ملیحه خواهر مطلقه (۴ و پایانی)

1400/06/19

...قسمت قبل

فردای اون روز ملیحه طبق معمول رفت آرایشگاه، ظهر هم قبل از اینکه بیاد من رفتم مدرسه و تا شب که از سر کار برمیگشت ملیحه رو ندیدم .
تمام این مدت دل تو دلم نبود. نمیدونستم ناهید پیشش رفته بود یا نه ؟
نمیدونستم تونسته بود که مخ ملیحه رو بزنه ؟
نمیدونستم چطوری میخواست به ملیحه بگه برادرت عاشق سکس با توئه .
ولی شناختی که از ملیحه داشتم میدونستم که سکس با خواهر برادر براش قابل هضم نیست مثل خیلی از خواهر و مادر ها.
اما شک نداشتم که ناهید کارشو خوب بلده .
شب وقتی ملیحه اومد خونه اخلاقش فرق کرده بود .
انگار حواس پرتی گرفته بود .
فهمیدم ناهید باهاش صحبت کرده،اینو از رفتارای غیر طبیعیش میشد فهمید .
زیر زیرکی نگاه من میکرد تا نگاهش میکردم روشو برمیگردوند و …
چند دقیقه بعد جوری که مثلا خبر ندارم امروز ناهید راجع به من بهش چی گفته پرسیدم از ناهید چه خبر ؟
ملیحه با شیطنت خاصی گفت :هیچی سلام میرسونه.
گفتم: دیشب گفت میاد ارایشگاه پیشت واسه مهمونی پنجشنبه شب،اومد؟
ملیحه:اره چطور ؟
با شوخی،(البته چون میخواستم واکنششو ببینم) بهش گفتم :آخه خیلی دوست دارم یه بار مهمونی مختلطِ خودمونی، ازونایی که هفته ای چند بار خودت میری رو منم تجربه کنم.
ملیحه باچهره ی تعجب زده از این پروییِ من و با لحن خجالتی گفت:خاک بر سرم بچه چقدر پررو شدی تو؟
خنده ای کردم گفتم خب چیه مگه ؟
ملیحه:امروز به ناهید گفتم که ما نمیایم .
یهو ریختم بهم اعصابم خورد شد پیش خودم گفتم ناهید نتونسته مخشو بزنه ملیحه اینو از چهره ی درهمم فهمید خنده ی بلندی کرد و گفت آخی ناراحت شدی ؟ناراحت نباش قرار پنج شنبه سر جاشه.
سرمو چرخوندم سمتش نگاهش کردم، نیشم تا بناگوش باز شد ،ملیحه لبخندی تحویلم داد و گفت هااا چی شد ؟مثل اینکه خیلی خوشت اومده .
به بهانه ی اینکه مثلا خوشحالم ،بلند شدم رفتم سمتش ،دستمو انداختم دور گردنش و با شهوت صورتشو میبوسیدم .
ملیحه بلند بلند میخندید و با دستش پسم میزد و مدام میگفت خب بسه دیگه .
کیرم بلند شده بود ،ملیحه نگاهی به کیرم که از زیر شلوارکم باد کرده بود انداخت و روشو برگردوند و اصلا به روی خودش نمیاورد.
صبح ملیحه سر کار بود که ناهید زنگ زد خونه .
گوشی رو برداشتم بعد از احوالپرسی، شروع کرد راجع به حرفایی که به ملیحه زده بود صحبت کردن.
ناهید گفت دیروز رفتم ارایشگاه پیش ملیحه چیزایی رو که باید بهش میگفتم گفتم .اولش خیلی تعجب کرد .
ملیحه همه‌ش میگفت مگه میشه اخه ؟ناهید چی میگی؟ یعنی من به برادر خودم کس بدم؟اگه من پیشش لخت شدم فقط میخواستم حرسشو درارم نه اینکه بگم میخوام بهت بدم .درسته از قبل باهاش راحتترم و بیشتر از قبل دوستش دارم ولی دلیل نمیشه بخوام زیرش بخوابم.
وقتی این حرفارو میزد کیرم به اوج خودش رسیده بود.
ناهید گفت سعی کردم خواهرتو اروم کنم.
دوباره بهش یاداوری کردم که مصطفی کیه من میشه .
چطوری باهاش چند بار سکس کردم و چطوری تو این سالها چند بار سکس منو با مردای غریبه دیده .
نمونه‌ش همون شب که تو داشتی به مصطفی کس میدادی، مامان مصطفی تو بغل دوستش بود.غیر از اینه؟
گفتم ملیحه چی گفت؟
ناهید خندید و گفت:هیچی،خانوم خجالت میکشید که انقدر بی پروا باهاش صحبت میکنم فقط لبخند میزد از سکوتش میشد فهمید که دو دله.
و در اخر ناهید گفت:خواهرت راضیه فقط قرار بر این شده که شب مهمونی شرایط رو بسنجه اگه جو اوکی بود میری بغل خواهرت.
گفتم اگه جو سنگین بود چی؟
ناهید :به مصطفی گفتم که من و تو اونشب با هم سکس کردیم، اولش ناراحت شد که با تو خوابیدم، اما وقتی بهش گفتم
میلاد هم مثل خودت بیغیرته و دوست داره با خواهرش سکس کنه، کلی استقبال کرد
و نقشه هایی داره که کمکت میکنه تا به ارزوت برسی،بعدشم خداحافطی کرد.
نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت؟ نمیدونستم قراره چه اتفاقی بی افته .
فردا مامان بابام می اومدن و خیالم از این بابت راحت بود چون میدونستم که ملیحه بلده چی بگه که شب رو بریم خونه ناهید .
بالاخره پنج شنبه ساعت هشت بود که رفتیم خونه ناهید
زنگ زدیم ،مصطفی درو باز کرد داخل حیاط شدیم.
من پشت سر ملیحه راه میرفتم که مصطفی اومد به استقبالمون و ملیحه رو بغل کرد .
من که پشت سر ملیحه ایستاده بودم ،مصطفی نگاهی به من کرد لبخندی زد و کون خواهرمو از رو مانتو تو مشتش فشار داد.
ملیحه جیعی زد و دستشو زد کنار و برگشت به من نگاه کرد منم لبخندی بهش تحویل دادم و وارد خونه شدیم ناهید با

یه شلوارک سفید خیلی تنگ و نازک که تپلی کسش از زیرش پیدا بود با یه تاپ نیم تنه مشکی که تمام برامدگی های سینه هاش رو واضح نشون میداد،اومد پیشواز ما .
بعد از سلام و احواپرسی ،ناهید دست ملیحه رو گرفت برد تو اتاق خودش بعد از چند دقیقه در اتاق باز شد.
چشمم افتاد به ملیحه که یه شلوارک کشی قرمز تا یه وجب بالای زانوش با یه تاپ سفید با راه راهای سیاه اومد تو هال .
شلوارک ملیحه بیش از حد تنگ بود .
اون حالت کشی بودنش باعث شده بود حالت و بزرگی رونش و خط کسش کاملا دیده بشه.
محو تماشاش بودم .مصطفی که رو به روی من نشسته بود یه جوووون بلند گفت و دستاشو به نشانه ی این که بیا بغلم باز کرد.
ملیحه با خجالتی نگاهم کرد و رفت سمت مصطفی .
مصطفی دستاشو دور کمر خواهرم حلقه کرده بود .
ملیحه خم شده بود که مصطفی رو ببوسه انگار حجم کون گردش تو اون شلوارک دو برابر شده بود.
ملیحه بعد از اینکه از بغل مصطفی اومد بیرون گفت برم پیش ناهید الان میام .
وقتی برگشت بره مصطفی با شوخی دو تا لپ کون ملیحه رو یه فشار ریز داد و دوتایی خنده ای کردن.
وقتی ملیحه رفت مصطفی رو به من کرد گفت خواهرت خیلی کون خوبی داره.
از این حرفش لجم گرفت ،میخواستم جوابشو بدم ولی ترسیدم شبمون خراب بشه.بعد ادامه داد شنیدم تو کف خواهرتی،درسته؟
جواب دادم :اره
مصطفی:حق داری. با این خواهری که تو داری هرکی هم جای تو بود بیغیرت میشد.امشب کاری میکنم که بتونی از خواهرت کام بگیری.
چند دقیقه بعد ناهید و ملیحه با یه سینی شربت به ما اضافه شدن .
بعد از نوشیدن شربت، ناهید پاشد رفت ضبطو روشن کرد و یه اهنگ شاد گذاشت و شروع کرد رقصیدن.
جوری میرقصید که کون و سینه های نرمش مثل ژله میلرزید .
وسط رقص همه‌ش دستشو میکشید رو چاک سینه هاش و عرقشو پاک میکرد و به ملیحه میگفت بیا وسط دیگه.
ملیحه اعتنا نمیکرد که مصطفی یه اهنگ ملایم گذاشت .
ملیحه رو بلندش کرد و باهم رفتن وسط شروع کردن رقصیدن .
مصطفی از پشت چسبیده بود به خواهرم و میمالیدش که ناهید اومد کنار من نشست پرسید فکر کنم امشب خیلی قراره بهمون خوش بگذره اونجارو نگاه کن.
بعد نگاهم رفت سمت ملیحه و مصطفی که لب تو لب بودن و دستای مصطفی رو کون خواهرم.
اهنگ که تموم شد ملیحه و مصطفی دوباره نشستن کنار هم.
ناهید دستشو انداخته بود گردن من و با ملیحه بگو بخند میکرد
دست مصطفی هم روی رون ملیحه بالا پایین میشد .
از چشمای ملیحه شهوت میبارید .

هر چهارتاییمون میدونستیم که قراره چه اتفاقی بی افته.
فضا کاملا شهوتناک بود اما هیچکدوممون به روی خودمون نمیاوردیم .
مصطفی حین تعریف کردن دستشو که روی رون ملیحه بود رو برده بود بالاتر و نزدیک کسش کرده بود و میمالید و فشار میداد .
از چهره ی ملیحه مشخص بود که وقتی مشغول تعریف کردنه، استرس اینو هم داره که یهو مصطفی جلوی من دستشو نماله به کسش.

ناهید گفت مصطفی دستتو بکن تو شورتش خیال خودتو راحت کن انقدر عذاب نده خودتو
ملیحه با خنده یه بیشوری نثار ناهید کردو چهارتاییمون خندیدیم یهو مصطفی ملیحه رو هل داد عقب و رفت روش گفت به مامان من میگی بیشور پس واجب شد دستمو بکنم تو. ملیحه میخندید و مقاومت میکرد .
وقتی حواسشون نبود ناهید دستشو کرد تو شلوارم،کیرم مثل سنگ سفت شده بود اصلا حواسم به خواهرم نبود یه لحظه نگاه کردم دیدم بله ملیحه چشاشو بسته و دست مصطفی تو شورت ملیحه‌س و داره کسش رو میماله.

منم چشمام رو بستم.انگار مادر پسر هردو نقش فاعل رو داشتن چه وضعیتی بود فقط صدای اه و اوخ ملیحه رو میشندیم چشمم رو بسته بودم و داشتم لذت میبردم یه لحظه چشم رو باز کروم دیدم ملیحه با بالای تنه ی لخت تو بغل مصطفی هست و اونم مشغول خوردن سینه هاش.
ناهید کم کم دست به کار شد تیشرتم رو دراورد
شروع کرد نوک سینه هامو خوردن دقیقا کاری که مصطفی داشت با خواهرم میکرد.
چند دقیقه بعد شلوارمو همراه با شورتم کشید پایین .
حالا دیگه من لخت بودم،ناهید دهنشو باز کرد و با ولع شروع کرد به خوردن کیرم که ناخوداگاه آهم رفت هوا.
صدای ملیحه هم کمتر از من نبود.
حسابی داشتم لذت میبردم.
سرمو کشیدم کنار ببینم ملیحه تو چه وضعیتیه که دیدم شلوارک تنگش تا وسط رونش کشیده شده پایین و داره برای مصطفی ساک میزنه.
ناهید پاهامو داد بالا شروع کرد سوراخ کونمو لیس زدن ‌
زبونشو میکرد تو کونم انگار تو ابرا بودم بینهایت لذتبخش بود برام .
از صدای اخ و اوخ که کل خونه رو برداشته بود به خودم اومدم دیدم مصطفی ملیحه رو نشونده رو کیرش و محکم داره تلمبه میزنه تو کسش.
کیرم داشت میترکید، ناهید گفت پاشو برو کنار خواهرت .
وقتی رفتم کنار مصطفی ملیحه یه لحظه چشاشو باز کرد منو که دید لختم خیلی زود چشاشو بست و به بالا پایین کردناش ادامه داد.
همینطوری که نشسته بودم ناهید اومد جلوم لباساش رو دراورد پرت کرد اونطرف و نشست رو کیرم .دقیقا ملیحه و ناهید تو یه پوزیشن بودن تنها فرقی که وجود داشت ملیحه چشاوشو بسته بود .
تمام نگاهم سمت سینه های ملیحه بود که میپرید بالا پایین و از لذت زبونشو رو لباش میکشید.
چند دقیقه بعد مصطفی به ملیحه گفت پاشو داگی شو ملیحه پاشد ولی اصلا به ما نگاه نمیکرد.مصطفی از پشت گذاشت تو کس ملیحه موهاشو از پشت گرفته بود و مشغول گاییدن بود .
گاهی میزد رو کونش که ملیحه بلند میگفت آخ.
منم ناهید بلند کردم حالت داگیش کردم و محکم تلمبه میزدم تو کسش جوری که شکمم میخورد به بالای کونش و رو کونش موج مینداخت.صدای شلپ شلپ و آه ناله ناهید و ملیحه کل خونه رو برداشته بود. مصطفی از کس ملیحه کشید بیرون گفت برو رو کاناپه دمر بخواب.
ملیحه رفت دمر خوابید رو مبل مصطفی هم رفت نشست رو زانو هاش،کونش رو با دو تا دستاش باز کرد و کیر درازشو گذاشت لای قاچ کونشو خوابید روش ،یهو ملیحه یه وای بلند گفت.
انگار مصطفی کرده بود تو کونش ،از چهره ملیحه مشخص بود داره درد میکشه صورتش سرخ شده بود و خیس عرق بود چشاش رو به هم فشار داده بود جوری که چشماش چروک شده بود و آی آیش کل خونه رو برداشته بود.
مصطفی اروم تلمبه میزد تو کونش.
ملیحه با اون بدن فوق العاده و کون قمبل رونای پر و گوشتی زیر مصطفی داشت درد میکشید .
یه لحظه دلم به حالش سوخت، پیش خودم گفتم خواهر من مگه مجبوری ؟نمیتونی از کون نده .
چرا دوست داری زیر کیر زجر بکشی؟
بعد از چند تا تلمبه ناهید پاشد نشست رو مبل پاهشو داد بالا،شکم سکسی و سفیدش تا خورده بود .منو کشید رو خودش،دستمو گذاشتم رو سینه‌ش و کیرمو کردم تو کسش در حال تلمبه زدن بودم که مصطفی اخ بلندی گفت و ابش اومد ملیحه از زیر مصطفی اومد بیرون و کف هال دراز کشید.
منم سرعتمو بیشتر کردم ،تلمبه که میزدم شکم ناهید تکون میخورد و سینه هاش میپریدن بالا، خیلی صحنه ی حشری کننده ای بود برام که با دیدنشون ابم اومد .
بعد از اینکه اب منم اومد،چند دقیقه بعد از استراحت ،مصطفی از رومیز به ناهید و ملیحه دستمال داد که اب روی کس و کونشون رو تمیز کنن .
ناهید همینطور که داشت خودشو تمیز میکرد گفت؛شاید باور نکنید اما منو ملیحه تا حالا کنار هم سکس نداشتیم حتی بدن لخت مادرزاد همدیگه رو ندیده بودیم،چه شبی بود …
بعد رو کرد به ملیحه گفت؛ ملیحه کونت چقدر گرد و گوشتیه تو دختر البته از کون من قشنگ تر نیستا ،ملیحه خسته بود فقط لبخند میزد.
ی کم‌ استراحت کردیم بعدش مصطفی زد رو کون ملیحه گفت پاشو و به مامانش گفت بیا اینجا ناهید گفت وای نه نمیام کیر تو درد داره، مصطفی پاشد اومد به من گفت برو اونور،پاهای مامانشو داد بالا کیرشو کرد تو کسش و شروع به تلمبه زدن کرد.
من خسته چشمامو بسته بودم افتاده بودم اینور و ملیحه هم اونور افتاده بود و چشمشو بسته بود .
وقتی چشامو باز کردم دیدم ملیحه داره کیر منو نگاه میکنه و مصطفی هم میخواد مامانشو ببره اتاق خواب رو تخت .
به من گفت پاشو خواهرتو بیارش اونجا کنار مامانم بغل هم بخوابن بیکار نشینین. اولش خسته بودم و حسش رو نداشتم اما دیدم اگه الان ملیحه رو نکنم بعدش پشیمون میشم .
پا شدم با خجالت دستمو بردم سمتش ،دیدم همراهیم کرد و دستمو گرفت.
خیلی حس خوبی داشت وقتی دستمو گرفت .
وارد اتاق خواب شدیم.
ملیحه خودش رفت رو تخت با فاصله نیم‌متر کنار ناهید که دمر خوابیده بود و داشت از کس به پسرش میداد دراز کشید.

مصطفی ملیحه رو گرفت کشوند آورد بغل ناهید خوابوند،جوری که صورتاشون بغل هم بود و از کنار، کون ملیحه با کون ناهید برخورد میکرد
مصطفی دوباره مشغول شد و تو کس مامانش تلمبه زد. گاهی ملیحه رو هم انگشت میکرد.
از داد ملیحه فهمیدم مصطفی انگشتشو کرده تو کونشو مشغول کردن ناهیده.دوباره شهوت وجودمو گرفت، دیدم مصطفی سرشو برگردوند و با اشاره میگه که ملیحه تو حال خودش نیست
بیا جلو.
رفتم جلو دیدم بله ملیحه چشمش رو بسته انگشت مصطفی تو کونشه و آخ و اوخ میکنه.
مصطفی انگشتش رو از کون ملیحه کشید بیرون من رفتم رو پاهش نشستم
ملیحه یه لحظه شوک شد چشاشو باز کرد اما ناهید که صورتش روبروی صورت ملیحه بود بهش گفت “تموم شد” بزار کارشو بکنه ملیحه دیگه مقاومت نکرد ، اما از اینکه کونشو سفت میکرد معلوم بود که هنوز خجالت میکشه .
میخواست که من‌ کس و سوراخ کونشو نبینم .
اما ملیحه حشری تر از اون چیزی بود که فکر میکردم چون تا خوابیدم روش کیرم با قاچ کونش برخورد کرد وا رفت و شل شد.
وقتی دیدم خودشو بهم سپرد شروع کردم خودمو رو بدنش بالا پایین کردن و گردنشو لیس زدن انقدر وا رفته بود که کیرم راحت بین پاهاش قرار گرفت ،
منم از فرصت استفاده کردم و کیرمو گذاشتم دم کسش و هل دادم داخل ،ملیحه آخ بلندی گفت ناهید جوابشو با یه جوووون داد و رو به من گفت به "آرزوت رسیدی"سرشو برد نزدیک ملیحه لبشو چسبوند به لب ملیحه
ملیحه اولش ممانعت میکرد اما ناهید با چرب زبونی راضیش کرد که دوباره لب تو لب بشن .
ملیحه تو دهن ناهید نفس نفس میزد و آخ و اوخ میکرد.

یه لحظه دیدم ناهید همینطوری که دمر بود دستشو اورده و داره کون ملیحه رو فشار میده قاچ کونشو باز کرد و با شیطنت انگشتشو کرد تو کون ملیحه.
ملیحه دوباره آخی گفت سرشو برگردوند نگاهی به عقب کرد دید انگشت ناهید تو کونشه
از شرم سرشو بین ارنجش گرفت. معلوم بود تا حالا با ناهید انقدر راحت نبوده که بخواد حالا انگشتشو تو کونش کنه.
قصد داشتم پاشم بزارم ناهید بیاد رو ملیحه.
این شد که از کسش کشیدم بیرون به ناهید بفرما زدم.
ناهید از زیر مصطفی اومد بیرون رفت پشت ملیحه همینطور که کونشو بابا دستاش تکون میداد گفت؛چه کونی داری ملیح عاشق کونت شدم دختر.
ناهید حالت داگی شد و کون خودشو داده بود بالا و سرشو برده بود رو کون ملیحه و کونشو بوسه بارون میکرد.

عجب صحنه ای بود لای کون خواهرمو باز کرده بود و زبونشو انداخته بود رو سوراخ کونش .
ملیحه به شدت نفس نفس میزد.
مصطفی طاقت نیاورد ،رفت پشت مامانش با دستاش کون مامانشو از هم باز کرد، سر کیرشو چسبوند به سوراخ کونش و تا ته کرد داخل .
ناهید آخ بلندی گفت و دوباره مشغول لیس زدن کس و کون خواهرم شد .
بعد از چند دقیقه تلمبه زدن مصطفی ابش اومد ریخت تو کون ناهید و رفت بیرون .
من مونده بودم و ناهید و ملیحه که دیدم ناهید داره ملیحه رو برمیگردونه.
وقتی ملیحه برگشت و به پشت خوابید دو تا دستاشو گرفت جلو صورتش پاهاشم جمع کرد که مثلا کسشو ما نبینیم .
ناهید دستشو انداخت بین زانو های ملیحه و از هم بازشون کرد.
ملیحه با خنده گفت وای ناهید نکن خجالت بکش.
ناهید اما گوشش بدهکار نبود .
گفت میدونی چقدر منتظر همچین فرصتی بودم که یه روز بخوابم روت و بدنتو لیس بزنم ؟ بعد سرشو برد نزدیک کسش با دوتا انگشتاش کس ملیحه رو باز کرد و گفت وااای چه بادی کرده .
زبونشو کشید رو چوچولش. ملیحه گفت اوووووووف و بعدش لرزید .
من نمیدونستم این لرزش به خاطر چی بود تا اینکه ناهید گفت قرار نبود ابت بیاد تا داداشت ارضا نشده ها.
ملیحه نگاهی به من کرد و با دو دلی گفت فقط بیا زودتر تمومش کن .
رفتم بین پاهاش .
ناهید کیرمو با کسش تنظیم کرد و گذاشت تو کس خواهرم

بعد دستشو گذاشت رو شونه‌م و فشارم داد رو به جلو .
با این کار دراز کش شدم رو خواهرم ،جوری که صورتم ده سانت با صورت ملیحه فاصله داشت.
وقتی تمام بدن لختم با بدن لخت خواهرم،وقتی سینه هاش به سینه هام برخورد کرد، وقتی باهاش از فاصله ده سانتی چشم تو چشم شدم نفهمیدم از گرمای تن ملیحه بود یا چیز دیگه، اما بدنم گر گرفت.
دستام سست شدن
وقتی دمر خوابیده بود این حس رو نداشتم اما حالا که به پشت خوابیده بود و کیرم داخل کسش بود،بهش نگاه میکردم برام باور کردنی نبود ،مات و مبهوت فقط به چشماش نگاه میکردم که این ملیحه‌س ؟این خواهرمه ؟یعنی این منم که دارم تو چشمای ملیحه، چهره ی خشن و گیراش نگاه میکنم و تلمبه میزنم ؟
انگار ملیحه تمام فکرمو خونده بود، یک لحظه کسش خییییسِ خییییس شد ، لباشو محکم چسبوند به لبم و کمرشو تند تند بالا پایین کرد .
جوری که وقتی کیرم داخل کسش بود تلمبه میزدم یه صداهایی شبیه باد معده میداد .
با صدای ناهید به خودمون اومدیم،که با خنده گفت ؛انگار خانوم حشری تر از منه.
ملیحه یک دفعه ایستاد .
دستشو گذاشت رو سینه ام و خیلی اروم هلم داد عقب .
تو این مدت انقدر از خود بیخود شده بودیم که اصلا متوجه حضور ناهید نبودیم.
ملیحه چشماش رو بست گفت ناهید میشه بری بیرون؟انگار نمیخواست صدایی بشنویم جز صدای نفسامون.
ناهید همونطوری لخت رفت بیرون و درم بست .
ملیحه نگاهم کرد لبخندی زد و دستاشو باز کرد گفت بیا جلو.
دوباره نزدیکش شدم با دستاش صورتمو گرفت و محکم لبشو چسبوند رو لبم .
با این کارش شهوتم صد برابر شد. کیرمو میاوردم عقب و دوباره محکم فرو میکردم داخل کسش
چند دقیقه بود داشتم تلمبه میزدم و لبام تو لباش بود و ملیحه فقط پیچ و تاب میخورد.
اصلا دوست نداشتم پوزیشن عوض کنم،دوست داشتم فقط تو چشماش نگاه کنم و لباشو ببوسم دقیقا همون چیزی که ملیحه هم میخواست.
ولی پیش خودم گفتم تا فرصت هست از تمام اندام خواهرت لذت ببر،این شد که کیرمو از کسش کشیدم بیرون و رفتم رو شکمش نشستم .
ملیحه فهمید چی میخوام،زود با دستاش سینه های بزرگ و سفید و نرمشو چسبوند به هم و من کیرمو بین سینه هاش قرار دادم.
وقتی کیرمو بین سینه هاش عقب جلو میکردم
دوست داشتم دهنشو باز میکرد و سر کیرمو میکرد تو دهنش.
اما ملیحه چشاشو بسته بود و تو حال خودش بود و منم نمیخواستم حالشو خراب کنم.
چند دقیقه وسط سینه هاش تلمبه زدم وقتی بلند شدم چشاشو باز کرد ،گفتم میشه… اشاره کردم به کیرم بلند شد گفت بیا جلو، رفتم جلوش ایستادم ،دهنشو باز کرد اروم کیرمو کرد تو دهنش و یه دستشم انداخت زیر تخمم و شروع کرد مالیدن. وقتی لباش با کیرم برخورد کرد و زبونش زیر کلاهک کیرم چرخید آهم درومد.
خیلی حرفه ای ساک میزد .زبونشو زیر کلاهک کیرم میچرخوند یهو تا ته میکرد تو دهنش دوباره در میاورد با دستش کیرمو میداد بالا و تخمام رو لیس میزد چند دقیقه واقعا رو ابرا بودم
و به این فکر میکردم بعدش چطوری بکنمش، که یاد اونشبِ مصطفی افتادم که ملیحه رو، رو مبل به بغل خوابونده بود و پاهاشو تو شکمش جمع کرده بود.
بلند شدم از تخت اومدم پایین ،گفتم ملیحه به بغل دراز بکش جوری بخواب که کونت از لب تخت بیاد بیرون ،پاهاتم… ملیحه منظورمو فهمید و دیگه نذاشت ادامه بدم، خودش همون پوزیشو گرفت و پاهش رو هم تو شکمش جمع کرد.
همین باعث شد چاک کون ملیحه یه خورده از هم باز بشه و کمی از تیرگی دور سوراخ کونش دیده بشه و کمی از کسش که مثل غنچه بود بی‌افته بیرون.
رفتم رو به روی کونش نشستم ،با خودم گفتم من کس ناهید رو لیسیدم ملیحه که دیگه خواهرمه.
وقتی با دستم یه لپ کونشو دادم بالا که بتونم زبمونم رو به کسش برسونم ،چشمم افتاد به سوراخ کونش
باور کردنی نبود.سوراخ کون ملیحه خیلی کوچیک بود بر عکس سوراخ کون ناهید.
صورتمو چسبوندم به کونش و نوک زبونمو گذاشتم رو سوراخ کونش ،ملیحه آخ بلندی گفت. معلوم‌ بود نقطه ضعفش لیسیدن و دست زدن به کس و کونشه .
شروع کردم نوک زبونمو کشیدم به کس و کونش.
یک دقیقه نشد که چاک کونش خیس خیس شد جوری که راحت زبونم وسط قاچ کونش لیز میخورد ،ملیحه دیوونه شده بود، بلند بلند با آه و ناله میگفت بسه بسه و نفس نفس میزد.
بلند شدم با دستم لپ کونشو دادم بالا ،سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش و اروم کمرمو فشار دادم رو به جلو.
وقتی سر کیرم رفت داخل ،ملیحه از درد ملحفه رو تو مشتش جمع کرد و با ناله فقط گفت “درش بیار مُردم” .
گوش نکردم ،یعنی وقتی دیدم اروم اروم کیرم تا ته رفته داخل و گرمای داخل کونشو رو کل کیرم حس کردم دیگه نتونستم که به حرفش گوش کنم .
شروع کردم تند تند کیرمو تو کونش عقب جلو کردن ،ملیحه نفس نفس میزد میگفت بیار بیار مُردم ابتو بیار.
وقتی اینارو میشنیدم و گرمای داخل کونش رو کیرم حس میکردم شهوتم چند برابر میشد و میخواستم ارضا بشم ،سریع کیرمو از کونش کشیدم بیرون.
ملیحه سریع رفت وسط تخت چشاشو بست و طاق باز خوابید.

خیلی خسته شده بود و کل بدنش خیس عرق بود.
نمیخواستم اذیت بشه .اروم رفتم بین پاهاش نشستم،رون پاهامو انداختم زیر رون پاهاش و رفتم جلو کیرمو چسبوندم به سوراخ کسش و خوابیدم روش.
ملیحه با اینکه خسته بود و یک بار هم ارضا شده بود اما پاهاشو داد بالا و دور کمرم قفل کرد و لبشو رو لبم گذاشت.
چند دقیقه تو همون حالت تلمبه میزدم .
لحظه ای که میخواست ابم بیاد یه اخ گفتم.
ملیحه لبشو ازم جدا کرد،خیلی اروم گفت نریزی تو .
سریع کشیدم بیرون و با تمام وجود ابمو ریختم رو کسش
بعد از اینکه ابم اومد،نفس نفس‌زنان یک دقیقه ای افتادم رو ملیحه.
من و ملیحه خسته بغل هم و تو یه عالم دیگه ای بودیم که در باز شد ،ناهید با یه شورت لامبادا بدون سوتین وارد اتاق شد ،گفت ای جااااان خسته نباشین.خوش گذشت؟چیزی نگفتیم.
ناهید گفت ملیحه دیدی بهت گفتم ؟حالا مزه‌شو فهمیدی؟
من نفهمیدم منظورش چی بود اما ملیحه با سرش حرف ناهیدو تایید کرد و بعد ناهید از اتاق خارج شد.
پاشدم دستمال بیارم که کس ملیحه رو تمیز کنم، ملیحه گفت ولش کن خودم تمیز میکنم.
ملیحه با محبت نگاهی به من کرد و
گفت:خوب بود؟
جواب دادم تو عمرم انقدر بهم خوش نگذشته بود .
با دستش اشاره کرد برم کنارش بخوابم .
رفتم کنارش به پشت دراز کشیدم .
چرخید سمتم و صورتمو با دستش چرخوند سمت خودش،یه نگاهی بهم کرد و لبشو گذاشت رو لبم .
منم کامل چرخیدم سمت ملیحه، پنج دقیقه لبای همو میخوردیم و با دستم کونشو میمالیدم که ناهید دوباره وارد اتاق شد گفت ؛ بسه دیگه خسته نشدین شماها؟ پاشید بیاین شام بخوریم.
ملیحه پاشد شورت و سوتینشو پوشید ،رفتم از پشت کیرمو از رو شورتش چسبوندم به کونشو گردنشو لیس زدم .
دوباره وا رفت و بی حرکت موند، میخواستم دوباره ببرمش روتخت، که ناهید صدامون کرد که کجا موندین پس؟
موقع شام ناهید با نگاهاش داشت ملیحه رو میخورد .
وقتایی که ملیحه نگاهش میکرد ناهید بهش چشمک میزد و براش بوس میفرستاد .
مصطفی فهمید و گفت مامان خوبه تو مرد نشدی .
ناهید خندید و گفت حالا حالاها کار دارم باهاش ،حیف که ارضا شد وگرنه تا صبح میکردمش.
مصطفی گفت با چی؟ تو که کیر نداری. چهارتاییمون خندیدیم .
بعد از شام ما راهی خونه شدیم و از فرداش تا چند ماه یکی دوبار اونم وقتی مامان بابام نبودن تونستم باهاش بخوابم …
تا اینکه براش خواستگار اومد .
یه اقای متدین و مومن و نسبتا پولدار که یه پسر ۱۸ نوزده ساله تقریبا هم سن من داشت .
پدر و مادرم موافقت کردن و با کلی اصرار ملیحه هم بله رو گفت .

از اون سالها تا امروز که ملیحه ۴۹ساله شده خیلی اتفاقات دیگه ای افتاده…
نمیدونم شاید اتفاقاتی که بعد از ازدواجِ دومش افتاد رو یه روز نوشتم.
پایان.

نوشته: Miloo


👍 27
👎 13
105301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

831291
2021-09-10 06:48:37 +0430 +0430

کشتی منو تو بیشرف از شق درد دارم میمیرم

4 ❤️

831294
2021-09-10 07:07:44 +0430 +0430

لعنت به سکس با محارم

0 ❤️

831391
2021-09-10 18:47:09 +0430 +0430

این همه زحمت کشیدی فکر کردی.داستان ساختی که باعث بشی کسی به خواهر خودش نگاه اشتباهی پیدا کنه؟؟؟
این همه زحمت.این همه وقت.استعداد نوشتن داری.پس تو راه درست استفاده کن.داستان های خوب و عاشقانه سالم بنویس.
اتفاقهای که تو این داستان ها میوفته رو پورن سازهای آمریکایی هم گردن نمیگیرن

0 ❤️

831425
2021-09-11 00:27:23 +0430 +0430

خسته نباشید، مثل قسمتهای قبلی خوب بود، با یه پایان خوب.
افرادی که فک‌ میکنن نوشتن و خوندن این داستان ها باعث ترویج این نوع رابطه ها میشه مطلع باشن که این نوع ارتباطات اگرچه ممکنه کم اما همه جای دنیا اتفاق میفته. چه کسی بنویسه چه ننویسه.
من اصل داستان و نوع رابطه رو تایید نمیکنم اما متن و نوشتار و جمله بندی و فضا سازی و …‌قابل قبول هست و میشه ازش دفاع کرد
.
موفق باشی

1 ❤️

831491
2021-09-11 02:48:38 +0430 +0430

این کسکشا میوفتن تو سایتای فارسی زبان سکس محارمی مینویسن که ملتو به گا بدن.
امریکا تو چه فکریه ایران پر از بسیجیه :)

1 ❤️

831496
2021-09-11 03:41:43 +0430 +0430

کیرم دهنت بیناموس حرومزاده و کیرم تو مخ اون احمقایی که بهت لایک دادن

0 ❤️

831501
2021-09-11 03:53:37 +0430 +0430

نگارش خوب و عالی ؛
موضوع بی نهایت نفرت انگیز ؛
امیدوارم فقط فانتزی باشه؛ که حتی فانتزی هم که باشه خوب نیست ؛
موفق باشی

0 ❤️

831540
2021-09-11 09:27:22 +0430 +0430

طرز نگارش و نوشتنت را دوست دارم اما با احترام به نظرات و سلیقه‌های متفاوت همه برای خودم اصلا همچین چیزی قابل هضم نیست سکس با محارم از نظر من یه کار نفرت انگیزه البته گفتم این نظر شخصی منه و شاید خیلی ها هم با اون مخالف باشن به هرحال امیدوارم از استعداد خوبی که در زمینه نوشتن داری تو جاهای بهتری استفاده کنی موفق باشی.

1 ❤️

831640
2021-09-11 18:25:24 +0430 +0430

ایول عالیه
جون ملیحه ادامه بده بعدش جالب میشه

0 ❤️

831804
2021-09-12 14:15:59 +0430 +0430

سبک نوشتنت خیلی قوی و عالیه. امیدوارم بدون توجه به این احمقای بلاتکلیف که تو سایتهای سکسی دنبال اجرای احکام دین و اخلاقیات هستن، بازم به کارِت ادامه بدی. اگه قبلا داستان دیگه ای هم نوشتی لطفا معرفی کن که بخونیم. 🙏🙏

1 ❤️

832576
2021-09-16 11:09:38 +0430 +0430

عالی بود دمت گرم

0 ❤️