سلام
مهران هستم 33 ساله
خاطره ای که میخام براتون بگم برا 2 ماه پیش هستش که برا خرید میرفتم تهران ساعت 11شب بود اولین پلیس راه واستادم یه اسپرسو بخورم و یه مقدار تنقلات بگیرم برا تو راه که تو فروشگاه یه خانومی واستاده بود با کوله و کلی تجهیزات که معلوم بود مسافره یه مقدار وسیله خریدم و یه دبل اسپرسو سفارش دادم و چند دقیقهای طول کشید آماده کنه و حین آماده کردن گفت مسافری گفتم بله میخام برم تهران و یه مقدار حرف زدیم و حساب کردمو اسپرسو رو خوردم و حرکت کردم کنار ماشین بودم که خانومه اومد نزدیک و گفت که تا فلان شهر میخام برم میتونیین منو هم برسونین که از خدا خواسته قبول کردم و گفتم که وسایلش بزاره صندلی عقب که تقریبا کل صندلی رو گرفته بود و خودش به زور سوار شد صندلی عقب 20 دقیقه ای گذشت من حرفی نزدم و اون پرسید ساعت چند میرسیم مقصدش که گفتم حدودا ساعت 2 و گفت اگه خواب رفتم یادم نره بیدارش کنم گفتم چشم و به مسیر ادامه دادم یه سیگار روشن کردم بکشم که گفت منم میتونم روشن کنم از تو آینه نگاش کردم گفتم اگه میخای سیگار بکشی باید بیای جلو اونجا نمیشه چون خاکسترش میریزه داخل ماشین قبول کردو اومد جلو و سیگارو روشن کرد و جوری به سیگار پوک میزد که انگار از عشقش لب میگرفت چند دقیقهای گذشت کاپشنشو در اورد که یه لباس جذب تنش بود شلوار جذب که کاملا برجستگیهای هیکلش معلوم بود بهش گفتم یه مقدار حجاب بگیر جوان مردم هواسش پرت میشه که با خنده گفت جوان مردم چشاشو درویش کنه گفتم مگه میشه گفت چرا که نه تقوا پیشه کن گفتم منم آن امو بندازم بیرون تو میتونی تقوا پیشه کنی چیزی نگفت گفتم من که نمیتونم با هم کلی حرف زدیم اسمش سارا بود 24 ساله و مجرد بود دانشجوی شهر ما هم بود حین صحبت دست زدم به رانش که محکم زد رو دستم گفت بچه پرو بردار دستتو که با نزو ادا دستمو از رو رانش برداشت منم با سماجت دستو رو رانش دوباره گذاشتم و اون با ناز میگفت اذیت نکن و شروع به مالش رانش کردم و کم کم آروم شد و دیگه چیزی نمیگفت که گه گداری به سمت کسش میبردم و چیزی نمیگفت و دیگه رام شده بود و دست انداختم دور گردنش و یه بوسش گردم گفت دیوونه تصادف میکنی که گفتم پس مجبورم بزنم کنار چیزی نگفت منم یه جای خلوت زدو کنار و شروع به خوردن لبش کردم و سینهاش میمالید اونم کم کم شروع به مالش کیرم کرد و کیرمو در آوردم و شروع به ساک زدن کرد و اون ساک میزد منم سینه هاشو میمالید کولهپشتی شو جابجا کردم و صندلی رو خوابوندم و شلوارش در آوردم و اونم دراز کشید رو صندلی لباساشو دادم بالا سوتینشو هم دادم بالا سینه های خوش فرمشو شروع کردم که حسابی حشری شده و هر کاری کردم نشد از جلو بکنم جابجا کردمش رفت به حالت قنبل واستاد واز پشت کردم تو کوسش چند دقیقه ای جلو عقب کردم تا اینکه آبم اومد ریختم توش که کلی غر غر کرد اومدم رو صندلی راننده نشستم و باهاش ور رفتم و کسشو ماساژ دادم تا اونم ارضا شد و جمع و جور کردیم ولباساشو پوشید و حرکت کردیم نزدیک مقصد بودیم یه ساک دوباره برام زد و رسوندمش مقصدش و بعد اون 2 بار دیگه همدیگه رو دیدیم که در آینده تعریف میکنم
نوشته: مهران
قبل اسپرسو احتمالا ترامادول زدی توهم برداشتت
دختر مجرد وا جلوکردی و ابم ریختی توش؟؟؟؟؟
چه اجباری بنویسی ،بشین جقتو بزن کستان سرایی هم نکن
دستگاه اسپرسو ساز NOVA 147
تو اثنی عشر مامانت
سلام . خیلی عالی بود . بسیار زیبا و جذاب نوشتی. خیلی باحال بود حال کردم . هیچوقت این حجم از کسشعر رو که زاییده ی مغز جق زدت بود رو نمیتونستم باور کنم و از بس مطلب سنگین بود تا آخر نخوندم. اخه کسی شمارو مجبور نکرده که داستان بنویسین. یه لیتر اسید بدین من بخورم لطفا!
بعد میای خودت داتسانتو میخونی خنده ت نمیگیره
بیشتر از اسپرسو گه خوردی