وقتی برای اولین بار تونستم شایان رو لخت ببینم از چیزی که میدیدم تا چند روز توی شوک بود.ماجرا مال چهار سال پیش بود که شایان از حموم اومده بود و داشت توی اتاقش لباساش رو عوض میکرد و منم بی خبر از همه جا به هوای برداشتن یکی از سی دی های شایان رفتم توی اتاق و اون صحنه رو دیدم.
راستش خودمو معرفی نکردم.من مریم هستم و 22 سالمه.اولین رابطه ی جنسی که داشتم خوب پیش نرفت.اون موقع من18 سالم بود و تازه با یه پسر دوست شده بودم و اونم سر دو هفته منو برد خونشون ولی وقتی میخواست شروع کنه من ترسیدم و فرار کردم و دیگه با هیچ پسری دوست نشدم تا وقتی که اون اتفاق افتاد.شایان برادر کوچیکم هست و 19 سالشه ولی چهار سال پیش و وقتی هنوز 15 سالش بود اولین تاثیر رو روی من گذاشت و اونم دیدن بدن لختش و از همه مهمتر آلت یا به قول شما پسرا کیرش بود.باورم نمیشد که یه پسر پونزده ساله کیر به این بزرگی داشته باشه.وقتی با هم روبرو شدیم هم من و هم اون غافلگیر شدیم به خاطر همین چند ثانیه فرصت پیدا کردم براندازش کنم.اویزون و شل بود و فکر کنم 10-15 سانتی میشد.با تعریفایی که از شیدا شنیده بودم اندام تناسلی پسرا موقع سکس به دو برابر حالت معمولی میرسید و نمیتونستم تصور کنم که کیر آقا شایان موقع اون کار چقدر میتونست بشه.بعد از چند لحظه شایان سریع دوید پشت میز کامپیوترش و داد زد:«حواست کجاست مریم.»من که هنوز گیج و منگ بودم سریع از اتاق شایان اومدم بیرون و رفتم توی اتاقم و شروع کردم به فکر کردن.اون موقع من یه دختر 18 ساله ی بی تجربه بودم و فکر میکردم من و برادرم شایان هیچ موقع نمیتونیم با هم رابطه ی جنسی داشته باشیم ولی اشتباه میکردم و چند سال بعد بالاخره این اتفاق افتاد.
این اواخر متوجه نگاه های سنگین شایان روی خودم شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم.من از 15 سالگی کلاس ایروبیک میرفتم و حالا دیگه خودم مربی بودم و به خاطر همین هیکل خوبی داشتم و فکر کنم همین هم باعث جذب شایان شده بود.خیلی راحت میتونستم متوجه بشم که وقتی خم میشدم نگاهاش توی سینه هام بود و وقتی راه میرفتم مدام از پشت بهم نگاه میکرد و خب منم زیاد بدم نمیومد.این اتفاق ها گذشت تا اینکه یه شب اون اتفاق افتاد.من و شایان توی خونه تنها بودیم.نمیدونم چرا ولی اون شب لباس بازی پوشیده بودم.یه تاپ تنگ صورتی بندی که خیلی راحت خط سینه هام روی نشون میداد و یه دامن چین دار تا زیر زانو هام.اون شب شایان دیگه با نگاه هاش داشت منو میخورد تا اینکه حوالی ساعت 10 شب بالاخره کارش رو کرد.من توی آشپزخونه بودم و داشتم غذا میخوردم که شایان اومد و بی هوا از پشت خودشو چسبوند بهم.کاملا غافلگیر شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم.سریع گفتم:«چیکار میکنی دیوونه؟»دستمو بردم عقب تا شایان هل بدم که فهمیدم شایان هیچی تنش نیست.سریع برگشتم سمتش و دوباره خاطره ی اولین باری که کیر شایان رو دیدم برام زنده شد ولی این بار کاملا روی هوا سیخ بود و واقعا برای یه لحظه ترسیدیم.قطرش اندازه ی سه چهار سانتی بود و حدودا بیشتر از 20 سانت طول داشت.هنوز دقیقا نمیدونستم که چه اتفاقی قراره بیفته ولی با دیدن کیر بزرگ شایان یه دلهره ی خاصی توی دلم افتاد.شایان که متوجه شده بود من محو کیرش شدم دوباره اومد سمتم و این بار سریع تاپم رو داد بالا و شروع کرد با دو تا دستاش از روی سوتین سینه هام رو می مالوند.احساس میکردم قلقلکم میاد ولی اونقدر دلچسب بود که نمیخواستم تموم بشه.دیگه کامل خودمو تسلیم شایان کرده بودم.اونم کارشو خوب بلد بود.خیلی سریع تاپمو از تنم در اورد و بعد هم بند سوتینم رو باز کرد و انداختش یه گوشه و یهو شروع کرد به مکیدن سینه هام. اونقدر حس خوبی بهم دست داده بود که خودم ناخوآگاه دستم روی توی دامنم بردم و از زیر شرت شروع کردم به مالیدن کسم.شایان منو به دیوار چسبونده بود و با سرعت داشت سینه هام رو میخورد و منم هر لحظه بیشتر تحریک میشدم طوری که همینطور که شایان داشت سینه هام رو میخورد،خودم دامنم رو از پام در اوردم و انداختم گوشه ی آشپزخونه.شایان که متوجه کارم شد سریع دستش انداخت دور کمرم و بلندم کرد و بردم توی اتاق و گذاشتم روی مبل و خودش جلو نشست و دستاش رو برد که شرتمو در بیاره ولی نمیدونم چرا ناخوآگاه دستامو گذاشتم روی دستاش تا مانعش بشم.شایان تا این حرکتم رو دید دستاش رو برداشت و این دفعه زانوهام رو گرفت و پاهام رو از هم باز کرد.کسم کاملا خیس بود و شرت سفید رنگم کامل چسبیده بود بهش و شایان هم سریع از روی شرت زبونش رو گذاشت روی کسم.نمیدونستم جیغ بزنم یا ناله کنم.اونقدر به این کارش ادامه داد که وقتی میخواست شرتمو در بیاره اصلا متوجه نشدم و وقتی فهمیدم شرت پام نیست که زبونش رو روی چوچولم حس کردم.خیلی ظریف و آروم زبونش رو روی چاک کسم بالا و پایین میبرد و منم همزمان باهاش روی مبل خودمو بالا و پایین میکشیدم و غرق شهوت بودم. مطمئنا میدونست که من دختر بودم و هنوز نمیدونستم امشب قرار بود چه اتفاقی بیفته.چند دقیقه به خوردن کسم ادامه داد تا اینکه یهو از روی مبل بلندم کرد و گذاشتم روی زمین.به حدی شهوتی شده بودم که نمیدونستم داره چیکار میکنه.شایان سریع دو تا کوسن از روی مبل برداشت و منو دمر خوابوند و اون دو تا کوسن و گذاشت زیر شکمم طوری که کونم کاملا بالا اومد.اونقدری میدونم که همونطوری که دمر خوابیده بودم پاهام رو باز کرده بودم و خودم داشتم کسمو میمالوندم و منتظر بودم تا شایان دوباره بیاد.برای چند لحظه حواسم به خودم بود که احساس کردم یه چیز سرد با سوراخ کونم برخورد کرد.چشمام رو باز کردم و قوطی لوسیون بدن رو کنارم دیدم.به سختی گردنمو برگردوندم و دیدم شایان داره با لوسیون سوراخ کونم رو چرب میکنه. تازه یاد حرف دوستم شیدا افتادم که میگفت پسرا عاشق کون دخترا هستن.درسته شایان میخواست از سوراخ کون باهام سکس کنه.تصمیم گرفتم حرفای شیدا رو نادیده بگیرم و به این کار تن بدم.برای چند لحظه شایان خودشو روی من انداخته بود و کیرشو روی چاک کونم میکشید تا اینکه بلند شد و پاهام رو همونطوری باز کرد و بین پاهام نشست.سر کیرشو احساس کردم که روی سوراخ کونم گذاشته. اونقدر داغ بود که سردی لوسیونی که به سوراخ کونم مالیده بود رو حس نمیکردم.یه کم کیرشو روی سوراخ کونم تکون داد و چند تا ضربه با کف دستش به لمبرای کونم زد و آروم کیرشو فشار داد.برای یه لحظه احساس کردم میخوام منفجر بشم.نفسم بند اومد. نمی دونستم باید جیغ بزنم یا داد.اونقدر به خودم پیچیدم که به اولین ارگاسمم رسیدم.شاید دو سه سانتی کیر شایان توی کونم بود. همونطوری نگه داشته بود تا اینکه فشارو بیشتر کرد.میتونستم کیر بزرگ شایان رو حس کنم که داشت توی سوراخ کونم جلو و جلوتر میرفت و من فقط داشتم لبامو گاز میگرفتم و منتظر بودم متوقف بشه ولی اون کیر بزرگ تا کاملا توی کونم جا بشه خیلی مونده بود.شایان همینطور که جلوتر میومد بعضی موقع ها متوقف میشد و بعضی موقع ها یه کم عقب میکشید و دوباره جلو میرفت تا اینکه احساس کردم کاملا بدنش چسبیده به کونم و این یعنی کیرش رو تا انتها توی کونم کرده بود.
اونقدر ها هم که شیدا میگفت سخت نبود و فقط وقتی میخواست شروع کرد درد عجیبی داشت.شاید برای دو دقیقه شایان توی همون حالت روی من خوابیده بود تا اینکه همونطوری که کیرش توی کونم بود کمرمو گرفت و کشید عقب و بلندم کرد طوری که توی حالت چهاردست و پا جلوش بودم و اونم پشتم بود.یه کم دیگه صبر کرد تا اینکه احساس کردم کیرشو داره میکشه عقب. فکر کردم میخواد در بیاره ولی وقتی کیرشو تا حدودا نصفه کشیده بود عقب دوباره با سرعت و قدرت بیشتر فرو کرد.یهو دوباره نفسم بند اومد.بازم این حرکتو تکرار کرد و یواش یواش سریع تر شد.فقط میتونستم حس کنم کیر بزرگش رو تا آخر میکشه بیرون و دوباره با شدت میفرسته تو.منم بیکار نبودم و دستم رو از زیر روی کسم گذاشته بودم و غرق شهوت بودم.دیگه دردی نداشتم و تازه داشتم اوج هم میگرفتم.شایان خیلی سریع کیرشو توی کونم جلو و عقب میکرد و صدای شالاپ شالاپ برخورد بدنش با بدن من بیشتر تحریکم میکرد.اونقدر به مالیدن کسم ادامه دادم تا به ارگاسم دوم رسیدم ولی شایان کارش تمومی نداشت.همینطوری سرمو گذاشته بودم زمین و از لای پاهام داشتم به کیر شایان نگاه میکردم که توی کونم عقب جلو میرفت.یه کم سوزش داشتم ولی به لذت نگاه کردنش می ارزید.کم کم احساس کردم سرعت شایان خیلی بیشتر شده تا اینکه یه آن شایان کیرشو تا ته کرد توی کونمو و منو محکم نگه داشت و احساس کردم برای چند لحظه کیرش کلفت تر شد و بعد شروع کرد به نرم شدن.شایان هلم داد و من دوباره افتادم روی کوسن ها و اونم روم افتاد و کیرش خیلی آروم از کونم خزید بیرون.یه کم همینطوری روم بود تا اینکه بلند شد و کنارم نشست و با دست شروع کرد به نوازش سوراخ کونم.احساس میکردم وقی انگشت شایان میره توش همینطوری باز میمونه.کوسن ها رو از زیرم برداشتم و نشستم و به شایان نگاه کردم.اونقدر غرق در لذت بودم که یه لبخند زدم و لبمو بردم جلو و شایان هم سریع لبمو بوس کرد.
اون شب یه بار دیگه هم چند ساعت بعد با هم سکس کردیم و اون اتفاق اولین رابطه ی جنسی من با برادرم و کلا اولین رابطه ی جنسیم بود و حالا که دو سه ماهی میگذره شاید هفته ای یه بار یا دو هفته ای یه بار وقتی موقعیتش پیش میاد بازم به قول خود شایان بهش کون میدم.تازه متوج شده بودم که چه لذتی رو تو تمام این سالها توی خودم خفه کرده بودم و حالا برادرم داشت اون رو بهم تقدیم میکرد.لذت سکس بدون ترس.بدون واهمه از اینکه بکارتت رو ازت بگیرن و بدون ترس از اینکه بعدا بخوان ازت سو استفاده کنن.کاملا امن و مطمئن و لذت بخش.به تمام دخترایی که وبسایت شهوانی رو میخونن توصیه میکنم اگر برادری دارید و میخواید سکس رو شروع کنین بهترین کار همینه و سعی کنید یه جوری به طرف بفهمونید که راضی هستید.چمیدونم مثلا لباسای باز جلوش بپوشید یا اتفاقی بدن لختتون رو بهش نشون بدید یا هر کاری که به ذهنتون میرسه ولی این کارو بکنید و مطمئن باشید پشیمون نمی شید…پایان
[( vaghean kheili zeshte adam ba baradare khodesh sex kone,sharm bar to bad maryame jende
Aliiiii boood vaghean dastet dard nakone.man k hesabi hal kardam moshkele chapi ham nadasht.he he…
dobare benevis aziz.
مرسى، عالى بود. خيلى قشنگ احساسات يه دخترو هنگام سکس نشون ميداد. آخه پسر هم دوست داره بدونه دختر هنگام سکس چه حالى داره. منتظر بقيه داستانهاتم هستم.
توصیه تو نگه دار واسه خودت اخه این همه مرد واسه گائیدنت امادن سکس با داداشت چرا
عالی بود، حال کردیم با این داستانت، ادامه بده پدر سوخته
dastane bad nabud yani khub bud.vali dustan,kheili az pesara ham hastan ke be hamin khubi dastan minvisan vali ba fohshe namusi movajeh mishan.khaheshan ye kam ensaf dashte bashin.mitunid haminjuri ke be dokhtara ehteram mizarid be pesara ham bezarid.
کس مادر دادشت تو رو از کون کرد اونم دو بار یکلمه هم باهات حرف نزد کس مادره خالی بند
به نظر من که خیلی جالب بود. دستتم درد نکنه به نوشتنت ادامه بده
دوستانی هم که میان و اینجا ادای آدمای با دین و اخلاق رو در میارن و مرتب میگن شرم بر تو و ننگ بر تو و از این چیزا یه سوال از خودشون بکنن ، شما چرا اومدین اینجا و این چیزا رو میخوننین؟ اگه دوست ندارین از این حرفا بشنوین یا بخونین سایت زیاده یا اصلا برین نماز جماعت.چرا وقت خودتون رو اینجا با این چیزا تلف میکنین
این آقایونی که فحش میدن…یه مشت لاشیه درب و داغونن که مثل زنهای جنده،کسشون رو که میدن بعد غر میزنن…نه ارزش جواب دادن دارند…نه عکس العمل…بگذریم…
نمیدونم کی هستی،پسری یا دختری…اصلاهم واسم مهم نیس بدونم…ولی باید بگم بعد مدتها یه داستان خوندم تو این سایت که ارزش کامنت گذاشتن رو حداقل داشت…
دوست عزیز،تمام لذت ای که خواننده از خوندن متون پورنوگرافی میبره،از القا حس واقعی،و تجسم ملموس حقایق سکسه…حالا با هرانگیزه ای…پس “اغراق زیاد” نه تنها داستان رو جذاب نمیکنه…بلکه حالت کمیک میده به داستانو به شکل طنز درش میاره…اینکه توصیفات از وصف حال خودت عالی بود،درست ولی…
چیزی که شما از کاراکتر"شایان" گفتی،توصیف یک مرد 40 ساله ،کس باز،،قهاره که یا تو فاز شیشه “ICE” است یا اینکه قبلش لااقل 3 بست چاق “وافورشو” کشیده اومده با خونسردی تموم سروقت آبجیش…نه یک پسر15 ساله که از فشار شهوت مخش گوزیده و چسبیده به خواهرش…من میدونم تو “فانتزی” نویسی باید حقایق را کمرنگ کرد و بعیدات رو برجسته…ولی نه تا این حد،دوست عزیز…
بهرحال…قلم خوبی داری…خسته نباشی…بازهم به کارت ادامه بده…موفق میشی.
B)
اولا قشنگ نوشتي با اينكه تخيلم خوبه اما داستانت اينقدر شفاف بود كه آدمو خسته نميكرد- درجواب آقاي كنت بگمكه درسته شخصيت شايان زيادي حرفه اي و خونسرد بود كه غير واقعي به نظر ميرسيد اما اونجورم كه شما ميگي نبود-
بازم مرسي
مریم جون حسش نیست، خودت یه چندتا فحش مشتی به خودت بده گلم. من خستم.
مریمی…عاشقتم…منو یا این متنت شیفته ی خودت کردی و به نهایت لذت کشوندی…عالی بود دختر عالی…دوست دارم یگ بار هم که شده همین ماجرا رو باهات تجربه داشته باشم…فوق العاده ای عزیزم…
بااونایی هستم که این مزخرفاتوباورمیکنندوبه به وچه چه میکنندبایدبگم اگه میخاین جق بزنین یه داستان واقعی برین بخونین کوچولوهااین کسشراتویعنی کسی باورمیکنه اونوقت میگن کسخل پیدانمیشه این خواهرکسه ای که اینونوشته پسره وتوی کف کس ابجیشه توی این سایت دخترنمیادحتی اگه خیلی لاشی باشه اگرم بیادخیلی خیلی کمه.بجای این حرفاپولاتونوازقللک دربیارین برین دوتاکس توی اجتماع بکنین
هر کی از این ه بعد فحش میده idیش رو هم بزاره ببینه چجور ننه خودش و سیستمش رو به باد میدم تا دیگه فحش نده د کون داری خودت بنویس
kian_bato
kose nanato abjit
biya be khodetam fosh dadam
vali mibinam ke kiramam nakhordi
akhe be to che
doos daran fosh bedan
nanato ke nakardan
ههههههههههههههههههههه
=))
علی ارمین خیلی باهالی بابا هههههههههههههههههههه =))
عاشقه نظراتونم
هههههههههههههههههههههه
اكه اين داستان واقعيت داشته باشه داداش خيلي بي غيرته خاك بر سرتون بي ناموس حروم لقمه
آخه کوس کش داشتی غذا می خوردی چطور داداش کونیت بهت چشبید. مگه سرپایی غذا می خوری کیرم دهنت
rast mige daeyus
hade aghal ye jori khali beband k beshe hazmesh kard
sarpa ghaza mikhori koni
baedesham be ghole on dostemon dadashet aslan harfi nazad?
ya to naporsidi k mikhay chikar koni
age injori bashe k vaghan jendeee
نمیدونم چی بگم.ولی جان خودتون سکس با محارم حتی تخیلی هم ننویسین.چهار تا بچه میان میخونن پس فردا شر میشه
agha pesar khar khodeii ba in dastane tokhmiiit
fuke
خواهربرادرمحرمن
کثافت نجس
توخیری از زندگی نمیبری
و همیش بدبختی داری
آشنایی که تظاهر میکنن بدشون میاد یا به نویسنده فحش میدن فقط میگم آگه بد هست نیا بخون آگه خوشت نمیاد نیا نخون قمار بد هست خوب بازی نکن مشروب بد هستش خوب نخور مواد بد هستش خوب نقش ولی سریع نقش یه آدم خوب واعظ رو بازی نکن چون مشمئز کننده اس
به جای فحش دادن آگه عرضه دارید یه نقد بنویسید آگه دارید
یعنی هرکاری خاست کرد تو هم چیزی نگفتی. تنها کاری که کردی کوسن هارو از زیرت درآوردی بازم جای شکرش باقیه 🙄
همون جوری که شما فهموندی راضی هستی بقیه هم میفهمونن!
نقش تو مثل دست خر بود حالا توصیه هم میکنی
خواهرا و دخترای ما مثه تو که بیناموس نیستن جنده برن با برادرشون سکس کنن ننویس جنده
این ادبیات دقیقا ادبیات یه پسره! اونایی که بهبه و چهچه! میکنن دختر ندیدن !
اون کسیام که گفته این آقایونی که فحش میدن یه مشت لاشی درب و داغونن ! باید بدونه لاشی از کوس لیس بودن خیلی بهتره!
که سرتو تو کوس کثیف هر کوس کپکزدهای بکنی
اين داستان ده سال پیش آپ شده ولی جای کامنت داره هنوز، نه مخالف ن موافق هستم با این موضوع داستان کاری ب راست و دروغ هم ندارم
طرف صحبت م اون عده کامنت گذار هستند
۹۰ درصد فحش دادن
اما لایک ۱۱ دیس ۲
یعنی چی این آمار!!! عجبببب
داستانت خوب بود ، اون حس شهوت رو به آدم منتقل میکنه ،
اما اینکه گفتی سکس با داداش ، منم موافقم اینجوری دختر کمتر آسیب میبینه
فحش نميدم بهت اما مرگ من ديگه ننويس