داستان من و خواهرم بر اساس يك واقعيت!
حقيقتش من اصلا نويسنده نيستم ولي وقتي اين اتفاق افتاد گفتم بنويسمش چون واقعا فك نميكردم اين اتفاق بيوفته بين من و خواهرم!!!اخه ميدونين چيه ما خواهر برادريم هنوز هم كه دارم اينو مينويسم باورم نميشه كه اين اتفاق افتاده!
من ٢٤ سالمه يه خواهر دارم ٣ سال از من بزرگتر! مجرد ! خدايش هم خوش بدن و خوش استايل ! دماغش هم عمل كرده ! حدودا ٥٠ كيلو !لاغر خوب! قدش تقريبا ١/٦٠ ! رنگ پوستش هم سفيد ولي نه خيلي! خوب ميخام شرو ع كنم بگم ولي نميدونم از كجا بگم ! خلاصش ميكنم ! خواهرم خيلي بام شوخي ميكرد از بچگي ! من هم زياد محل بهش نميدادم من دير به بلوغ رسيدم ! چند وقت پيش تو اتاق بودم ديدم خواهرم امد ميخاست بره بيرون لباساشو در اورد كه لباس بپوشه بعد به من گفت نويد نگاه نكن !!! ديرم شده ! خيلي جدي !من هم گوشي دستم بود راستش تو سايت سوپر چرخ ميزدم كيرم راست شده بود گفتم به تو كي نگا ميكنه دارم بازي مي كنم ! ! اون هم توجهي نكرد ! يه دفه چشمم خورد به بدن خواهرم كه يه سوتين داشت ميپوشيد اون هم مشكي! شرتش هم رفته بود لاي كونش اون جا بود كه گفتم واي چه بدني داره ! البته تو دلم ! بعد به خودم گفتم خفه شو چرا كسوشر ميگي ! خواهرته !!! ولي چون هنوز جغ نزده بودم اوج شهوتم بود نتوستم جلو خودمو بگيرم گوشيم كه دستم بود يواشكي رفتم تو دوربينش چند تا عكس ازش گرفتم ! بعد كه خونمون خالي شد شروع كردم به جغ زدن با عكسهايي كه گرفته بودم! خيلي با خودم درگير بودم حتي حس تنفر از خودم داشتم تا بيشتر تحقيق كردم ديدم اين حسي كه دارم كاملا طبيعي هست بهش ميگن كسايي كه به خانوده خودشون حس دارن ! اگه ديده باشيد تو اين فيلم سوپرا هست كسي كه پسر و خو اهرشو ميكنيه البته اونا كه فيلمه واقعي نيست ! من فقط لذت ميبردم وقتي ميديدم ! و ميگفتم الكيه خدايش هم الكيه ! حالا! گذشت من شروع كردم همين جوري عكس ميگرفتم ازش واسه جغ! يه شب هم خواب ديدم دارم خواهرمو ميكنم ! واي تو خواب عالي بود !! بيدار شدم گفتم يعني ميشه ! بعد گفتم نه با خفه شو كس نگو! دوست پسر داره ! ١٪ هم احتمال سكس من و خواهرمو نميدادم! تا اين كه قبل ظهر خونه بودم دوباره از خواهرم عكس گرفتم ( لباس ميپوشيد) ولي حواسم نبود گوشيمو سايلنت كنم! خواهرم گفت چي كار كردي ! من ترسيدم ولي گفتم اسكيرين شات گرفتم باو با تو چي كار دارم ! ظهر شد مامانم خونه بود من هم خوابيده بودم نتونستم جغ بزنم خواهرم امد شوخي كنه يهماري كنه كه من نخوابم! كنارم دراز كشيد شروع كرد اهنگ خوندن من هم بيدار شدم تو دلم گفتم ميچرخم خيلي اتفاقي دستمو به كونِ خواهرم بكشم ببينم چه حسي داره! بگم حواسم نبود وقتي چرخيدم چشمامم بسته بودم ديگه ! دستمو پرت كردم كه بخوره به كونش ! يهدفه نگو اون پشتش به من بود! دستم خورد وسط كسش ! او هم شكه شده پاشو بست حالا دست من اون لا گير كرده بود ديگه! خواهرم گفت چيكار ميكني حيون ! من هم ترسيده بودم هم كيرم راست شده بود ! باورم نميشد دستم روكسش بود !! خيلي گرم بود ! من هم گفتم خواب بودم باوو اسكل ! بعد گفتم چوا خيسي اه اه امدم دستم بكشم بيرون يكم شيطوني كردم يجورايي كس خواهرمو دست كشيدم دوباره ! بعد خواهرم ناراحت شد و عصباني ! گفت خفه شو اشغال چيميگي من هم چون كيرم راست شده بود نميتونستم بلند شم ! پتو رو كشيدم رو سرم ! گفتم برو باوووو! يه دستمو كردم تو شرتم كه يكم با با كيرم بازي كنم يه دفه ديدم از بيرون يكي دستمو گرفت ! چون دردم امد بلند شدم گفتم اووووششششه ديدم خواهرم دستشو گذاشت رو دهنم ! گفت خفه شو ديدم داشتي چيكار ميكردي! همچنان دستم تو شرتم رو كيرم و دست خواهرم هم كيرم و دستمو گرفته بود! بعد ترسيده بودم مثل سگ! دستشو از رو صورتم برداشتم ! گفتم ول كن حوصله ندارم بد گفت ميدونم عكس از من ميگيري ! ديگه قاطي كردم ! هولش دادم اون ور كه بگم ديونه چي ميگي ! انقد منو سفت گرفته بود يه چرخ خورديم من افتادم روش ! گفت اهههه! يه اه كشيد من هم بي اختيار تو دلم گفتم جوون ! افتاده بودم روش صداي نفسهاشو ميشنيدم ! با اون سينه هاش كه بالا پايين ميرفتن! گفتم چيشد !!! اون دستش كه دست و كيرِ منو گرفته بود ول كرد ! من هم دستمو از شرتم در اوردم چند ثانيه بيشتر رو هم نبوديم سري خودمونو جم كرديم چون مامان خونه بود !! كن ميلرزيدم از ترس ! مامانم رفته بود حموم از حموم امد گفت چتونه مثل سگ و گربه هميشه به جون هم ميافتين ! خواهرم هيچي نگفت ! من هم همين طور ٢٠ مين بعد مامان رفت خريد ! من كه روم نميشد با خواهرم حرف بزنم ! امد تو اتاق درو بست ! گفت فك ميكني نميدونم از من عكس ميگيري ! بلد شدم رفتم جلو كه باهش دعوا كنم بگم چرت نگو ! نزديك شدم ! امدم بگم يه چيزي ! كيرم راست شده بود ! يه دونه زد به شلوارم كه كيرم معلوم شده بود گفت جغي ! امد بر گرفتمش چسبوندمش به به در كه بگم ايحرفا چيه يه دفته تپش قلب گرفتم خيلي بهش نزديك شده بودم ! ديگه نتوستم كنترل كنم خودمو چشبوندم به كسش! او هم شل شد من ديدم هيچينگفت امدم لب بگيرم صورتشو كج كرد يعني نه ! من هم گفتم به درك رفتم شروع به خوردن گردش كردم ! اون هم هي ميگفت اخ اه ناله ميكرد ! گرفتم تو همون حالت بردمش رو تخت شلوارشو در اوردم تاپش هم در اوردم سينه هاشو از رو كرستش گاز ميگرفتم !! من هم ديگه نتونستم شلوارمو دار اوردم لباسمو در اوردم شرتم هم در اوردم كه لاپايي رو شرو كنم ! ديدم چرخيد ! يعني كونشو رو كرد سمت من ! خودش خيلي ناراحت بود انگار ! من اصلا باورم نميشد ! اصلا! ولي حشري شده بودم ديگه ! كون سفيدشو كه ديدم ! شروع كردم به گاز زدن ريس زدن ! خيلي نرم بود قرمز شده بود جاي گازام ! داشتم موخوردمش پرتم كرد عقب تكيه داد لايه پاشو باز كرد من هم فهميدم بايد كس خواهرم رو ليس بزنم ! صورتم رو بردم تو !! خيلي خيس بود ! خيلي گفتم بور بشور خيلي خيسه ! گفت خفه شو من هم گفتم چشم شرو كردم به ليس زدن كس سفيد خيس داغ ميليسيدمش يه دستم هم رو نوك پستون قهويي رنگش بود ! فشار ميدادم اون هم ناله ميكرد ميلرزيد ! فك كردم اورگاسم شد الان ميره ديدم پاشو داد بالا من هم نپرسيدم داره پرده نداره ! كردم تو واي ليز ليز بود تنگ تا رفت تو گفت جون ٥ دقيقه تلمبه زدم داشت ابم مي امد ! گفت بزيز تو بريز تو !!! من هم تو اون حالت گفتم ! واقعا! گفت اره ! ابم اومد سفت كرد خودشو من بيخحال بودم منو پرت كرد اونور گفت ريختي تو ! گفتم اره خودت گفتي! گفت ديونه ! گفتم بزار بمكم بياد بيرون گفت خفه شو ! جمو جور كرديم خودمون مامانم امد الان هم بهش اس ام اس دادام گفتم حتما دكتر برو جواب داد تو خفه شو ١٥ ساعد بعد اين داستان رو نوشتم اميد وارم خوشتون امده باشه
نوشته: Nevisandh nistam 021
مبارکه فردا بیا بنویس خاهرمحاملس خاک تو سرت با داستانت احمق
نظر شما چیه؟
مرد حسابی این چرت و پرت هایی رو که نوشتی یبار خودت میخوندی حتم میدم خجالت میکشیدی بفرستیشون
الان هم لابد با ذوق و شوق میای ببینی واکنش بچه ها به ک…شعرات چی هست اره ؟
لابد توقع داری جایزه نوبل ادبی رو تقدیمت کنن
واقعا که خاک تو سرت اینم برای این بهت گفتم که وقت ما رو گرفتی
ادمین لعنت به تو که با قبول کردن این داستان های تخیلی داری ذهن مردم رو خراب میکنی،هوی یارو که همش کیرن راست بوده گوه نخور عمه ننه تو فقط تونستی به عشق ابجیت حق بزنی و اومدی از توهمات تخماتیکی که داری استفاده میکنی و داستان سرایی میکنی و از فتوحات نداشتت میگی، ننگ بر تو ، ننگ بر ادمین ، امیدوارم ذهن کثیفتون عوض بشه ادمین بیشرف
15 سساعت بعد جقت اینو نوشتی
لامصب تو تمام تلاشتو برای واقعی نشون دانش کردیا
ولی نشده
سعد کن دفعه بعد چهل و هشت ساعت از جقت بگذرهوبعد بنویسی
از طرز نوشتنش املای ضعیف و باو باو نوشتنش معلومه یه پسربچه حدود ۱۳تا ۱۶ سالس،حالا معلوم نیست چی دیده تصوراتش تاته سکس رفته، بدبخت کف کرده جقی
5 سال پیش منم با خواهر بزرگم سکس داشتم خیلی حال داد. اولین و آخرین سکسم بود سه ماه بعدش خواهرم ازدواج کرد منم ازش فاصله گرفتم. ولی دوستان پیشنهاد میکنم حتما از وجود خواهر و برادرتون تو خونه لذت ببرین و سکس داشته باشین خیلی حال میده خیلی
تو را جان هرکی میچرستی اگه خیلی بهت فحش نمیدی یه موقع فکر نکنی باور کردیم داستانت ر ا . فقط خودت یدونه خیار بردار تا دسته کن تو کونت جغی جان
خاک دوعالم برسرت پفیوز… حداقل داستانتو بنویس بعد جلق بزن… ببین درحال نوشتن داستان کسشعرت جلق میزدی دستت میلرزیده اون همه غلط املایی داشتی
اون خواهر جنده ات بیار ما هم یه دلی از عزا در بیاریم
ینی شک ندارم وسط نوشتن این داستانم حداقل دوتا زدی جقی
با اینکه با تخیلات و حواس عجیب و غریبت نوشتی باز هم تلاش کن ولی خوب نیست بیننده ها را نادان و بی عقل و منطق در نظر بگیری. تلاش کن واقعیت ها رو ببینی و به نگارش در بیاری.
موفق باشی دوست .
نویسنده نیستی ننویس بابا ننویس محبوری مگه. شات گان کردن تو کونت میگن ننویسی یه تیر حرومت می کنیم؟ ننویس آغا ننویسسسسسسسسس
“واقعا فکر نمی کردم این اتفاق بین منو خواهرم بیوفته، اخه می دونین چیه؟ ما خواهر و برادریم” یعنی کیر تمام دانشمندا، دانشجوها و محققان علم وراثت و زیست شناسی و نسب شناسی یکجا تو کون خودت اون پدر ولد لواطت که تو رو با قاشق از زمین جمع کرد و بعدش مادرتم ریدتت. اخه ما خواهر برادریم؟ مثلا بقیه ی خواهر برادرا عمه و زن همو هستن با هم یا همسایه؟
بقیه ی نوشتت هم به درد همون خودت می خوره که سربلند و موفق با احساس غرور 15 ساعت بعد از گاییده شدن توسط گنده لاتهای محل برای بلند کردن دست جمعی کیر هر 20 نفرشون ازش استفاده کنی!
حالا یه سری اعتراض نکنن که تو که خوشت نمی یاد نخون، من کلا داستانهای اینجا رو با هر موضوعی که باشه صرفا بخاطر کامنتهاش می خونم.
اگه موقع نوشتن جق نزنی ویادستت روازتوی شرتت دربیاری کمترتصورات وفانتزیات غلط املایی پیدامیکنن
متاسفانه این داستان کاملا واقعی به نظر میاد … البته امیدوارم اشتباه کرده باشم .
عمو کاندومی مسألةٌ:
ایا حضور کاندوم در سکس این خارکسده با خواهرش
الف) واجب است
ب) مباح است
ج) مستحب است
د) مکروه است
داستان که مینویسین، قبل از ارسال کردن داستان، اول جقتونو بزنید. بعد از جق یه بازخوانی کنید که هر مزخرفی رو نفرستین.
درخواست از آقای برادر ادمین محترم
لطفا پست های ارسالی را یک بازنگری اجمالی فرمایید؛
را بر عهده دارید.
موارد ذکر شده را میتوانید با استفاده از گزینه «بررسی دیکته و نگارش» در اپلیکیشن های زیر برطرف نمایید:
Microsoft Office Word
OpenOffice Writer
Google Docs (support Browser Online/Offline)
> سپاس از پاسخ شما.
به این حس میگن
"کسانی که به خانواده ی خود حس دارن "
الان این اسم علمیش بود که گفتی دانشمند؟
کسخول جغی
یعنی تواون خونه دیگه جا نبود ک لباس عوض کنه همش مزاحم تو میشد؟؟؟؟؟والا مردم دوس دختراشونو مکان امن هم ببرن تا ای حد جرات نمیکنن لخت شن ک تو شدی
از حجم زیاده کامنتهای فش اینجور به نظر میاد اکثرا باور کردن درسته ادبیات فارسی رو حامله کرد ودهخدارو دوبار از تو گور کشوند بیرون ولی باور پذیری داستانش قابل توجه بود. اصلا یکی از شرایط نوشتن کامنت تو شهوانی ریدن به نویسنده اس😂 پس ناراحت نشو دوست عزیز بازم بکنش واسمون تعریف کن
کسمغز با اون لهجه کیریه شیرازیت ! باوووو ؟!؟!
کص کش آخرای کصتان تخیلت ,حشرت زده بود بالا جمله بندیات کیری و نامفهوم شده بود ,لاکن جق روهم با غین نوشته بودی جغ ,در کل کیر سگ اصحاب کف تو کون باووووت,باشه , راستی بابات خواست شلوارشو عوض کنه بهویی اسکرین شاتش رو نگیری حشرت بزنه بالا دست بکونی لای کونش ,بدبخت بابات ادم زحمت کشی هست یهو نکنیش
کسخل اجیت قبلا از کس داده…
داره جلو تو ادا تنگا رو در میاره
ولی خاک بر سرت که روی خواهرت نظر داشتی البته بعید بدون واقعا 24سالت باشه بهت میخوره 14 یا 13 باشی و این هم یک داستان از ذهن کثیف یک جقی هست
راستی یکم هم رو املات هم کار کن!
كسوشر ؟
١٥ ساعد بعد اين داستان…؟
جغ یا جق؟
٢٠ مين بعد مامان رفت خريد ؟
بعدشم یکبار تو اتاق باشی و عجله داشته باشه نخیر هربار عجله داره و تو تواتاقی و هی ازش عکس میگیری میگی اسکرین شات گرفتم که به قول خودت جغ (درستش:جق) بزنی؟
حالا رفت دکتر؟خخخ.این دیگه از کدوم سوراخی اومده بیرون…مگه بچه ها منافذ و نبستن ؟؟
الان بی اختیار توی دلم گفتم جووون رو کجای دلم بذارم 😂
تا اونجایی که سوتین رو گاز گرفتی خوندم
فقط میتونم بگم کص ننت با این داستان نوشتنت مجلوق اعظم 🖕😏
من اصلآ کاری به متنش ندارم فقط این آدمایی که میان کامنت میذارن و فحش میدن و میگن جقی هستی و اصلآ درک نمیکنم اینجا اسمش داستانه بابا واقعی نیست هرکسی یه چیزیمیاد تو ذهنش مینویسه اگه قراره مسخره کنید و فحش بدید خوب چرا اصلآ میاید میخونید خوب هرگسی طبق فانتزیش مینویسه دیگه
خاکبرسرت