نمیدونم از کجا شروع کنم واسم خیلی سخته که لحظات سرشار از لذت و نفرت رو به قلم بیارم
من 84 کیلو قد 75 1 و 25 ساله دانشجو ارشد و مشهدی و از لحاظ ظاهری چشمهای فامیلامون منو خوشکل میبینه!
پدرم خونه ای رو دو طبقه خرید و از اونجاییکه من با نامادریم رابطه میزونی نداشتم منو با خونواده عمه ام رفتیم توی این خونه یک طبقه مال من و یک طبقه هم عمه اینا میشینن، من این عمه ام رو خیلی دوس دارم طوریکه میتونم بگم جای مادرمو واسم پر کرده، این عمه ما سه تا بچه داره که یک دختر 16 ساله و یک پسر 12 ساله و یک دختر 8 ساله، داستان من با این دختر بزرگ عمه ام از اونجایی شروع شد که بهار 90 این دختر عمه ما تازه سر و گوشش میجنبید یک روز که توی خونه پدربزرگم نشسته بودم عمه ما با بچه هاش اومدن و از اونجاییکه خونه خیلی بزرگ بود و منم حال و حوصله شلوغی نداشتم اخه تقریبا همه عمه هام اومده بودن منم رفته بودم طبقه پایین و طبق عادت همیشگیم به فکر عمیقی فرو رفته بودم.
توی حال و هوای خودم بودم که دیدم پسر این عمه ام بعد از اینکه خونه یکم خلوت تر شد اومد پیش من و منم که میدونستم فارسیش خیلی ضعیفه یک مجله از گوشه خونه برداشتم و کنارم خوابوندمش و گفتم که برام بخونه، داشتم غلط های املایی پسر عمه ام رو میگرفتم که دیدم این دختر عمه ما سر و کله اش پیدا شد. اونم اومد طرف چپ من دراز کشید تا ببینه داداشش درست میخونه یا نه؟! تا اینکه دیدم یک چیز گرمی داره کم کم به دست چپم مالیده میشه ، یک نیم نگاهی انداختم دیدم بله ایشون دارن سینه هاشونو به بازوهای ورزشکاری ما میمالونن. خلاصه اون روز چیزی نگفتم ولی کاملا مشهود بود که این دختر با زبون بی زبونی از من چیزی میخواد گذشت تا اینکه کم کم روش با من بیشتر باز شد و کم کم به بهانه درس و مشق بیشتر فرصت میکرد تا کنار من باشه تا اینکه داستان این خونه که گفتم درست شد و دیگه ما تقریبا توی یک خونه زندگی میکردیم و میکنیم. البته اینو بگم که عمه ام حواسش 6 دانگ جمع بود چون از فتار دخترش کاملا بوی شهوت به مشامش می رسید.
اوایل که اومده بودیم این خونه من زیاد توی خونه نبودم ولی با نزدیک شدن به ایام امتحنات پایان سال 91اصرار عمه ام واسه اینکه با دخترش کار کنم تا قبول بشه بالا گرفت و منم قبول کردم وقت بیشتری در اختیارش بذارم، البته عمه ام هیچوقت مارو اونقدری تنها نمیذاشت که بخوایم خیلی شیطونی کنیم ولی کم کم لابلای درس دادنام میدیدم دستمو میزاره روی سینه هاشو با چشماش خواهش میکنه که واسش بمالونم ، زمانیکه بهش دست میزدم از خودم متنفر میشدم که چرا دارم از اعتماد کسی سو استفاده میکنم اما واقعا نمیدونم چرا با تمام این تفاسیر راضی میشدم باز هم کنارش بشینم و به بهانه درس نگاهش کنم و لمسش کنم.
تا اینکه بعد از یک سالی که به همین منوال پیش میرفت رومون بیشتر باهم باز شده بود ولی من هیچگاه قصد نداشتم به گونه ای باهاش رفتار کنم که در اینده احساس تجاوز بهش دست بده واسه خاطر همینم به گذر زمان اعتماد کردم و گفتم شاید کم کم بیخیال بشه تا اینکه زد و ارشد قبول شدم و رفتم … ترم اولمون تا نیمه اول اسفند طول کشید و در این مدت من نیومده بودم مشهد ولی وقتی برگشتم بلای دیسک کمر بر من نازل شد و کل عید رو دراز کش توی خونه بودم و بعد عید هم با هزار و یک بدبختی یک ماه رفتم دانشگاه و اومدم مشهد که شده بود خرداد 92 که وقتی پیگیر کمرم شدم متوجه شدم دیسک بزرگی دارم و باید جراحی بشم یک سه ماهی رو توی خونه کاملا خوابیده بودم اخه هر دکتری ریسک جراحی منو نمیپذیرفت در مدتی که توی جا افتاده بودم بچه های عمه ام خیلی به من لطف داشتن ولی این دختر عمه ما چند تا تجدیدی اورده بود و بیشتر از همه مهمون من بود تا اینکه تصمیم گرفتم ببینم از من چی میخواد، تا اینکه مالش های ما رنگ و بوی جدی تری به خودش گرفته بود و دیگه بدون هیچ سوالی از هم لب میگرفتیم تا اینکه خواهرم یک مدتی رو اومد پیش من و با اومدن خواهرم اعتماد عمه بیشتر شد و زمانیکه خواهرم بالا بود مزاحم ما نمیشد. خواهرم بعد از چند روز کاملا متوجه قضیه شده بود ولی خودشو با کتاباش سربند میکرد و زیاد سر به سر ما نمیذاشت که بخواد ضد حال بزنه که کم کم خواهش مریم خانم از من بیشتر شد و دست منو به سمت شورتش هدایت میکرد و کم کم منم واسش کسشو میمالوندم. در تمام این مدت ما هیچ وقت سکس نداشتیم ولی تمام زمینه های سکس اماده شده بودتا اینکه یک روز با همون کمردردم رفته بودم سراغ گواهینامم و شب قبلش خونه نبودم و اطلاع نداده بودم که فردا بعد از تموم شدن کارم میام خونه یا نه، از شانس ما همون روز یکی از دختر عمه هام امتحان ارایشگری داشت و دست این عمه مارو گرفته بود و برده بود واسه مدلش.
منم بعد از امتحان که اومدم خونه خیس عرق و تشنه بودم و از اونجاییکه میدونستم ساعت نه و نیم همه خونه ما خوابن یواش درو باز کردم رفتم توی خونه ، یک نیم نگاهی به طبقه پایین انداختم دیدم فقط یک نفر خوابیده با خودم گفتم شاید عمه ام هست بیخیال شدم و رفتم بالا دیدم پسر کوچک عمه ام با خواهرم بالا خوابن ، کارشون نگرفتم و بیدارشون نکردم و رفتم طبقه پایین تا یک چایی درست کنم که دیدم واسه گوشیم یک اس ام اس اومد از طرف دختر عمه ام که فلانی تا بعدازظهر پیش منه و بعداز ظهر با خواهرت و بچه هاش بیاین مهمونی فلان جا!!!
درجا خشکم زد یعنی عمه من خونه نیست؟؟؟یعنی اینیکه الان روبروی من خوابیده مریمه؟؟؟ پتو رو که از روش زدم کنار دیدم بله خودشه چشماشو باز کرد معلوم بود که از زمانیکه من اومدم خونه بیدار بوده توی چشماش نگاه کردم و بولوزشو زدم بالا هنوز باورم نمیشد که دارم چی میبینم؟! دو تا سینه بزرگ که کار دست خودم بود و یک بدن سبزه کاملا فیت که هیچوقت لخت ندیده بودمشون هیچی نگفتم و فقط کرستشو زدم بالا تا بتونم سینه هاشو بخورم هنوز که هنوزه باور اون لحظه ها واسم سخته ولی واقعیت بود داغ شده بودم اونم نفساش تندتر شده بود شلوارشو کشیدم پایین خدای من شب قبلش حموم رفته بود و عجب خوشبو بود تا چشمم به کسش افتاد فقط گفت میخوای چکار کنی؟ گفتم میخوام بخورمش و همینجا اعتراف میکنم که به اناتومی کس اشنا نبودم و دقیقا نمیدونستم باید چکار کنم ولی یکم کسشو نوازش کردم، از اونجاییکه ساعت داشت به سرعت میگذشت و هرلحظه امکان بیدار شدن خواهر و پسر عمه ام وجود داشت یک استرس هم از اونطرف بهمون وارد میشد، خوابوندمش روی خودم و هی ازش لب میگرفتم و کم کم داشت ترس خودشو از بیدار شدن بقیه بروز میداد و میگفت که بسه ولی چشماش چیز دیگه ای بهم میگفتن یک چند دقیقه ای لب و با سوراخ کس و کونش با انگشتم بازی کردم که بهش گفتم برگرد به پشت کارت دارم واقعا کون بی نظیری داشت یکم کونشو بوس کردم و کیرمو روی کونش مالیدم ک هاختیار کیرم از دستم در رفت و گذاشتم دم سوراخ کونش و میگفت که نکنم ولی یکم تف زدم و گذاشتم دم سوراخش و با یک فشار یک داد خفیف زد و جالبه که منم با همون فشار ابم اومد، ابمو توی مشتم ریختم و رفتم خودمو شستم و اونم رفت بالا پیش خواهرم خوابید و دم دمای ظهر همشون از خواب بلند شدند.
اوایلی که از این قضایا میگذشت خیلی عذاب وجدان داشتم که چرا من دارم چنین کاری میکنم ولی با مرور زمان به این نتیجه رسیدم که بعضی ها حشرشون خیلی فراتر از حد معمول بالاس و دست خودشون هم نیس و این مریم خانوم ما هم از این قاعده مستثنی نیست،اون الان هم که چشمش به یک مرد میفته از شدت حشرش شورتشو خیس میکنه و همین رفتارهاش و سایر مسایل باعث شد تسکین پیدا کنم و الان که داره بزرگتر میشه بیشتر به خودم میبالم که با این دختر اینگونه مدارا کردم و زمانیکه میتونستم بهش تجاوز کنم صرفا باهاش عشق بازی کردم الان هم توی همین خونه باهم زندگی میکنیم و از لحاظ عاطفی یکجورایی بهم وابسته شده ولی فکر نمیکنم که موقعیت سکس خیلی پیش بیاد من کمرمو عمل کردم و الان تقریبا امید به زندگیم بیشتر شده، میدونم که بالاخره روزی که بزرگتر بشه قطعا باهاش سکس های بی شماری خواهم داشت مطمئنا اون روز زمانی خواهد بود که مریم به بلوغ کامل عقلی رسیده باشه و با اختیار کامل بیاد کنارم. متشکرم وقتتونو واسه این داستان گذاشتین کم و کاستی های منو به خاطر اینکه اولین خاطره ای بود که براتون مینوشتم به بزرگواری خودتون ببخشید،
نوشته: Hd
خیلی هم کار خوبی کردی.من نظرم اینه ادم نباید دختریو که دفعه اولشه یا بکنه یا بد بکنه.چون اگه بدش بیاد زده میشه از سکس اگه خوشش بیاد که جنده میشه.دست شماهم درد نکنه با این دختر عممت.
کیرم تو ذاتت بگو خب.پیرمرد هم کردن داره وقتی این همه جنده ریخته؟خخخخخخخ
سگ تو روحت
اما در مورد داستان.داسان خوبی نوشته بودی راضیم ازت.دگ هرچی بهتون فحش دادم دیدم افاقه نمیکنه گفتم با در مهربونی وارد شم شاید خودتون خجالت بکشید و برید دگ از این کس شرای محض ننویسید.همین کیرم تو کونت. smile
دست عمه ات درد نکنه با این دختر بزرگ کردنش.اون بابای سگ حشرتم واسه کس کردن انداختت از خونه بیرون شانس آوردی به کون دادن نیفتادی.آبتم خیلی زود اومد به خروس گفتی زکی.ولی حال عجیبیه منم دختر عمم رو خیلی مالوندم لامصب خیلی حال میده.مخصوصا وقتی تنها نیستیم.اون استرسش قشنگه.
واقعا ک!!! نگاییدیش؟؟! من جای تو بودم معطل نمیکردم، کیرم تو کون واموندت عنتر
جنده بازی کن اماجنده سازی نکن ،تف ب غیرتت دخترعمتوجنده کردی کسخل تودوست دخترنداشتی رفتی سراغ دختربچه کیونی
یعنی این کامنت گزاران رو نمیشه شناخت
حالا اگه میگاییدیش همه میومدن میگفتن خاک برسرت حرومزاده فلان فلان
biggrin
اولا کيرم تو کونت چرا اون کوني حشيريو نکرديش دوما کىرم تو کونت که به دخترعمه.خودت هم رحم نکردى خلاصه بيخيال اون دختر عمه کونيت اصل قضيه خودتى که در هر حال بايد فحش بخورى پس تحويل بگير,کير حضرت فيل و ابن حارثه و ابن زياد و يزيدبن معاويه تو کونت
ای مادرقحبه - اولا گه خوردی بدون اجازه ی من اومدی مشهد.
دوما - توله سگ میگی 85 کیلویی و قدت 175 هست کجای این هیکل ورزشکاریه
تو به ی دیگ شله بیشتر شبیهی با استناد با چرت های خودت
سوما- بهتره اون کیره کثیفت رو تو شرتت نگه داری مادر بخطا
افرین
خدا یکیشم نصیب ما بکنه
البته نه 16 بلکه 23 تا 25
حالاااا التماس نکنین زیر 20 بود هم قبوله
والله با این نوناشون
قشنگ بود آفرین ، خالی بندی بود بعضی جاها ، ولی در کل خوب بود ، من ازینکه حشرت زد بالا و رفتی سراغش خوشم نیومد ، معنی اون اس رو هم نفهمیدم، ولی خوب بود آفرین
بی مزه بود . اون اس ام اسه چی میگفت؟؟؟“فلانی تا بعدازظهر پیش منه و بعداز ظهر با خواهرت و بچه هاش بیاین مهمونی فلان جا” این معنیش این میشد که دختر عمت زیر پتوئه؟
ی دیسک تقریبا بزرگ داشتی؟؟؟:)) lol
ملت رو کسخول فرض کردی گاگول
دیسک کمر یعنی جا ب جای مهره های کمر
خوب بود باهاش ازدواج کنی بهتره .ازدواج نکنی میدم بچه های شهوانی بکننت.
دانشجویه ارشد…!!!..یادت رفت از دوست دخترهایه قبلیت بگی/…!!! جق مغزت رو پکونده ای کونده.
مغزت ریده از بس جقیدی…
همین که اینقدر بد بختی که بجایه دوست شدن با یه دختر و برطرف کردن نیازهاتون …فکر ریدی ! به دختر کم سن و سال و جنده کردنش…معلوم میشه که اسپرمی که داخلش بودی گوه داشته…
( نتیجه گیری )
در کل جقسونی بیش نیستی…
برا خواننده ها بکنی یا نکنی فرق نداره ظاهرن فحش رو میدن کس خل خر شفته کس یک من بخور اش به همین خیال باش بزرگتر شد صدتا بکن دیگه پیدا میکنه تو رو هم پشم کسش حساب نمیکنه کس رو باید کرد کون رو باید کرد اصلن هر چی کردنیه باید کرد دختره میگه بکن این تو دلش میگه بزرگتر شد میکنمش کس خل الان من باید تو رو بکنم کجایی بیا بکنمت یه دستگاهی به بدنت وارد میکنم هر چی مریضی داری خوب بشه از جمله دیسک کمرت
افریم افریم خوب بود کاش منم یه 16 ساله داشتم اخ