من فقط تحقیر شدن دوست دارم

1400/08/30

مدت زیادی باهاش دوست بودم، جاست فرند و فقط هر از گاهی با هم میرفتیم بیرون و بر میگشتیم تا اینکه شوهر کرد و دو سه سالی ازش خبر نداشتم تا پیام داد بهم و صحبت کردن، از زندگیش میگفت که مشکل داره و این چیزا، منم باب درد و دل باز کردم و از خودم گفتم، از اینکه دچار حس فوت فتیش شدم، یعنی بودم از قبل و بهش نگفته بودم و خیلی دوست دارم بتونم پاهای یک دختر رو بلیسم، توسطش تحقیر بشم و این چیزا، گفت چجور تحقیری مثلا ؟
گفتم باور میکنی هر طور دستور دادنی توسط یک خانم واسم لذت بخشه ؟ به شرطی که آخرش بزاره پاهاشو بلیسم
گفت دوست داری بیای خونمون ظرف بشوری ؟
گفتم یعنی چی ؟ تو الان داری بهم پیشنهاد میدی که بیام و تحقیرم کنی ؟
گفت آره، هر کار بخوام میکنی ؟ گفتم آخرش میزاری پاهاتو بلیسم ؟
گفت قلقلکیم، بدم میاد، ولی حالا یکبار تستش میکنم، بد نیست، میای ؟
گفتم شوهرت ؟
گفت رفته شهرستان، تا دو سه روز دیگه نمیاد، میای ؟ کرونا که نداری ؟
گفتم نه، گفت بیا، من فردا صبح توی ماشینم چادر میزارم، اومدی زنگ بزن، درو باز کنم، در ماشین رو هم میزنم، چادر رو بکش سرت، ماسک داشته باشی، بیا بالا، طبقه اول، درو باز میزارم بیا تو، درو ببند، ادرس خونشو فرستاد و نوشت ساعت 10 اینجا باش، من از دیروز ظرف نشستم، امروزم نمیشورم، منتظرتم؛ دیر نکنی هااا و یه سری سوالای دیگه پرسید و …
باورم نمیشد یهو اینطوری دارم به ارزوم میرسم، تا لحظه رسیدن دم در خونشون هم این باور رو نداشتم تا اینکه در رو باز کرد، چادر رو برداشتم و سرم کردم و رفتم بالا و در خونه رو پشت سرم بستم و وایسادم
یهو اومد، سلام کردم، دستشو دراز کرد، برای اولین بار باهاش دست دادم و ناخوداگاه خم شد و دستشو بوسیدم و بلند خندید
گفت لخت شو (طبق صحبتامون)، رفت و پیشبند آورد داد دستم، تنت کن و کارتو شروع کن (کاملا دستوری)
رفت نشست روی مبل جلوی تلویزیون و پاهاشو دراز کرد روی میز
طبق صحبت ها شروع کردم به جمع کردن دور و بر خونش، لیوان و بشقاب کثیف و دستمال کاغذی روی زمین و روی میز و همه جا پر آت و آشغال بود، شروع کردم جمع کردن و از جلوش دو سه بار رد شدم داشت تی وی میدید سرم داد کشید (چند تیکه چیپس روی زمین زیر میز که پاهاش دراز بود) بی محل رد شدم، گفت تیکه بزرگا رو با دهنت جمع کن، کوچیکا رو جارو بکش، خم شدم و با دهن چیپسا رو خوردم و پوست تخمه بود، اومدم بیام بالا، اشاره کرد به پوست تخمه ها، خوردم و اومدم بالا (هنوز توی دهنم بود) با صدای بلند گفت بشین اینجا، نشستم، دهن باز، باز کردم، همشو سریع قورت میدی، زود، منم قورت دادم، زود کاراتو بکن
پاشدم باقی رو جمع کردم و ظرفا همه رو بردم توی آشپرخونه، صدا زد میوه واسم بیار، از توی یخچال میوه برداشتم و شستم و ظرف کردم و بردم گذاشتم جلوشون، برگشتم آشپزخونه ظرفا رو بشورم دوباره صداشون رفت بالا، خودم پوست بکنم ؟
سریع برگشتم و کنارش دو زانو نشستم و میوه ها رو پوست کردم و اسلایس کردم و رفتم یک ظرف دیگه آوردم و گذاشتم اونجا و پوستاشو برداشتم ببرم آشپزخونه، گفت بزار اینجا، برو ظرفارو بشور
رفتم و ظرفا رو میشستم اومد پشت سر یهو یکی محکم زد در کونم که لخت بود، زود باش دیگه
تند تر شروع کردم شستن و دوباره زد، جون، چه کونی ساختی
داشتم خانم، گفت: دقت نکرده بودم، وگرنه میکردمت، مگه اهلشید ؟ نه، تازه خوندم راجع بهش، چیزای جالبی دوست داری هاااا، از دیروز دارم میخونم
“من فقط تحقیر شدن دوست دارم”
اشکال نداره، بشور ظرفارو، جارو هم باید بکشی، گردگیری هم باید بکنی
زود باش
دوباره رفت جلوی تی وی نشست
منم همه اشپزخونه رو تمیز کردم و مرتب کردم و رفتم جارو رو برداشتم و اومدم جارو رو روشن کردم، صداش اذیتم میکنه، میرم توی اتاق دراز بکشم، کارت تموم شد بیا اونجا کارت دارم، قبلش نیای ها، تموم شد
چشم خانم
کارارو انجام دادم و تموم شد و رفتم و در زدم
بیا تو
رفتم، بشین پایین تخت
نشستم، خوب
دوست داشتی ؟
تحقیر شدی ؟
بله، خوب بود خانم
الان وقت پالیسیه ؟
هر چی شما صلاح بدونید
نه، هنوز وقتش نشده، دیدم سواری هم میدن امثال شما، لحن صحبتش واقعا تحقیر آمیز بود، بله بعضی ها، بعضیا ؟ یعنی تو نمی کنی ؟
چرا خانم، پس قشنگ چهاردست و پا بشین سوارت بشم بریم توی هال، ظرف پوست میوه ها رو که دست نزدی ؟
نه خانم، شما گفتید باشه و چهاردت و پا شدم
سوارم شد و به سختی بردمش توی هال کنار همون مبل و دوباره میزد به کونم
رسیدیم اونجا، نشست روی مبل، ظرف رو خالی کرد روی سرامیک های زیر پاش، بخورشون همشو بعدشم پاهامو بخور
منم شروع کردم، به سختی پوست نارنگی رو خوردم، پوست سیب و خیار که چیزی نبود، بعد هم روی پاهاشو بوسیدم و پاهاشو بلند کرد، گفت دراز بکش، دراز کشیدم و پاهاشو گرفت جلوی صورتم و حسابی لیسیدم، تمیز تمیز بود، ولی خوشمزه و عالی بود پاهاش، جالب اینجا بود که اصلن قلقلکش نیومد و دوست داشت اینکارو و هی پاشو میکشید روی زبونم و پاشنشو فشار میداد توی دهنم و انگشتاش رو میکرد توی دهنمو منم حسابی کیف میکردم و همه جای پاشو لیسیدم، بعد از حدود بیست دقیقه، خوب دیگه، بسته، پاشو برو
خانم میشه یکم دیگه، با پا یکی محکم زد توی صورتم، اگر بازم میخوای همین الان پاشو برو تا بلای دیگه ای سرت نیاوردم، خانم هر کار میخواین بکنید، یکم دیگه، دوباره زد توی صورتم، از صداش معلوم بود حشری شده، پاشدم و جلوش زانو زدم، دستشو گرفتم و شروع کردم بوسیدن، خواهش میکنم خانم، لطفا، دستشو کشید زد توی گوشم، پاهامو میخوای باید کصمو بلیسی، من تا حالا اینکارو نکرده بودم، شنیده بودم یکم چندش آوره، ولی قبول کردم، سرمو از روی شلوار چسبوندم به کصش، دستشو گذاشت روی سرمو فشار میداد به خودش
یهو پاشد و گفت سرتو بزار روی مبل، سرمو گذاشتم و شلوارشو در آورد و نشست روی دهنم و گفت بلیس، زود، موهامو چنگ میزد و منم فقط زبون میزدم، حتی لیسیدن بلد نبودم، ولی حالم داشت بد میشد، اما چاره ای نداشتم، اونم موهامو میکشید و میگفت زود باش، زود باش، تند بلیس و بعد ده مین یهو هم خودش رو کامل لش کرد روی من و آروم شد
بعد از روم خودش رو انداخت روی مبل
منم رفتم سراغ پاهاشو شروع کردم همینطوری لیسیدن، هیچی نمیگفت، بی حال بود و من یه ربعی همینطوری لیسیدم
گفت نمیخوای بس کنی ؟
گفتم چشم
گفت نمیخوای ارضا شی ؟
گفتم نه، واسه من همین بسه، گفت چادرو سرت کن برو بزار تو ماشین و برو، منم رفتم پیشبند رو در آوردم و گذاشتم آشپزخونه و لباسامو پوشیدم و چادرو سرم کردم و سریع رفتم پایین و گذاشتم تو ماشین و رفتم، وقتی رسیدم بهش پیام دادم و ازش تشکر کردم، ولی بلاکم کرد و دیگه جوابم رو نداد، منم چون شوهر داشت دیگه جرات نکردم بهش پیام بدم

نوشته: برده تازه کار


👍 14
👎 3
64801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

843752
2021-11-21 08:33:36 +0330 +0330

مرسی خیلی قشنگ بود. من اگه بودم باهات ادامه میدادم

5 ❤️

843754
2021-11-21 08:36:37 +0330 +0330

افرین. میذاشتی کونتم بذاره دیگه😅

0 ❤️

843814
2021-11-21 17:52:51 +0330 +0330

منم عاشق لیسیدن کفپای دخترا هستم اما گیرم نمیاد

0 ❤️

843817
2021-11-21 18:11:05 +0330 +0330

داستان خوبی بود. حیف که بعدش عذاب وجدان گرفته بلاکت کرده. قابل درکم هست. من اگه بودم کونم میدادم😁

1 ❤️

843959
2021-11-22 09:44:19 +0330 +0330

صدای متلک ابلیس به خدا عرش رو لرزونده که میگه کجایی حضرت آقا ؟ بیا سیاحت کن…این ریقو نسل همون تحفه نیست که یه دستش تو دماغ بود و دست دیگه اش خیر سرش به اونجاش . من که دیگه اینکارهارو یادشون ندادم بازم میگی به اون کصمغز حشری سجده کنم ؟ ناگاه ندا در امد… دو سیکتیر بابا …گوت آقا
بچه این کارها چیه میکنی؟ اهالی عرش آفرینش رو میندازین بجون هم . آخه اینم شد کار؟!!

0 ❤️