معذرت خواهی من

1401/01/14

داستان کاملا ساخته ذهن خودمه و گفتم همین طور که خودارضایی میکنم پلاتشو برای دیگران بنویسم چون ترن آنم میکنه ولی شایدم یه روز به واقعیت بپیونده، کس چه داند؟
سو بیبی های من گت ردی،هیر ایت گووز:

سه روز میشد که با هم حرف نزده بودیم و بهش حق هم میدادم. با اون کاری که من کرده بودم حتی ممکن بود دیگه هیچ وقت باهام صحبت نکنه.
نه غرورم اجازه میداد پا پیش بذارم و معذرت خواهی کنم و نه میتونستم سکوت سنگین بینمون رو تحمل کنم، اما برای امشب یه برنامه خاص در نظر داشتم، برنامه ای که میتونست بدون یک کلمه حرف دوباره دل همسرم رو به دست بیاره.
قرار بود امشب مشکلاتمون رو لای لحاف و تشک، با زمزمه های نامفهوم و نفس های به شماره افتاده حل کنیم.

صدای چرخیدن کلید داخل قفل در سکوت رو شکست،در جیر جیر کرد و چند ثانیه بعد بسته شد.
سکوت محض؛ احتمالا داشت کتش رو به چوب رختی آویزون میکرد؛ و بعد صدای قدم های منظمی شروع شد که لحظه به لحظه به اتاق خوابمون نزدیک تر میشدند و ضربان قلبم با هر قدم اوج میگرفت،انگار سینه ام برای قلبم بیش از حد کوچیک بود.
اگه منو نادیده میگرفت چی؟ اگه تمایلی به من نداشت و نمیتونست منو ببخشه چی؟ حتی ممکن بود به خاطر روز طولانی ای که پشت سر گذاشته بود خسته باشه و حوصله نداشته باشه. من حتی بلد نبودم چطور باید اینکار رو انجام بدم! باید مثل رز توی تایتانیک روی تخت دراز میکشیدم و با نگاه نافذ به خودم فرامیخوندمش؟ یا باید بلند میشدم و سمتش میرفتم؟ همیشه همسرم سکس رو شروع میکرد، همیشه اون بود که میگفت دلش منو میخواد و من هیچ تجربه ای برای شروع کردن نداشتم ولی خب برای هر چیزی بار اولی وجود داره، مگه نه؟

بالاخره تصمیمم بر این شد که روش دوم رو پیش بگیرم، آخه خیلی ضایع بود که نیمه لخت روی تخت دراز بکشم و منتظر بمونم تا به سمتم بیاد، حتی فکرشم باعث میشد از خجالت آب بشم. بلند شدم و ایستادم، نظرم توی آینه اتاق خواب به بدنم افتاد، فکر نمیکنم میتونست جلوی ست قرمز شورت و سوتینی که تازه خریده بودم مقاومت کنه. لب های کمی خیس و لباس خواب توری که انقد نازک بود که چیز زیادی برای تصور کردن باقی نمیذاشت.

همسرم بالاخره وارد اتاق شد و انگار هزار شاپرک توی سینه ام به پرواز در اومدن، نگاهمون به هم برخورد و علی رغم تلاشش برای خنثی نشون دادن صورتش، برق تعجب و چیز دیگه ای که از نگاهش رد شد از چشم من پنهان نموند.داخل چارچوب در خشکش زده بود، الان وقتش بود که نظرش رو عوض کنم، نباید میذاشتم از اون در بیرون بره. با حفظ ارتباط چشمی بهش لبخند زدم و آروم یک دور چرخیدم تا پشتم رو هم ببینه، به سمتش به حرکت در اومدم اما نه خیلی تند تا بتونم عکس العملش رو تحلیل کنم. معلوم بود که سعی داره چشم هاشو رو روی صورتم نگه داره و به پایین نگاه نکنه ولی مطمئن بودم بیشتر ازین نمیتونه مقاومت کنه، الانش هم تو چنگم بود و میتونستم عوض شدن حالت چشم هاشو ببینم.

فقط یک قدم دیگه با هم فاصله داشتیم، فقط و فقط یک قدم. من میخواستم قدم آخر رو بردارم اما در اوج ناباوری، قدم آخر رو اون به سمتم برداشت و دست هاش رو دور بدنم حلقه کرد.
برای چند لحظه توی چشم هام نگاه کرد و بعد مثل آبی که پشت سد تجمع میکنه تا اون رو بشکنه، صبرش لبریز شد و لب هامون در بوسه ای داغ روی هم قرار گرفت.

نفهمیدم چطور از تخت خواب سر در آوردیم، نفهمیدم چطور لباس هاش از تنش دراومدن و عضلات سفتش رو لمس کردم.انقدر مست بوی بدنش بودم که نفهمیدم کی با هم یکی شدیم فقط میدونم که در هم پیچیده بودیم، انگار نه دو بدن بلکه یک بدن بودیم. نفس هامون با هم یکی بود، ناله هامون در هم آمیخته بود و گرمای بدنمون همدیگر رو میسوزوند اما سیر نمیشدیم. مثل یک دعا که پشت سر هم تکرار بشه تو ذهنم میگذشت: بیشتر، بیشتر بیشتر
اما مثل هر آهنگ زیبایی که به اوج خودش میرسه و بعد پایان میابه، ما هم در آغوش هم تموم شدیم، وقتی ارضا میشد توی چشم هام نگاه میکرد، دستش رو گرفتم و بوسیدمش و بعد حس کردم چطور درون بدنم به اوج رسید. زیبا بود. زیبا بود که چطور طبیعت از سکس که برای ادامه بقا به وجود اومده بود چنین سمفونی زیبایی ساخته بود، با همه نت های زیر و بمش، با تموم فراز ها و فرود هاش.
بهش گفتم: دوستت دارم، با صدایی که از نفس افتاده بود و اون هم همین جمله رو توی گوشم زمزمه کرد.
بعد ازین با صحبت کردن مشکلمون رو حل میکردیم اما اون برای یک وقت دیگه بود، الان فقط میخواستیم در آرامش پس از سکس غوطه بشیم و توی بغل هم بخوابیم.
پانوشت: دوستان میدونم که الان که اینجایید به خاطر اینه که عمدتا جقی هستید ولی اگر احیانن رابطه جنسی ای با فرد جدید برقرار کردید، استفاده از کاندوم و وسایل پیشگیری رو فراموش نکنید، بیماری های مقاربتی خیلی تو ایران زیاد شده و بیشتر به خاطر ناآگاهی مردمه، در ضمن هیچ وقت نترسید که از پارتنرتون قبل از رابطه بخواید که تست اس تی دی( انواع بیماری های مقاربتی) رو انجام بده.
دست علی یارتون

نوشته: پریوش که غلط کرد شوهر کرد


👍 4
👎 2
13801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

866801
2022-04-03 03:24:45 +0430 +0430

هدف نویسنده رو از نوشتن جملات انگلیسی به فینگلیش در ابتدای متن، اصلا نمیشه فهمید. بود و نبود اون کلمات فینگلیش یا فارگلیسی چه تفاوتی در کیفیت داستان ایجاد می کنه ؟ الله اعلم !

0 ❤️

866869
2022-04-03 16:01:05 +0430 +0430

سلام
عصرتون بخیر و شادی
بسیار زیبا، دلنشین
و
رمانتیک بود.
خیلی به دلم نشست.
متاسفانه
بلد نیستم بیشتر از این
توصیف کنم
وصف حالم و.
دستمریزاد
قلمتون هم مانا جون دل.

💅💅💅💅💅💅💅

0 ❤️

866878
2022-04-03 17:37:18 +0430 +0430

حالا اگر شوهر ما بود بعد سکس میگفت قهر ما سرجاشه اینو یادت تره 😂 😂 😂

0 ❤️