مردی از بوشهر

1400/12/08

تلفن زنگ میزد ، صدای مامان از آشپزخونه اومد که می‌گفت سروش گوشی رو بردار دستم بنده . سریع از اتاقم اومدم بیرون و دیدم بابامه ، بعد از سلام و احوالپرسی گفت به مامانت بگو امشب مهمون داریم ، یکی رفیقام از بندر میاد و احتمالا شب میمونه .
رفتم به مامانم گفتم و اونم طبق معمول شروع کرد غرغر کردن که بابات خجالت نمیکشه هرشب هرشب مهمون ، دست از رفیق بازی برنمیداره و خونه رو کرده کافه و مسافرخونه و …
البته مامان حق داشت ، بابام خیلی رفیق باز بود . هروقت مامان غرغر میکرد بابام می‌گفت همین بیاره اما باز تکرار میشد . ولی خوب مدام پذیرایی کردن برای مامانم سخت بود دیگه .
بگذریم ، ساعت حدود ۸ بود که بابام با دوستش اومد . حین احوالپرسی بابام گفت پسرم سروش شاگرد ممتاز کلاسشون که مثل بلبل انگلیسی حرف میزنه و دوستم آقا حسام از با معرفتای جنوب . دوستش منو محکم بغل کرد و بوسید و گفت من عاشق پسربچه های شیطون و درس خونم چون خودم یکیشو دارم . مامان خوش آمد گفت و رفت برای پذیرایی کردن .
نمیدونم چرا وقتی بغلم کرد و بوسید یکم مورمورم شد ، البته من گرایش دارم ولی با مردای بزرگ رابطه نداشتم و همیشه با پسر همسایه مون که همسن خودم بود کون کونک بازی میکردیم و یواشکی عکس و فیلم سکسی تو گوشی میدیدیم .
از حسام بگم ، از بابام سنش یکم بیشتر بود شاید حدود ۵۰ ، سبزه تند و قد بلند . یکم ته ریش داشت ولی تمیز و آنکادر شده با موهای نسبتا جوگندمی . یه جین مشکی با یه پیراهن آستین کوتاه هاوایی پوشیده بود که موهای پرپشت سینه اش و زنجیر طلاش از بین یقه بازش خودنمایی میکرد ، در کل خیلی خوشتیپ بود .
خلاصه بابا راهنمایش کرد سمت پذیرایی و بعد رفت که سور و سات مشروب بچینه . دلم میخواست کنار حسام بشینم و بیشتر باهاش گرم بگیرم ، بوی عطر تند مردونه اش مستم کرده بود . تا بابا بیاد سر صحبتو باز کردم ، پرسیدم اهل کجا هستید و شغل شما چیه ؟ با اون صدای کلفت و خش دارش گفت اهل بوشهرم و تریلی دارم ، بیشتر تو خط ترکیه هستم ، ولی دیروز از بندر بار آوردم تهران .
گفتم پس بیشتر وقتها تنها سفر میکنید و از خانواده دور هستید ، پسرتون دلتنگ نمیشه ؟ گفت چرا ولی عادت کرده و چاره ای هم نیست چون شغل من همینه . تو دلم گفتم کاش یبار باهم همسفر می‌شدیم که یهو گفت ، دوست داری یبار بریم بوشهر ؟ چند روز اونجا باش و با پسرم کنار دریا صفا کنید ‌‌. لعنتی انگار فکرمو خونده بود ، قند تو دلم آب شد و با ذوق گفتم خیلی دوست دارم البته اگه بابام بزاره ، با خنده گفت بابات با من ، تعطیل شدی تهران بیام حتما میبرمت .
دیگه بساط مشروب و مزه آماده بود و حسام و بابا شروع کردن به گپ و گفت و عرق خوری ، منم کنار حسام نشسته بودم و به مزه های رنگ و وارنگ سیخونک میزدم ‌‌. یه ساعتی گذشت و مامان صدا کرد بفرمایید شام حاضره . منو بابا و حسام رفتیم سر میز ، . مامانم هیچوقت بابارو با رفیق‌اش همراهی نمیکنه مگر اینکه خانوادگی بیان . اون رفت تو آشپزخونه و ما شروع کردیم .
بعد از شام بابا سور و سات مشروبو برد تو بالکن ، چون بالکن بزرگ بود تخت سنتی گذاشته بود و گل و گلدون فراوون و خلاصه خیلی باصفا بود . صدا کرد حسام با سروش بیاید بالکن هوا ملسه اینجا مشروب میچسبه . باهم رفتیم و باز من نشستم کنار حسام ، اونا پیک میزدن و میگفتن میخندیدن منم محو جمال حسام بودم. یسری بابام رفت دستشویی و ما تنها شدیم ، حسام سیگار روشن کرد و دست انداخت دور گردن من و شروع کرد مالیدن لاله گوشم ، بعدشم لپمو گرفت بوسید و گفت ایشالا زود بزرگ بشی باهم مشروب بزنیم . حسابی داغ بود و رنگش قرمز شده بود ، معلوم بود مست مسته . نمیدونم اون کارش با منظور بود یا نه ولی من خیلی خوشم اومد و دلم میخواست ادامه داشته باشه . با ناز گفتم منم دوست دارم با شما … کمی مکث کردم نمی‌دونستم چی بگم ؟ یکم نگاهم کرد و دستمو گرفت تو دستش فشار داد و گفت با من چی ؟ حول شده بودم و گفتم با شما سفر کنم و بیام بوشهر . صورتشو آورد جلو و گوشه لبمو بوسید و با لحن خاصی گفت میبرمت جوجو …
از حرکتش مست شده بودم ، بوی مشروب و سیگارو عطرش یه طرف بوسه گرمش یه طرف . دلم میخواست میرفتم تو بغلش و راحت بهش لب میدادم ، البته این تصور من بود و شایدم اون منظوری نداشت .
بابا اومد و یکم بعد حسام گفت من دیگه باید برم ، بابام از جا پرید که مگه میزارم بری ، مگه تو بیابون موندی ؟ کلبه مارو قابل نمیدونی ؟ حسام گفت بیشتر مزاحم نمیشم ، میرم گاراژ تو ماشین می‌خوابم تا صبح که بار خالی بشه ، بابام گفت اصلا با این حال مستی نمیشه ، همینجا هستی صبح باهم میریم .
بابام مست بود و فاز مرام برداشته بود و منم تو دلم خدا خدا میکردم حسام بمونه چون خونه دو خوابه بود و مطمئنم بودم شب مجبوره تو اتاق من بخوابه . خلاصه حسام جلوی بابام کم آورد و قبول کرد ولی خدایش مست پاتیل بود و رفتنش تو اون حال درست نبود .
دیگه ساعت شده بود حدود ۱۲ و بابا یه دست رختخواب و لباس راحتی آورد اتاق من و گفت عمو حسام امشب مهمون توئه ، با خنده گفت از رو تخت نیوفتی روش بترکونیش . سه تایی خندیدیم و بابا شب بخیر گفت و درو بست و رفت .
دراز کشیدم رو تخت ولی دل تو دلم نبود ، داشتم به هدفم فکر میکردم که حسام به بهونه لباس عوض کردن برق اتاقو خاموش کرد و با یه ببخشید لخت شد . به لطف نور تیر چراغ برق کوچه که پشت پنجره من بود اتاق نسبتا روشن بود و من قشنگ بدن ورزیده و پشمالوی حسامو تو اون شرایط م یدیدم ، یه رکابی جذب با یه شورت اسلیپ سفید تنش بود . برجستگی کیرش توجه منو جلب کرد ، طوری رفتار میکرد انگار تاریکه و من چیزی نمی‌بینم . قبل از اینکه پیژامه بپوشه یکم کیرشو تو شورتش جابجا کرد و بعد پیژامه رو کشید بالا .
با همون رکابی و پیژامه خوابید تو جاش که یکم با تخت من فاصله داشت . چون حرارتش بالا بود دیگه پتو و ملافه هم نکشید و با یه شب بخیر خوابید . از بس مست بود یکم بعد خوابش برد . ولی من زیر چشمی فقط هیکلشو دید میزدم و نمای کیرش توی شورت اسلیپ از جلوی چشمم دور نمیشد . شاید یه ساعتی گذشت و خواب حسام سنگین شده بود و خرخر میکرد ولی من از فکر عشق و حال با اون خوابم نمی‌برد .
دیگه طاقت نداشتم ، آروم از رو تخت اومدم پایین و نشستم کنارش ، هنوزم طاقباز خوابیده بود و چیزی روش نبود . یواش انگشتمو گذاشتم رو کیرش ، یکم فشار دادم . سفت و گرم بود ، خیلی خوشم اومد . اینبار کف دستمو گذاشتم روش و آروم فشار دادم ، با اینکه کیرش خواب بود ولی کلفتی و بزرگیشو زیر دستم حس میکردم .
یکم فشار دستمو بیشتر کردم و باهاش ور رفتم ، دستمو می‌کشیدم رو طول کیرش تا سرشو حس کنم ، بنظرم گرمتر شده بود و یکم بزرگتر ، ‌‌یعنی چی ؟ نکنه حسام بیداره و کیرش داره برای من راست میشه ؟
چند دقیقه بی حرکت شدم و دیدم حسام عمیق مست خواب و مشروبه . خیالم راحت شد و دوباره شروع کردم، دولا شدم و کیرشو بوسیدم وای چه حالی میداد ، جسارتم بیشتر شد و با یه دستم آروم کش پیژامه رو دادم بالا و دست دیگمو بردم رو شورتش ، اوووف چه حس خوبی بود ، کیرش زیر دستم داغ بود . یکم فشارش دادم و آروم دستمو کشیدم روش و با سرش بازی کردم . بنظرم برجسته تر شده بود ، مخم رد داده بود فقط دلم میخواست کیرشو ببینم و بخورم .
خیالم راحت بود که بخاطر مستی خوابش سنگیه ، دلو زدم به دریا و دستمو آروم کردم تو شورتش ، حالا دستم رو کیرش بود و دیگه منم مست بودم ، گرم و بزرگ و کلفت و پشمالو ، یواش شروع کردم مالیدن و فشار دادن ، فکر میکردم زیر دستم داره بزرگتر میشه . بیشتر مالیدم و انگشتمو کشیدم بسرش که حس کردم یه مایع لیز از سر کیرش اومد بیرون ، با همون لیزی انگشتمو دور سر کیرش چرخوندم که یهو کیرش چندتا تکون محکم خورد . جا خوردم و اومدم سریع دستمو از تو شورتش دربیارم که نگاهم به صورت حسام افتاد، وای چشماش باز بود و داشت منو نگاه میکرد .
قلبم اومد تو دهنم و حول شده بودم ، با لکنت زبون گفتم ببخشید نمیدونم چرا اینجوری شد . تا خواستم دستمو از تو شورتش دربیارم مچ دستمو گرفت و آروم گفت کار را آن کرد که تمام کرد ، حالا که بیدارش کردی خودتم باید بخوابونیش ، راحت باش منم خوشم میاد .
ب آورم نمیشد حسام چراغ سبزو نشون داد و منم که تنشه کیرش بودم ، با کمی خجالت گفتم تورو خدا بابام نفهمه وگرنه منو می‌کشه ، بلند شد لبمو بوسید و گفت خیالت راحت این یه راز بین دوتا مرده .
به بهونه آب خوردن رفتم یه سر به اتاق بابام اینا زدم ، در بسته بود و صدای خر و پف جفتشون میومد ، خیالم راحت شد و برگشتم تو اتاق و درو بستم . با تعجب دیدم حسام لخت خوابیده و داره با کیرش بازی می‌کنه . رفتم تو بغلش خوابیدم و کیرشو گرفتم تو دستم ، دیگه کاملا راست شده بود و با بیضه های بزرگ و پشمالو تو نور کم اتاق خودنمایی میکرد . بدن و دهن حسام بوی مشروب میداد ولی من خوشم میومد ، آروم دم گوشم گفت هرکاری دوست داری باهاش بکن همش مال خودته ،
برعکس دراز کشیدم کنارش و شروع کردم با کیرش بازی کردن ، یکم سرشو بوسیدم و تنه کیرشو لیس زدم . بیضه هاشو کردم تو دهنم و یکی یکی میک زدم ، با اینکه بار اولم بود با یه کیر بزرگ ور میرفتم ولی از طعم و بوی کیرش لذت می‌بردم . یادم اومد تو یه فیلم که یواشکی تو گوشی دوستم دیده بودم زنه زبونشو دور کیر مرده میچرخوند و بعدش براش ساک میزد ، منم همین کارو کردم . سر کیرشو کردم تو دهنم و زبونمو پر تف کردم و دورش چرخوندم ، بعدش یواش یواش شروع کردم ساک زدن ، البته چون بزرگ بود تقریبا تا یک سوم براش می‌خوردم . با این کارم صدای ناله حسام در اومد و با یه دست سرمو گرفت و رو کیرش بالا پایین میکرد و دست دیگه اش تو شورتم بود و با سوراخ کونم بازی میکرد .
انگشتش بزرگ و زبر بود و وقتی میکرد تو سوراخ کونم درد داشت ولی من لذت می‌بردم ، همزمان که سوراخمو باز میکرد منم دور بیضه و کیرشو میبوسیدم و میلیسیدم و میک میزدم .
حسام حسابی حشری شده بود و نشست و گفت دیگه طاقت ندارم جوجو ، باید بکنمت تا آبم بیاد . منم با ترس گفتم آخه من تا حالا ندادم اونم به یه کیر بزرگ و کلفت . گفت باشه عزیزم لاپایی می‌کنمت اذیت نشی . قبول کردم و لختم کرد و دمر خوابوند رو تشک ، با صورت رفت لای پام و شروع کرد لیسیدن و مکیدن رون و کونم ، تجربه خوبی بود و داشتم دیوونه میشدم ، پر تف و با ولع میخورد . یکم بعد بلند شد و کیرشو تف زد و خوابوند لای چاک کونم ، خوابید روم و آروم کیرشو لای کونم بالا پایین میکرد . واااای چه حس خوبی داشت ، لیز و داغ و بزرگ و کلفت . تقریبا کل چاک کونمو پر کرده بود و وقتی تکون میداد سرش میومد رو کمرم و بیضه هاش مالیده میشد رو کونم .
موهای سینه اش عرق کرده بود و مالیده میشد به پشتم ، یکم منو داد بالا دستشو برد زیرم و سینه هامو گرفت . پشت گردنمو با زبونش قلقلک میداد ، گوشمو لیس میزد و قربون صدقه کونم می‌رفت . حسابی مست و حشری بود انگار بهترین فرصت برای عشقبازی بود براش .
زیر هیکل درشت و فشار کیرش لای کونم داشتم له میشدم ولی از لذتی که می‌بردم صدام در نمیومد ، اونم پاهاشو دور پام قفل کرده بود و با ولع بیشتری منو تو بغلش فشار میداد و لای کونم تلمبه میزد ،
با دستش کیرشو گذاشت لای پام و گفت سفتش کن ، منم پامو سفت کردم و تمام کیرش لای پام بود ، شروع کرد تلمبه زدن ، انگار کرده بود تو سوراخ کونم ، کیر بزرگشو همچین با لذت فرو میکرد لای پام که سرش از جلو می‌رسید به تشک .
ضربه هاش سریع تر و محکم‌تر شد و سینه هامو چنگ میزد و گردنمو میلیسید ، با یه حرکت سریع کیرشو از لای پام کشید بیرون و خوابوند رو چاک کونم و با چندتا ضربه و تکون گرمی آبشو رو کون و کمرم حس کردم ، همینطور میپاشید رو بدنم .
سرمو برگردوندم دیدم با دست داره آخرین قطرات آبشو می‌کشه بیرون ، یکم سر کیرشو لای کونم فرو کرد و گفت مرسی جنده کوچولو ، از یه زن بیشتر حال دادی ، مستی امشبم کامل شد .
البته اگه خودت نمی‌خواستی من این کارو نمی‌کردم ، امیدوارم اذیت نشده باشی .
منم گفتم اگه جسارت کردم ببخشید ، حسه دیگه وقتی دلت بخواد دیگه هیچی حالیش نیست و غریبه و آشنا نمی‌شناسه .
خندید بلند شد از روی میز تحریرم دستمال کاغذی آورد و کامل من و خودشو تمیز کرد و گفت صبح حتما برو دوش بگیر . بعد لباس پوشیدیم و با یه لب گرفتن گرم و نسبتا طولانی شب بخیر گفتیم و خوابیدیم …

نوشته: سروش


👍 18
👎 2
21701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861245
2022-02-27 04:32:11 +0330 +0330

هميشه پارتنر هاى با تجربه بيشترين لذت هارو به ادم ميدن

2 ❤️

861260
2022-02-27 08:20:52 +0330 +0330

میشه بابات منم دعوت کنه خونتون سفت بکنمت

3 ❤️

861286
2022-02-27 11:46:03 +0330 +0330

منم اینجوری تجربشو داشتم خیلی دوس دارم

2 ❤️

861287
2022-02-27 11:49:13 +0330 +0330

شب تو تاریکی و مستی کیر لای کونم بود یه حس و لذت عالیی داره که الانم هم هوسشو کردم

1 ❤️

861390
2022-02-28 01:33:03 +0330 +0330

حالم از این داستان های سکس با سن بالا به هم میخوره که متاسفانه پر شده تو سایت از همین داستان ها

0 ❤️

861407
2022-02-28 02:20:47 +0330 +0330

عربم سایز کلفت کسی خواست بیاد پی وی

1 ❤️

863285
2022-03-10 14:14:30 +0330 +0330

منم دوست دارم کاش یه سن بالا هم برامن پیدا بشه مثل حسام یکی که هواتو داشته باشه

1 ❤️

866864
2022-04-03 14:05:31 +0430 +0430

چی بگم

1 ❤️

874740
2022-05-18 17:58:49 +0430 +0430

عالی بود ، چقدر احساستو خوب بیان کردی ، داستانی پر از شهوت

0 ❤️