من و اصغر و زنش

1392/12/15

این داستان یه داستانه هر کس با واقعیت نزدیک تصورش کرد اونو واقعی بدونه و هر کس فکر کرد دور از تصوره تخیلی فرضش کنه هیچ اصراری بر واقعیت این داستان نیست من و اصغر تو دوره دبیرستان با هم اشنا شدیم خلق و خوی خاصی داشت عین دخترا بود. حرفاش حرکاتش کر کر خنده بود ولی تو رفاقت زیاد به روش نمی اوردیم تابستون سال اخر دبیرستان بودیم یه فیلم سوپر توپ گیر اورده بودم میخواستم ضیط کنم اون موقع فیلما وی اچ اس یا همون ویدئو بود دنبال یه دستگاه ویدئو میگشتم که باهاش فیلمو کپی کنم اصفر گفت کسی خونه ما نیست همه رفتن شهرستان دستگاهتو بیار خونمون همینجا ضبطش کن منم از خدا خواسته گوله کردم خونشون و دستگاهارو سری کردم و شروع کردم به ضیط فیلم و با اصغری نشستیم و فیلمو نگاه میکردیم منم حشرم زده بود بالا راست کرده بودم یهو اصغر دست گذاشت رو کیرم گفت کیرتو در بیار ببینم چقده منم شلوارموکشیدم پایین تا کیرم افتاد بیرون سریع گرفت تو دستش و شرو کرد به مالیدن و گفت میدونی چند وقته منتظر دیدن کیرتم و شرو کرد به ساک زدن هاج و واج مونده بودم باورم نمیشد خودمم تو فضا بودم چنان محکم میک میزد که دو دیقه ای ابم اومد و همش خالی شد رو سر و صورتش با دستمال صورتشو پاک کرد و دوباره شرو کرد به مالیدن کیرم که دیگه خوابیده بود تا دوباره راست شد رفت به کرم اورد و مالید به کیرم شلوارشو کشید پایین و قنبل کرد گفت بیابکن تو کونم منم از حشر زیاد داغ کرده بودم و از خدام بود و شروع کردم به تلمبه زدن این دفعه هم از شدت هیجان ابم زود اومد و همشو تو کونش خالی کردم و ولو شدم روش فیلم که تموم شد دستگاهو جمع کردم و از خونشون زدم بیرون تو راه همش فکر میکردم که چه کاری کردم باهاش بعد از اون جریان چند بار سریش شد که دوباره برم خونشون که هر بار به بهونه ای می پیچوندمش از کردن پسر بدم می اومد گذشت تا اینکه من دانشگاه قبول شدم ولی او ن قبول نشد و رفت سربازی و بعد سربازی هم با پدرش یه سوپر مارکت اجاره کردن رابطه ما هم کمتر شده بوداون اکثر مواقع مفازشون بود منم یه کار نیمه وقت تو یه شرکت پیدا کرده بودم و سرگرم بودم خیلی وقت بود ازش خبر نداشتم یه روز که از شرکت می اومدم خونه تو راه اصغر رو دیدم با یه دختره شهرستانی باهم سلام و اخوالپرسی کردیم و اصغر گفت که ازدواج کرده شماره موبایلمو گرفت و از هم خداحافظی کردیم هر از گاهی زنگ میزد بهم و با هم صحبت می کردیم یه روز بهم زنگ زد و گفت که میخواد اینترنت کامپیوترشو راه بندازه ولی بلد نیست و از من خواست برم براش راه بندازم ازش آدرسو گرفتمو گفتم عصری میام که گفت من دیر میام خونه چون امروز باید مفازه باشم تا شب گفتم عیبی نداره هر ساعتی خواستی بیای خونه زنگ بزن من میام و خداحافظی کردیم یک ساعت بعد دوباره زنگ زد که شام نخوری به خانمم گفتم شام درست کنه با هم باشیم گفتم نه نمیخواد من مزاحم نمیشم نمیخواد زحمت بکشه و کلی تعارف تیکه پاره کردیم و بالاخره قرار شد شام برم خونشون. حدود ساعت 10 بود که زنگ زد و گفت که داره میاد دنبالم که با هم بریم اومد و با هم راه افتادیم تو راه من یه جعبه شیرینی خریدم و رفتیم سمت خونشون وارد خونه شدیم یه خونه نقلی ولی خیلی مرتب و شیک خانومش اومد و با یه لهجه شیرین سلام و احوالپرسی کرد خیلی راحت و خوش رو بود شامو خوردیم و به اصغر گفتم پاشو بریم اینترنتت رو راه بندازم دیر ه برم خونه که اصغر گفت کجا دیره میترسی شب اینجا نگهت داریم منم با پر رویی گفتم از موندن نمیترسم ولی حسودیم میشه تنها نمیتونم بخوابم و زدیم زیر خنده و رفتیم سمت اتاق خوابشون که کامپیوتر اونجا بود و خانمش هم تو اشپزخونه داشت ظرفای شامو میشست اینترنتشون رو راه انداختم و بهش یاد دادم و یه انتی ویروس واسش نصب کردم یه ایمیلم براش درست کردم خانومش اومد تو با یه سینی چای و کنار اصغر رو تخت نشست و شرو کرد به سوال کردن و منم جوابشو میدادم چای رو خوردیم و خانمش سینی رو برد اشپزخونه اصغر گفت سایت سکسی هم سراغ داری خندیدم و گفتم دیگه سایت سکسی میخوای چیکار تو که زن داری گفت مگه عیب داره میخوام حال کنم براش سایت دخمر رو آوردم و شرو کردم باز کردن عکسا داشتیم دوتایی عکس میدیدیم و حسابی راست کرده بودم به یه عکس رسیدیم که دو نفر داشتن یه زنو میکردن یکی از جلو یکی از عقب اصغر گفت عجب حالی میده این مدلی صفحه رو بستم وبهش گفتم بسه دیگه زنت میاد تو اتاق زشته اصغر گفت چی زشته اونم خیلی حشریه پایس واسه این چرت و پرتا تازه زنم جریان ما رو میدونه بهش گفتم من چشام گرد شد گفتم یعنی تو بهش گفتی به من کون دادی گفت اره تازه تعریف کیرتم کردم خیلی حال کرد من دیگه هنگ کرده بودم یهو در اتاق باز شد و زن اصغر با ظرف میوه وارد اتاق شد و برام میوه گذاشت رو میز و نشست پیش اصغر .من که دیگه زبونم بند اومده بود اصغر تو یه چشم به هم زدن کیرمو از رو شلوار گرفت و رو به زنش گفت این اون چیزی بود که برات گفتم منم از خجالت سرخ و سفید می شدم زهره هم خندید و گفت پس چرا قایمش کردی و اومد سمت من و کمربند شلوارمو باز کرد و با کمک اصغر شلوارمو در اورد منم که کلا گیج و منگ بودمو فقط به اونا نگا میکردم .کیرمو تو دستشون گرفته بودن و دوتایی برام ساک میزدن یکی یکی بلند شدن و لخت شدن اصغر داشت برام ساک میزد زنش لباسامو در اورد و داشت ازم لب میگرفت که ابم اومد و ریخت رو اصغر کم کم یخم داشت اب میشد و داشتم با زهره ور میرفتم که اصغر گفت اول باید منو بکنی تا اجازه بدم زنمو بکنی منم که دیگه تسلیم شده بودم گفتم باشه زهره یکم ساک زد تا کیرم دوباره سرپا شد و یکم کرم اورد و مالید به کیرم و به اصغر گفت بشین رو کیرش منم برا تو ساک بزنم شرو کردم به کردنش و زهره هم برا شوهرش ساک میزد و منم با انگشت نو کسش میکردم که تو این بین اب اصغر اومد و زهره هم ارضا شدمن هنوز ابم نیومده بود اصغر ولو شده بود رو تخت و من تو کونش تلمبه میزدم تا ابم بیاد و زهره هم تخمامو میلیسید و میگفت بکن شوهرمو جرش بده اون عرضه کردن منو نداره تو امشب مال منی ابمو تو کون اصغر خالی کردم و دراز کشیدم رو تخت انگار یه کوه کنده بودم بی حال افتادم یه خورده که حالم سرجاش اومد نیگا کردم دیدم اصغر خوابش برده و زهره کنار من دراز کشیده و داره با کیرم ور میره دید من یکم حالم جا اومده گفت حالا نوبت منه گفتم بذار یکم میوه بخورم حالم جا بیاد تو هم پاشو خودتو یشور بیا تا خوب بهت حال بدم رفت و ده دقیقه بعد اومد یه اسپری اورد داد بهم گفت بزن تا ابت دیر بیاد میخوام حسابی حال کنم رفتم دستشویی اسپری رو زدم و اومدم تو اتاق بدن زهره رو دیدم که رو تخت دراز کشیده بود تازه فهمیدم چه کوسیه رفتم کنارش و شرو کردم از خوردن لباش و گردنش و افتادم به جون سیته هاش چه سینه هایی خوشمزه و نرم خیلی حال داد اونم داشت میمرد از شهوت رفتم سر وقت کوسش و دیدم بدجور خیسه با دستمال کاغدی تمیزش کرم و شرو کردم به خوردنش چنان حال میکرد که کلمو لای پاهاش محکم فشار میداد که داشتم خفه میشدم به حالت 69 خوابوندمش و اونم شرو کرد به خوردن کیرم و منم داشتم کوسش رو میخوردم و با انگشت کونشو گشاد میکردم دیگه داشت از شهوت میمرد که گفت بکن تو بسه دارم میمیرم کیرمو گذاشتم دم سولاخش ویکم مالیدم به کسش که دیوونه تر شد و التماس میکرد بکن تو رو خدا منم یواش یواش کردم تو خیلی تنگ بود ولی از بس لیز بود راحت رفت تو شرو کردم تلمبه زدن چنان تلمیه میزدم که مثل خر داشت عر عر میکرد یه بار ارضا شد گفتم بیا بشین روش بلند شد نشست رو کیرم و شرو کرد بالا پایین کردن و منم سینه هاشو میخوردم یه خورده که گذشت گفتم برگرد پشتتو بکن به من و برگشتو منم یه خیار برداشتم و یکم ار اب کسش مالیدم بهش و یواش یواش کردم تو کونش اول خیلی دردش اومده بود ولی کم کم عادت که کرد شرو به بالا پایین کردن کرد و از جلو و عقب داشت حال میکرد که به اهی کشید و بار دوم ارضا شد و منم کیرمو در اوردم ازکسش و خیارم از کونش و به کنار خوابوندم و کیرمو کردم تو کونش اولش از درد به خودش میپیچید و بعد اروم شد و من تلمبه میزدم و اونم اصغر رو که مثل خر خوابیده بود و صدا کرد و بهش میگفت خاک تو سرت کنن تا آبت او مد میگیری میکپی به این میگن مرد پاشو ببین چجوری میکنه یاد بگیر دیگه داشت آبم می اومد و شرو کردم محکم تلمبه میزدم اونم داشت دوباره ارضا میشد چنان محکم تلمبه میزدم که کم مونده بود کونش پاره شه صدای تخت در اومده بود و اصغر هم داشت نگا میکرد که ابم اومد و همون تو خالی کردم باور کنید چنان خسته شده بودم که نفهمیدم کی خوابم برد وقتی چشامو باز کزدم دیدم ساعت 12:30 از جام پا شدم دیدم هیشکی نیست رفتم بیرون از اتاق دیدم زهره تو اشپزخونس تا منو دید سلام کرد و گفت برو یه دوش بگیر بیا یه چیزی بخور منم رفتم حموم دوش گرفتم سریع اومدم بیرون دیدم میزو چیده و داره چایی میاره بدجور میلنگید تا رسید به میز یه مشت بهم زد و گفت کونم زخم شده خیلی نامردی منم گفتم ببخشید اونم گفت ولی خودمونیم خیلی حال داد این اصغر که نمیتونه منو سیر کنه از این به بعد تو شوهرمی هر وقت خواستم زنگ میزنم بیای با هم حال کنیم بعد از اون یه بار دیگه دوتایی با هم سکس کردیم وقتی از خونشون اومدم بیرون با خودم فکر کردم که چه اشتباهی کردم و پشیمون بودم از کارم تصمیم گرفتم دیگه جوابشونو ندم و بپیچونمشون اما وسوسه میشدم حتی یه بار تو خیابون زهره رو دیدم که بدجور سیریش شد بهم که برم خونشون میگفت خیلی منو دوست داره ولی منو برا سکس میخواست و با هزار کلک ردش کردم و یه ترم مرخصی تحصیلی گرفتم و از طرف شرکت رفتم یکی از دفترهای شهرستان اون شرکت تا اب از اسیاب بیفته اما وقتی برگشتم شنیدم زهره حاملس الان نمیدونم اون بچه بچه اصغره یا من .

نوشته: مرتضی


👍 3
👎 1
203902 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

414135
2014-03-06 06:31:40 +0330 +0330

گفتی اصغر یاد رفیق سابقم افتادم خوب زنی داشت خوب

0 ❤️

414136
2014-03-06 08:19:15 +0330 +0330

والا از این اسم اصغر که گفتی به نظرم قضیه برعکس بوده و اون کس زنتو گاییده. البته این تصور منه. به قول خودت توی تصور آزادیم!

0 ❤️

414137
2014-03-06 08:53:27 +0330 +0330
NA

پخخخخخخخخخ

1 ❤️

414138
2014-03-06 10:11:35 +0330 +0330
NA

مرتیکه روانیه گوتوشه گوت ورن

0 ❤️

414140
2014-03-07 04:04:22 +0330 +0330

فقط کیرم دهن تو اضغر و زنش و توهمات تخمیت

0 ❤️

414141
2014-03-07 06:23:01 +0330 +0330
NA

فحش دادن به بعضی از این نویسنده ها از اوجب واجبات میباشد!
اصن فحش ندی نمیشه!مزه اش به فحششه !
با تشکیل کارگروه هم موافق نیستم…
اگه این داستانای تخمی نباشن باس ماها جامعه ی منتقدین باحال به کدوم کس کشایی فحش بدیم !!! :D

0 ❤️

414142
2014-11-06 01:30:43 +0330 +0330
NA

سلام من همسرم دنبال ی زوج مطمعن هستیم اول واسه دوستی و رفت وامد و بعد از اطمینان کارهای دیگه هم میشه انجام واد

1 ❤️

414143
2015-09-16 09:36:12 +0430 +0430
NA

سلام منم دنبال همچین کیسی میگشتم.کجا میشه باهاتون اشناشد

0 ❤️

684372
2018-04-27 16:41:31 +0430 +0430
NA

حیف این کس که دس تو افتاد ، تازه ناز میکنی

0 ❤️