معجزه سکس

1395/12/03

سلام دوستان من نویسنده داستان سوپرایز شیرین هستم خیلیییییی خوشحال شدم ک خاطرمو دوست داشتین و میخوام ک بازم براتون بنویسم
علت اینک اسم این خاطره امو.گذاشتم معجزه سکس دلیلش اینه ک واقعا بنظر من سکس خوب توی رابطه زناشویی خیلیییییی خیلیییییی مهمه و وابستگی رو خیلیییییی زیاد میکنه حداقل برای من یکی اینطوریه و برای شوهر جانم از این لحاظ خیلی مهمه ک تحت هر شرایطی سکس براش مثل ی مسکنه و من وقتی میبینم این قضیه رو بیشتر سعی میکنم روخودم کار کنم و مطلوب تر باشم چون واقعا معجزه میکنه و حالشو عوض میکنه و حتی کمک میکنه ک بهتر فکر کنه نمیخوام نصیحت کنم یا این چیزا فقط خواستم بگم ک اسم خاطرمو چرا گذاشتم معجزه سکس
حدود ی هفته ای بود ک سکس نداشتیم دلیل اول و مهمترینش این بود ک عادت ماهانه من بود و شوهرجان ملاحظه کار بخاطر من و بخاطر بی طاقت بودن خودش حرکت محرکی انجام نمیداد و عملا خنثی بود هرچند من همیشه از روز دوم اینا میفهمیدم ک چقد بی طاقت میشه چون ما حداقل سه بار ک عموما دوبارش با کیفیته توهفته سکس داریم و ی مقدار باعث بی اعصاب شدنش میشه ک خودش باعث میشه من بشدت ناراحت باشم از اینک انقدر ملاحظه کاره و عذاب میکشه دقیقا نمیدونم چند شنبه بود ولی خب ی دوش درست حسابی سرحالم اورد و خداروشکر میکردم ک بلخره آقامونو میتونم سرحال بیارم.بهرحال خوشگل موشگل کردمو منتظرش شدم اومد خونه و کاملا دپرسو بی اعصاب بدجور خورد تو پرم:دردت بجونم اقایی نبینم دپرس و ناراحت باشی
-اعصابم داغونه سرکارم با این پسره حرفم شد،تو خوبی؟
_تو ک خوب باشی منم.خوبم و عمیق و طولانی پیشونیشو بوسیدم وموهاشو بو کردم ولبخند قشنگشو رو لباش دیدم لباساشو عوض کردوو روبروی تی وی نشست دلم طاقت ناراحتیشو نداشت اصلا و قلبم از اخماش داشت میترکید نمیتونستم ساکت بمونم و هیچی نگم سر تی وی ی اهنگ ریمیکس قشنگ با فلش داشتم ک کاملا بدرد مسخره بازی میخورد ی لبخند بچگونه به فکرام زدم و رفتم سراغش پلیش کردم و شروع کردم باهاش مسخره بازی و رقصیدن اولش تعجب کرد ولی وقتی دید شیطونی میکنم شروغ کرد خندیدن
قدو بالای تو رعنارو بنازم تو گل باغ تمنارو بنازم تو ک با عشوه گری از همه دل میبری منو شیدا میکنی چرا نمیرقصی تو ک با موی طلا قدو بالای بلا فتنه بر پا میکنی چرا نمیرقصی همینجوری داشتم شیطونی میکردم ومیرقصیدم بلندش کردم ک گفت حال نداره نشوندمش سرمبل
شب به اون چشمات خواب نرسه به تو میخوام مهتاب نرسه بریم اونجا اونجا ک دیگه به دو دسته افتاب نرسه قصه ی عشقت باز تو صدامه ی شب مستی بار سر رامه ی نفس بیشتر فاصلمون نیست
جیغ میزدموو میخوندم و مسخره بازی کلی خندیده بود حس میکردم وقتشه خودمم ی دلی از عزا دربیارم رفتم نشستم سرپاهاش با مسخره بازی و سعی کردم ی جوری بشینم ک دقیقا بشینم روی کیرش و دستامو تو دستاش قفل کردم و بردم پشت کمرش و با خنده گفت پس بگوچ خبره ک خانوم سرحاله میخوای ازم سواستفاده جنسی کنی سواستفاده رو خیلی مظلوم گفت
-تجاوزززززززز و ادای پنجول انداختنو دراوردم ک خندید فرصت فکر کردنش ندادم و افتادم به جون گردنش و انقد خوردمش ک قرمز شد واقعا طاقت نداشتم دلم لک زده بود بخورمش فوری دستامو از تو دستش در اوردم و رفتم پایین مبل و کمک کردم شلوارشو کشیدم پایین کیرش نه خواب نه بیدار افتاد بیرون اینجوری خیلی خوب بود من دوس داشتم بخورمش چون همش میرفت تو دهنم باولع میخوردم انگاری یک ساله کیر نخوردم و سرو صدا راه انداخته بودم انگار دارم الوچه میخورم از تخماش تا بالا لیس میزدم و و سرشو میکردم تو دهنم میمکیدم تخماشو میمالیدم و باز میخوردمشون و مکشون میزدم تو دهنم براش جق میزدم دستمو دورش تنگ میکردم و با سرم بالا پایینش میکردم دستمو خلاصه انقد خوردمش ک دیگه اه نمیکشید داد میزد دوسه تا مک محکم زدم صداش دراومد روانیم کردی بسته پاشو ببینم صداش خمارو خش دار شده بود هلاکش شدم اصن دوسوته تیشرتشو کند و افتاد یجون لباسای من منم ک ی تاپ و شرت صورتی تنم بود کمک.کردم لخت شم لخت ک شدم منو.کشید رو مبل مث پوزیشن اول سر خودش و دقیقا کیرش افتاد رو شیار کسم منم خیس بودم اروم اروم روش بالا پایین شدم میخورد به چوچولم کیرش و باعث میشد ک سرو صدام دربیاد کمم بود خیلی بیشتر میخواستم برا همین دستاشو بردم طرف کسم و گذاشتم یکیشو رو چوچولم و اونم محکم گرفت فشارش داد جیغم دراومد سرمو بردم نزدیک گوشش از باز دمای داغم رو.پوستش رطوبت بوجود اومده بود اروم و با اخرین حدی ک میتونستم حشری کننده باشم گقتم:میخوامت میفهمی دارم میمیرم از دوریت
جوابمو داد:تو نفس منی همه زندگیمی
_میخوامتتتتتتتتتتتتتت
-من بیشترررررر
و همونطوری یکم بلندشدم و کیرشو تنظیم کردمو نشستم روش
_ایییییییییی اخخخخخخخخخخخ جووووووووووووون
اونم تحت تاثیر داغی و تنگی کس من صدای اهش دراومده بود اروم روش بالا پایین میکردم اونم کونمو محکم گرفته بود و چنگ میزد و سینه هامو میخورد و گاز میگرفت:اوووووووف قربونت برم ک بعد اینهمه هنوز تنگی و محکم میزد روکونم گ با هربارش من نمیدونستم حال کنم یا اخم دربیاد ی خورده گذشت ک گفت پاشو پاشو اینطوری خوب نیست درازم کرد از پهلو و خودش پشت سرم رفت و پشت کیرشو فرستاد تو کسم باز جیغ من دراومد و باهم شروع کردیم عقب جلو شدن و اونم دستشو رسوند بع کسم و چوچولمو مالید و سرعتشو خیلی زیاد تر کرد و دوتامون جیغو داد میکردیم چند دیقه گذشت یهو باز چرخید منو چرخوند سر شکم کاملا و بازم تند ترش کرد ک من دیگه طاقت نیاوردم و جیغ بلند کشیدموارضا شدم واونم با چنتا تلمبه محکم ارضا شد و باز افتاد سر من:له شدمممممممممم _همینه ک هست -حال ندارم حموم بیاما بگم از الان بلند خندید وگفت: از کجا فهمیدی میخوام بگم بریم حموم
-دیگه من نشناسمت ک هیچی دیگه
_بهت تخفیف میدم میریم میخوابیم بعدش میریم حموم
-برییییییممممم
ی ساعتی چرت زدیم ساعت حدودای ده شب بود چشامو وا کردم دیدم دستاش دورم قفله خودمو بیشتر بهش چسبوندم صداش دراومد:تکون نخور خوابم خندم گرفت:صدات ک سرحاله و چرخیدم تو بغلش وچشماشو ک بسته بود بوسیدم بینیش لباش گردنش سینه اش همه رو بوسیدم و سرمو چسبوندم به سینه اش ک اونم حلقه دستاشو دورم محکم تر کرد
_میدونستی برام مث مورفین میمونی
بیشتر بهش چسبیدم
_میدونستی ارامشمی
بوسیدم سینه اشو
_اکه نداشتمت چیکار میکردم
بوش کردم عمیق و طولانی
_عاشقتم دیوونه اونقدی ک نتونی فکرشو کنی
حالم انقد خوب بود ک نمیتونستم حرف بزنم خیالم راحت بود ک حالش خوبه فقط خداروشکر میکردم با همه وجودم
خندید:دیوونه چرا حرف نمیزنی صدام گرفته بود همونطوری ازش پرسیدم:حالت خوبه؟
خندید:ادم ی خلی مث تو داشته باشه مگه میشه بد باشه
خداروشکر ک خوبی نفسه من
دیگه من خیلی خیلی جرییات حرفامونو نمینویسم ک حوصله سر بر نباشه دوستان امبدوارم خوشتون بیاد و سعی میکنم هربار بهتر از بار قبل بنویسم و امید وارم از اینم خوشتون بیاد.

نوشته: ؟


👍 16
👎 3
25953 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

580557
2017-02-21 21:56:10 +0330 +0330

عالیيییییییی فوق العاده بود بازم بنویس سعی کن خاطراتی که داخل مناسبتا هست رو بنویسی

1 ❤️

580559
2017-02-21 22:07:48 +0330 +0330

مدل تعریف کردنت بیشتر به پسرا میخوره

0 ❤️

580561
2017-02-21 22:21:20 +0330 +0330

بله دقیقا همینطور هست که نوشتید سکس معجزه میکنه. ?

0 ❤️

580565
2017-02-21 22:39:31 +0330 +0330

عالی نوشتی. چقدرخوب میشداگه همه چه مردچه زن همچین درکی اززناشویی داشتن.به نظرمن داشتن اینجورزنی نعمت بزرگیه که نصیب همه نمیشه.

2 ❤️

580571
2017-02-22 00:13:30 +0330 +0330

خیلی خوب یه رابطه زناشویی رو تحریر کردی ، یه نکته کلیدی واسه کسایی که میخوان داستان بنویسن تو این خاطره وجود داره و اون اینکه راوی بدون اینکه از قد و وزن و قطر و شعاعش بنویسه و حتی نیازی ب گفتن اسم نباشه یه فضاسازی خوب ب وجود اورده که همین امتیاز مهمی تو نوشتن هستش . درضمن برام جالب بود که احساسات و دوست داشتن این زوج در قالب یه سکس رمانتیک ب این قشنگی بیان شده بود .
امیدوارم همیشه در زندگی شاد و خوشحال باشید

1 ❤️

580606
2017-02-22 10:17:20 +0330 +0330

حتما شما هم واسه امربه معروف و نهی از منکر اومدی تو این سایت عضو شدی؟!
معلومه تو ذهنت تعریف مشخصی از غیرت نداری و فقط چرت و پرتهای یه مشت عادم علاف و وراج رو مثل طوطی تکرار میکنی!
بهتره یه نگاه به نام کاربریت بندازی بعد بیای اینجا موعظه کنی بابابزرگ! ?

1 ❤️

580671
2017-02-22 20:35:58 +0330 +0330

خوب بود
بازم بنويس

0 ❤️

580728
2017-02-22 23:12:44 +0330 +0330

حرف نداشتت دمت گرمممممم ، زندگیتون پایدار باشه ایشاللله

0 ❤️

580977
2017-02-24 19:57:35 +0330 +0330

از این کسشرای عاشقانه ننویسید جون مادرتون کیرم تو عشق و عاشقی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها