معاون اجرایی (۱)

1397/10/10

داستان کاملا واقعی است
بجز اسامی
سی و هشت ساله ام و فرهنگی .قد بلند و …
در کار با کامپیوتر توانا و آگاه به برنامه های دانا و سناد و …
سال گذشته بعد از سالهای یک واحد آپارتمان خریدم .
اقساط بانکی بد جوری زندگی م رو تحت تاثیر قرار داده بود .
مهر ماه بود سری به اداره زدم و تقاضای چند ساعت اضافه کار کردم تا گوشه ای از اقساط را برایم جبران کند .
تا آبان ماه خبری نشد .روز پنجشنبه بود آخر وقت اداری که از واحد …اداره زنگ زدن تا سریعا مراجعه کنم .
اونجا بهم گفتن که خانم …معاون اجرایی دبیرستان …به مرخصی زایمان میرود (مرخصی زایمان سال گذشته نه ماه بود و همکاران فرهنگی به محض تولد فرزند نه ما مرخصی با حقوق به آنها تعلق می گیرد ) و از انجاکه فصل سازماندهی که معمولا شهریور ماه است تمام شده و تمام معاونان سازماندهی شده اند و ضمنا برای محفوظ ماندن جای معاون اجرایی فعلی بعد از اتمام مرخصی به یک نیرو نیاز دارند برای نه ماه
ضمنا مدرسه دبیرستان خاص بود و از دانش آموزان شهریه می گرفت و توانایی پرداخت حق الزحمه را داشت .
خانم مدیر اونجا نشسته بود .
قد بلند لاغر اندام عینکی و حدود چهل و چند ساله و…
مسول واحد ما را بهم معرفی کرد .
سلام کردم خانم مدیر بسیار خوش برخورد بود جواب سلامم را داد و تعارف کردند که بنشینم .
خانم مدیر آرام و شمرده شروع به صحبت کرد و شرایط مدرسه و کاری را بیان کرد.
منم شرایط را گفتم و بهشون گفتم غیر از پولی که اداره بابت کار در شیفت مخالف بهم میده فلان مبلغ رو ماهیانه از مدرسه می گیرم چون نیاز دارم .
ایشون به شرط رضایت از کارم قبول کردند .
روز شنبه بعد از اتمام کلاسها با عجله یه ساندویچ خوردم و رفتم مدرسه
خانم مدیر با احترام مرا پذیرفت و مرا به اتاق اجرایی برو و سیستم ها و دستگاه هاو کمد ها و …تحویلم داد .
بعد از یک ماه تمام کارها را بسیار مرتب انجام می دادم و گاهی خانم مدیر میامد اتاقم و کارهایی رو به من می سپرد .
یه روز که پشت سیستم بودم و نشسته بودم روی صندلی خانم مدیر ایستاده بود کنارم و روی صفحه مانیتور راهنمایی می کرد که چکار انجام دهم .
دستش رو روی میز کامپیوتر گذاشته بود و با دست دیگه رو صفحه اشاره می کرد در این حال سینه اش رو به شانه ام چسپید نمی دونم عمدی بود یا نه
به روی خودم نیاوردم
پرونده خانم مدیر رو بررسی کردم مجرد بود مطلقه بود
از آن روز به بعد دید زدن هامون نسبت به هم بیشتر شد و …
پنجشنبه ها مدرسه تعطیل بود
صبح زود پنجشنبه خانم مدیر زنگ زد که جواب یه نامه رو باید فورا انجام دهیم
با ناخرسندی رفتم مدرسه
فقط من بودم و خانم مدیر و سرایدار
شروع به کار کردم خانم مدیر یک صندلی آورد کنارم نشست باز احساس کردم خیلی زیاد بهم نزدیک شده گرمی بدنش رو حس کردم
دستم را آرام روی پاهایش گذاشتم هیچ عکس العملی نشان نداد
آرام مالش دادم بیشتر نزدیک شد
فهمیدم منتظر فرصت بوده است
سرایدار را صدا کرد و فرستاد دنبال گرفتن چند خرید از چند مغازه لوازم بهداشتی و کاغذ و …
کنارم نشسته بود نگاهی بهش کردم زل زد در چشمام
لبهام رو جلو بردم گویا مدتها منتظر این لحظه بود لبهایش را روی لبهام گذاشت
شروع کردم به خوردن لبهایش
سینه هایش را می مالیدم
دکمه مانتو رو باز کردم چیزی نگفت دکمه به دکمه پایین آمدم بلوز صورتی زیبایی پوشیده بود
مانتو رو آویزان کرد و لباسهایش رو در آوردم

نوشته: علی


👍 6
👎 9
19644 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738621
2018-12-31 20:56:14 +0330 +0330

اگر مدرسه خصوصی بوده که از, اموزش پرورش براش نیرو نمیفرستادن اگر دولتی بوده که حقوق همشون از اموزش, پرورش میومده پس اون قضیه فلان مبلغ و شهریه مسشعر بود. مدرسه پسرانه مدیرش مرده مدرسه دخترانه هم در ایران معلم و پرسنل مرد نداره. . گوشه نمازخونه خوابت برده بوده داشتی تو خواب خونه میخریدی و مدیرها رو یکی یکی میکردی که با تکون خوردن چوب جاروی بابای مدرسه تو کونت بیدار شدی !!! ?

6 ❤️

738623
2018-12-31 20:57:08 +0330 +0330

ته داستان باز بود تا ما هر جوری که میخواهیم تمومش کنیم:
بعد دو سه دقیقه سرایدار برگشت تا تنخواه بگیرد و چون با این صحنه مواجه شد اون مدیر اجرایی اجاره ای رو به هفت روش سامورایی گایید تا هوس کس کردن نکنه!

1 ❤️

738625
2018-12-31 20:58:54 +0330 +0330

رزومه دادی استخدامت کنیم توانا در کامپیوتر ، اشنا به دانا ،مسلط به سناد
اقا معلم پشتیبان داری میخای من بشم کوشا یه وقتایی از پشت کوششی روت بکنم

1 ❤️

738639
2018-12-31 21:14:21 +0330 +0330

و در اخر لباسهایش را در اوردم چیزی دور از ذهنیتم دیدیم بله خانم مدیر اندازه قدم کیر داشت و جوری کونم گذاشت ک تا اخر عمر نتونم راه برم
بله قرار نیس همه داستانا سکسی تموم شه بلاخره یکی باید کونشو به باد بده

1 ❤️

738651
2018-12-31 21:31:17 +0330 +0330

قد بلند و …

جای خالی رو خودمون پر کنیم؟
بصورت پیش فرض کیوت در نظر بگیریم؟

یعنی این قدبلند و… رو نمینوشتی نمیفهمیدیم فرهنگی هستی؟

کون ناشور :/

1 ❤️

738702
2019-01-01 04:18:17 +0330 +0330

جدی هرچی سعی کردم بفهمم منظورت چی بوده
نشد که نشد
انشالله که خودت فهمیده باشی

0 ❤️

738719
2019-01-01 07:20:07 +0330 +0330

اجرای یه سکوت سبک ازما برای رستارت عقل سبکت کافیست؟مدیر اجرایی…‏‎ ‎

3 ❤️

738726
2019-01-01 08:34:14 +0330 +0330

آدم وار شروع شد ولی آخرش دکمه های مانتویش را یکی یکی باز نمودی ؟؟؟
بلد نیستی ننویس
این نگارش یه مدیر اجرایی نیست ؟ بعضی وقت ها میگم جق مخ رو داغون میکنه ها!!!

0 ❤️

738768
2019-01-01 13:05:46 +0330 +0330

فقط میتونم بگم خخخخخخ

0 ❤️

738946
2019-01-02 08:08:40 +0330 +0330

همه ی فرهنگیا این همه کتابی مینویسن؟

0 ❤️