مسیر جدید در زندگی (۲)

1401/03/25

...قسمت قبل

سلام دوستان

قبل از شروع پارت دوم، یه توضیح مختصر درباره پارت اول بدم.

توی تمامی فیلمنامه ها و داستان ها و قصه ها، همیشه نویسنده، پارت اول رو اختصاص میده به معرفی اشخاص داستان و انتقال رفتار و حسشون در طول داستان به مخاطب، تا مقدمه ای باشه برای ارائه بهتر داستان و همچنین با این کار باعث میشه که مخاطب،
داستان رو بهتر و با تمامی جزئیات متوجه بشه.
و منم بر همین اساس داستان رو ارائه دادم و سعی کردم تمام حسی که داشتم، و اتفاقاتی که بین من و مادرم افتاده رو با تمامی جزئیات به مخاطب برسون.

البته که دید و نظرات متفاوته و این برای من قابل احترامه.!)

و همچنین از جانب خودم بخاطر غلطای املایی و نگارشی عذرخواهی میکنم و سعی میکنم این پارت رو بی نقص ارائه بدم

شروع پارت دوم:

دستامو آروم نزدیک درز کونش میکردم
و مامان،
صدایی ازش بلند نمیشد، تحریک شده بود و لذت میبرد.

ضربان قلبم بالا بود و کمی اظطراب داشتم، ولی همچنان به ماساژ و تحریک کردنش ادامه میدادم، دیگه زمانش رسیده بود که وارد مرحله جدید بشیم و من آمادگیشو پیدا کرده بودم.)

دستامو آروم دور شکمش حلقه کردم و کشیدمش سمت خودم و نشوندمش روی پاهام
کاملا متوجه نرمی وحجم کونش شده بود و مامانم با برخورد کونش به وسط پاهام متوجه سفتی کیرم شده بود.
دستامو آروم روی روناش میکشیدم و تا وسط پاش میومدم ولی اصلا دستم به کوسش برخورد نمیکرد.
لرزش بدنش و نفسای عمیقی ک میکشید نشونه ی تحریکش بود،
دستامو بردم سمت سینش و مشغول باز کردن دکمه هاش شدم و همزمان گوشه ای از گردنشو بوس میکردم،بوسای عمیق و احساسی،
پوستش خیلی داغ بود به قدری که احساس میکردم لبام از شدن حرارت میسوزع.

آخرین دکمه هم باز کردم و حالا موقعش بود لباسشو در بیارم.
کمی ازش فاصله گرفتم و دستاشو دادم عقب و با یه اشاره لباسشو در آوردم.

حالا با یه بالاتنه لخت روی پام نشسته بود،
دستامو گزاشتم روی شونه هاش،(پوستش خیلی داغ بود) و صورتمو چسبوندم به پشت کمرش و باتمام وجود بـــو کـشیـدم
بوی خیلی خوبی میداد…
یه بــــو،
فقط مخصوص خودش؛ منحصر به فرد بود💛💛

بـوی تنش، چنان شهوتمو تغذیه کرد که دستامو از زیر بردم سمت سینش و اولین بار بود که سینشو لمس میکردم.
حجم سینش که تمام مشتنو پر کرده بود و داغی پوستش که یکی از ویژگی های جذابش بود.

با اولین فشار، مامان، چنان نفس عمیقی کشید، که شهوتمو صد برابر کرد.

سینه هاش خیلی نرم بود ولی وقتی فشارشون میدادم،
متوجه یه سفتی درونش میشدم، و نوک سینش که خیلی کلفت بود و کمی سفت.
با انگشت اشاره و شصتم دائم نوک سینه تاشو فشار میدادم و
مامان که لرزش بدنش خیلی زیاد شده بود و نفسای عمیقی که میکشید به اوج خودش رسیده بود و من همزمان گردنشو بوس میکردم.

آروم دستاشو گذاشت رو دستم و کمی فشار میداد، به عنوان اینکه بیشتر بمالم و فشارشون بدم

این کار براش لذت بخش بود و من تمام سعیمو میکردم که بعد از این سه سال دوباره اون حس و لذت ارضا رو تجربه کنه

آروم لبمو نزدیک صورتش کردم و از نیم رخ بوس گونش میکردم،
خودمو بیشتر کشیدم جلو که به لباش برســم… که یدفعه مامان با یه صدایی که غرق در بزاق و شهوت بود گفت: علــی مـامـان!! بریم رو تخت، تو تراس زشته یه نفر میبینه.( با صدای گرفته و ان من کنان)
حجم بزاغ دهنش و صدای گرفتش، گویای شهوت و اظطرابش بود.

دستامو از سینش جدا کردم و همزمان زیر زانوش و پشت کمرشو گرفتم و بغلش کردم.

نفسای داغش به سطح پوستم برخورد میکرد و شهوتمو خارج از کنترل کرده بود

بردمش توی اتاق و به کمر خوابوندمش روی تخت، دوتا پاشو گذاشتم روی سینم و بلافاصله شلوارشو در آوردم.)

اولین بار بود کوسشو میدیدم

یه لایه، رنگ صورتی کالباسی(خیلی کم رنگ) وسط اون پوست سفید! و یه خط که وسطش رد شده بود، بدون کوچک ترین مو یا جوشی؛ واقعا جذابش کرده بود و یه نمای قشنگ به پایین تنش داده بود.

تیشرتمو در آوردم و به بدن لخت مامان خیره بودم؛ ​اونم با چشمای پر از شهوت و هوس انگیزش بهم زل زده بود.

رفتم سمتش و صورتمو بهش نزدیک کردم.)
نگاهشو انداخته بود رو لبام،
و با زبونش روی لبای خودش میکشید.

و اون لحظه برای اولین بار طعم لبای مامانو چشیدم!
طعم لبش به قدری برام جذاب بود که هیچ جمله ای برای توصیفش پیدا نکردم، و دوس داشتم این لحظه تا ابد طول بکشه، اون حس تازگیش، نفسای داغش که از بینیش خارج میشد، و سطح پوستمو میپوشوند،

اولش فکر کردم، ته ریشم اذیتش میکنه، ولی با نوازش صورتم توسط دستاش، متوجه شدم که خوشش میاد و طالبشه.

زبونشو روی لبم میکشید و گه گاهی با دندوناش لبمو فشار میداد،
از این کارش خیلی خوشم اومده بود و سعی میکردم مثل خودش انجام بدم.)

همزمان با خوردن لباش، موهاشو نوازش میکردم و دستمو روی بدنش میکشیدم،
بدنش همچنان داغ بود و لرزشش بیشتر شده بود.

بعد از چند دقیقه لبامو ازش جدا کردم و بردم سمت گردنش و آروم مک میزدم،
پوست نرم، بوی خوب، مزه خوب…

نفس زدنای مامان دوباره شروع شده بود و این شهوتمو بیشتر میکرد.

یکم اومدم پایین تر و آروم بالای سینشو بوس میکردم و دور سینشو با زبونم خیس میکردم(مامان یه آه و ناله کوچیک، چاشنی نفس زدناش کرده بود)
لرزش بدنش بیشتر شده بود و میشد شدت تحریک و لذتو فهمیدم؛

آروم نوک سینش و یکم از کنارشو کردم تو دهنم!

(وای خدای من)

چقدر نرم و خوشمزه بود، با زبونم با نوک سینش از داخل بازی میکردم و مامان، که دیگه رو جاش بند نبود.
با یکی از دستام سینه سمت چپشو گرفتم و همزمان مک میزدم و سینشو میمالوندم

توی اوج خودش بود، بدنش میلرزید و ناله هاش بلند تر شده بود

دوتا دستامو بردم سمت شلوارکم و شرت و شلوارکمو باهم در آوردم، تا کیرم یه نفس راحت بکشه،

دیگه آماده بودم

سرمو از سینش جدا کردم و نسشتم وسط پاهاش،
دستشو گرفتم و آروم گذاشتم روی کیرم !!
سرش پایین بود،! ولی تا متوجه شد دستش مماسه کیرمه، سریع سرشو آورد بالا
و به کیرم زل زده بود
اون لحظه با اینکه تو  اوج شهوت بود ولی یکم خجالت کشیدم،
اما مامان!

آروم انگشتاشو روی کیرم میکشید و یکم فشارش  میداد
اون لحظه نفس زدنای من شروع شده بود، و من دیگ واقعا تو اوج شهوت بودم،
واقعا دیگـه نمیتونستم!

کیرم و انگشتاش که روش بود رو  باهم گرفتم و گفتم: مامان اجازه هست؟
مامان هم با باز و بس کردن چشماش این اجازه رو بهم داد
از روش بلند شدم و دستامو دور روناش حلقه کردم و کشیدمش لبه تخت و دستمو آروم روی کوسش میکشیدم!

وای خدا، لطیف ترین چیزی بود که تا حالا دست بهش زده بودم
آروم دستمو رو خط کوسش میکشیدم(خیس خیس بود) و اون لحظه مامان بود که لرزش بدنش که ناشی از اظطراب بود
از بین رفته بود و فقط ناله هاش بود که جلب توجه میکرد.

خط کوسشو باز کردم؛
وای…!
یه چوچول با رنگ صورتی و خیلی کوچیک و زیرشم سوراخ ادرارش و بعدش سوراخ کوسش!

از ترشحاتش، انگشتم خیس خیس بود و لجز

سر کیرممو گذاشتم روی کوسش و آروم بالا و پایین میکردم ،واقعا نیازی به روان کننده نداشت،

و مامان اون لحظه چشماشو بسته بود و با دستاش با سینه هاش بازی و خیلی آروم ناله کوچکی میکرد.

میخواستم پاهاشو بدم بالا و کیرمو بکنم تو، که یادم افتاد کاندوم ندارم.!!!

خودمو ازش فاصله دادم و گفتم: مامان؟(با صدای گرفتش گفت: جانم
گفتم: کاندوم ندارم،! تو مشکلی نداری?
گفت: مگه نمیتونی کنترل کنی؟
گفتم: چرا میتونم، بخاطر تو گفتم
گفت: من به پسرم اعتماد دارم!
و یه بوس کوچیک از لبش کردم و دوتا پاهاش گذاشتم روی شونم، یعنی به شکلی که مچ پاهاش روی کولم بود

میخواستم کیرمو فرو کنم که تازه چشمم خورد به سوراخ کونش و خیلی متعجب شدم،

رنگش خیلی تیره بود!!
در قیاس با و کوس و سینه هاش واقعا تیره بود،

بگذریم

سر کیرمو بردم نزدیک سوراخ کوسش و آروم فشار دادم،خیلی تنگ بود ولی با اولین فشار سر کیرمو فرو کردم، که بلافاصبه مامان دستو گذاشت رو شیکمم و یه آه بلند کشید،
منم آروم آررم کیرمو فرو میکردم و با دستام انگشتای پاشو میمالوندم و مامان هم سینه هاشو فشار میداد و دائم ناله میکرد

تقریبا نصف کیرمو فرو کرده بودم و سرعت تلمبه هامو یکم بیشتر کردم،
مامان هم اون لحظه نالش بیشتر شده بود و بیشتر خودشو میمالوند، فکر کنم داشت به اوج میرسید و ارضا میشد.

منم برای لذت بیشترش از بغل به کونش ضربه میزدم و محکم فشارش میدادم،

فشار و سرعت تلمبه هامو بیشتر کردم و مامانم صدای نالش خیلی بلند شده بود، جوری که تبدیل به جیغ شده بود، چشماشو بسته بود و فقط ناله میکرد

خودمو کشیدم به طرف مامان و سینه هاشو فشار میدادم و تلمبه هامو محکم تر میزدم.

مامان هم با دستاش ملاف روی تختو چنگ میزد و بعد از ثانیه ای متوجه شدم که وقت ارضاشه،!
دندوناشو روی لباش گذاشته بود و فشار میداد، جوری که صدای نالش قطع شده بود و فقط نفس میزد!
انگشتای پاشو سفت(همچنین بدنش) کرده بود و روی کمرم میکشید

و بعد از چند ثانیه با یه اووووووه بلند و شل شدن بدنش متوجه ارضاش شدم…
روی سطح کیرم حجم زیادی از مایع سفید رنگی رو موقع داخل و خارج کردن میدیدم و اون شهوتش و هوس این چند سالش بود که ارضا شده بود…

چشماشو بسته بود و آروم دستاشو روی ساعدم میکشید،

تو همون لحظه متوجه شدم که دارم به اوج میرسم، از روش بلند شدم و مثل پوزیشن اول…
پاهاشو گذاشتم روی سرشونم و دستمو دور روناش حلقه زدم و با شدت خیلی زیاد تلمبه میزدم… به قدری که نالش ناشی از درد بود…

دیگه وقت ارضا شدنم بود و سریع کیرمو در آوردم و همچنان روی سطح بیرونی کوسش با سرعت میکشیدم که به اوج رسیدم…

شکم و کمی از سینش غرق از هوس و شهوتم بود…

دیگه رمقی برام نمونده بود
کنارش ولو شدم و نگاه چهره مامان کردم
چشماش پر از اشک بود…
اون لحظه بود، که با خالی شدن هوسم و دیدن این صحنه از همه چی پشیمون شده بودم و دوباره سرزنش خودم و حس لعنتی رو تجربه میکردم…

حالم بد بود و نمیدونستم چطور خودمو آروم کنم…
دقیقا مثل فردی که در عصبانیت خطایی میکنه و بعد پشیمونه
و
پشیمونی اون لحظه سودی نداره.)

چند دقیقه گذشت و همون طور ولو بودم و دائم خودمو سرزنش میکردم و…

دیگ نمیتونستم تحمل کنم و رو به مامان کردم و گفتم از این کارمون پشیمونی؟
اونم با چشمای پر از اشک که واقعا یکی از معصوم ترین چهره هایی بود که تا اون زمان دیده بود،
گفت: (نه، خوشحالم که تونستیم انجامش بدیم و وارد مرحله جدید بشیم.)
و بوس گونم کرد و سرشو گذاشت روی سینم.

اون لحظه از طرف مامان خوشحال بودم ولی نمیتونستم خودمو آروم کنم…

آروم با دستام روی موهاش می کشیدم و گفتم مامان حرف بزنیم؟

ادامه دارد…

نوشته: Njk


👍 28
👎 4
58801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

879583
2022-06-15 03:23:37 +0430 +0430

نه دوبار دیگه بکن بعد حرف بزن😅😅😅

2 ❤️

879593
2022-06-15 04:02:45 +0430 +0430

کیر خر تو کونت با این نوشتنت و غلط املایی احمق همون با فانتزی مامان جقتو بزن نمی خواد داستانتو تحلیل کنی انگار چخوف داستان نوشته همه میدونن دروغه وفقط برا پر کردن وقته

0 ❤️

879596
2022-06-15 04:46:40 +0430 +0430

david1975
گوه میخوری میخونیش نخون دادا مجبورت مگه کردن بدبخت بالا توضیح داده بود بابات اینا

0 ❤️

879615
2022-06-15 07:15:08 +0430 +0430

داستان به این قشنگی رو میخونی، بعد میای نظر بدی… میبینی یه مشت پلشت چرت نوشتن
آقا اینجور داستانارو دوست نداری نخون کسی مجبورت نکرده

2 ❤️

879707
2022-06-15 17:06:02 +0430 +0430

داداش داستانت مثل قسمت اول خوب بود.چندتا غلط املایی داشت فقط موقع خوندن اذیت میکنه.ویک جایی نوشته بودی ولی سوراخ کونش خیلی تیره بود وعلامت تعجب گذاشته بودی.دراین موردبگم که البته توضیحه منظورم به شمانیست.سوراخ کون تیره بهترین سوراخ ممکن برای سکس هست وعلتش اینه که توی همون ناحیه سوراخ بخاطرجمع شدن مقدارزیادی از پوست بدن به شکل دایره ایی تقریبا سوراخ متورم هست واون قسمت تیره رنگ میشه چیزی توی مایه های قهوه ایی سوخته ایی.حالا این مدل سوراخ ها وقتی کیرواردمیشه چون پوست جمع شده زیاده به راحتی به اندازه آلت کش پیدامیکنه وفشاربه پوست اصلی نمیاد واسه همین هیچوقت گشادنمیشه.
خیلی مختصرترین حالت توضیح بود.گفتم تاهمونم به فال نیک بگیری
یکبار ازهمون سوراخ تیره تجربه کن سکس رو اونوقت معتادش میشی ببین کی گفتم.شرمنده کلی کلمات زشت مجبور شدم بیارم درتوضیح.

0 ❤️

879754
2022-06-16 00:57:57 +0430 +0430

من نمیفهمم آخه چرا فانتزی سکس با مادر؟؟؟
اینجا تو غرب با مادر و خواهر شون از این کارا نمیکنن
آخه شما دیوس های دری وری چه مرگتون شده انقد کوسشر مینویسین؟
کییرم تو مغزت جاکش
حالمو بهم زدی
کییرم تو مغز اون کوسمغزایی که داستان کیری تو رو لایک کردن

0 ❤️

880455
2022-06-19 17:31:38 +0430 +0430

بسیار عالی توصیف شده و لذت و بخش و تحریک کننده بود
ادامه بده تا 5 قسمت

0 ❤️