من در حریم سلطان باسن

1392/11/21

27سالمه،از قوچان،بخاطراختلافاتی که باپدرم داشتم باتمام امکانات رفاهی که داشتم ازسن 18سالگی اومدم تهران ووارد بازارکارشدم،چون قرارنیست کتاب بنویسم میرم سراصل مطلب پس لطفأتوهین نکنید:
ازهمون سال اول که اومدم تهران توی یه شرکت توخیابون مطهری نگهبان شدم،خانومای خوشکل زیادی داشت که بخاطر تیپی که داشتم بهم پامیدادن ولی من تجربه،مفلوک واندرتوهمات جلق بودم،تااینکه به کمک یکی از دوستای تهرانیم بایه دختردوست شدم بدون فاش کردن هویت اصلیم،خونشون حوالی میدون فردوسی بود،از سکسهایی که باهاش داشتم وبعدش باچندین زن ودختردیگه آشناشدم بگذریم تاسه سال پیش که بخاطرجبهه رفتن واطلاعاتی بودن پدرم 5ماه خدمت کردم ودوباره تهران کجایی؟! دیگه رفتم تو کار تعمیرو سرویس پرینتروچاپگر،دیگه هیچ حسی به دخترو کلأجوونترهارو نداشتم وبیشترتوکف سن بالاهابودم بیشتر40،50ساله ها ولی اونایی که رو فرم و خوشکل بودن،توجریان کار باکسی که میخواستم آشناشدم،خونشون سعادت بود،بهم گفت که اگه زنگ بزنم میای خونمون که دستگاهامو سرویس کنی،یه لبخند زدم گفتم چراکه نه شماامربفرمایید،تماس گرفت ورفتم خونشون اولش خجالتی بودم،یه ساپورت پوشیده بود،ازاوناکه تاطرف یه خورده خم میشه سفیدی بدنش چشای هیز رو کورمیکنه،اون از همون اول میخواست،من بیشترمیخواستم ولی باخودم میگفتم بابااین مایه دارها به مابدبخت بیچاره هانمیدن، تمام مدت کار چشام به سینه ها وباسن جنیفریش بود،اون روز چیزی برام نداشت جز خوردن ترامادول که از مجلوقیتم جلوگیری کنه،فکرش سخت درگیرم کرده بود باخودم گفتم طرف که مجرده وبچه هاش خارجن 100%محتاج سکسه،از من خوشتیپ تر گیرش میاد؟!بعد دوروز بهم زنگ زد یه برگ ترامادول گرفتم یکی دونخ گراس هم گذاشتم توکیفم شاید که بشه،حس خوبی داشتم احتمال اینکه اینبارخبری باشه زیادبود، رفتم واینبارباآرایش خفن ترو لباسی که ازپشت تابند سوتینش بازبود،نزدیکای غروب بود که اونجارفته بودم،کارم یه ساعت بیشترطول نکشید دستگاه پرینترش رو ردیف کردم وخواستم برم متوجه شیشه های مشروب فراوونش شدم،گفتم خانومه Xمن کارم تمومه گفتش که بشین یه چایی بریزم،مشغول چایی خوردن بودم که ترامادول داشت تأثیرمیکرد،فکرم بازشد وریلکس ترازهمیشه گفتم میشه یه سیگاربکشم،جواب مثبت بود تااومدم سیگار رو از داخل کیفم دربیارم گراسهایی که پیچیده بودم افتادن کف زمین،یخ زدم،فک کردم الان بیرونم میکنه،باعشوه و ناز تمام سیگارامو ور داشت وبهم داد ومنم وقتی خم شد چشام تا آخرین نقطه از بدنش که معلوم بود رو باچشم بصیرت نگاه میکردم،گفت این دیگه چیه میکشی حیف نیست،گفتم عاشق مشروبم ولی پیدانمیکنم بخورم، گفت بشین الان میام،دیدم از همون مشروباش آوردبادوتالیوان ویسکی که دستش بود ازم پذیرایی کردو شروع کردیم به درد ودل کردن،گفت که توبااین تیپ و مینیکه خوشکل صورتت دوس دخترنداری،گفتم ندارم ولی خودم نخواستم،پرسید چرا؟ من که از مصرف ترامادول و ویسکی صادقترین آدم دنیاشده بودم، گفتم دیگه بادختراحال نمیکنم، گفت یعنی همجنسباز شدی؟گفتم نه ابدا! گفتم بادختراحال نمیکنم نه جنس مخالف! گفت دقیقا مث من! تمام بدنم لرزید گفتم دارم به هدفم نزدیک شدم،خندیدم وگفتم خب لزبین که نیستین شماهم باپیرمرداحال میکنین؟ گفت نه، دستش رو روصورت ولب آتیشی شدم کشیدوگفت که من باجوونترها حال میکنم،فقط خندیدم گفتم یه تفاهم داریم که ایده آله دوتامونه،گفت که میخوای ببینیم چیزی که دوتامون فک میکنیم واقعأ لذت بخشه یانه؟ فقط سرگیج مشروب وداغ تی دول بودم وباخنده گفتم یعنی میشه؟ دستمو گرفت درحالیکه خودش مست ترازمن بود،منو برد توی اطاق خوابش،پرسید زود ارضا میشی یا دیر؟گفتم همه چی دست خودمه احتمالأدیر،خیلی دیر. درحال حرف زدن بود،من روتخت نشسته بودم واون روبروم لباساشو داشت میکند،کیرم دیگه از کمربندداشت میزد بالا،میخواست ساپورتش رو دربیاره گفتم اون بامن،لباسامو کندمو کیرمو که دید حس کردم که یه لرز به تمام بدنش افتاد،کونشو همونطور که نشسته بودم بغل گرفتم و هی بو میکشیدم وکم کم ساپورتشو کشیدم پایین،ازاون چیزی که فکرشو میکردم خیلی خیلی بهتربود،رفتیم رو تخت وشورتشو بادندونام گرفتم کشیدم پایین، دیدم چیزی که همیشه توتخیلاتم بود واقعیه،کس تپل وفوق شهوتی و کونی که اونقدر باحال بود که باهرتکون موج میخوردو چال میافتاد،بعدلب تولب شدن وخوردن سینه هاش،رفتم توکار کردن،کیرموگرفت وگذاشت تو کسش،کس خیسش و کیر من که رگاش داشت میترکید،هرسبکی که توفیلمای پورن دیده بودم رو اجراکردم واون باحرفای شهوت آورش بدترمیکرد،وای چه کیری داری،وای میشه هرشب بیای پیشم بعد20دقیقه کشیدمش بیرون باچشمای مست وخمارش نگام کردوگفت تموم شد،همزمان که تابوندمش به سمت پشتش گفتم نه قسمت مورد علاقم،کون خوشکلتو میخوام بکنم،بااینکه 47سال داشت ولی تنگی کس و کونش از دخترابیشتربود حدود45دقیقه سکس داشتیم تااینکه گفتم داره آبم میاد گفت کیرتو تاته توش نگهدار وآبتو بریزتوش،آبم که اومد کشیدم بیرون دیدم از نافم تانزدیکای زانوهام آبیه که از کسش ریخته وخیسم کرده،توی تمام اون سالها همچین سکس خفن ودلچسبی نداشتم،تاصبح سیگارکشیدم وچهاربار دیگه کردم،تابه امروز جمعه نمیدونم 21یا22شهریوره باهاشم،نزدیک به دوسال شده ولی هربار لذت خاص خودش روداره از فردوسی تاسعادت آباد رفتن،تا رفتن به<حریم سلطان باسن>

نوشته: PLATO


👍 1
👎 2
90474 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

412378
2014-02-10 12:17:23 +0330 +0330
NA

پرینتر؟ اره بیا پرینتر کیر منم خراب شده درستش کن, اخه کله کیری سانس اول 45 دقیقه کردی تا صبح4بار دیگم کردی؟ کس مغز خان اینجوری 2ماه طول میکشه, ننویس ملجوق ننویس. کیری :D تخمی :D گاو :D خر :D گوساله :D پشمک :D دیوث :D پفیوز :D چاقال :D چاخان :D گوزو :D شاشو :D ریدم تو دماغت :D

0 ❤️

412379
2014-02-10 12:21:53 +0330 +0330
NA

"هااا … هیشکی نمی تونه مث تو سکس بکنه !
بابا اینکه شد “صمد به شهر میرود”
‏ کارتریج تو کونت ، ک.س نگو
‏:|

0 ❤️

412380
2014-02-10 17:52:33 +0330 +0330

يكي پيدا نميشه بياد كس بده پولشو بگيره

0 ❤️

412381
2014-02-10 17:53:20 +0330 +0330
NA

جالبه !!! سيگار و ترامادول و گراس و ويسكي و كس و كون تاريخ گذشته و چند تا گه ديگه را باهم خوردي و هنوز نمردي ؟؟؟؟؟
عجب سگ جوني هستي شما .
به هر حال نوش جانت

0 ❤️

412389
2014-02-10 18:38:31 +0330 +0330
NA

به قول اين دوستمون اخه اين سه تا فاز كارتو به اووردوز ميكشونه ولي ترامادول مغزتو تركونده بذار كنار

0 ❤️

412382
2014-02-10 23:06:34 +0330 +0330
NA

حالا خوب حاليت شد كه به خاطر چي نويسنده هاي اينجا فحش مي خورن ؟؟؟؟؟؟ دليلش كتاب نوشتن نيست . دليلش كس شعر نوشتن و گرفتن وقت خواننده هاست .

دليلش تايپ سوژه هاي تخمي كف دستي هاتون هست به اسم داستان

نوش جونت من جاي تو بودم با نون مي خوردم كه براي يه مدت سير شم از فحش خوردن و هوس داستان نوشتن به سرم نزنه .

0 ❤️

412383
2014-02-11 00:33:27 +0330 +0330
NA

“آبم که اومد کشیدم بیرون دیدم از نافم تانزدیکای زانوهام “آبیه” که از کسش ریخته”
دیوث!
جنابعالی گوه خوردی !!!
فقط قرمز…فهمیدی بزمجه ؟!
بگو فقط پرسپولیس بگو !!! :D
راستی اگه با لهجه قوچانی باهاش صحبت کردی خیلی ضایعس!
میکنم رو میگن موکنم(دقیقا مث صمدآقا حرف میزنن من یکی از بهترین دوستام بچه قوچانه)
ودیگر هیچ…

0 ❤️

412384
2014-02-11 03:13:50 +0330 +0330

نخوندم، ننویس . . . . . . . . . . . . . . .
خوب شد که قبلش نظر خواننده‌ها رو خوندم و بیخودی وقتم رو واسه داستانت تلف نکردم. شاشیدم تو لحظه‌های جلق زدنت، دیگه ننویس.

0 ❤️

412385
2014-02-11 08:07:11 +0330 +0330
NA

ايا ميدانيد!!! اطلس اين بچه دبستانياس!!!

0 ❤️

412386
2014-02-11 16:00:59 +0330 +0330
NA

جفنگ بود نخوندم

0 ❤️

412387
2014-02-24 09:09:06 +0330 +0330

ترومادول خوردی ویسکی روش …به همین راحتی

0 ❤️

561480
2016-10-21 01:02:43 +0330 +0330

احمق از جقی بودنت نمیگم از مشروب خوردنتم هیچی نمیگم از اینکه بابات اطلاعاتیه و تو هیچ گوهی تو نظام نشدی هم چیزی نمیگم حرومزاده دیوس چرا تبلیغ مواد مخدر میکنی تا دو تا جوون رو به خاک سیاه بشونی خاک تو سر مادرت که آشغالی مث تو رو ریده

0 ❤️