مریم، همسایه عجیب من (۱)

1400/06/07

من و خانوم همسایه
سلام دوستان ، من امیر هستم ،اصراری ندارم که باور کنید خاطره من واقعی هست یا نه ، و حوصله اثبات کردنش هم ندارم ، امیدوارم بخونید و ازش لدت ببرید
من امیر هستم ۲۸ ساله و مجرد، ساکن تهران ، در گوشی فروشی برادرم کار میکنم … از نظر چهره معمولی ،به تیپ وولباسم هم میرسم ، قبل خدمت با برادر بزرگم ، حدود هشت سال باشگاه جودو میرفتم ولی دستم اسیب دید و ادامه ندادم ، باشگاه بدن سازی میرم ولی سنگین کار نمیکنم ،دنبال حجم نیستم !
تجربه سکس زیاد داشتم از دوست دختر گرفته،تا جنده، یا مشتری که میومدن و پا میدان،
ولی نمیخوام از اونها بگم چون یک چیز عادی هست و توی شغل ما زیاد اتفاق میفته،وبرای من ارزش وقت گذاشتن و نوشتن رو نداره ،
قضیه من ،نه از محل کار بلکه از خونه شروع شدش، من خیلی خونه نبودم، چندوقتی بود که در آپارتمان ما یک خانواده اومده بودن ،یک زن شوهر با یه بچه دوساله… اصلا اونها رو ندیده بودم، من صبح ساعت نه میرفتم مغازه ،و ده شب برمیگشتم، یک اپارتمان با همسایه های خیلی فهمیده، ما بیست سالی بود که ساکن بودیم و همه چی خیلی خوب بود،
چند وقت بود که صبح میخواستم برم سرکار یک ماشین پاترول مزاحم خروج من بود،ماشین من دویست شش و جمع جور ،ولی اون پاترول برای آفرود بود، خیلی بد پارک میکرد، مجبور بودم چندبار فرمون بگیرم تا خارج بشم
به مادرم گفتم که به این همسایه بگه ماشینش درست پارک کنه ، چند روز بعد دوباره به همین مشکل خوردم ولی اینبار صاحب ماشین و زن بچه اش هم بودن، همین همسایه جدید الورود!
یه مرد قد متوسط ،گردن پهن ، کمی چاق ،سرش هم کچل کچل کرده بود، خانومش ولی یک تیپ کارمندی ،با عینک کشیده، و باریک اندام ، معلوم بود داره میره سرکار،
رفتم جلو و سلام احوالپرسی کردن
گفتم خوشحالم همسایه ما شدید و از این دست تعارفات…
شوهره اسمش اصغر بود ، ازش خواهش کردم که کمی درست پارک کنه چون خارج شدن من سخته ، دیدم جواب سربالا میده ،من خیلی اروم براش توضیح دادم اینجا جای پارک من هست ، تا حالا هیچ مشکلی با هیچ یک از همسایه ها نداشتم ،لطفا کمی در پارک کردن دقت کنه ،یهو دیدم صداش برد بالا جوری که دعوا داره ،آنچنان بی آبرویی راه انداخت که حتی همسایه ها میخواستن زنگ بزنن به صد_ده!! من فقط برای اینکه زن بچه همراهش بود صدام در نیمود، همسایه ها اومدن پایین ، ما اونجا زندگی میکردیم و مالک بودیم ، نمیتونستم جوابش بدم ،ولی اون مستاجر بود و بعد یک مدتی میرفت
بعد از یه مدتی ساکت شد، داشت میرفت جلوی جمع یک تیکه به من انداخت: بچه سوسول ماچ کردنی!!
هر لحظه ممکن بود بزنم نصفش کنم ،،،
رفتم سرکار… برادرم حال روزم رو دید و ازم سوال کرد چی شده ولی چیزی نگفتم ، اونم مثل من جودوکار بود ولی ورزش رو رها کرده بود ،،کلا کله اش از من گرمتر بودش ، زنگ زد به مادرم ،با اونکه سپرده بودم چیزی نگه ولی یک نخ بهش داد، داداشم زنگ زد به یکی از همسایه ها و اون سیر تا پیاز رو گفت، داداشم کادر بهش میزدی خونش در نمیومد، کم مونده بود روم دست بلند کنه که چرا یارو نترکوندی!! نزدیک غروب بود،دیدم علی اصلا رو پاش بند نیست ،یکی بهش زنگ زد (همسایه ما بود) اونم جنگی سوار ماشین شد از مغازه زد بیرون! اخر شب اومد، دستش کمی زخمی بود،
علی به همسایه ما سپرده بود اگر اکبر اومدش بهش اطلاع بده،وقتی اومد به یک بهانه ای اون رو کشید توی کوچه ،با دوتا حرکت اکبر رو خوابوند روی زمین گرفتش زیر مشت لگد، بهش گفت که امیر دان یک جودو رو داره ،اگر میخواست میتونست عین سگ تو رو بکشه ، الان هم هر غلطی میخوای بکن، چند تا از بچه محل ها هم اضافه شدن و به اصغر حالی کردن دشمن واسه خودت درست نکن، علی اونقدر رفیق داره که زندگی ات رو تیره تار کنه!! یارو جوری ترسید که داشت به خودش میرید! بعد از اون هر وقت منو میدید روش رو برمیگردوند، ماشینش درست پارک میکرد و صداش در نمیومد
یک روز که میخواستم برم سرکار دیدم کنار ماشینم خانومش منتظر من هستش، سلام احوال پرسی کردیم و گفت بابت رفتار اصغر معذرت میخوام ، ولی کار داداش شما هم درست نبود، بهش گفتم خانوم من که حرف بدی نزدم و مشکل از شوهر شما بود،کلا ده دقیقه ای حرف زدیم مریم زن اصغر خیلی اروم و متین بودش ، اصلا ارایش نداشت ، بدن معمولی ، میخوام بگم چیز متفاوتی نداشت مثل سینه ،صورت،یا کون عالی
بعداز ده دقیقه ازم خواهش کرد همه چی رو فراموش کنیم، بهش گفتم باشه ولی به شرطی که موبایل خواستید بیاد پیش ما ،قول میدم گرونتر از جاهای دیگه ازتون بگیرم(به شوخی این حرف رو زدم) یخ بین ما باز شد،از من کارت مغازه خواست و دادم،، هم زمان خانوم یکی از همسایه ها اومد پارکینگ همسایه قدیمی ما و همسن مادرم بود، کمی باهم سلام احوال پرسی کردیم و من رفتم سمت مغازه، میدونستم که همسایه قدیمی ما تا جا داره از من تعریف میکنه ،
هرچی مریم زن باکمالاتی بود ،شوهرش عین گاوووووو!!
دو هفته بعد ، گوشی من زنگ خورد،مریم خانوم بود و از روی کارت شماره منو گرفته بود، چندتا سوال در مورد ، گوشی جدید داشت و من جواب دادم،گفت اگر ایراد نداره میاد مغازه تا بیینه، منم گفتم قدمش روی چشم،
حالم گرفته شدش! چون ملاقات دوباره اصغر و علی اصلا درست نبود، علی هنوز ازش کینه داشت و میگفت اون جور که دوست داشتش ادبش نکرده ، علی کلا روی خانواده خیلی تعصب داره مخصوصا روی من که داداش کوچیکتر هستم ،
نمیدونستم چه کار کنم ، به چندتا بهانه خواستم علی بفرستم دنبال نخود سیاه ولی ،از جاش تکون هم نمیخورد، دیدم مریم اومد، اصغر همراهش نبود ،از صورت علی متوجه شدم که اصلا مریم رو ندیده یا توی دعوا از بس کله اش گرم بود که خاطرش نمیاد… مریم با همون تیپ معمولی اومد ،و باهاش گرم صحبت بودم اتفاقا اون شب یک گوشی جدید خرید حتی چونه هم نزد!! براش برنامه نصب کردم و کارهاش رسیدم دادم دستش ،
چند روز بعد به بهانه ای دوباره بهم زنگ زد ،گفت یه مشکلی با گوشی اش پیدا کرده و نمیدونه چه کار کنه ، گفتم چشم امشب که نمیشه ،فردا که جمعه هست انجامش میدم، صبح بهش زنگ زدم و‌گفتم خونه هستم ، اگر میخوان تشریف بیارن منزل ما تا درستش کنم ،
گفت نه شما بیایید از این حرفها… اگر نیاین فکر میکنم هنوز کینه دارید
پیش خودم فکر کردم شاید دلیل خرید گوشی و دعوت امروز فقط بهانه ای هست واسه آشتی کردن دوتا همسایه
منم لباس پوشیدم ،یکم عطر زدم و به خانواده گفتم میخوام برم پیش اصغر اقا و داستان رو گفتم ،اونها هم خوشحال شدن چون به هر حال همسایه بودیم و خوبیت نداشت
رفتم پایین ، مریم یه چادر پوشیده ،لباس خونه داشت ،و حتی روسری سرش بود،
وقتی رفتم متوجه شدم صدای خرناس اصغر شدم، برخلاف تصورم اصغر خواب خواب بود،ولی مریم خانوم خیلی گرم گرفته بود، چایی آورد، و همانطور که فکر میکردم دلیلش رفع کدورت بین دوتا همسایه بود، گوشی رو براش درست کردم ‌ تمام ریزه کاری ها رو گفتم، تقریبا خودش میدونست ،بعد از مدتی بحث عوض شدش و یک کمی از خودش گفت، بهم گفت که زن همسایه توی پارکینگ خیلی از من اون روز تعریف کرده (رسما سیر تا پیاز کل خاندانم رو گذاشت تو سینی داد دست مریم) اونم گفت که اصغر شریک داماد اونهاست و هردتا توی میدان تره بار هستن، برای خرید میوه مجبور میشه حتی توی روستاها بره به خاطر این ، مدل ماشین اونها اینجوری هست، چندسال پیش به خاطر افت قیمت سیب کلی ضرر کردن و مجبور شدن ماشین ،خونه و دار ندار رو بفروشن ولی دارن کم کم بلند میشن،اصغر هم به خاطر کارش و اتفاقات کم حوصله هست، به خاطر این اتفاق اون هم واسه کمک خرج شدن توی یک شرکت صادرات میوه و خشکبار کار میکنه،با اونکه الان نیاز مالی ندارن ولی برای برنامه های اینده خودشون دوست داره همه چیز این کار رو زن شوهر یاد بگیرن
چیزی که از خونه متوجه شدم این بود که اصغر،خیلی اهل مشروب هست ،بهش گفتم اصغر اقا ماشالله حسابی اهل دل هستن ،متوجه منظورم شد گفت اتفاقا بعضی وقتها زن شوهر باهم میشنیم و میخوریم!!
این حرفش کمی شوک اور بود ،به تیپش نمیخورد اخه ،ولی راحت گفت
نمیخوام بگم زن خشک و جدی بود،ولی سخت گرم میگرفت و این حرفش کمی عجیب بود واسم
میخواستم به هر بهانه ای شده بلند شم برم حوصله این رو نداشتم اصغر بلند بشه و با اونم یک ساعت فک بزنم
داشتم میرفتم از من یه خواهشی کرد، دوتا مغازه اونطرف تر یک لباس زنانه فروشی بود، گفت اگر با اونها اشناست میتونه با صاحبش حرف بزنه و تا قیمت گرون بهش نندازن؟ منم گفتم چشم در مورد شما بهش میگم
اون مغازه برای دوست صمیمی علی بود و یک زن شوهر در اون کار میکردن
منم شب که یه سر رفتم مغازه این کار رو کردم، صاحب مغازه هم تعارفات خودش کرد که صاحب مغازه هستید و این حرفها، قیمت مناسب میدم هر جا میخواد هم بره قیمت بگیره … دو روز بعد مریم زنگ زد و ازم سوال کرد ایا سفارشش و کردی یا نه ،منم گفتم اره مشکلی نیست ، لباس هایی که اونها داشتن متوسط رو به بالا بود ، مریم اومد اول یه سلام احوال پرسی با من و علی کرد،،علی جریان رو میدونست و بهش گفته بودم، همینقدر که اصغر واسه خایه مالی زنش جلو فرستاده بود ،واسه علی کفایت میکرد و کلا کینه اش فراموش شدش ، مریم رو تا مغازه همراهی کردم و گفتم از طرف من هست ، من دم مغازه خودمون نشسته بودم ، یکم هوا بخورم!! مریم از مغازه اومد بیرون، رسما برای خریدش وانت لازم بود… همسایه ما خرکیف شده بودش ،یه خرید اساسی کرده بود!! خریدهاش رو توی ماشین دربست گذاشت و اومد سمت من و از من تشکر کرد، به من گفت چندتا مدل جدید میخوان بیارن بدون اجازه شما گفتم عکساش رو به گوشی شما بفرستن،اگر ممکنه منو ببخشید ،میشه زحمتش بکشید اگر عکسها رو ارسال کردن بفرستید برای من؟؟منم گفتم چشم ،چرا که نه ؟ ولی چرا شماره ات رو به خانومش ندادی؟ گفت اخه تجربه داره که چپ راست براش تبلیغ میفرستن یا زنگ میزنن که فلان جنس جدید اوردیم، اعصابش رو نداره…منم گفتم باشه و مریم رفت
صاحب مغازه بغلی اومد سمت من و کلی تشکر کرد بابت معرفی مریم ، جالبه اونجا اصلا چونه نزد، قیمت رو پرسید کارت کشید ،رفت! با اونکه تخفیف اساسی از قبل داده بودن ،ولی خرید خوبی کرده بود
داستان من و مریم از همین جا شروع شدش،
همسایه من سریع چندتا عکس و مدل لباس اماده کرد ،نزدیک صدتا، همون لحظه واسم فرستاد ، خانونش اومد پیش من ،
سرم گرم کار بود ازم خواست برای مریم ارسال کنم ، منم به خاطر اینکه زودتر از سرم بازش کنم همون جا گوشی دادم دست خانوم همسایه تا عکسها رو بفرسته برای مریم، توی مغازه عین نانوایی شلوغ بود
من عکس خاصی تو گوشی نداشتم (اصلا هیچ عکس شخصی تو گوشی نگه ندارید)
اون بنده خدا هم با ذوق شوق برای مریم فرستاد،.
شب سریع یه چیزی خوردم رفتم بخوابم
یاد اون عکسها افتادم گفتم بیینم چی هست
،دیدمم اماشاللله، لباس فروش از لباس عزا،تا عروسی، از لباس کار ،تا شب و اتاق خواب، فانتزی هرچی بود فرستاد!!مریم هم همه اونها رو سین کرده بود، داشتم عکسها رو نگاه میکردم که مریم پیام داد، از من تشکر کرد بابت کمکی که بهش کرده یه چند دقیقه ای داشتیم چت میکردیم که گفت به نظرت کدوم مدل قشنگتره ؟ چندتا عکس نشون داد، لباس مهمونی بودن،،گفتم والا من که نظری نمیتونم بدم ،،اونم نوشت :: اههههه چرا شما مردها اینقدر بی ذوق هستید ، اصغرم هم همینطوره ،،میپرسم ازش میگه من چه میدونم؟؟
توی چت متوجه شدم که خیلی خیلی صمیمی تر هستش

منم بهش گفتم والا من که دوست دارم نظر بدم ولی شاید شما خوشت نیاد از نظرات من
گفت راحت باش،
منم یک لباس سفید، حریر ر‌و گفتم خوشم میاد، بهش گفتم خیلی قشنگ هستش ،
کمی در موردش حرف زدیم ، گفت از چیش خوشت اومده ، گفتم
جذاب هست ،ساده ،شاد و سکسی!
نمیدونم چرا سوتی دادم و اون سکسی رو نوشتم،، از بس توی چت با دوست دخترام این کلمه رو به کار بردم که یهو نوشتمش
منتظر واکنشش بودم
،اونم نوشت اره سکسی هست ،راحت هم باید باشه
و‌ چندتا عکس دیگه نشونم داد و گفت از این بیشتر خوشش میاد،
یک لباس جلو باز بود، ،،گفتم این که دیگه خیلی سکسی هست ، کلا یک متر پارچه هم نداره
فکر کنم دوگانه سوز هست ،میشه جای لباس خواب هم ازش استفاده کرد
چندتا استیکر خنده فرستاد ، و بهم گفت پسر خیلی خیلی مثبت ،به اینها میگن لباس خواب!
مریم نه گذاشت و نه برداشت ، هرچی لباس سکسی و فانتزی خواب بود فرستاد، خواب که چه عرض کنم رسما جندگی بود!!
من با زن متاهل هم چندبار سکس داشتم
از مریم هم سفت تر بودن ولی با اونها سکس کردم
همون لحظه مطمئن شدم مریم بدجور میخوادش
حاظر بودم با خودم شرط ببندم که نیم ساعت دیگه حرف کیر کوس سکس ،و بعد قرار گاییدن میزاره…
من هم دوتا عکس خیلی سکسی رو انتخاب کردم ،بهش گفتم اینها خیلی خوبه ،هر مردی رو حشری میکنه،جوری که زن از خرید این لباس پشیمون بشه ،چون باید خیلی سکس کنه!!
اون فقط استیکر خنده ،چشمک میفرستاد،
بهش گفتم ولی این عکس ست چرمی میدونی چه جور سکسی رو میطلبه؟
میخواستم مریم دست از استیکر فرستادن برداره و چت کنه ،یه جورایی خودش مشارکت کنه
فقط نوشت:چه طوری؟؟
گفتم یه سکس خشن،،و شروع کردم یکی از بهترین چت های سکسی رو باهاش کردن،،متوجه شدم تا حالا اصلا چنین تجربه چت سکسی رو نداشته (یا اگر هم داشته به این صورت نبوده)
منم مخاطب چت سکسی رو خودش گذاشتم ، از اینکه اول ناز نوازشش میکنم ،همه بدنش میخورم، اروم اروم لختش میکنم، بعد مدل شصت نه هم کوسش میخورم و هم اون کیر منو ساک میزنه ،تا اینکه به شکم میخوابونمش فقط کیرم رو میمالونم به کوسش ،و تا نگه من سگ جنده امیر هستم ، نمیکنمش!!
براش نوشتم خوووب، نشندیم بگی مریم؟؟
نوشت : من جندت هستم امیر بکن دیگه
سکس چت رو به صورت خشن ادامه دادم اونم بیشتر روش باز شده بود و مشارکت میکرد ،تا بهم گفت امیر صدات بفرست دارم ارضا میشم ،منم چندتا وویس دادم و با تو حرفام بهش میگفتم قراره چطور پارش کنم
متوجه شدم ارضا شدش ، بهش گفتم ابت اومد مریم ،گفت اره خیس خیس شدم! گفتم میشه ببینم؟؟
یکم مکث‌ کرد ،بعد یه عکس فرستاد، روی تایمر بود،، عکس از انگشتاش بود که یه مایع لزج بهش چسبیده بود،،
بهم گفت تو چی ارضا نشدی؟
گفتم من عاشق خوردن مه مه هستم ، بایدد بیینمش !! گفت میشه ندم ؟
منم یه جوری که مثلا ناراحتم گفتم باشه
مهم این هست که تو حالت الان خوب هست
اگر اذیت میشی نده!!
با یه حالت دلخوری گفت ، خودت لوس نکن دیگه امیر ، اخه من سینه ام کجا بود، تو هم حتما دوست دخترات ، خوش هیکل ، منو با اونها مقایسه میکنی!!
بهش گفتم تنها جیزی که اذیتم میکنه بدن پروتزی هستش
مگه اینکه پروتزی باشی؟
میدونستم نبود ، بهش برخورد گفت : وااا پروتزم کجا بود ، همه چی مال خودمه، مگه تو کیرت پروتزی هست ، من چندتا عکس فیلم به صورت فایل رمز دار از سکس و کیرم داشتم ،
چندتا از عکسهام واسش فرستادم، هیجده سانت بود و کلفت ، تا دیدم سین کرد
فرصت بهش ندادم گفتم چطوره ،؟ کیر خوش تراشی هست؟ فقط نوشت: اووووف بخورمش، منم الان نشونت میدم
گفتم میشه نشون ندی؟
گفت چرا؟ گفتم الان میگم
بعد بهش پیام دادم ،مریم توی راه پله هستم ،میخوام از نزدیک ببینم،
آخر شب بود،اپارتمان ما هم خیلی کم خانوار و خلوت بودش ، دیدم داره ناز میکنه گفتم یه لحظه بیا برو، گفتش در باز میکنم ، بیا داخل بیبن، اصغر اونقدر خوابش سنگین هست اگر چک زیر گوشش هم بزنی بیدار نمیشه،،،
نمیدونم چرا قبول کردم ،الان که فکرش میکنم میبینم چه حماقتی کردم ، یه شلوارک تنم بود و اگر یه نفر میدید معلوم نبود چه اتفاقی میفته
ولی همه ما تجربه اش رو داریم که اگر کیر بلند بشه ،هیچی جلودارش نیست،
دوساعت پیش کجا الان کجا!!
مریم در رو باز کرد، وقتی رفتم داخل ،بدون اینکه حرفی بزنه سریع بغلش کردم ، فقط یک شورت ،پیراهن تنش بود، کسش چنگ میزدم ، توی بدن من و دستام گم بودش ،
مشخص بود کمی ترسید
ولش کردم گفتم زود نشون بده ،که میخوام برم

اصلا یه کلام هم حرف نمیزد، با یکم عشوه لباسش داد بالا ،سینه هاش کوچیم بود ،ولی عین سنگ سفت شده بودش

محکم گرفتمش شروع کردم با زبونم با نوکش ور رفتم ، روی پاش بند نبود، با دستم به شونه اش فشار اوردم ، گفتم بشین ، کیرم رو در اوردم ، جلو صورتش گرفتم ، حس کردم انتظار این رو نداره ولی اگر این کار رو میکردم دیگه واسه خودم بود، با اکراه گذاشت تو دهنش ولی وقتی دستم رو کردم لای موهاش سرعتش بیشتر کرد ، تو گوشش گفتم : میخوری؟
خیلی تند و محکم سرش رو با علامت تایید تکون داد ،مثل اینکه بگه آره حتمما تا اخرش رو میخورم،،.
منم آبم رو تا قطره آخر خالی کردم دهنش ، به خاطر چت سکسی باهاش ، انگشت به کیرم میخورد ،ابش میمود،
کل این اتفاق توی پنج دقیقه تموم شد و سریع رفتم بالا ، ولی مریم خیلی خونسردتر از من بود، همه دهنش پر آب من بودش
سریع رفتم بالا شروع به چت کردیم
کلی از بدنش تعریف کردم
بهم گفت:امیر فقط همین بود؟ چقدر زود آبت اومد؟ گفتم استرس داشتم مریم ،فکر میکردم نهایت بیای دم در ،یه لب ازت بگیرم
میترسیدم اصغر بیدار بشه ، بعد یه وویس فرستاد که تقریبا با صدای بلند گفت ،:اصغر بیدار نمیشه ،
شروع کرد چت کردن که اگه روی تخت هم میکردی بیدار نمیشد،
بهش گفتم مریم فردا میخوام میشه سرکار نری؟
بهم گفت :حالا صبح بهت میگم شاید دیدی پشیمون شدم اگر پشیمون شدم .هیچ وقت به روم نیار ،مثل قبل بامن رفتار کن…
میدونستم داره تنگ بازی در میاره.
فردا صبح به من پیام داد ،و منو به فامیلی خطاب کرد و گفت اگر امکانش هست همه چی تموم بشه ،یه هیجانی بود که کنترل نشدش ، امیدوارم وضعیت منو درک کنید
منم با کلی عزت احترام بهش گفتم من که چیزی یادم نمیاد و نمیدونم اصلا دارید در مورد کدوم شب و چی میگید، و ازش خداحافظی کردم!!
شب که اومدم خونه و خوابیدم ،دیدم باز پیام داد،گفت ، شب زود نخواب لطفا ،
ازت خوشم اومد واقعا پسر باجنبه ای هستی!!
واقعیتش داشت خودش رو لوس میکرد ،بهش گفتم مریم به یه شرط ، میخوام فردا نری سرکار، گفت اتفاقا همین امروز مرخصی گرفته برای فردا، بچه رو که اصغر گذاشت مهد ،بیا پایین!! اون شب هم به چت سکسی و عکس نشون دادن گذشت ،همون شب هم قرص تاخیری رو خوردم، صبح هم بعد صبحونه ، قرص خوردم که کیرم شق شق بشه،، مریم پیام داد، من هم رفتم پایبن ،
مادرم فکر میکرد دارم میرم سرکار،
در خونه باز بود، در رو بستم ، صداش کردم،البته خیلی اروم، بهم پیام داد، چرا اروم حرف میزنی، بلند صدام کن!! گفتم مریم کجایی؟
گفت: مریم کیه ؟؟ مگه یادت رفت اسم من چی بود؟
گفتم:جنده سگ،لاشی، کجایی؟ خارکسه میخوام زن اصغر کونی رو بکنم ،بگو کجایی؟
صداش در اومد :اقای من بیا تو اتاق خواب،جندت اماده است…
رفتم توی اتاق خواب، جلوی تخت یه اینه بود ،
مریم به حالت سجده خوابیده بود
با دستاش
دو طرف کونش رو کشیده بود، میشد صورتش تو اینه دید،.کوسش خیس خیس،
یه زن لاغر اندام
ولی سگ حشر،
شلوارم رو در اوردم
،کیرم رو مالوندم
به کوسش،
گفتم: خوووب جنده خانوم ،الان چی لازم داری،؟ کوس ابدار مریم جنده چی میخواد؟
مریم: کیر میخواد امیر، جون من زودتر بکن دارم پاره میشم
، گفتم: قشنگ بگو کیر
مریم: کیییرررررررر میخوام اقا،ارباب،رییس ،،،لامصب بکن دارم…
وسط حرفاش بی مقدمه کمر ش محکم گرفتم تا خود خایه کردم تو کوسش
،داشت جر میگرفت،
یکم جلو عقب کردم و شروع کردم شلاقی گاییدنش
میشد تو اینه سینه هاش دید، اصلا تکون نمیخورد از بس سفت بود ،انگار داری یه دختر پونزده ساله رو میکنی
بالشت رو گذاشته بود جلو دهنش و توش داد میزد،
به کمر خوابوندمش
پاهاش باز کردم روش خوابیدم،
سینه هاش گذاشتم توی دهنم شروع کردم به خوردنش ، با لبام نوک سینهاش رو بالا میاوردم، متوجه شدم بدجور صدای شالاپ شلوپ میاد،
مریم از بس ترشح کرده بود که همه شکم من و اون خیس بود!!
دیدم ارضا شدش ، روش خوابیدم و شروع کردم خوردن لباش ، کلامی حرف نمیزد،
ولی بعد که حالش سر جا اومد گفت: میشه بخورمش؟
بهش گفتم نیکی پرسش؟
بهش گفتم بریم تو پذیرایی؛
روی مبل نشستم و اون جلوم شروع کرد ساک زدن
خیلی ناز و اروم میخورد
دستام لای موهاش بود با نوک انگشتام سرش رو ماساژ میدادم
بهش گفتم مریم کنارم بشین ،.مریم خیلی پر وزن بود
مثل بچه اوردمش تو بغلم ، نازش میکردم
مشخص بود کمی خسته هستش
،دستم روی کسش بود و نرم نرم ماساژ میدام ، خیلی خوشگل خودش رو ول داده بود تو بغلم
،
از سینه هاش میگفتم و از بدنش تعریف میکردم ،خیلی کیف میکرد، یواش یواش داغ کرد ، گفت بریم اتاق خواب ،امیر باز داره میاد
ولی من نبردمش، بلندش کردم و چسبوندمش به دیوار ، پاهاش دور کمرم بود،
محکم میکردمش ،مریم رو میشد حتی با یک دستم بلند کنم ، به صورت تجاوزی میکردمش ، بعد بردمش حموم ،اونجا بیشتر کف بازی ، بگو بخند، مریم تدارک نهار دیده بود، اصغر ، میخواست بره قزوین گوجه بخره و تا اخر شب نمیومد، سرویس بچه اش رو اورد ، با اونکه بچه اصلا چیزی حالیش نمیشد ،ولی توی اتاق خودش خوابوند و دوباره شروع کردیم،
مریم خیلی خیلی سفید بود، یه صدای خاص خَش دار هم داشت که توی سکس روانی ات میکرد،
کونش زیاد بزرگ نبود ولی مثل ژله نرم نرم بود،
هیچی دیگه اون روز کارمون شد، چپ راست گاییدن خانوم…

اون روز فوق العاده بود، نه به خاطر اینکه یک زن سکسی ،یا خوشگل رو کرده بودم ، بلکه به خاطر هیجانش
تقریبا هر شب چت میکردیم،،
هفته بعد گفت میخوام بعدازظهر بیای خونه ما،
حدود ساعت سه یا چهار بودش،
من هم رفتم خونه اش، ولی حس کردم یه چیزی جور در نمیاد،
همون دم در شروع به خوردن ، لب ، گردنش کردم ، ولی یک لحظه از ترس خشکم زد
مرگ رو جلو چشمم دیدم!!
اصغر خونه بود، از توی اتاق خواب صدای خرناسش میومد، رنگم شده بود عین گچ دیوار،
مریم فهمید،از حالت من خندش گرفته بود، اصلا هم آروم حرف نمیزد، دست منو گرفته بودش، رفت سمت اتاق خواب
من هم دم در اتاق خواب بودم ،شروع کرد اصغر رو صدا زدن، به من گفته بود که اصغر خوابش خیلی خیلی سنگین هست
من یه گوشه بودم که اگر بیدار شد سریع فرار کنم ،
مریم حتی اصغر رو تکون میداد بیدار نمیشد،،
مریم بهم گفت حالا دیدی ؟؟ اصغر نزدیکهای صبح رسیدش،سرش درد میکرد ،قرص خواب خورده
همینجور که حرف میزد ،داشت خودش رو لخت میکرد،،
من که کلا توی شوک بودم ، همینجوری خیلی زیاده روی کرده بودم ، ولی این دیگه نوبرش بود…اومد جلو دست منو گرفت ،اورد توی اتاق
بهش گفتم مریم بیخیال!
جوری چشم غرًه رفت که پیش خودم گفتم بزار سکس کنم زودتر تموم بشه ، منم لباسم در اوردم و رفتم توی پذیرایی
بهم گفت کجا میری ؟ همین جا توی تخت
کنار اصغر!!!
مثل یک بچه فقط به حرفش گوش کردم، قلبم داشت از توی دهنم میزد بیرون
قبلش تاخیری خورده بودم و میدونستم به این زودی ها ابم نمیاد،،
فقط میخواستم تموم بشه
رسما به گوه خوری افتاده بودم ،اخه این چه غلطی بود که داشتم میکردم
صبر نکردم که مریم شرتش رو در بیاره
اون روی تخت بود ،مدل داگی شدش، و من ایستاده میکردمش
جالبه بچه داشت توی حال بازی میکرد
حتی جنده ترین زنی که دیده بودم هم این مدلی نبود، صورت مریم میشد از توی اینه ببینم
با یک حرص و نفرت خاصی به اصغر نگاه میکرد، شانس تخمی من ، صورت اصغر هم سمت ما بود!فقط لازم بود چشاش باز کنه
مریم خیلی خیلی حشری تر شده بود ،ملحفه رو چنگ میزد
ولی وقتی به حرف اومد متوجه شدم چرا اینکار رو کرده!
رو به اصغر،با حالت بغض گفت: منو ببین اصغر، بیین دارن زنت رو میکنن، کثافت منم جنده شدن بلد هستم ، لعنتی سر جنده بازی ،عرق خوری، قمار همه دار ندار ،ارث پدری منو به باد دادی
آشغال من حامله بودم ، چپ راست خبر میاوردن که اصغر خونه کرده جنده خونه!!
لعنت بهت بیشرف! فقط واسه پول منو میخواستی؟؟
دیدم زد زیر گریه ،
دیگه نکردمش،
یه ملحفه دورش پیچیدم اوردمش توی اتاق خواب،مطمین بودم اصغر بیدار بشو نیست
قشنگ توی بغل من بود و گریه میکرد
وقتی که اروم شد ، ازم تشکر کرد و گفت لطفا برو
توی این وضعیت بهترین کار فقط حرف نزدن هست ،من رفتم
حالم بد بود، مریم واسه اینکه کینه شوهرش رو به دل داشت این حرکت رو زده بود! حتی پیش خودش فکر نمیکرد اگر کسی بفهمه چه اتفاقی برای اینده و ابروی خانواده من میفته ،البته که مقصر خودم بودم …ولی اون روز اصلا نفهمیدم چه غلطی کردم …
دو ساعت بعد مریم بهم زنگ زد و کلی عذرخواهی کرد،بهش گفتم کار خوبی با من نکرده ، من که وسیله انتقام نیستم
بهم قول داد جبران میکنه… من میخواستم این رابطه رو هرچی زودتر تمومش کنم ولی ول کن نبود!
بهم گفت تلگرامت رو چک کن
،یه عکسی واسم فرستاد ،عکس یه خانوم بود،گفت دوست داری دونفر ما رو باهم بکنی؟
گفتم مریم بیخیال، میخوای صدتا عکس از این خوشگلتر نشونت بدم؟ کلی توی این راسته فروشنده دختر و زن هست ! کلی مشتری پا بده دارم، من هم واسه بدنت که سکس نکردم ،با خودت حال کردم ، و هیجانی که داشت
بهم گفت :هیجانی داره که توی عمرت تجربه نکردی،! اول بگو نظرت در موردش چی هست؟
چندتا عکس دیگه فرستاد ، یک خانوم برازنده بود ولی همش چادری ، بهش گفتم مطلقه هستش؟
گفت نه شوهر داره!!
دیگه شاکی شدم گفتم : بیخیال دیگه بسسس کن ،تا منو به گا ندی ول نمیکنی
شاکی بودم ازش ،، یهو گفت تا حالا سکس ضربدری داشتی؟ دوست داری جلو شوهرش بکنیش؟ …
و همین حرف لازم بود ساکت بشم!
مریم اون زن رو توی یکی از سایتهای سکس ضربدری پیدا کرده بود،و برای کنجکاوی با اونها چت میکرد، به اونها تست عکس داده بود و مطمین شده بودن که مریم سرکارشون نذاشته ، البته همه عکسها بی صورت بود، و به صورت سکرت
مریم چند وقت بعد حقیقت رو گفت که شوهرش خبر نداره ،و بیشتر واسه کنجکاوی اینکار رو کرده ،،
اون زوج هم ناراحت شدن ولی ، مریم از اونها خواهش کرد رابطه به صورت چت ادامه داشته باشه
وقتی قضیه من پیش اومد مریم به اونها گفت، و برای اثبات هم عکسهای که از کیرم گرفته بودم و اسکرین شات چت رو فرستاده بود، ای دی اینستا منو هم به زنه داد
خانومش هم از من خوشش اومده بود، بعد از مدتی عکس با چهره رد بدل کردن و باقی ماجرا!!
قشنگ مریم خودش بریده بود ،دوخت!!
به من گفت اگر تا حالا هزار تا سکس کرده باشم ،ولی عمرا بتونه این مدل سکسی رو انجام داده باشه ،
این فرصت همیشه تکرار نمیشه
و همین حرفش باعث شد ، یک ماجرای دیگه رو با مریم شروع کنم

ادامه...

نوشته: امیر


👍 103
👎 27
236101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828728
2021-08-29 00:34:09 +0430 +0430

اصغر یا اکبر؟
همین‌جا بی‌خیال شدم و ادامه ندادم.
معلومه اصغر و اکبر بدجوری ترتیبت رو دادن!


828729
2021-08-29 00:34:11 +0430 +0430

من که علاقه ای به ادامش ندارم

2 ❤️

828756
2021-08-29 01:36:49 +0430 +0430

من خودم وقتی کیرم راست میشه هیچی حالیم نیست یه جاهایی یه کسایی رو کردم که که بعد از چند سال یادم میوفته سکته میکنم از ترس

3 ❤️

828762
2021-08-29 01:52:23 +0430 +0430

فقط باید بگم عالی بود😍👌

1 ❤️

828763
2021-08-29 01:52:26 +0430 +0430

بلاخره نفهمیدیم اکبر بود یا اصغر🤔🤔🤔
چرند بافتی،اونم ناجور…

1 ❤️

828768
2021-08-29 02:34:01 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده
فقط درست تعریف کن غلت هاتو برطرف کن

1 ❤️

828770
2021-08-29 02:55:54 +0430 +0430

فک کنم کوکایین ریختن تو کونت.فازت چیه ناموصا؟جلو شوهرش داشتی تلمبه میزدس اونوقت اون کصخل بسدار نمیشه؟بچه داشت توی هال بازی میکرد؟یاد موقعی افتادم که وقتی بچه بودم مامانم بهم میگفت میخوام برم پشت باباتو لیف بزنم🙂(دیگه ننویس🙏)

3 ❤️

828776
2021-08-29 03:23:59 +0430 +0430

میگم موقعیتش که پیش اومد،توام دل خونی ازش داشتی، چرا همونجا ترتیب اصغر رو ندادی یا اکبر؟ شخصاً اصغر رو بیشتر میپسندم چون با اصغر فرهادی همنام هستند 😀

0 ❤️

828787
2021-08-29 08:28:26 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده ولی زودتر

0 ❤️

828790
2021-08-29 08:39:40 +0430 +0430

ریدم به خودت و داستانت

1 ❤️

828792
2021-08-29 08:49:51 +0430 +0430

دنبال حجم نیستی؟!
عزیزم شما عرضه ی حجم آوردن نداری
قمار باز نگه به تخمم چی بگه؟!
از همینجا دقیقاً ادامه ندادم

1 ❤️

828799
2021-08-29 09:34:47 +0430 +0430

امیر را رو دیگه همه میشناسن 😂

1 ❤️

828806
2021-08-29 11:04:47 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

828820
2021-08-29 12:48:23 +0430 +0430

ببین اصغر کوچیکه اکبر بزرگ،حالا اصغر یا اکبر؟زود بگو میخوام برم نماز بخونم؟

0 ❤️

828842
2021-08-29 14:48:48 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

828852
2021-08-29 16:14:58 +0430 +0430

اره باحال بود بقیشم بگوووو

0 ❤️

828855
2021-08-29 16:38:19 +0430 +0430

مزخرف خسته کننده.خودت داداشت بروسلی جیمز باند همه چی هستین
همه رو میکنین درواقعیت هیچ گوهی نیستین ادامشو دیگه ننویس راست دروغشو کارندارم ولی دنیای مجازی همه رو دیونه روانی کرده همون‌پول بده سکس کن‌

2 ❤️

828863
2021-08-29 18:28:32 +0430 +0430

خوب نوشتی پسر کوس لازم شدم

0 ❤️

828883
2021-08-29 21:50:22 +0430 +0430

تا ۸سال باشگاهو جودو خوندم قرمساق قرمدنگ جقی

1 ❤️

828887
2021-08-29 22:11:49 +0430 +0430

لاکغلطگیر
نخوندی داستانو نخوندی به تخم روبرتو کارلوس که نخوندی.تو نصف داستانا کامنت گذاشتی از فلان جای داستان خوشم نیومد دیگه ادامه ندارم،نخوندم.
به قول تورکا سیکیوه سریمه

0 ❤️

828894
2021-08-29 23:27:33 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

828900
2021-08-30 00:01:53 +0430 +0430

یبار خودت بخون کل داستانو ببینم خسته میشی یا نه .بابا porn hub هم بخواد از این داستان فیلم بسازه ۳ قسمت ۶۰ دیقه ای میشه

0 ❤️

828901
2021-08-30 00:22:47 +0430 +0430

بازم داستانای سوپرمنی،جودوکاریم و موبایل فروشی داریم و پژو دویست و شیش …ته تهشو میگم دادا…خائن!

1 ❤️

829025
2021-08-30 12:59:47 +0430 +0430

بترکی چقد ور زدی

0 ❤️

829070
2021-08-30 20:57:59 +0430 +0430

اونجا داداش بزرگه ی خطرناک اکبر رو خوابوند روزمین…فقط…اکبر یا اژدر؟

0 ❤️

829244
2021-08-31 13:54:40 +0430 +0430

جودو کار کی بودی تووووو عمو
شاگرد حجره اصغری تو کف زنشی؟

1 ❤️

829428
2021-09-01 11:43:14 +0430 +0430

داستان خوبی بود مرسی👌👌

0 ❤️

829460
2021-09-01 14:56:43 +0430 +0430

آخه لاشی کونی تو برو به جنده دوزاری که از شدت عمل داره سرش میخوره گوشه جدول بگو جنده ببین چطوری جرواجرت میکنه. ازشیر خواره تا کیر خوارتو گاییدم نشستی داستان نوشتی برای خودت فکر کنم اون اصغری که اسمشو توی داستان آوردی خودت بودی و خودتو زده بودی بخواب داشتن ترتیب زنتو جلوی چشمت میدادن.

3 ❤️

829481
2021-09-01 18:00:32 +0430 +0430

اگه قسمت گنده گوزی های داستان رو حذف کنیم داستانت عالی بود مطمعنم با همسایه ت سکس کردی ولی نه در این حد که گفتی پس قوه تخیل خوبی داری در کل خوشم اومد چند تا از خاطرات سکسی خودمو یادم اوردی

0 ❤️

829529
2021-09-01 23:38:15 +0430 +0430

سوای اکبر شدن اصغر
داستان ایراد ساختاری داره ؛
اولا شغل یارو ؛ میدونیا اونقد کصخلن که اولا تو دعوا کم نمیارن و ایلی دعوا میکنن
دوما اونقدر کصخلن که زن پاشو حق نداره از خونه بذاره بیرون چه رسد که کارمند شه و با مردا در ارتباط باشه یا اصلا نون زن بخورن ( یه همچین تفکراتی )
سوما اونجا که طرف صداشو میبره بالا و امیر چیزی نمیگه بخاطر زن و بچه یه شخصیت پوریای ولی نشون میده بعد پوریای ولی میره زن شوهردار میکنه ؟؟؟
چهارم اینکه مشخصا خبر داشتی که داداشه داره میره دعوا با اون یارو ولی خودتو زدی به اون راه ، چرا ؟؟؟ ضعف در خایه ؟؟؟

3 ❤️

829612
2021-09-02 07:35:40 +0430 +0430

داستانت هیجان خوبی داشت، اما چندتا غلط کوچیک داشتی که بهتره بیشتر بهشون توجه کنی. در کل باهاش حال کردم

0 ❤️

829617
2021-09-02 08:04:11 +0430 +0430

من چندتا عکس فیلم به صورت فایل رمز دار از سکس و کیرم داشتم ،
چندتا از عکسهام واسش فرستادم، هیجده سانت بود و کلفت ، تا دیدم سین کرد

چند خط بالا تر:

من عکس خاصی تو گوشی نداشتم (اصلا هیچ عکس شخصی تو گوشی نگه ندارید)

از بس از داستانا ایراد و سوتی میگیرید منم فوبیای پیدا کردن سوتی گرفتم 😂😂😂

3 ❤️

829693
2021-09-02 23:56:48 +0430 +0430

کص میخوام کیرم 18 سانته

0 ❤️

830305
2021-09-05 07:59:38 +0430 +0430

پس دنبال حجم نیستی؟ 🤣🤣🤣

0 ❤️

831121
2021-09-09 09:23:43 +0430 +0430

کیر تو اصغر و اکبر جالب بود

0 ❤️

926264
2023-05-03 20:19:05 +0330 +0330

وای از وقتی یلند میشه توی کوچه و پشت شمشاد های پارک نداره ولی خوشحال باش که انسانی و عشق بازی بلدی چون ادمای که عشق بازی و سکس بلد نیستن همون های عستن که جنگ ها رو شروع میکنن و دیکتاتورهای استعمارگر میشن

0 ❤️