من تنهام

1401/04/29

سلام
قبل خواندن داستان لطفاً اینجا رو بخوانید اگر دوست داشتید ادامه بدید .
داستان نه سکس داره نه حتی دختری توش هست ، فقط درباره زندگیه یک پسره.
فقط داستان رو برای این نوشتم که یک نفر پیدا بشه که بتوانه درکم کنه و کمکم کنه همین .
همه چی از اونجا شروع شد که کلاس اول بودم عمم شوهر کرده بود و ما رفتیم برای دیدن دایی شوهر عمم که دیسک کمر داشت ، من بچه بودم و کلی بازی کرده بودم و خوابم برده بود ، با حس اینکه خونه خالیه و داییه شوهر عمم داره شلوارم رو با شرطم در میاره کم کم داشتم بیدار می شدم که هیچی نگفتم و ترسیدم و حسش برام عجیب بود نمی‌دونم چی شد که کیرش رو گذاشته بود بین پاهام یا چی نمی‌دونم ولی یادمه در گوشم می‌گفت آروم ، درد نداری که و منم هیچی نمی گفتم و با سر هر چی می گفت رو تأیید می کردم ، نمی‌دونم چطور گذشت و چی شد که شوهر عمم آمد و بعد آمدنش بهش اصرار کردم که منو ببر خونه هر شوهر عمم و داییش گفتن بمون مشق هاتو باهم بنویسیم و اینا نرفت تو کتم و بالاخره راضی شد شوهر عمم و منو برگردوند خودمون شب که آمدم خونه مون حسی خیلی عجیبی داشتم ، نمی‌دونستم وی کار کنم فقط یاده یه جا خوابم برد .
از اون قضیه گذشت و نمیدونم چرا به هیچ کسی هیچ حرفی نزدم ، تا …
بعد مدت ها یهو ناسازگاری های پدر و مادرم باعث جدایی شون شد پدرم مادرم رو کتک می‌زد همش مادرم هم خسته شد و گذاشت رفت یجایی رو اجاره کرد و سعی کرد طلاق بگیره که این قضیه برای من چندان جالب نبود چون در نبود مادرم پدرم کلی منو میزد ، تا کم کم اینا دیگه داشتن جدا می شدن که پدرم گفت می خوام ازدواج کنم و همین کار رو هم کرد ، البته هنوز مهریه مادرم و اینا مونده بود ، منم با پسر خاله ناتنیم که از شانس با هم همدرسه و حتی هم کلاسی هم بودم آشنا شدم ، اسمش امیر حسین بود ، اون پسر سلطه گری بود نسبتاً و خوب منم ناخداگاه بچه حرف گوش کن و معصومی بودم و بخاطر کتک های پدرم ترسو هم شده بودم و وقتی با امیر حسن بودم تقریباً به حرفش گوش می کردم ، تا اینکه یه اتفاقی افتاد ، یک شب که کسی خونه ما نبود و من تنها بودم تلفن زنگ خورد جواب دادم و صدای یک پسر شاید ۲۵ سال به بالا بود که به من گفت مامان میگه بیا منو بکن و کنم و پاره کن و از این حرف ها خیلی یادم نیست چون اون موقع کلاس دوم یا سوم بودم منم گیج و گنگ بودم و همین که امیر حسین رو دیدم ازش پرسیدم اینایی که من شنیدم و اینا چی هستن ، اونم یه چیزایی دست و پا شکسته به من گفت و گذشت این ماجرا تا من مدرسه ام رو عوض کردم و رفتم کلاس چهارم توی مدرسه جدید که همه اونجا همه چی رو تقریباً می دونستم و خوب منم کم کم یاد گرفتم و فهمیدم بعضی از بچه ها با هم دوتایی می رن دستشویی و یه کار های می کنن ( فکر کنم بیشتر یکی شون داشت مثلاً از رو لباس اون یکی رو می کرده ) منم کم کم داشتم از اینا یاد می گرفتم که رفتیم کلا پنجم یکی از بچه ها که دیده بود من یکم وا میدم آمد به من گفت می خوام از روی لباس بکنمت و از این حرف ها منم بدم نیامده بود ولی همش امتناع می کرد و دیگه وا دادم و گفتم پول میگیرم اون موقع گفت باشه و برای یک زنگ ورزش ازش ۵۰۰ تومان گرفتم و کم کم به بقیه گفته بود و چند نفر دیگه ای هم برای زنگ های ورزش میامدن ، نمی‌دونم چطور مدیر فهمیده بود دهن اونا رو سرویس کرد و دیگه بهم خیلی کاری نداشتم ولی اسمم افتاد سر زبان ها تا اینکه کلاس ششم رو با بدبختی تمام کردم و رفتم اول راهنمایی یا همون هفتم گفتم اینجا دیگه همه چی عوض میشه و من دیگه نباید مثل قبل باشم ولی خوب کم کم فهمیدم که من چه کاری کردم ، خیلی ها داشتن راجب من حرف میزدن و اینا همه نسبت بهم یطوری نگاه می کردن کم کم تو کلاس دست مالیم می کردن و منم ناراحت بودم بدم هم نمی‌آمد ولی تحقیر شدنه اذیتم می کرد .
فکر کنم کلاس چهارم اینا بودم که امیر حسین منو با کلوپ (گیم نت) آشنا کرد و زیاد با هم می رفتیم اونجا و من همون موقع ها بود که جق زدن رو یاد گرفتم و با امیر راجبش حرف میزدم و امیر یه بار نمی‌دونم کلاس چندم بودیم به من گیر داد که واسش جق بزنم و خوب بلدم بود چطوری منو تحت تسلط خودش در بیاره منو راضی کرد منم گفتم باشه یه مشما بیار و مشما دستم کردم و براش جق زدم و اینا یکی دو بار ادامه پیدا کرد ولی بیشتر نرفت تو همین هین ها من کلاس هشتم شدم و توی مدرسه با پسری به اسم حسین دوست شدم و صمیمی شدم اون می گفت برام از روی شلوار کیرم رو بمال و دستت رو ببر تو حتی یک بار انقدر مالیدم که آبش آمد ، فکر کنم بعد این ماجرا بود که امیر حسین ازم لا پایی خواست و منو راضی کرد و چند بار هم با پایی گرفت از من و ارضا شد ، یادمه تو همین زمان بود که منم تحریک می شدم و پسر طبقه بالایی مون که ۶ سال اینا ازم کوچیک تر بود رو می‌بردم و ازش لاپایی میگرفتم و از رو شلوار می مالیدمش ولی هیچ وقت ارضا نشدم چون من خیلی می ترسیدم که بگا بریم ، بعد این ماجراها بود که پسر خالم یه بار شب که پیش پسراییم بودیم که از منو امیر یکی دو سال کوچیک تر بود تنها شدیم رفتیم زیر پتو و برای اولین بار کیرش رو فرو کرد تو کونم و این آغاز چند بار بعدی شود که یک بارش گفت می خوام مثل پورن استار ها پوزیشن های مختلف بکنیم و این کار رو هم کرد و این شد آخرین بار چون من کونم خیلی درد گرفت ، همه اینا با کوله باری اتفاق نسبتاً بد دیگه رو من توی شهرستان تجربه کردم پیش پدر و نامادریم و خوب یهو زندگیم تغییر کرد به من اجازه دیدن مادرم رو دادن و بعد این ها قرار شد من بیام پیش مادرم توی یه استاد دیگه زندگی کنم و دبیرستان رو اونجا بخوانم اینجا که آمدم یکی دو تا از پسر بچه های همسایه رو آوردم و لاپایی زدم بهشون و قشنگ ارضا شدم و حتی یک بار یکیشون برام ساک زد و آبم آمد خیلی عجیب بود لامصب ولی گذشت و من رفتم کلاس دهم یا اول دبیرستان با بچه های جدید آشنا شدم و خوب چون رشتم زیر شاخه هنر بود یکم هنری شدم ولی به خودم قول دادم که اینجا مثل یه مرد باشم و خدارو شکر خیلی خیلی خوب عمل کردم من توی این سه سال دیگه خیلی به کسی رو نمیدادم ولی خیلی خود ارضایی می کردم بخاطرش یک سال پیش دکتر رفتم ولی فقط یکمی کمش کرد ولی نتوانست کمکم کنه من حتی ۱۳ بار در روز زده بودم البته فقط یک بار که اونم همین که با مرگم تمام نشد جای شکر داره به هر حال من کم کم فهمیدم به میلف علاقه دارم ، اون زمان با فیلم های کردن کوص کون ساک زدن کص لیسی جق میزدم نمی‌دونم چرا یه مدت از سر کنجکاوی با پورن های حیوانات هم زدم ولی زود گذر بود و رد شد ولی کلاس یازدهم که بودم کرونا آمدم منم به دلایل اتفاق افتاده نمی تونستم هنرم رو پیش ببرم و افسرده شدم ، نمی دونم چطور ولی با شیمیل آشنا شدم و کم کم خوشم آمد و باهاشون میزدم و آخرت کار دستم داد و لاک غلط گیر کردم تو کون خودم و عقب جلو کردم ولی بعدش فهمیدم از کونم بعد مدت ها خون آمده و باید برم عملش کنم ولی من ترسیدم و نرفتم تا امروز ، ولی شیمیل ها رو همچنان داشتم و کم کم با شهوانی و داستان های سکس آشنا شدم و بعدش بی دی اس ام میسترس سادیسم مازوخیسم کت کینگ رمانتیک فتیش و… و با همشون میزدم و داستان هاشون رو می خواندم دوباره زیاد جق زدن اذیتم کرد و سعی کردم راهی براش پیدا کنم ولی هیچی همه می گفتن مثله مواده و باید خودت ترکش کنی ولی نشد منم گفتم پس باید باهاش بسازم گفتم پس یک شاخه رو میگیرم و پرورشش میدم ولی من با همه چی میزدم ولی از شیمیل و اللخصوص از بی دی اس ام و میسترس میترسیدم ولی خیلی لذت بخش بود و مونده بودم که چی کار کنم دوست دختر هم نتوانستم نمی‌دونم چرا خیلی برام سخت و مشکله پولش زمانش پیدا کردنش و سعی برای دوستی و وقتی به همه اینا فکر می کردم دیوانه میشدم و میگفتم بیخیال کار من نیست .
این ها تقریبا ۷۰، ۸۰ درصد زندگیه جنسیه منه که ۱۹ سالم شد چند روز قبل ‌.
همشون رو نشوتم تا شاید یکی بخوانم و بخواد کمکم کنه یا ازم خوشش بیاد و بخواد باهام دوست بشه .

نوشته: NM


👍 0
👎 0
10101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

885958
2022-07-20 03:37:45 +0430 +0430

مشکل تو نداشتن اعتماد بنفس هست چطور دوستان هم سن تو هروز این ور اونور دارن مخ میزنن بعد تو وقتت گذاشتی جق میزنی

0 ❤️

886026
2022-07-20 12:26:44 +0430 +0430

همه ما ها تو شرایط خاصی رشد پیدا می کنیم
بعضی شرایط باعث کند شدن رشدمون میشن بعضی ها باعث افزایشش
اگه قرار بود مشکل من و تو و ادما رو با 1 کلمه 2 کلمه توصیف کنن
هیچ کدوم ما ها مشکلی نداشتیم
اگه دنبال پیدا کردن ایرادی، باید بگم موارد زیادی دخیله که اگه دنبال پیدا کردن راهشون هستی تنها راه روانشناسه
اگرم دنبال پیدا کردن هم صحبتی کافیه یه ادمی رو پیدا کنی که صد در صد غریبه باشه ولی تستش کنی مطمئن بشی اعتماد میتونی بهش بکنی اون وقت و هیچ اطلاعاتی جز از زندگیت بهش ندی و حرف های دلتو بزنی تا هم خالی بشی از درون هم شاید با صحبت با اون بتونی از تجربیاتش چیز جدیدی یاد بگیری
فقط اینم یادت باشه هر آدمی ارزش صحبت کردن و درس گرفتن نداره بعضی ها به بی راهه می کشونن
خلاصه عزیزم
سنی نداری، هنوز اول جوانیته
شاید مثل دهه 90 و 80 یی ها بزرگ نشده باشی ولی مطمئنم این نوع از زندگی برام خیلی آشناس مثل اوایل دهه 70 و اواخر 60 میمونه
من خودم 22 سالگی دوست دختر پیدا کردم 17 سالگی نمیتونستم با دختر حرف بزنم و مثل تو در سن 6 الی 7 سالگی مورد سو استفاده پسر دایی های فامیل قرار گرفتم.
زندگی خودش به آدما یاد میده و قوی ترت میکنه
به وقتش تو هم به نیاز ها و سپس به آرزو هات میرسی

1 ❤️

886027
2022-07-20 12:28:16 +0430 +0430

من رضا ۲۵ اردبیل تهران
یدونه داش زیر ۱۸ میخوام
برای من مهم معرفت و صداقت و پاکی و راستگویی هست
دوست دارم تنها فقط داش خودم باشه
موافقی داش من بشی

0 ❤️

886184
2022-07-21 04:26:09 +0430 +0430

کس خار معلم ادبیاتت با ای درس دادنش ک تو اینجوری نوشتی نفهمیدم چیشد آخرش

0 ❤️

886186
2022-07-21 04:30:57 +0430 +0430

پس آرمانهای امام راحل چی شد !!!

0 ❤️