مرد شیرینی فروش

1399/11/05

سلام دوستان بنده پسر ۱۸ساله هستم که قصد دارم یکی از درک ناک ترین داستان های زندگیمو واستون بگم تو عمرم به هیجکسی اینو نگفتم اما سالهاست که همین کار اون مرد شیاد زندگیمو مختل کرده و حتی نمیتونم راحت با دوست دخترم لاو بترکونم یا دوسش داشته باشم.
همیشه حس نفرت و تاحدودی انتقام و آشفتگی ذهنی دارم.
داستان اصلی اینه که حدودا ۱۲یا۱۳ساله بودم که با مادرم رفته بودم بیمارستان اون رفته بود داخل کارش خیلی طول کشید منم قدم میزدم تو سالن و حوصلم خیلی سر رفته بود اومدم بیرون تو حیاط بیمارستان واسه خودم میچرخیدم که یه مرد حدودا ۳۰یا۴۰ ساله اومد گفت سلام چه پسر خوبی و کلی تعریف و تمجید کرد و گفت چرا بیرونی قضیه رو بهش گفتم بعد گفت میتونی بری اون ور خیابون واسم یه کارتون شیرینی بخری بیاری؟ اون شیرینی فروش رفیق خودمه پول هم نمیخواد خواستی هم اونجا شیرینی بهت میده بخوری.
این مرد شیاد حرومزاده اعتماد منو تا حدودی جلب کرد و منم با دل صاف کودکانه خودم رفتم تا واسش بخرم رفتم تو مغازه و سلام علیک کردم دیدیم یه پسر حدودا ۲۳ساله اونجاس و ازش خواستم شیرینی بده ببرم واسه اون مرده پسره گفت اون مرده کیه چی میگی بعدم با عجله گفت من شیفتم تموم شده بمون تا اقای فلانی بیاد ببینم چکار داری. منم موندم بعد دیدم همون مرد شیاد اومد گفت بیا پشت یخچال و میز بهت شیرینی بدم. با تعجب گفتم مگه شیرینی نمیخواستی پس چرا خودت اومدی بای من برم.
بعد لبخند زد و گفت بیا پشت یخچال پسرم بهت شیرینی بدم افتادی زحمت حداقل جبران کنم واست منه ساده هم رفتم .
اونجا بود که نشستم پیشش و اون شیرینی هارو اورد در حال خوردن بودم که اروم اروم با حرف سرمو گرم کرد و بدنم و پاهامو میمالوند مادر جنده.
منم اشک تو چشمام جمع شده بود و بغض کرده بودم اون حرومزاده به کار خودش ادامه میداد و دست کرد تو لباسام و هی میمالوند با دستش اشک هامو پاک میکرد و بعدش کل بدنمو دست مالی کرد و اخرشم کیرشو در اورد و خودشو ارضا کرد منم عین بید مونده بودم فقط هیچ صدایی ازم در نمی اومد اگرم چاقومم میزدن اون لحظه خون ازم بیرون نمی اومد انقدر وحشت کرده بودم بعد گفت برو شیرینیتو خوردی برو از اینجا .
با ترس و لرز رفتم.و سالها خواب های وحشت ناک و گریه کردن های الکی و کلا تا چندسالی عین روانی ها شده بودم کم حرف و استرس زیاد.(دوستان شب تو خواب یهو داد میزدم میپریدم.)
واقعا الانم یادش میوفتم حالم از خودم و جامعه بهم میخوره نمیتونم فراموشش کنم چندباری هم برای انتقام رفتم درب مغازه شیرینی فروشی و با کلی تحقیق فهمیدم یارو اونجا کارگر بوده.

دوستان عزیز شهوانی لطفا و لطفا با هیچ بچه ای و پسر و دختر زیر ۱۷یا۱۶سال سکس یا چیزی نکنین بخدا نابود میشن ایندشون خراب میشه.
من تونستم تا حدودی باهاش کنار بیام و تلاش کردم الان دانشگاه خوب قبول شدم و تا جایی هم بتونم سعی میکنم جلو این اتفاقاتو بگیرم که دیگه هیچ بچه معصومی ذهن و تفکر کودکانش خراب نشه.
منکنه سادگی کردم شکایت نکردم و چیزی نگفتم اما طبق قوانین سکس یا دستمالی با کودکان خوردسال حکمش اعدامه و مزاحمت برای کودکان ۶۸ضربه شلاق و ۶ماه تا ۱سال حبس
(دلیل اومدنم هم به شهوانی جنبه سرگرمی و خوندن داستان و خوندن نظرات باحاله نه چیز دیگه ای ! تو عمرمم فقط با یه دخترم و انشالا تا اخر عمرم با همونم)
باتشکر.

نوشته: گمنام


👍 4
👎 2
28901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

788059
2021-01-24 00:51:55 +0330 +0330

عجب.
از قدیم گفتن هیچ زمینی نیس که بیل نخورده باشد
هیچ کونی نیس که کیر نخورده باشد

4 ❤️

788065
2021-01-24 00:59:47 +0330 +0330

پدوفیل ها از آنچه فکر میکنید به شما نزدیک ترند
یهو میایند و کونتان میذارند
#کونتونو سفت بچسبید

2 ❤️

788082
2021-01-24 01:27:59 +0330 +0330

اینجا ایرانه حتی خردسالها هم چه دختر چه پسر در امان نیستند اینجا کشور ابولحشران است

2 ❤️

788092
2021-01-24 01:35:50 +0330 +0330

یعنی تو کل اون قنادی یک نفر بجز اون پسره نبود؟ هیچ مشتری هم وسط کار نیومد؟ اونم شیرینی فروشی جلوی بیمارستان که طبیعتا باید شلوغ باشه! طرف نشست جلوت تو شیرینی خوردی اون جق زد؟ ایشالا که واقعی نبوده!

4 ❤️

788095
2021-01-24 01:38:47 +0330 +0330

کس کشا اگه تو مدرسه به ادم یاد بدن تو این مواقعه چیکار کنن اینطوری نمیشد ک امثال این ادم این کارا رو کننبدونه هیچ ترسی

0 ❤️

788197
2021-01-24 16:40:55 +0330 +0330
Hn7

احساس میکنم بیمارستان درحاشیه بوده،چون اونم هیچ سگی اطرافش پر نمیزد

0 ❤️

788207
2021-01-24 17:25:25 +0330 +0330
+A

۱۲/۱۳سال میگن بچه که گول شیرینی خوردی تو اون سن!

0 ❤️

790084
2021-02-04 04:07:56 +0330 +0330

صیک کن باو عوبی کونپدر

0 ❤️

790451
2021-02-06 02:45:28 +0330 +0330

اه لعنت به تجاوز
فقط کسی میتونه درکت کنه که تجربشو داشته باشه مثل من!

0 ❤️

790505
2021-02-06 12:27:45 +0330 +0330

این داستان با احساسات کامل نویسنده نوشته شده.من درکت میکنم داداش به خودت امید داشته باش و تسلیم نشو.
در ضمن تو در معرض ساده ترین تجاوز یعنی فقط دست مالی قرار گرفتی.
پس جای هیچ نگرانی نیست به رلت عشق بورز و زندگیتو کن.

0 ❤️