مشاوره به دختر عمو (۱)

1399/10/18

با سلام خدمت اعضای  شهوانی
این اولین داستانی هست ک دارم با شما به اشتراک میزارم
بگم که این داستان درباره خودمه و کاملا واقعیه
داستان عادی و ساده هستش و پیاز داغشو زیاد نکردم چون بعضی قسمت ها واقعا یادم نمیاد و تمام اسم های این داستان مستعاره!! خب بریم سراغ داستان
این داستان مربوط به دوران نوجوانی منه نزدیک به ۱۸ سال بودم یه پسر(هیکلی-فوق العاده اجتماعی-مودب-خوش تیپ-خوره ی تکنولوژی -گیمر-درس خون ) و اسمم علی

می خواستیم پیش فامیلامون توی شهرستان پیش عمو و عمه و بقیه فامیل از دوروز قبل شروع  کرده بودیم به جمع کردن وسایل مثل همیشه.
برای اینکه راه طولانی بود و با ماشین خیلی خسته کننده میشد (من-پدرومادر-۲ خواهر -خودم وبرادرم ) با  هواپیما  رفتیم(اونموقع بلیط ها قیمت نجومی نداشتن)
وقتی به فرودگاه رسیدیم خب مثل همیشه عمو اینا اومدن دنبالمون و رفتیم سمت خونه
ساعت ۱۰ شب بود و هنوز شام نخورده بودن
و ماهم سریع اومدیم و نشستیم پای سفره یه ۳ تا ۴ ساعتی گذشت بعد من هم به خاطر پرواز خسته بودم و رفتم طبقه بالا (خونه یه حالت اپارتمانی که هر ۳ طبقش برای خودشونه)
وقتی رفتم بالا تشک و پتو و بالشت رو برداشتم و بردم وسط خونه پهن کردم از اون موقع که اومده بودم یه صدایی از اتاق دختر عموم می اومد صدای اهنگ یا همچین چیزایی بود و اینو بگم داستان همش مربوط به دختر عمومه کسی که من از بچگی عاشقش بودم باهم یه مقدار اختلاف سنی داریم (اون بزرگتره ) ولی درکل من خیلی بهش علاقه مند بودم ولی امشب خونه نبود من کنجاوی گل کرد و رفتم سمت اتاقش در رو باز کردم دیدم که کلی دم و دستگاه خریده بود (من ۲ سال پیش هم خونشون اومده بودم ولی فقط لپ تاپ معمولی داشت ) البته رشته اصلیش گرافیک بود به همین دلیل این وسایل مثل کیس قوی مخصوص پردازش کردن و … به کارش می اومد
دیگه به چیزی دقت نکردم و اومدم بیرون می خواستم از ساکم لباس ها مو بردارم و عوض کنم که یکدفعه ۲ تا دختر عموی دیگه ام اومدن بالا بخوان چون یکی دیگه از فامیلامون اومده بودن من هم قبل از اینکه لباس عوض کنم رفتم پایین سریع سلام علیک کردم اومدم بالا از شیرین (دختر عمو بزرگه )
پرسیدم که:شیوا کجاست (اونی ‌که من عاشقش بودم) و اون یکی هم  پریسا
و جواب داد
:الان که بهش زنگ زدم گفت توراهه
-آهان اوکی
:کاری باهاش داشتی؟

  • میخواستم ببینم که این کیس اینا چیه که خریده
    :من که خودم زیاد سر درنمیارم خودت بپرسی بهتره
    و بعد رفت پایین. پریسا هم که به احتمال زیاد به من نظر داشت ( ایشون همسن منه) داشت منو با چشماش  دنبال میکرد من یه سو استفاده کردم و لباسمو برداشتم که برم عوض کنم  که یهو دوباره خبر رسید که همه میخوان برن بیرون که از یه جایی بستنی بخرن که خیلی خیلی معروفه اسمش بستنی عشایریه من خودمم تعریف رو زیاد شنیده بودم من موندم ولی همه رفتن واینجا شد که من و پریسا توی خونه تنها شدیم من خودم هدفم این بود که بفهمم شیوا به من علاقه داره یا نه که اگه داره یه حرکتی بزنم ولی تا اینجا فهمیدم  پریسا به من علاقه داره من خودمم همین حسو بهش داشتم.
    (چون با پریسا راحت بودم)گفتم:انصافا خبرا نیاد من برم لباس عوض کنم بیام .اونم یه خنده کرد و رفتم توی اتاق پریسا که عوض کنم ولی در رو نیستم و از اونجایی که اتاقش بزرگ بود و میدونستم که در اتاقش وقتی باز باشه هی باز تر میشه تا اخر وقتی همه چیو مهیا کردم رفتم یه گوشه از اتاق که میشد هال رو دید ولی اونی که توی هال بود نمیتونست بفهمه منم سریع شلوار و تیشرتمو دراوردم و فقط شرت پام بود و رفتم توی همون موقعیت که دیدم بله پریسا خانوم داره مثلا یواشکی منو نگاه میکنه منم لباس پوشیدن رو هزار سال طول دادم دیدم که داره با تعجب منو نگاه میکنه منم سعی کردم یکم مثبت اندیش باشم و زیاد کیرم سیخ نشه و خداروشکر نشد(زیاد نشد ) و کیرم هم ۱۶ سانته… اونطور که من اونو میدیدم بیشتر به پایین داشت نگاه میکرد تا به عضله ها و سیکس پکم بعد دیدم که پتو رو دور خودش جمع کرد و بلند شد و یهو شلوارشو یکم کشید پایین و منم فهمیدم که میخواد خودارزایی کنه منم سریع اون حوله رو برداشتم و دور خودم پیچیدم چون میخواستم برم حموم و تازه فکر اونجاش رو هم کرده بودم چون حموم در ورودیش خیلی جالبه شبیه شیشس ولی ماته …  ولی قبلش حوله رو طوری پیچیدم که فقط روی لگن تا زانو باشه بعد هم اروم اروم از اتاق رفتم بیرون که به خودش برسه وقتی فهمید دارم میام بیرون سریع خودش رو جمع جور کرد اومد بگه که بیا و این کتابی که نوشتن رو بخون ولی یهو منو دید و به من من افتاد منم سریع گفتم:پریسا من دارم میرم حموم کاری با من نداری
    همینجوری که قفل کرده بود گفت خیلی عوض شدی علی ۲ ساله ندیدمت ولی خیلی عوض شدی منم گفتم نظر لطفته و بعد رفتم حموم از داخل حموم اصلا نمیشد بیرون رو دید و فقط از بیرون میشد داخل رو دید اونم تازه یکم
    منم سریع شرتمو دراوردم و فهمیدم که میشه سایه ی کیرمو از بیرون دید حمومم طول کشید
    وقتی اومدم  بیرون دیدم که پریسا بالا نیست و انگاری رفته پایین منم حوله رو دراوردم ولی گذاشتم دم دست. رفتم توی هال تا لباسای تمیز رو بردارم وقتی برداشتم  رفتم که لباسهایی که گذاشته بودم روی اونیکی ساک رو بردارم همونایی که قبل حموم تنم بود رو هم بردارم که دیدم شرتم جابه جا شده منم گذاشتم روی اینکه خودم حواسم نبوده ولی اگه پریسا جابه جا کرده یعنی خیییلی داغه منم لباسارو برداشتم و رفتم توی اتاق شیوا که یهو دیدم پریسا توی اتاقه و دورش هم پتو پیچیده و داشت  هنذفری هم توی گوشش بود و داشت یه چیزی توی گوشیش نگاه میکرد منم داشتم مثبت نگاه میکردم که مثلا پورن نیست  تا اینکه اروم اروم میخواست جیغش بلند شه(چون داشت خودارزایی میکرد)
    که یکدفعه منو دید(البته کیرمو دید بعد )  پشمام ریخت …منم سریع حوله رو پیچیدم دور خودم و بهش گفتم :اینچه کاریه آخه!!!
    -علی منو ببخش توروخدا به کسی نگیا …واز اینجور حرفا منم گفتم:باشه باشه نگران نباش فقط بهم بگو برای چی اگه مشکلی هست به من بگو  بعد گفتم منو هم ببخش که لخت اومدم توی اتاق
    بعد گفت نه بابا …
    :بیا بشین
    -و من هم رفتم نشستم و بعد بهم گفت
    عمو زنگ زد گفت که رفتن خرید و برای صبحانه هم کله پاچه بگیرن
    گفتم:اوکیه خب تعریف کن ببینم
    :ببین من میخوام خودارزایی رو ترک کنم ولی نمیتونم
    -اخزین بار کی انجام دادی
    :حدود ۳ هفته پیش
    -بعد قبلا روزی یه بار انجام میدادی
    :تقریبا و یا حتی بیشتر
    -خب توباید ارو اروم این کار رو بزاری کنار یعنی باید ۱ هفته ۱ هفته اضافه کنی نه اینکه یهو ۳ هفته انجام ندی چون اونطوری یه عغده برای خودت درست میکنی و یهو روزی ۱۰ بار میزنی (مثلا)
    و بهم گفت:یعنی الان میتونم انجام بدم
    -اره ولی باید دقت کنی دفعه بعدی باید ۱ ماه دیگه باشه
    یهو توی چشمام برق دیدم و گفت:یه چیزی بگم
    -بگو
    :می تونی بیای و باهم خودارزایی کنی
    -چی؟؟؟؟؟
    : نباید اینو بگم ولی ا‌ز وقتی اومدی دارم بدنتو نگاه میکنم خیلی جذاب شدی حتی وقتی توی حموم بودی داشتم اونو نگاه میکردم
  • چیو نگاه میکردی (منم کرم داشتم میخواستم قشنگ بگه کیر )0_0
    :همونو دیگه کیرتو (خیلی معصومانه گفت )
    -خب نمیدونم چی بگم
    که همون موقع پتو رو زد کنار و یهو ‌ک.ص شو دیدم ولی سعی کردم زیاد نگاه نکنم ولی انقدر قشنگ بود که من تاحالا توی عمرم اینطوری ندیده بودم
    بعد بلند شد و لباسشو دراورد و گفت تو هم دربیار
    -من میرم که تو راحت تر باشی و خجالت زده نباشی
    :خجالت؟؟؟؟ اگه خجالت زده میشدم که الان لباسامو درنیامورده بودم
    یهو فهمیدم این حرکت سس ماست داشت و من قبلو کردم و حوله رو دراوردم و از شانس بنده کیرم خوابیده بود (اینو بگممن کیر خوابم خیلی کوچیکه و سیخش ۱۶ یا ۱۷ سانته واینم از عجایبه) 
    واونم سوتینشو دراورد و جلوم نشست ولی یکم خجالت زده بود چون هنوز شرت تنش بود و لای پاشو نشون نمیداد (اگه بخوام خصوصیت بدنشو بگو موی کوتاه-قد نسبتن بلند-نه لاغر نه چاق-دستای فوق العاده سکسی با لاک مشکی و پاهای عالی )
    وقتی کیرمو دید گفت هنوز بیدار نشده گفتم نه نشده
    :میخوای من کمک کنم چون ممکنه هر لحظه برسن
    -باشه فقط بین منو و تو
    گفت باشه
    و سریع پاهاشو اورد گذاشت روی کیرم منم تا پاهاشو دیدم انگار میخواست ابم بیاد بهش گفت اروم انجام بده تو خیلی جذابی اونم خندید و یکم اروم تر کار کرد بعد دیدم داره میاد نزدیک و داره یخش باز میشه چون شرتشو دراورد ولی هنوز ک.ص رو نشون نمیداد
    اروم اروم کیرم داشت سیخ میشد و اونم داشت تعجب میکرد یه چند دقیقه گذشت گفت کیرت خیلی بزرگه چیکارش کردی ؟؟
    -هیچی خودش بوده و خودش
    و خندید
    بعد ازم سایزشو پرسید و جوابشو دادم فق داشت به کیرم نگاه میکرد تا اینکه گفت خسته نشیااا خودتم یه کاری بکن
    -من نمیدونم از من چه کاری میخوای بگو تا انجام بدم
    انگار میخواست یه چیزی بگه ولی مونده بود بگه یانه منم گفتم میخوای بگی باهم سکس کنیم
    :تو از کجا فهمیدی
    -دیگه تابلو بود
    گفت اخه نمیشه و اینا ولی من گفتم میشه
    و ازش لب گرفتم اول میترسیدم یهو بره ولی وقتی گرفتم گفت باشه

بعدش با دستش داشت کیرمو لمس میکرد که گفت
:ما هردو مون به سن بلوغ رسیدیم و نمیخوایم ریسک کنیم درسته ؟
-اره ولی اون با من
:سکس بی خطر میخوای
-نه کاندوم میارم
:ازکجا مگه داری
-الان میارم
و بلند شدم و رفتم و یه دونه اوردم (قضیه این کاندوم ها طولانیه )
-بیاببین گفتم دارم
:پس از قبل فکراتو کردی شیطون باشه دیگه
-حالا اینو ول کن
بازش کردم و دور کیرم انداختم خیلی داشت فشار میاورد که یهو درست شد اول فکر کردم سوراخ شد ولی بعد دیدم جا افتاد (مثلا)
بعد در رو قفل کردم و گفتم- نمیخوای نشون بدی ک.صت رو

لباسشو از روی کصش برداشت و گفت چطوره
-عالیه
:تو هم میخوای ابت بیاد نه
-اول شما بعدا من
نشستم و خمش کردم  و پاهاشو از نزدیک دیدم میتون بگم راحت تیکه از بهشت بود که تیکه دیگه خود ک.صش بود
رفتم و ک.صشو لیس زدم بعد گفتم کی رفتی حموم گفت ظهر دقیقا قبل از اینکه تو بیای
-خوبه
من که همین طوری داشتم میخوردم دیدم که با دستش داره سرمو حل میده سمت کصش دیدم که میخواد ابش بیاد گفتم داره میاد
خیلی شهوتناک گفت ارهههههههههه
منم موقعیتو مناسب دیدم و بلند شدم کیرمو گذاشتم نزدیک کصش اونم نه نگفت و اروم بردم تو و عقب جلو کردم تا اینکه ابش اومد کیر منم داغکرده بود بعد دیدم که من گرفت و ازم لب گرفت و گفت محکم تر منم هرچه توانم بود استفاده کردم   بعد از کصش دراوردم و گفت میخوام بخورمش گفتم بیا ولش کن و این قضیه رو ببندیم (من از خدام بود ولی  میخواستم یکم اره دیگه خودتون میدونید)
که یهو کیرمو گرفت کاندومو انداخت بیرون و پوزیشن خودشو  عوض کرد و کیرمو بادستش میمالید دستاش انقدر سکسی بود که نگو بعد برد توی دهنش (اولش جو گیر شده بود همشو کرد توی دهنش که یهو یه عوق زد)و اورد بیرون بعد گفت این خیلی بزرگه
-خب زن مومن تو که نباید همشو بکنی دهنت که
بعد اروم اروم حرفه ای شد و ادامه داد بکم گذشت گفتم
ابم داره میاد کجا بریزم
:هرجا ریختی عشقم دوباره میخوام برم حموم
-من به حرف خودش ریختم روی صورت و پا و یکم سینه
کل کمرم خالی خالی شد
باهم دیگه دوباره صحبت کردیم و اینا اومدم برم کیرمو گرفت گفت یه بار دیگه باید ابتو بریزی روم
من گفتم خالی خالیم نمیشه
کلی حرف زدیم ولی گوشش شنوا نبود
دوباره کیرمو سیخ کرد و کلی کیرمو تکون داد تا دوباره اومدم
ولی اینبار اب داشتم یعنی انقدر پریسا سکسی بود که کمرم پر شده بود و ریخت توی دهنش و من سریع بلند شدم و گفتم انصافا دیگه بسه کمرم خالی خالی شد اون خندید گفت باشه بعدا
اومدیم که بریم یهو در خونه باز شد و عمو اینا اومدن ما مونده بودیمو یه صحنه جرم

این داستان ادامه داره
امیدوارم لذت بده باشید اگه خوب بود لایک کنید و
مشکلات رو توی کامنت بهم بگید
اگه حمایت بشه پارت دو رو حتما میزارم

نوشته: علی


👍 9
👎 10
28701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

785144
2021-01-07 00:40:56 +0330 +0330

اینو دو هفته پیش خونده بودیم! تکراری است!

6 ❤️

785176
2021-01-07 01:58:59 +0330 +0330

همون که اين اقا فرمايش كردند Shahx-1
من از اين سايت ميرم شاه ايكس هيج وقت من چرا زودتر از تو کامنت نتونستم بزارم آخه 😀

2 ❤️

785182
2021-01-07 02:08:26 +0330 +0330

AJAB گرامی یه خدا بیامرز مرحوم نفس چند سال پیش اینجا بود مخ مارا هک کرده بود هر کسشعری میخواستیم بگوئیم دقیقا همان را یک ثانیه قبل از ما می نوشت! البته ادعای شاگردی ما را داشت ولی ما هرگز چنین کرمویی را به درگاهمان نپرورانده بودیم!! 😁

3 ❤️

785200
2021-01-07 03:20:50 +0330 +0330

Shahx-1 من جسارت نميكنم و استاد بودن شما ثابت شده هست واقعا، ولی جدی خیلی خیلی کامنت ها را که میزاری شما به اون فکری که دارم نزدیک هست، قبلا عادت نداشتم اول تایپ میکردم بعد کامنت میخوندم اما الان چند مدته قبل از تایپ دنبال کامنت شما میگردم بعد تایپ میکنم .
موفق باشی عزیز شوخی چیزی میکنم به دل نگرفته باشی عزیز هستید خیلی واسم بدون شناخت و آشنایی 😁

2 ❤️

785212
2021-01-07 03:47:25 +0330 +0330

کصشر🙍

1 ❤️

785225
2021-01-07 04:22:27 +0330 +0330

من چنتا خاطره خوب دارم، دست به قلمم هم خوبه تا زننده و رو مخی نباشه، ولی ناموسا اینقدر فحش می‌دین پشیمون شدم بنویسیم 😅، چون آخرش باز می‌نویسید دروغ بود

1 ❤️

785241
2021-01-07 08:20:27 +0330 +0330

پس شانس آورد ظهر رفته بود حموم وگرنه تو‌حتما دیگه ادامه‌نمیدادی خوردن کصشو
ای کیرم تو زن مومن بابات با اون کص نوشتنت
آخه چرا با کیرت فکر میکنی؟؟!!!

2 ❤️

785262
2021-01-07 10:59:37 +0330 +0330

از همون پارگراف اول میشه نتیجه گرفت با چه حجمی از مزخرف روبرو هستیم.
ینی نصف تریاک موجود در کشور رو هم مصرف کنی یه همچین چیزایی تو ذهن شکل نمی گیره.

1 ❤️

785325
2021-01-07 22:32:22 +0330 +0330

تکراریه

0 ❤️

785449
2021-01-08 14:16:49 +0330 +0330

نمیدونم چندمین داستانته ولی سعی کن اخریش باشه😐

2 ❤️

785456
2021-01-08 14:37:10 +0330 +0330

Generalmaximus ایرادهاشو دفعه پیش همه لیست کردن فحشاشم خورد! الان فقط تکراری بود!

1 ❤️

936463
2023-07-07 02:22:34 +0330 +0330

یه جا میگی :
که همون موقع پتو رو زد کنار و یهو ‌ک.ص شو دیدم ولی سعی کردم زیاد نگاه نکنم ولی انقدر قشنگ بود که من تاحالا توی عمرم اینطوری ندیده بودم
بعد چند خط پایین تر میگی:
واونم سوتینشو دراورد و جلوم نشست ولی یکم خجالت زده بود چون هنوز شرت تنش بود و لای پاشو نشون نمیداد

دیوث اسکولی یا مردمو اسکول فرض کردی؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها