مرد تنهای شب (۳)

1400/11/17

...قسمت قبل

هر چی حساب میکردم نمیفهمیدم من تو خونه یه مرد ۱۲سال بزرگتر از خودم چکار میکنم .کوچیک بودن کیر وزود اومدن آبش برام یه مساله جدا وغیرقابل باوری بود ولی از اینکه فکر کرده بود من بچم ومیتونه گولم بزنه ،بیشتر آزارم میداد .عجله کرده بودم زود خودم رو مشتاق نشون داده بودم اشتباه کرده بودم نباید بیشتر از این ادامش میدادم سریع پوشیدم انقدر عجله کردم که چشم بندم بادیم جورابام رو جا گذاشتم واومدم .وقتی نشستم پشت فرمون ،گریم گرفت .ارزو معلومه داری باخودت چیکار میکنی ؟ چرا اومدی …
صدای زنگ گوشیم من رو بخود آورد
-آرزو جون لطفا بحساب خودم یه نوشابه هم بخر یا دلستری چیزی
-احمد من دیگه نمیام نمیتونم بیام من اشتباه کردم
-آرزو من کلی تدارک دیدم مگه قرار نشد امروز رو نری برات ناهار گذاشتم اذیتم نکن
-احمد ببخش .من اشتباه کردم دیگه نمیخام ادامش بدم .باید همه چیز رو بهم میگفتی نه اینکه
-نه اینکه چی ؟؟
-احمد من باید برم سر کار
-نگفتی که چی
-بخای من رو خر فرض کنی تو علنا بمن توهین کردی فکر میکنی من بچه ام
-ارزو برو سرکارت ساعتی بگیر وبیا باید باهم حرف بزنیم
-نمیام میخام برم خونه
-لطفا بیا خواهش میکنم بیا برات توضیح میدم وقطع کرد
رسیدم اداره .قبل از پیاده شدن واتساپ رو چک کردم .احمد کلی پیام داده بود وآهنگ آهای مردم این شهر رو برام فرستاده بود ودراخر خواسته بود که حتما برم خونش
همیشه من اول وقت اداره بودم واین همه رو بد عادت کرده بودند .داشتم پله ها رو بالامیرفتم که رییس هیزه زنگ زد .نمیدونم چرا ولی دلم هوای احمد رو کرده بود انگار مخم کار نمیکرد از یه طرف ازش فرار کرده بودم از طرف دیگه ناراحت بودم که چرا تنهاش گذاشتم خودمم نمیفهمیدم بخاطر شرایط سکسش دلخور بودم یا نوع رفتارش ؟ یعنی اگه یه کیر بلند ودیر ارضا داشت من الان پیشش بودم ؟ یا بخاطراینکه واقعیت رو بم نگفته بود واقعا زن بودن سخته بعضی وقتا علت کارات رو خودتم نمیتونی بفهمی .الان پشیمون بودم که چرا رهاش کردم واومدم اون تمام تلاشش رو برای من کرد شاید ذینطوری کرده که من راضی باشم .
رسیدم بالا ومستقیم رفتم اتاق رییس .بعد طلام وگلایه اون که چرا خبر ندادی ودیر اومدی نمیدونم چرا زبونم چرخید که شوهرم مریض بود و مسموم شده وبیمارستان بودم .نفهمیدم چرا همچین دروغی گفتم .دلم میخاس زود دوباره پرواز کنم پیش احمد بهتر از این راهی پیدا نکردم .
-حالا شوهر مریضتون رو گذاشتید واومدید خوب زنگ میزدید وخبر میدادید ونمیومدید
-نه مشکلی نیست خواب بودند
-شما که کارتون به روزه برید خونه
-یکم کارام رو میبرم خونه که اگه فردا هم نیومدم مشکلی نباشه
اومدم بیرون وباخودم کلنجار که اصلا فردا نیای اداره مگه قراره بری پیش اون مگه دعوتت کرد کجا بری ؟؟ ولی نمیدونم چرا دیگه حرفم رو زده بودم
زنگ زدم احمد
-عزیزم نمیگی دلم تنگت میشه من ساده فکر کردم رفتی سیگار بخری باورنمیکردم
-احمد برو سیگار کاندوم دلستر قلیون وهر خلاف دیگه ای که بلدی ومیتونی بخر منم تا ۱ساعت دیگه میام
-ارزو پس چرا رفتی ؟
-میبینمت
خودمم نمیدونستم چرا رفتم .شاید زبون بازیها وابراز علاقه احمد رامم کرد شاید دلم براش میسوخت شاید عذاب وجدان رها کردنش
نشستم وچشم دوختم بکامپیوتر ولی دوباره هزاران سوال تو ذهنم بود وطرف دژگه مغزم درحال اجرای پوزیشنای دیگه از کس خوری احمد ویه سکس توپ .کنجکاو بودم کیرش بره تو کسم چقدر دووم میاره ؟؟ اصلا میتونه تقه بزنه .
۱ساعتی موندم وبابرداشتن چند تا صورتحساب ولیست مغایرت اومدم بیرون
دوباره کسم خیس از شهوت سکس با احمد بود .نمیدونم چرا از وقتی احمد رو دیده بودم ذهنم ناخوداگاه میرفت سمت سکس باش .ذنگار ذهنم فقط یه پارتنر جنسی کم داشت .باخودم مدلهای مختلف دیگه ای که احمد میتونس باش کسم رو بخوره مرور میکردم
در رو که روم باز کرد محکم بغلم کرد وفشارم داد
-لعنتی نمیگی دلم تنگ میشه
بدون اینکه بزاره جواب بدم سرش رو پایین اورد ولبام رو تولباش گرف ومکید
دستام رو دور گردنش حلقه کردم .خودم رو بالا کشیدم وزا گشمای بسته بوسیدمش
مقنعه ام رو که دراورد چشم بندم رو زد رو چشمام ووحشی وار لباسام رو کند حتی یه دکمه مانتوم کنده شد
دلم همچین مردی میخاست عجول وحریص به سکس
-حالا چشمای منو میبندی نشونت میدم
به شورت وکرست که رسید دوباره بغلم کرد لبام رو بوسید وزبونش رو تو دهنم فرو کرد
بعد سرش رو پایین تر اورد وبالای سینم رو بوسید ولیسید
صدای نفسام بلند شده بود دستش که روی کونم رفت دیگه ناله کردم شروع کرد اسپنک زدن
خوشگل کی بودی تو .دلبر کی بودی تو .آرزوی منی
انقدر غرق سکس وتن گرم ومردونش بودم که جواب نمیدادم .کرستم رو باز کرد وسینه هام رو تو مشت گرفت .گردنم رو بوسید وفشار نوک انگشتاش رو نوک سینه هام بیشتر شد آه میکشیدم ولذت میبردم کسم خیس تر میشد ونیاز من به احمد بیشتر میشد
آنچه شیران را کند چون روبهان احتیاج است احتیاج است احتیاج
اینکه نمیدیدمش خیلی بهتر بود هم حس خجالت نداشتم هم حس قفل شدن نگاهش رو تنم رو نمی دیدم هم غیر قابل پیش بینی بودن حرکت بعدیش ،شهوت وکنجکاویم رو بیشتر میکرد .
سرش رو پایین تر برد ونوک سینه هام رو بدندون گرف تازه میفهمیدم چقدر دوست دارم خورده شدن سینه هام رو .شایدم چون خیلی وقت بود که نداشتم این حس رو
-احمد محکم تر احمد آآی
احمد میمکید ودست دیگش لبه های کسم رو از هم باز میکرد وجوووون گفتنش ،حشری ترم میکرد .
-سکسی کی بودی تو .عشق کی بودی تو .دلبر کی بودی .آرزوی من عزیز من
با حرفاش بیشتر وبیشتر تو خلسه میرفتم وشهوتم بیشتر میشد حرفاش از عمق وجودش بود وبااینکه بش اطمینان نداشتم وحس میکردم بام روراست نیس ولی این حرفاش خیلی روم تاثیر مثبت وخوبی داشت ومشتاق ترم میکرد به ادامه سکس
اروم اروم میبردم بطرف مبلها وقتی با کمکش رو کاناپه دراز کشیدم وسنگینی وجودش رو روژ تنم حس کردم انگار تازه داشتم برای بار اول سکس رو تجربه میکردم .خیلی خواستنی خیلی پرقدرت وخیلی عزیز
من احمد رو میخاستم وهمین سکس بااون رو برام خیلی لذت بخش تر میکرد .شاید چون این ۶ماهه اخر از شوهرم متنفر شده بودم ونمیخاستمش سکس باش بم تحمیل میشد وتا دنیا دنیا بوده هیچ چیز تحمیلی لذت نداشته

ادامه دارد

نوشته: آرزو


👍 6
👎 0
8901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

857760
2022-02-06 08:27:41 +0330 +0330

جالب بود و کو تاه اما مفید

0 ❤️

857772
2022-02-06 09:54:47 +0330 +0330

❤️ ❤️ ❤️

0 ❤️