت اصلا کشش نداشت؟
محمد میدونی که به زور تا تو حموم رفتنت رو خوندم و نتونستم ادامه بدم؟
محمد میدونی داستانت همه اش خودشیفتگی بود؟
محمد میدونی داستانت رو مخ خواننده هستش؟
.
.
.

0 ❤️

863177
2022-03-10 01:35:36 +0330 +0330

چه عرض کنم والا …
این چه داستانی بود ، پر از عقده گشایی و ارزو بر جوانان عیب نیست .
معلم و این همه بی شرفی ، کرج بکن نداشت اومد به تو داد اونم زن شوهر دار ، بعدم با اون همه بی محلی تو بازم دلش خواست بده ، کیرت خوش تراشع ، مادرت زیر تراشکار بوده یا بابات ،
توهمی بیش نبود

0 ❤️

863284
2022-03-10 14:06:50 +0330 +0330

خط قرمز شنیده بودم ولی کارما نشنیده بودم😂😂😂

0 ❤️