من و انیس

1397/10/13

سلام
این خاطره مربوط به سال ٩٥
عروسی خواهرم نزدیك بود و چندتا از فامیل های نزدیك برای كمك و مهیا كردن بساط حنابندون خونه ما جمع شده بودن از جمله انیس جونم .
من و انیس از چند سال قبل باهم دوست بودیم ولی دوستیمون هیچ وقت به سكس ختم نشد تا اینكه من رفتم سربازی و انیس شوهر كرد منم كلا بیخیال انیس شدم و خیلی وقت بود كه هم رو ندیده بودیم و منم حسابی چسبیده بودم با باشگاه و دانشگاه همون سال هم من تو مسابقات فیزیك شده بودم نفر سوم (فیزیك زیر شاخه فیت نس) از باشگاه كه امدم خونه با انیس خانم مواجه شدم وای خدا عجب تیكه ایی شده بود انیس هم وفتی من رو دید كلی تعجب كرد اخه من دیگه او پسر ضعیف و لاغر نبودم انیس بهم گفت عجب هیكلی زدی بهم منم گفتم قابل نداره انیس گفت صاحبش لازم داره منم گفتم صاحب نداره انیس خندید و رفت منم رفتم
پایین كه لباسم رو عوض كنم و برم بالا كمك بقیه لباسام رو در اورده بودم داشتم جلو اینه فیگور میگرفتم كه انیس امد داخل و من رو دید با یك عشوه خاصی نگاهم میكرد و نزدیكم میشد نزدیك تر كه شد با دستاش شروع كرد بدنم رو لمس كردن بعدش هم صورتش رو اورد جلو و لبامون تو هم قفل شدولی چون موقعیت خوبی نبود همون جا تموم شد تا شب كه همه میخواستن بخوابن چون پایین پر شد بود مجبور شدم برم بالا یك گوشه بخوابم یك متكی برداشتم رفتم نزدیك انیس خوابیدم صبر كردم تا همه بخوابن وقتی خیالم از خواب بودن همه راحت شد دستم رو بردم زیر پنو انیس مشغول بازی كردن با سینه هاش شدم انیس هم ارم
ناله میكرد ولذت میبرد انگشت دست دیگم رو كرده بودم تو دهن انیس و انیس واسم با اشتیاق میخوردش همینطوری مشغول بودیم كه یك صدایی امد و من هم اروم دستم رو كشیدم بیرون دیگه تا صبح كاری نكردیم و خوابیدیم.
صبح كه بیدار شدیم هركسی مشغول كاری بود این وسط من و انیس هر وقت كه میتونستیم یك لب از هم میگرفتیم و هم دیگه رو میمالیدیم این داستان ادامه داشت تا عروسی تموم شد رابطه من و انیس هم ادامه داشت تا اینكه یك روز صبح از خواب كه بیدار شدم دیدم انیس پیام داده كه پاشو بیا خونمون شوهرم رفته تهران منم پیام دادم باشه میام رفتم حموم حسابی به خودم رسیدم ویكم اسپره تاخیری هم زدم و راه افتادم رسیدم پشت در هرچی زنگ زدم جواب نداد كلی تو ذوقم خورد داشتم برمیگشتم كه دیدم گوشیم زنگ خورد گفتم كجایی ده دقیقه پشت در بودم گفت حموم بودم بیا در رو باز گذاشتم رفتم تو خونه دیدم انی
س با موهای خیس و یك حوله كه بسته بود دور كمرش امد به استقبالم منم تا دیدمش محكم بغلش كردم و لباش رو میخوردم زبونمون تو هم قفل شده بود حسابی به هم میپیچیدیم و از هم لذت میبردیم وقتی از لباش جدا شدم شروع كردم خوردن لاله گوشش و گردنش هم زمان هم كون گوندش رو میمالیدم و به طرف اتاق خواب میبردمش به لبه تخت كه رسیدم حلش دادم رو تخت و مثل نخورده افتادم به جون سینه هاش یكی رو میخوردم و یك رو میمالیدم حسابی داغ كرده بودیم التماس میكرد كه كسش رو بخورم اروم از سینه هاش رفتم پایین بطرف كسش پاش رو از هم باز كردم و كشاله هاش رو لیس میزدم اونم فقط ناله میكرد به كسش كه رسیدم یك كس سفید و چاق و بدون مو خوشگل اروم چوچولش رو زبون زدم و انیس باشهوت تمام ناله میكرد بعد از ده دقیقه خوردن كسش التماس میكرد كه بكنم توش منم كیرم رو بردم جلو دهنش و گفتم خیسش كن واسم كیرم رو تا ته برد تو حلقش و در اورد یك دقیقه ساك پر تف واسم زد بعدش هم من رو خوابوند و خودش نشست رو كیرم حسابی بالا پایین میكردو سینم رو چنگ میزد میگفت كیرت خیلی كلفته و خیلی بهم حال میده انیس خیس عرق شده بود و خسته خوابوندمش رو تخت پاهاش رو به حالت ضربدری گذاشتم روی شونه هام و كردم تو كسش بعد از یك دقیقه انیس پاهاش رو كه حالت ضربدری بود رو از شونه هام برداشت و حلقه كرد دو
ر كمرم محكم فشارم میداد تا با یك جیغ خوشگل ارضا شد منم بغلش كردم لباش رو بوسیدم كنارش دراز كشیدم بعد از یك ربع انیس گفت پاشو نوبت تو كه ارضا بشی گفتم باشه ولی قبلش برام ساك بزن اول كیرم رو گرفت دستش و بعد كردش تو دهنش خیلی حرفه ایی ساك پر تف میزد برام بعد دو دقیقه بهش گفتم داگی استایل برام وایسه تا بكنم توش كیرم رو كردم تو كسش و هم زمان سوراخ كونش كه با اب كسش خیس شده بود رو انگشت میكردم انیسم از شدت لذت اخ و اف میكرد بعداز چند دقیقه تلمبه زدن تو كوسش كیرم رو كشیدن بیرون و كردم تو كونش اولش یكم درد كشید ولی زیاد نبود معلوم بود كه قبلا هم كون داده منم تلمبه
زدن تو كونش رو ادامه دادم تا ارضا شدم همش رو تو كونش خالی كردم بعدش هم یكم تو بغل هم دراز كشیدیم و منم لباسام رو پوشیدم و رفتم رابطه ماهم تل بعداز به دنیا امدن بچه شون ادامه داشت .

نوشته: علی


👍 1
👎 8
16918 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

739268
2019-01-03 21:07:59 +0330 +0330
NA

حاجی منم نفر دوم فیزیک شدم اون سال ولی خب روزگار یه جوری شد که الان بشینم کصشعر تلاوت کردن تو رو بخونم

4 ❤️

739270
2019-01-03 21:09:56 +0330 +0330

وسط حنا بندون خواهرت فیگور گرفتی یهو لنگشو انداختی رو شونت سکس کردی جل الخالق

دعای روز پنج شنبه اللهم اشعف لکل ولیک…

1 ❤️

739296
2019-01-03 21:48:00 +0330 +0330

مهمونی های شمارو نمیدونم ولی تو دور همی های ما چشم تو چشم نمیشیم با زنا چه رسد به اینکه طرف خودش بیاد تو اتاق و…

1 ❤️

739310
2019-01-03 21:57:57 +0330 +0330

شنیدم تویِ اون مسابقات جایزه ی نفرِ اول, کونِ نفرِ سوم بوده…

4 ❤️

739322
2019-01-03 22:12:13 +0330 +0330

اسپره تاخیری؟

بابابزرگ منم گاهی پیراهنشو درمیاره
میره جلو آیینه
شکمشو میده داخل نفسشو حبس میکنه
حس میکنه خیلی خوش تیپه و فیگور میگیره :)
میدونی چی میگم؟

دو عدد هالتر و 3 عدد کتل بل و دستگاه اسکوات از پهنا تو مقعدت

2 ❤️

739501
2019-01-04 22:05:39 +0330 +0330

تا وقتی همچین اوشکولایی در جامعه هست که بااین سن به اسپری میگن اسپره
هیچ امیدی به این مملکت نیست.

0 ❤️