مرد مسافر

1401/03/27

هیچ وقت یه مرد حال زنی که تو دوره تخمک گذاریه رو نمیفهمه .مثل زنی که حال یه مرد شق رو نمیفهمه .۶روز پیش قبل سفرش حسابی کرده بود و۳بار آبش اومده بود .انقدر تقه زده بود تو کسم با کاندوم خاردار وبی خار ،که تا ۲۴ساعت میسوخت وفکر میکردم دیگه تا یه مدتی هوس کیر نکنم ولی امان ،امان از این تخمک گذاری که تا رونهام رو خیس میکرد وازیادم میبرد اون درد وسوزش رو …
شب بود و بیاد شبهایی که تو بغل علی ( شوهر سابقم ) آروم میگرفتم ،خودم رو تو روتختی مچاله شده ،فرو کردم .تمام بدنم داغ و آتیشی بود .رفتم تو گوگل و یکم لوازم جنسی دیدم .توجهم به توپ بزرگی جلب شد که دو تا کیر بزرگ وکوچیک روش تعبیه شده بود وزیرش به انگلیسی نوشته بود هم بازی کن و هم لذت ببر. لیسرهای درپوش دار وسوسه انگیزتر بودند ،وقتایی که شهوتی بودم یا لخت تو دل احمد بودم ،فکر اینکه بشینم روی صورت احمد وکسم رو لیس بزنه ؛لحظه ای از فکر وذهنم بیرون نمیرفت .احمد انقدر ابهت ومردونگی داشت که هیچ وقت جرات نکردم حتی بش بگم .با اینکه همیشه مثل جنتلمنا ازم میخاس هر چی تو سکس میخام رو راحت بگم ولی یه حس بزرگی وقدرتی تو چشم من داشت که حتی به اینکه باش درمیون بزارم فکر هم نکرده بودم .
شاید خاطره تلخی که از شوهر سابقم داشتم ووقتی با کس نشستم رو صورتش خیلی سریع بلندم کرد وبااینکه هنوز کسم آماده دخول نبود وهنوز تنگ وخشک بود ،چنان محکم توش تلمبه زد که به جز درد لحظه ای که داشتم ،تا یک ماه بعد به زور دارو تونستم عفونتش رو درمان کنم …
یعنی احمد هم مثل علی بود یا نه؟؟ وقتی تو یه خونه زیر یه سقف با یه مرد باشی با وقتی که اکثرا برای سکس پیشش باشی ،وقتی دایم زنش باشی یا وقتی موقت باشی ،وقتی همیشه باشی ووقتی خیلی وقتا نباشی ؛ خیلی چیزا توفیر داره
براش پیغام دادم آقای خسته من چطوره ؟ هنوزم سر کاری ؟
سریع پیام داد که بیا وات
براش نوشتم احمد یه چیزی میخام نمیدونم بگم یا نه
-بگو عزیزم
-نه ولش کن
-بگو دیگه
-روم نمیشه بت بگم
-برو روت رو بشور بعد بگو بیا تصویری ببینمت دل تنگتم
–ببینیم که دیگه نمیگم
-بگو دیگه
-احمد دلم لک زده برات

  • منم آرزو امروز چند بار عکسات رو دیدم سر کار بودم ونشد بزنگم میتونی حرف بزنی ؟؟
    -نه میدونی که نمیتونم مامانجون هنوز بیداره
    -بگو چی میخاسی بگی ؟
    -یه فیلم دیدم زنه مینشست رو صورت مرده
    -خوب
    -دلم خواست
    -مگه قرار نشد تنهایی فیلم سکسی نبینی ؟
    -رفتم ابزار جنسی ببینم این یهو اومد
    -منم گفتم حتما خدا خواسته
    -😁😁اره دیگه
    -من که صد بار گفتم هر کاری خاسی تو سکس بکن خودت باش
    -خوب گفتم یهو تو دلخور شی یا خوشت نیاد
    -نه برای چی تو بشین منم بعدش با کیرم میشینم رو دهنت وفشار وفشار
    -فقط تا تهش فشار نده رحم کن تا خدا بت رحم کنه
    -بیا تصویری ببینم کستا
    -نه خوابم میاد
    شروع کرد تماس گرفتن .کلی تو کشو گشتم تا هندزفری رو پیدا کردم تو زنگ دوم تونستم وصل شم .قیافه خسته وکوفته احمدبا موهای پریشون وریشای بلند شده که فقط فرصت کرده بود سیبیلش رو کوتاه کنه ، رو صفحه اومد .
    -کجایی پس؟
    -دنبال هندزفری بودم
    -چشمات شهوتیه .دوباره رفتی فیلم دیدی ؟
    -نه احمد .شبها بدجور حس تنهایی دارم
    -معلومه دلت کیر میخادا .چشمات خمارند .چقدر گفتم تو این سایتا نرو
    -نه تخمک گذاریمه
    -ببینمش
    اصلا حواسم نبود که شورتم صورتیه وخیسیش تو فیلم پیداس وقتی دید گف ارزو چخبرته
    از خجالت قطع کردم وبراش نوشتم خوابم میاد .ولی مگه ول کن بود .گف شیطونی نکنیا پس فردا اصفهانم براش نوشتم میخابم وگوشی رو خاموش کردم .ولی مگه این کس خیس مجال خوابیدن میداد .
    باخیسی انگشتم که از تو کسم دراومده بود شروع کردم چوچولم رو مالیدن .چطور مردها با خود ارضایی آبشون رو میارن.من هیچ وقت نتونسم .اینم مثل بقیه چیزها که حتما مرد میخاست ،اینم بی مرد وبی کیر نمیشد .بارها امتحان کرده بودم هویج وخیار وحتی دیلدوی سیلیکونی رو .ولی هیچ کدوم مرد وکیرش نمیشد .
    صبح وقتی بیدار شدم حتی دسته برس وجا عینکی رو تو دستم کیری میدیدم که چطور میتونه کسم رو حال بیاره .با اینکه رفتم حموم تا از شر خیسی کسم برای ساعتی خلاص شم ،با عوض کردن دنده ،یادم به فیلمی افتاد که زنه رو دنده سمند کسش رو بالا وپایین میکرد .همیشه چون زود میرفتم اداره ،تو آسانسور تنها بودم ولی اینبار یه مرد هیکلی قبل من تو آسانسور بود .شانسم گف که شکم گنده بود ودوستم گفته بود مردا شکم گنده کیرشون به جایی نمیماله که .گفتم مگه تو دادی که میدونی واون گف خودش از بالا نمیتونه کیرش رو ببینه حالا چطوری بتونه فرو کونه ؟؟شکمش یه مانع بزرگس بین تو وکیرش .اینا باعقلت هم میتونی بفهمی حتما که لازم نیس تجربه کنی …
    بش نگاه نکردم چون میدونستم به محض نگاه کردن ،صحنه های سکس میاد تو ذهنم وبا فکر اینکه یه گنده بگ بی خاصیتس از آسانسور اومدم بیرون
    تا ظهر به سختی با کار خودم رو سرگرم کردم ودیدم نمیشه با فکر اینکه پس فردا بجای باشگاه با دختر خالم هماهنگ کنم وتا شب پیش احمد بمونم پس امروز میرم باشگاه که هم خسته شم وهم دلم کیر نخاد .
    ظهر دوش گرفتمتو حموم بودم که احمد پیغام داده بود بزنگم؟ وقتی پیاده راه افتادم سمت باشگاه ،یادم اومد بش زنگ بزنم .سریع بعد از ۱بوق برداشت
    -کجایی ؟ چرا جواب نمیدی
    -دارم میرم باشگاه .گفتم خودم بت زنگ میزنم
    -مگه روزای زوج روز باشگاهت نیس؟
    -آره گفتم خسته شم
    -کدوم باشگاه ؟
    -همون تیک دیگه
    -چقدر میمونی؟
    -۱ساعت
    -بیشتر نمونیا کاری نداری ؟
    -نه بای
    -بای
    از اینکه چرا اینطوری گف سر در نیوردم ولی بعضی اوقات میخاست دستور بده
    رسیدم باشگاه وجای وسایل باشگاه ،همه رو کیر میدیدم .حتی وقتی اومدم روی دوچرخه بشینم گفتم کاش یه کیر روش داشت ،یه کاندوم سرش میکشیدی ومینشستی روش وبا پازدن از سمت راست کست میفرستادیش سمت چپ وبالعکس .سر کسم رو به نشیمن دوچرخه فشار دادم تا یکم اروم شه ولی خیس بود ونبض میزد .بناچار بعد از ۵دقیقه بلند شدم .بااینکه همیشه با وزنه های صفحه ای راحت تر بودم ولی ایندفعه وزنه های دوطرفه رو مثل سر کیر میدیدم که اگه یکم خوش تراشتر وفاقد حالت هندسی بود راحت فرو میکردی تو کست .آخ که جای توپه چقدر وسط این باشگاه خالی بود بپری بالا وباحرکت روش ،فرو کنی تو کست .
    طناب برداشتم وباز دسته های چوبی طناب منو یاد میکروفون ویبراتور انداخت .انگار زمین وزمان کیر بود که باید تو کس من فرو میرفت ومنو به اوج میرسوند .رفتم دستشویی وبا شستن خودم با آب سرد ،سعی کردم از این فکرا بیام بیرون .ملحفه رو از کیفم دراوردم وبا ورزشهای خوابیده سعی کردم یادم بره ولی انگار بدتر شد .فکر اینکه طاقباز باشی ویه مرد با همه سنگینیش بیفته روت ولهت کنه وبرجستگی تنش تو فرورفتگی تو ،فرو بره وبت ابراز عشق کنه وصدات بزنه وتو با نفس نفس زدن ،همراهیش کنی .دیوونه ترم کرد .پاشدم رفتم سر یخچال ویه آب بزرگ برداشتم .یاد احمد افتادم که همیشه بم میگف تو همه چیز بزرگش رو دوس داری ومن برای قانع کردنش میگفتم نه ببین بزرگش به صرفه تره .مگه اصفهانی نیسی تو ؟ واون میگف تو غلط کردی تو گنده وکلفت دوس داری اینا بهانس
    نشستم رو صندلی وشروع به آب خوردن کردم .اکوی باشگاه میخوند : عاشق منه دوس داره منو قسم میخوره دوس داره منو
    پیره زنه روبه روم که با سختی دمبل میزد گف تو گوه خوردی کسکش جنده که عاشقته وبا خنده من گف از صداش معلومه قیافشم کیریه ومن قهقهه زنان در حالیکه اطراف رو چک میکردم کسی گوش نده به حرفای ما ،گفتم خانم کیر که خوب وقشنگه واون در جواب گف تو دوران شما خوبه تا جوونی تنگی وکیر برات کلفته ونمیخایش وقتی ام پیر شدی گشاد میشی وکیرت دیگه بلند نمیشه کیرهمیشه کیریه .در حالیکه از صندلی بلند میشدم تا دیگه ادامه نده میخندیدم که بعد از سالها باشگاه اومدن وحرف نزدن بابقیه خانمها ،امروز باید بااین پیرزن در مورد کیر حرف بزنم .
    غرق ورزش بودم که صدای گوشیم از کمد میومد .حوصله اش رو نداشتم چون بخاطر قوانین امنیتی باشگاه باید گوشی رو تو قسمت دیگه میبردی وصحبت میکردی .باخودم گفتم من یه ربع دیگه میرم ویه باره میبینم کی زنگ زده .
    لباسام رو که پوشیدم با بطری بزرگ آب تو دستم اومدم بیرون وگوشیم رو چک کردم .احمد ۲بار زنگ زده بود .
    -جانم گفتم که باشگاهم
    -الان کجایی ؟
    -دارم میام بیرون
    در حالیکه از بطری آب میخوردم با گفتن اینکه بیا این سمت خیابون ،آب تو گلوم جست .
    دور وبرم رو نگاه کردم ولی ردی از احمد ندیدم .احمد برای فردا بلیط داشت وچون از قبل ماموریتاش هماهنگ میشد ، امکان نداش بتونه زودتر بیاد .
    مکث کردم که با خنده گف باز بطری بزرگ گرفتی ؟
    هاج وواج اون سمت خیابون رو نگاه کردم تا شاید ردی ازش ببینم
    -مگه نمیگم بیا این سمت من تو سمند سفیدم
    نفهمیدم چطوری رفتم اون سمت وسوار شدم .احمد جای کمی کنار پنجره برام باز گذاشته بود که در به زور بسته شد .به محض ورودم به سمت لبهام حمله کرد ومحکم تو دهنش گرفت ونگاه من با نگاه راننده تو آینه تلاقی پیدا کرد ولی احمد انقدر عاشقانه ومحکم میبوسیدم که چاره ای جز همراهی وبوسیدنش نداشتم .بااینکه ۶روز از آخرین دیدارمون گذشته بود ولی انگار روزها ندیده بودمش .ماشین روشن شد ودستای احمد اول دستام رو گرفت وبعد یه دستش راهی سینه هام ودست دیگش راهی کسم شد .پستونام خیس بودند واحمد تو گوشم گف آخ که چقدر دلتنگت بودم .تو آغوش بزرگ ومردونه اش گم شده بودم ولباش به هرجایی میرسید ،میبوسید .سبیبل زبرش دوباره رد لبهام اومد وایندفعه من شروع به مکیدن وبوسیدنش کردم .احمد به سمت من چرخیده بود وبا مالیدن سینه هام طاقتم رو طاق میکرد .
    -خوب چخبر
    -چطوری اومدی مگه قرار نبود فردا
    -دیشب که تصویری دیدمت دل تو دلم نبود وقتی دیدم پرواز جای خالی داره
    رفتم سر شیفت شب اکثر کارها رو کردم وبهانه جور کردم واومدم
    -برات بد نشه ؟
    -کسی رو جز من ندارن گور باباشون کی میره اینهمه راه رو .دیشب از فکر تو خوابم نمیبرد . بعد اروم تو گوشم گف قراره میسترس بشینه رو دهنمون انقدر استرس داشتم گفتم
    -خره شوخی کردم بات .میخاسم ببینم چقدر جنبه داری
    -بر ادم دروغگو لعنت
    ازش خجالت میکشیدم واقعا روم نمیشد تو حالت عادی باش همچین کاری کنم برای همین گفتم من دیشب داغ بودم یه چیزی گفتم .در حالیکه بم لبخند میزد ودستش رو برد رو کسم گف یعنی الان نیسی؟ یعنی الان نمیخای
    دوباره چشمام تو آینه با راننده تلاقی پیدا کرد دستش رو از رو کسم برداشتم وگفتم نکن زشته میبینه
    احمد صاف نشست ولی دستم رو برد به سمت لبهاش ودوباره شروع ببوسیدنش کرد .این زبری سیبیلاش من رو دیوونه میکرد .فکر اینکه این سیبیلا میاد روکس نرمم ،حالت مکش ونبض زدن کسم رو بیشتر میکرد .احمد سرش رو پایین آورد ودم گوشم نجوا کرد تو هنوز با من خجالت میکشی امروز هر کاری خاسی بکن هر چی خاسی بلند بلند بگو خودت رو خالی کن سکس یعنی بعدش هیچ خواسته ای نداشته باشی کامل خالی بشی کامل ارضا شی .اینکه بعد بیای بگی اینا دیدم وخاستم اصلا قابل قبول نیس فقط باید کارایی رو نکنی که دوس نداری تجربش کنی هر چی تو ذهنت اومد رو بم بگو من بتو نه نمیگم من از بودن با تو
    -آقا کدوم سمت برم ؟
    احمد مشغول آدرس دادن شد ومن از کیفم ریمل وخط درآوردم تا آرایش کنم .کسم خیس تر شده بود وفقط کیر میخاست .چقدر خوشحال بودم که اومده بود .خودم رو بالا کشیدم وتو گوشش گفتم ممنونم که اومدی میدونم برای دل من اومدی
    برگشت سمتم وباز هم بوسید .همیشه جواب یکی رو دو تا میداد .طوری بزرگ شده بود که باید هر محبت رو دو برابر جبران میکرد ومن نمیفهمیدم اقتضای سنش بود یا بخاطر محبت وعشقی که بمن داشت یا شاید تربیت واصالت خانوادگیش …
    رفتیم تو آسانسور .بااینکه همیشه میگف آسانسور دوربین داره وزشته ولی ایندفعه بغلم کرد دستاش رفت روی باسنم وفشارش داد منم دستام رو حلقه کردم دور گردنش و بیشترکشوندمش سمت خودم .
    درب اپارتمانش رو که باز کرد دستم رو گرفت وسریع کشوند تو خونه وبا محکم بستن در دوباره من رو به در فشار داد وبا بوسیدنم صدای نفسام رو بلندتر کرد .شروع به کندن لباسم کرد ووقتی دید منم در حال باز کردن دکمه هاشم،سریع کمربندش رو باز کرد .دستم رو بردم سمت کیرش ووقتی دیدم کامل شق شده ،فقط دلم میخاست خیسش کنم تا طاقت نیاره وهولش بده تو کسم .احمد نه عرب بود ونه آفریقایی .مثل مردای شهوانی کیر ۲۰تا ۲۵ سانتی هم نداشت .یه مرد ایرانی با کیر ۱۵ یا ۱۶ ولی انصافا کیر قطور وکلفتی داشت .طوریکه تو اکثر پوزیشنا من اذیت میشدم وچون دل رحم بود وخیلی تو سکس مواظبم بود ،اکثر پوزیشنا رو ما تجربه نکرده بودیم .
    -احمد امروز ایستاده بکنم دردم بیاد
    -نه چرا درد
    -دلم دیگه کیر نخاد
    نشستم وسط پاهاش وکیری که الان لخت جلوی چشمام بود رو تو دهنم فروبردم صدای احمد در اومد
    -آخ آرزو چقدر داغه دهنت .اوووووممممم دختر تو آتیشی نکن وای وای تکونش نده .فقط بزار باشه دهنت
    دستاش تو موهام رفته بود وسرم رو بیشتر بپاهاش فشار میداد .زبونم رو از زیر کیرش کشیدم تا نوکش ودوباره فرو کردم تو دهنم وشروع کردم مک زدنش که ناله های احمد بلند شد : آخ آخ آرزو دیوونم میکنی لامصب کشتی منو .با دستاش موهام رو دم اسبی گرفته بود آروم تو دهنم تلمبه میزد .بعد از چند بار حرکت سرم رو تندتر کرد ویکباره کشید بیرون وگف پاشو بیا بشین روش .احمد طاقبار خوابید ومن اومدم بشینم رو کیرش که داد زد اون که نه میخای ابم بیاد بیا بشین اینجا وبصورتش اشاره کرد
    -نه احمد من
    -همین که من میگم .انقدر خوب میخوری یه انگشت به کیرم بزنی آبم اومده بیا بیا بشین
    استرس داشتم واز طرفی هیجان .خواسته ای بود که سالها تو مخم میچرخید والان وقت رسیدن بش بود .اول چشمای احمد رو گرفتم .روم نمیشد زل بزنه تو چشمام ومن روش نشسته باشم
    -ببند چشماتو احمد بازش نکنیا
    دستاش رو گرفتم وگذاشتم روی سینه هام .آخ که دستای بزرگ وزبر احمد چقدر فرق داشت با دستای خودم .وقتی میمالید سینه هتم رو ناخوداگاه نفسام بلندتر میشد ،حسی که بعد از ساعتها مالیدن خودم ،برام پیش نمیومد
    زانوهام رو دوطرف تنش چسبوندم وکسم رو اول بدماغش وبعد بدهنش فشار دادم .آهم در اومد .احمد به سینه هام ضربه میزد یا نوکشون رو میچلوند ولذتم رو بیشتر میکرد .زبونش رو بیرون آورد وبا چرخوندش رو چوچولم صدای من بلند شد
    -آخ احمد نکن وای احمدم احمدم مک بزن سفت بخورش بفهمم پیش احمدمم قراره بش کس بدم قراره جرم بده
    -جوووون بازم بگو وزبونش رو تو کسم فرو کردم .فشارم رو بش بیشتر کردم تا زبونش بیشتر تو کسم بره .انگشتام رفت روی چوچولم وشروع بمالیدنش کردم .احمد گاهی لبه های کسم رو تودهنش میگرفت وفشار میداد وگاهی زبون میکشید ومن هر از گاهی از رو صورتش بلند میشدم تا نفس بگیره ودوباره از پایین کسم تا بالا رو روی زبونش میکشیدم .
    انقدر بی نظیر بود ولذتی لم میداد که تو عمرم حس نکرده بودم .منی که تو سکس اکثرا آروم بودم وبه همون نفس نفس زدن یا ناله کردن اکتفا میکردم وبا اصرار احمد به گفتن اینکه بگو کیر میخام بگو کیرت کلفته بگو کیر تو کجاته …مجبور به حرف زدن میشدم ،الان قربون صدقه کیر احمد وخودش میرفتم
    -اخ احمد قربونت برم الهی .فدای زبونت بشم من .آخ قربونت بره آرزو پاشو جرم بده .احمد بسه دیگه دلم کیرتو میخاد .دلم کیر احمدمو میخاد
    احمد در حالیکه سینه هام رو تودستش گرفته بود وفشار میداد ،محکمتر کسم رو میخورد ونمیزاشت از روش بلند شم.کسم مرتب نبض میزد وخیسیش بیشتر میشد بدنم بی حس شد بعد از بی حسی چوچولم .کسم منقبض شد وپاهام شروع کرد لرزیدن طوریکه نمیتونسم به نشستن ادامه بدم .اومدم بشینم رو زمین که احمد نزاشت ومن رو تو همون حالت نگه داشت ولیسیدن کسم رو ادامه داد .چشماش رو باز کرده بود وبه چشمای بی رمق وبی حال من زل زده بود .صورتش آروم وراضی بود .کمکم کرد وخوابوندم رو زمین .پاهام رو از هم باز کرد.کیرش رو دوبار رو کسم تکون داد وبا گفتن اینکه بکنم توش ،تقه زدن رو شروع کرد .دیگه نای جواب دادن نداشتم .فقط میخاستم احمد آبش بیاد .بااینکه همیشه ارضاهای بعدی رو دوست داشتم ولی اینقدر بدنم خالی کرده بود که فقط دوست داشتم زود آب احمد بیاد
    -جانم احمدم .دوسش داری
    -جووون به کست آرزو .وای که چقدر داغه .سوختم ارزو .چقدر خیسی تو دختر .چقدر میخای ؟ من بشم آرزو
    -اره عزیزم
    -کیر نمیخای بیشتر نمیخای
    با گفتن نمیخای کیرش رو از کسم بیرون کشید وابش رو شکمم خالی شد .
    چشماش بسته شد وبا لبخند اروم گف : آرزو جونم قربونت بره احمد .فدای کست بشم من وکنارم رو سرامیکها ولو شد .
    نفسام داشت اروم میشد که احمد لپم رو بوسید وتشکر کرد بخاطر سکس خوب واوقات خوشی که براش درست کرده بودم .گفت خستگی سفروکارش با این سکس از تنش اومده بیرون .مرسی که اجازه دادم بی کاندوم بکنه
    -احمد چه بوی غذای خوبی میاد
    -اره قیمه ریزس مثل بوی قیمه ریزه مامانمه
    هیچ وقت بوی غذای خونه همسایه ها تو اپارتمان احمد نمیومد .بهم نگاه کردیم .بوی غذا از آشپزخونه بود نکنه مامانش
    احمد سراسیمه مشغول پوشیدن لباساش شد ومن که مونده بودم منی احمد رو با چی پاک کنم ،شورتم رو از شلواررو سرامیک کشیدم بیرون وشکمم رو پاک کردم وسریع اول شلوار ویعد کرست پوشیدم .داشتم تی شرت میپوشیدم که احمد صدا زد مامان …مامان در حالیکه میرفت سمت آشپزخونه .من تصمیم گرفتم مانتوم رو بپوشم تا اگه مامانش هست از در برم بیرون ،که صدای مادرش از پشت سرم،تو جام میخکوبم کرد .سلام آرزو خانم
    انگار بدنم لمس شده بود نه میتونسم برگردم سمتش نه میتونسم مانتوم رو کامل بپوشم .مادرش از پشت راهرویی که به اتاق خوابها میرسید،بیرون اومده بود واحمد از آشپزخونه به سمت مادرش برگشت .دلم میخاست زمین شکاف میخورد ومن رو می بلعید . چندین بار مادرش خواسته بود ببهانه های مختلف من رو ببینه ومن هر بار شونه خالی کرده بودم والان باید تو این وضعیت واین شکلی
    احمد به سمت مادرش اومد ومادرش رو بغل کرد وبا بوسیدنش گف این طرفها .مادر احمد یه زن بلند وهیکلی وچقدر شبیه احمد بود .وقتی من رو تو آغوش گرف یه لحظه احساس کردم تو اغوش احمدم .تو ثانیه بذهنم اومد چطور تو شهوانی میاند میگند با مادرمون سکس کردیم .مادر یعنی خود آدم .مگه میشه آدم خودش رو …
    -خوبید ارزو خانم مشتاق دیدار
    به ذهنم فشار اوردم تا ببینم باید چی جواب بدم
    -قربان شما زنده باشید
    -من چند بار به احمدرضا گفتم بیایید خونه بیشتربا هم اشنا شیم ولی احمد
    -بله گفتند فرصت نشد کم سعادتی من بوده
    فکر اینکه از پشت این دیوار تمام سکس ما رو دیده داشت دیوونه ام میکرد .وقتی یادم میفتاد چقدر مثل کیر ندیده ها عجز ولابه واحساس خرسندی کردم از کیر احمد ،حتی روم نمیشد به چشماش نگاه کنم .دویدن خون تو رگهای صورتم وداغ شدن بدنم رو حس میکردم .کاش میشد دود میشدم واز پنجره بیرون میرفتم
    مادر احمد با یه لبخند مهربون زل زده بود بمن وچشم ازم برنمیداشت .۳۰ ثانیه ای بسکوت گذشت که احمدگف چرا ایستادید بفرمایید صندلی هم داریما ودرحالیکه دستش رو پشت کمر مادرش میزاشت به سمت پذیرایی هدایتش کرد که مادرش گف :شما اول بفرمایید آرزو خانم
    نه پام از جاش تکون میخورد نه زبونم .مات ومبهوت از اتفاقی که افتاده به احمد نگاه کردم وگفتم : نه باید برم احمد من رو سورپرایز کرد .بخونه نگفتم
    در حالیکه مادر احمد دستم رو میگرفت وسط حرفم پرید وگف حالا ۱۰دقیقه دیر کردن ،کسی رو دلواپس نمیکنه
    همگام با مادرش به سمت پذیرایی اومدم.گریه ام گرفته بود .ارزو کیر تو این شانسی که تو داری .حالا امروز که تو انقدر صدا کردی وکیر کیر کردی ،صاف باید این اینجا باشه .اونم برای بار اول که میبینتت .با این لباسای نخی ساده
    مادر احمد رف آشپزخونه وبا دوتاظرف قیمه ریزه برگشت ومن تو این فاصله به احمد اعتراض کردم که چرا هماهنگ نکرده واون گف اصلا حواسش نبوده مادرش کلید داره .وقتی اصفهانه بی هماهنگی نمیاد ولی وقتی ماموریته دیگه خبر نمیده .روی گاز پر از قابلمه بود که مادرش براش پخته بود .چقدر احمد رو دوست داشت .چقدر قشنگ من واحمد رو بغل کرد وبوسید .احمد بخاطر این انقدر مهربون وبزرگه که تو دامن همچین مادری بزرگ شده .عشق رو دیده دریافت کرده والان داره اونم این عشق رو به طبیعت پس میده .وقتی یاد مادر عصبی ونامهربون علی افتادم که جز عیدها من وعلی رو تو آغوشش نمیگرف وچقدر رفتارش حتی بعد از سه سال ااز آشنایی ما ،سردتر از رفتار خونگرم ومهربون مامان احمد بود ،میفهمیدم که علی حق داشت انقدر خشن وبیرحم باشه .با یاد اوری حرفای بابام که میگف خونواده علی نرمال نیستن چرا فکر میکنی یه پسر به تنهایی مهمه .بابا جونم این با اینا بزرگ شده .این نمونه جوونیای باباشه با چاشنی رفتار مادرش ؛ اشک تو چشمام حلقه زد .مجبور بودم از اون فکرا بیام بیرون چون صدای مادر احمد من رو بخودم اورد .
    -آرزو جون .البته که بخوبی دستپخت خودت نیست ولی بخور انشالا که دوست داری ومن باکوهی از سوالایی که مرتب تو ذهنم میچرخید وجوابای نصفه نیمه داشت کاسه رو از میز برداشتم وگفتم : احمدآقا همیشه تعریف قیمه ریزه های شما رو میکرد .خیلی دوست داشتم امتحانش کنم .ممنونم ازتون …

پایان

نوشته: آرزو


👍 10
👎 2
24101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

879984
2022-06-17 02:58:46 +0430 +0430

صادقانه بگم حالی واسه خوندنش تا اخر نداشتم

1 ❤️

880014
2022-06-17 04:01:38 +0430 +0430

خیلی شاخ وبرگ اضافه دادی بهش منم تا آخر نخوندم خسته شدم از بس احمد احمد احمد گفتی یا کیر کیر کیر کردی

0 ❤️

880015
2022-06-17 04:04:58 +0430 +0430

خیلی اغراق داخل داستانت داشتی
جوری خوتد حول کیر نشون میدادی که اگه تمام بانوان اینجوری باشن توی خیابون باید مردم سکس کنن
مادر احمد همه سکس شمارو دید ولی هیچی نگفت
مگه این خانواده چقدر اوپن ماین بودن که انقدر با این جور چیز ها برخورد کنن
اصلا مگه همیچین خانواده ای داریم
بیشتر سبک فانتزی بود تا خاطره😐😐😐

0 ❤️

880022
2022-06-17 04:25:56 +0430 +0430

خعععلی خوب بود من همچین سکسی را تجربه کردم عشق سکس شهوت دوس داشتن بی حدو مرز👏👏

0 ❤️

880033
2022-06-17 07:11:26 +0430 +0430

تا جایی خوندم که نوشتی «بخور کسما»
همونجا یاد پیامهای یه پیرمرد معتاد بی دندون اصفهانی افتادم که پریروز پیام داده بود «پولما بده»
کیرم رمق نیمه جونش رو به خاطر لهجه داستانت و تصور دندونهای لق مردک خوابید و …. تامام!

0 ❤️

880070
2022-06-17 13:53:42 +0430 +0430

عالی بود کاش همه زنا برا مرداشون اینجور مایه بذارن

1 ❤️

880464
2022-06-19 19:05:38 +0430 +0430

دنبال یه خانم حشری هستم از پاکدشت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها