مرد است دیگر (۲)

1400/12/27

...قسمت قبل

خونه احمد به دانشگاه نزدیک بود و نگار حتی اگه ماشین هم نداشت حداکثر ۱۰دقیقه ای اونجا بود. با شناختی که از ترس و دلهره نگار از مردها داشتم میدونستم که ۵دقیقه ای اونجاست. چند ماه پیش بعد از یک سال آشنایی با دوست پسرش و با اینکه مطمئن شده بود آدم درستیه و تمام اطلاعاتش رو در اورده بود برای ۲ساعتی که من مامان بزرگم رو بردم دکتر تا اون بتونه تو خونشون خلوت کنه هر ۱۰ دقیقه موظفم کرده بود زنگ بزنم واگه جواب نداد سریع بانیروی کمکی خودم رو برسونم. بااینکه من کلی مسخرش کرده بودم که وسط سکس تلفن جواب بدی که همه حست میپره واون میگف فقط به دلگرمی من با دوست پسرش قرار گذاشته. بعد هم بم گف که وقتی با ایمان خلوت کرده ،مرتب اون صحنه های تجاوز تو ذهنش میومده واون فحشهای ناموسی که بش دادند ودیگه با ایمان تو خونه ومحیط بسته نمیره وهمون ۶۹که تو صندلی عقب ماشین تو بیابون میرند ،سگش شرف داره به سکس تو خونه ولذت وهیجانشم بیشتره. بااینکه ۳سالی از تجاوز بش گذشته بود ،هنوز براش مثل دیروز بود وبقول خودش ،صحنه هاش زنده بود ومثل یه فیلم از جلوی چشمش رد میشد. …
سر احمد روی گردنم بود وشونه هام رو میبوسید وزبون میزد. دستاش سینه هام رو چنگ میکرد وصدای نفسش بیشتر میشد با گفتن اینکه الان نگار میاد وبزار برای بعد ،خودم رو از احمد جدا کردم که فشار دست احمد رو بازوم ،سرجام میخکوبم کرد
-مگه ازش خجالت میکشی ؟ تو که بیشتر از من با اونی
+ببین احمد اون از مردها خوشش نمیاد بش تجاوز شده. چند بار من رو از رابطه با تومنع کرده دلم نمیخاد الان
-دوست دارم لزتون رو ببینم. همیشه برام آرزو بوده لز دوتا خانم خوشگل رو ببینم
+احمد حتی شوخیش هم زشته من میخام فقط خودم تو چشمت باشم. فقط من رو ببینی.
احمد در حالیکه من رو بخودش فشار میداد گفت : مگه با هم لز نمیکنین فکر کن من اینجا نیسم میخام ببینم تو که ارضای اصلیت با کیره ،چطور با لز ارضا میشی. اخه آرزو تو همیشه تو سکس منفعلی همیشه منتظر برخورد منی چطور تو لز میکنی ؟ لز مال دخترای مرد صفته نه تو
شورتم رو کشید پایین ووسط پاهام نشست. همیشه از خورده شدن کسم تو حالت ایستاده لذتی دوچندان میبردم هم لذت وهم قدرت
-آرزو من بهتر میخورم یا نگار ؟
درحالیکه سرش رو به کسم فشار میدادم گفتم : تو. ریشات دیونه ام میکنه زبریش شهوتم رو بیشتر میکنه
احمد با تف زیاد در حال خوردن بود که صدای زنگ گوشیم ،ما رو وادار به جداشدن کرد. نگار پایین ساختمان بود.
-+احمد تو رو خدا. نگار روحیه حساسی داره. هنوز بچس. ته تغاری خونس و
احمد در حالیکه شورتش رو میپوشید به سمت در رف در رو باز کرد ومن که واقعا هول شده بودم دستپاچه دنبال سوتینم بودم که احمد از پشت بغلم کرد وگف : برام جالبه جوری رفتار میکنی انگار مرد داره میاد یا
نگار تو چارچوب در بود وما رو تو اغوش هم دید. وشروع بشماره گرفتن با گوشیش کرد
میدونستم حتما با ایمان هم وعده میشه که اگه بش زنگ نزنه بیاد سراغش. ترس عنصر اصلی وجود نگارشده بود وتا مغز استخون وتک تک سلولهاش رخنه کرده بود . تو هر ماجرا واتفاقی همیشه قسمت منفی وبدش رو میدید. دختر شاد وشنگولی که قبلا همه چیز رو به سخره می گرفت الان به یه زن منفی ،ترسو ،بدبین تبدیل شده بود. شاید ما آدمها بعضی وقتها حتی فکر نمی کنیم ممکنه چنان ضربه ای به یه نفر بزنیم که تا اخر عمرش زخمی بمونه. خوب نشه وتا ابد بخاد یه بار سنگین رو روی شونه هاش تحمل کنه. …
نگار درحالیکه به اشپزخونه میرفت وصدای ریختن آب تو لیوان میومد با حرص میگف بخدا خوبم مشکلی نیس این ارزو دوباره شیطنت کرده این آدم بشو نیست
احمد من رو روی صندلی نشوند وسرش دوباره رفت لای پاهام.واقعا میلی به سکس نداشتم هم بخاطر وجود نگار ،هم بخاطر اتفاقاتی که افتاده بود ولی احمد ول کن نبود. از طرفی وقتی فکر میکردم اگه باش سکس نکنم باید با نگار لز کنم ،ترجیحم سکس با احمد بود.
نگار رو دیدم که از اشپزخونه بیرون اومد وبه سمت من با یه حرکت خاک بر سرت کنن رو به روم روی صندلی جا گرف. احمد همیشه تخمه وپسته توی ظرفهای لعابی ابی رنگ کوچولو روی میزش داشت. نگار مثل یه ادم خسته که کوه کنده باشه روی صندلی ولو شد وشروع به تخمه خوردن کرد.انگار از هولش با پله اومده بود جای آسانسور ،هنوز نفس میزد ورنگش پریده بود.
احمد چنان با ولع کسم رو میلیسید وانگشت می کرد که صدای نفسام بلند شد. ناخوداگاه سرش رو به کسم فشار دادم وبلندتر ناله کردم که نگار دوباره اون حالت خاک برسرت کنن رو بادستش برام در اورد دوباره گوشیش زنگ خورد ومن مجبور شدم اروم شم
+بابا گفتم چیزی نیس الانم نشستم دارم تخمه میخورم عالی ام نگران نباش. همه چیز خوبه وباز یه تخمه شکوند وگف ببین هااان وهااان. قربونت بای
احمد از صندلی بلندم کرد وبه سمت کاناپه برد. یه حسم از اینکه نگار ما رو میدید ناراحت وعصبی بود ولی از طرف دیگه هم بیشتر تحریک شده بودم وقتی دراز کشیدم احمد کیرشق شدش رو جلوم گرفته بود تا براش ساک بزنم بعد از دو تا مکیدن وفرو کردن تو دهنم ،لبای اونم روی کسم جا گرفت وشروع بخوردن وگاز زدن ریز از کسم کرد. چوچولم رو با انگشتاش میگرفت ،فشار میداد. رها میکرد وبعد دایره وار میمالید ومن ناله میکردم الان تخماش روی صورتم بود وبا فاصله دادنش بم میفهموند که دست نزنم
شروع کردم آه وناله آخ احمد محکم تر زبون بزن. کیرت رو میخام احمدم. عزیزم. بکن تو کسم
همیشه احمد وقتی اینها رو میگفتم بیشتر معطل میکرد. بقول خودش لذت میبرد که ازش کیر بخام ولی ایندفعه تو یه حرکت ،لبام رو تو دهنش گرفت وکیرش افتاد بالای کسم. صدای نفسای اونم بلندتر از معمول بود. انگار اونم به وجد اومده بود از حضور نگار
دستاش رفت زیرسرم. سرش رو پایین تر اورد وبالای سینه هام رو لیسید بگو چی میخای عشقم
صدای تخمه خوردن نگار تند تر وبلندتر شده بود. دیگه نمیدیدمش نگاهم تو چشمای نیمه خمار احمد گم شده بود فقط حس میکردم نگار درحال کندن مانتو ومقنعه اشه.
احمد دستاش رو ستون بدنش کرد وشروع به جلو عقب کردن کیرش روی کسم کرد. ناله میکردم واز احمد کیر میخاستم واون لبام رو میمکید وبه درمالی کردنش ادامه میداد یا چون کاندوم نداشت وهمیشه دوست داشت تو کسم ارضا شه ومیگف حال گیریه تو اوج بکشی بیرون یا بخاطر اینکه من رو حشری تر کنه ،فرو نمیکرد.
ازم جداشد وکامل رو تشک کاناپه جا گرفت وگف برعکس بخاب روم. کوست رو بیار جلو تا برات بخورمش آبم داره میاد نمیتونم
عاشق خورده شدن بودم. چیزی بود که حتی اگه ساعتها هم ادامه پیدا میکرد من بیشتر میخاستم. نوک چوچولم به دماغش میخورد ودرحالیکه نفس نفس میزدم سرم رو روی پاهای احمد جا میدادم. احمد پاهاش رو از هم باز کرد تا سرم روی کاناپه جا بگیره. جا تنگ بود وبدن هر دومون تو فشار بود تو فکر این بودم که کاش این پوزیشن جدید رو روی تخت رفته بودیم که نگار رو باتاپ وشلوارک بالای سرم دیدم. دوتا سینه هام رو چنگ میزد ومیمکید. تاحالا هیچ وقت تو زندگیم انقدر تحریک نشده بودم. ناله هام به داد تبدیل شده بود وهر دوشون رو وادار به حرکات محکم تر روی بدنم میکرد. انگشتای احمد تو کسم رفت وبرگشت داشت ونگار هر دوتا نوک سینه هام رو تو دهنش کرده بود وبا هر بار گاز گرفتنشون جیغم بلند میشد. بااینکه عادت به ارضا با کیر داشتم ولی پاهام شروع به لرزیدن کرد طوریکه احمد محکم گرفته بودشون. کسم روی انگشتای احمد منقبض شد وبا چند تا ناله وحس کردن خیس شدن کسم ارضا شدم.
بیحال رو تن احمد افتاده بودم که از زیرم اومد بیرون وروم جا گرفت وکیرش رو تا ته فرو کرد. همیشه دوست داشت بعد از ارضا شدنم فرو کنه چون میگف خیسی وچسبندگی کست بعد از ارضا رو هیچ ژلی نداره وخیلی بهم حال میده ولی تو هر ۳یا ۴بار سکسمون پیش میومد که من قبل دخول ارضا شم. الان با دادزدن تو گوشم وجوووون گفتن وآرزو عاشقتم کیرش تو کسم تلمبه میزد ولی به ۴بار نکشید ومن تازه دوباره تو حس رفته بودم که ارضا شد وابش رو ریخت تو کسم. بار اولی بود که بی کاندوم میکرد وانگار که خیلی لذت برده بود انقدر ادامه داد تا کیرش شل شد. نگار فقط به ما نگاه میکرد وتند تند نفس میزد. همیشه بعد از اینکه نزدیکی بی کاندوم بود سریع میرفتم حموم ودوش میگرفتم. چون خروجش از کسم چندش اور بود برام. گاهی اوقات نباید به یکی تو زندگیت خیلی مطمین باشی. رو کسی نمیتونی قسم بخوری. ادما تو شرایط مختلف اکشنای متفاوتی دارند. وقتی از حموم اومدم چیزی رو که دیدم باور نمی کردم. نگار داشت کیر خوابیده احمد رو میمالید ودست احمد تو شورت نگار بود. نگار لبه کاناپه نشسته بود واحمد نیم خیز شده در حال مکیدن لباش بود. نگار همیشه من رو بخاطر احمد شماتت میکرد اینکه جای بابامه اینکه فقط هیکلش خوبه ومنی که شوهر سابقم جوون وخوشگل بوده چطور میتونم کنار این بخابم وباش سکس کنم. همین حرفای نگار باعث شده بود که به احمد برای ازدواج فکر نکنم. بااینکه ما خیلی با هم مچ بودیم وخانواده احمد خیلی کلاس بالا وبافرهنگ بودند ولی وقتی باخودم حساب میکردم که حالا همه میگند شوهر خوشگل وجوونش رو ول کرد ورف با یه مرد معمولی که ۱۳سال ازش بزرگتره ، سعی میکردم جدی بش فکر نکنم. درسته برای مردم زندگی نمی کنیم ولی با این مردم زندگی می کنیم. از طرفی وقتی یادم میومد که دوران عقد ما چقدر خوب وعاشقانه بود وکشته مرده هم بودیم ولی وقتی رفتیم زیر یه سقف اختلافامون شروع شد به احمد هم همون دید رو داشتم ومیگفتم الان هم مثل دوران عقد ماست. …
احمد ۳۷ساله بود ومن واقعا تفاوت سن رو می فهمیدم. البته نمیدونستم بخاطر آناتومی بدنشونه که متفاوته یا بخاطر سنه. شوهر سابقم که ۲۷ساله بود ۵دقیقه بعد از ارضا دوباره شق میکرد حتی اگه تحریکش نمیکردی فقط لخت تو دلش میخابیدی وحرف سکسی میزدی حتی بعضی اوقات بدون حرف. ولی احمد حتما باید نیم ساعت می گذشت تا بتونی دوباره شقش کنی وآمادش کنی برای سکس.
انقدر نگار به احمد بد وبیراه میگف وچون ۲سال هم از من کوچیک تر بود من باورم نمیشد خودش بره با احمد. ولی نشستن نگار نشون میداد که خودش رفته سمت احمد
احمد با دیدن من گف : من برم ناهار سفارش بدم واز نگار جدا شد. نگار هنوز نفس نفس میزد. در حالیکه آب موهام روی سر نگار می چکید. از پشت سینه هاش رو گرفتم ومتوجه شدم که احمد تا اونجا هم پیش رفته چون کرستش درست روی سینه هاش نبود ومیدونستم اخلاق نگار اینه که یه کرست تنگ بپوشه تا اون لیموهای سفتش رو کامل بگیره. سفیدی پشت گردنش همیشه من رو تحریک به مکیدنش میکرد. صدای نگار بلند تر میشد تو گوشش گفتم +هان چی شد من نیمده بودم که خورده بودیش
در حالیکه من رو به سمت خودش میکشوند وروبه روش مینشوند گف فقط بخور ‌.بخور برام
کس لیسی سخت ترین قسمت لز من با نگار برای من بود از یه طرف چندشم میشد از طرفی دلم نمیومد نگار رو ناراحت کنم از طرفی دوس نداشتم بفهمه بدم میاد
سنگینی نگاه احمد رو حس میکردم برگشتم پشت سرم ودرحالیکه سینه های نگار رو میمالیدم رو بهش گفتم احمد جان از سر گوچه بریون بگیر تا من این رو ببرم حموم. بازم کس شسته شده رو میشد بخوردنش فکر کرد ولی کسی که صبح تا حالا تو شورت وشلوار بوده ،حتی فکرشم عذابم میداد

ادامه...

نوشته: آرزو


👍 10
👎 2
21801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید


نظرات جدید داستان‌ها