من و دایی ناتنیم

1400/08/22

سلام. من پیمانم و 20 سالمه؛ قدم 180 و وزنم 76 و بدن تقریبا رو فرمی دارم.
خب اول باید بگم که پدربزرگ مادریم سالها پیش وقتی ک مادربزرگم فوت میکنه، زن دوم میگیره و اون زن دوتا بچه میاره ک‌ من و دایی ناتنیم تقریبا 4 سال تفاوت سنی داریم و از بچگی کلا باهم بودیم.
از حدودای 15 سالگی بعد کلی تجربه دیگه پذیرفتم که گی هستم و هیچ حسی به جنس موافق ندارم. حالا چجوری؟ داستان همینجا شروع میشه.
چون من و دایی ناتنیم که اسمش فرهاده، باهم بزرگ شدیم و من خیلی اونجا میرفتم دیگ باهم راحت بودیم و همیشه هروقت خونه ی پدربزرگم میرفتم اون اکثر مواقع که تنها بودیم فقط ی شرت پاش بود و لخت بود.
اون اواخر هروقت اینطوری میدیمش سریع تحریک میشدم و بدنش و مخصوصا خطوط ناواضح سیکس پک روی شکمش. قدمون هم اندازس تقریبا و جسما تقریبا مثل خودمه اما چون اون باشگاه میرفت تازه داشت بدنش بیشتر فرم میگرفت و سکسی تر میشد.
عید که شد بابام اینا رفتن اصفهان دیدن خونواده پدریم و من موندم خونه ی پدربزرگم. تقریبا تا آخر تعطیلات اونجا بودن و منم دنبال کشیدن ی نقشه که حس دایی ناتنیمو نسب به خودم و این قضایا بفهمم.
ی شب تصمیم گرفتم که نقشمو عملی کنم. اونشب تا حدودای 2-3 صبح گرم صحبت و تعریف شدیم و فرهاد گفت بگیریم بخوابیم.
اون میخواست روی تخت بخوابه و منم روی زمین کنارش. اما گفتم بزار ی تیر توی تاریکی بندازم. بهش گفتم تو هم بیا پایین بخواب یکم دیگ حرف بزنیم.
در عین ناباوری قبول کرد. لباساشو مثل همیشه ک میخواست بخوابه درمیاورد رو درآورد. سریع پتوشو برداشت و اومد پیشم خوابید.
وقتی پیشم خوابید یکم درمورد دانشگاه و این حرفا صحبت کردیم و اون پشتشو کرد بهم که بخوابه.
تقریبا نیم ساعتی وُل خوردم و این دنده اون دنده کردم و بلاخره آروم آروم از پشت نزدیکش شدم و دستمو دور کمرش حلقه کردم. اتفاقی نیوفتاد. قلبم انقدر تند میزد که توی اون سکوت نیمه شب کل اتاقو پر کرده بود‌. وقتی دیدم ک حرکت نکرد خودمو محکم بهش چسبوندم. قلبم داشت کنده میشد و کیرم داشت میترکید. حس خیلی عجیبی بود برام. این اولین باری بود ک اینطوری ی پسرو بغل کرده بودم.
نمیدونستم چی میشه و دلو زدم به دریا و کیرمو چسبوندم بهش و یکمی تکون خوردم. یهو اونم تکون خورد و منم ک قبض روح شده بودم سریع عقب کشیدم و چشامو محکم بستم.
یکم بعد گرمی نفساشو تو صورتم حس کردم. آروم چشامو باز کردم دیدم به سمت من خوابیده و یکم نزدیک تر شده.
قلبم و نفسام انگار مسابقه گذاشته بودن و تند تند میزدن.
بعد از چن لحظه زل زدن به صورتش و اون ته ریشاش که همیشه دلم میخواست لمسشون کنم، ی لحظه بیخیال شدم و چشامو بستم.
ولی اون یهو نزدیک شد و لبمو بوسید!
دیگ نگم ک ی لحظه قلبم وایستاد. چشامو که داشت از حدقه بیرون میزد سریع باز کردم و دیدم داره با ی لبخند کج نگام میکنه.
همون لحظه یهو آروم گفت: بلاخره فهمیدی!
اما من اون لحظه هیچیو نمی‌فهمیدم. فقط زل زده بودم بهشو جُم نمیخوردم.
وقتی دید که یکم ترسیدم و جاخوردم، نزدیک شد و اینبار لبمو خورد.
دیگ صدای قلب و نفسای تندمو نمیشنیدم الا نفسای گرم فرهادو که داشت به آرومی لبمو میخورد. وقتی ی گاز آروم رو لب بالاییم زد. پتو رو کنار زد و تیشرتمو بالا کشید.
ی نگاهی بهم انداخت و درحالی که سینه هامو چنگ میزد رفت سمت گردنمو آروم شروع کرد به خوردنش؛ حالا من این وسط قفل کرده بودم و هنوز هیچ حرکتی نمیکردم‌، فقط آه و ناله ی آرومی بخاطر حس غریبی که داشتم، از دهنم خارج میشد.
بعد چن لحظه لباسمو درآوردو رفتم پایین تر. آروم با انگشتش نوک سینه هامو فشار داد. اینجا دیگ نتونستم خودمو کنترل کنم و سرشو گرفتمو آوردم نزدیکم و لبشو خوردم. برگشت سمت سینه هام. با همون لبخند کجش که خیلی سکسی ترش کرده بود شروع کرد به مکیدن سینه هام و بازی کردن نوکش با زبونش. آه…حس اون لحظه رو هنوزم میتونم به یاد بیارم. همون لحظه دستشو آروم کرد توی شرتم و کیر داغمو ک دیگه داشت میترکیدو لمس کرد.
یکم بعد آروم آروم از وسط سینه‌م شروع کرد به لیس زدن و رفت پایین تا رسید به بالای کیرم(من همیشه اونجارو شیو میکردم).
به اینجا ک رسید نتونستم تحمل کنم و یهو برش گردوندمو نشستم روش. گردن و گوش هاش رو تا تونستم خوردم و اونم فقط آه و ناله میکرد و امممم میگف. کیرشو روی شرتش میمالیدم و فشار میدادم.
یکم که گذشت من برعکس شدمو دوتایی کیرای همو ساک زدیم. مطمئنم اون حسی که اونموقع داشتمو دیگ هیچوقت نمیتونم داشته باشم حتی با خوده فرهاد واقعا عجیب و قوی بود. حس گرمی و لیزی دهنش که کیرمو توش عقب و جلو میکرد مغزمو میخواست منفجر کنه. کیر خودش اما سفت و رگ دار بود و وقتی توی دهنم بود ی مزه ی شیرینی رو حس میکردم ک وصف ناشدنی بود‌.
همونطور ادامه دادیم تا اینکه بهم گف آبم میخواد بیاد و منم تقریبا همین حسو داشتم، برای همین کنار هم دراز کشیدیم و یکم استراحت کردیم. تو همین حین لب گرفتیم و گردن و گوشای همو خوردیم و کیرای همو مالیدیم.
وقتی دستمو روی ته ریشاش میکشیدم آه میکشید.
چون اونشب یهویی شد و هیچکدوممون برا سکس مقعدی آماده نبودیم تصمیم گرفتیم که یجور دیگ همو ارضا کنیم،
من نشستم روی پاهاشو کیرامونو روی هم گذاشتیم. حدود نصف بطری روغن زیتونو ریختیم روی کیرامونو آروم شروع کردیم به مالیدنشون بهم. حسش…وصف ناشدنی بود. همونطور که حرکتشون میدادیم و اون رگ زیر کیرمون روی هم حرکت میکرد من خم میشدم و لباشو میخوردم و بعدشم همونطور که اون کیرامونو بهم میمالید من نوک سینه هاشو فشار و تکون میدادم و اون هر لحظه آهش بلند تر میشد. وقتی که نزدیک بود ارضا شیم ایندفعه من دراز کشیدم و اون روی من نشستو ادامه دادیم. اون اما خم میشد و نوک سینه هامو میخورد و این حس خیلی خوشایند و عجیب بود و من فقط آه و ناله میکردم، لذتی که داشت از نوک سینه هام تا تپی مغزم حرکت میکرد و من اینو حس میکردم. بعد از چند دقیقه آروم آروم مالیدن کیرامون بهم، دقیقا همزمان ارضاء شدیم و آبمون اومد. آنچنان با سرعت بیرون ریخت که روی چونه و صورتم هم پاشیده شد و هردومون ی ناله عجیب و بلند کردیم. همون لحظه من با انگشتم منی که روی چونه و صورتم پاشیده بود و برداشتم و خوردم و فرهاد وقتی این صحنه رو دید حشری شد و منیی که روی سینم بود و لیس زد. با همون لبخند سکسیش بازم لبمو خورد و همه جامو لیس زد. بعد از اونم کنار هم دراز کشیدیم و تو بغل هم خوابیدیم.
از اون شب تا الان 5 سال میگذره و همچنان باهم تو رابطه‌ایم. بعد از اون‌شب فرهاد بهم گفت که اونم گیه و از چند سال پیش یه حسایی بهم داشته و بعد از اون کم کم عشقمون عمیق تر شد و حالا رابطمو جوریه ک دیگ اطرافیانمون قشنگ متوجه شدن که باهمدیگه‌ایم. این داستان خاص بود چون اولین سکس ما و شروع رابطمون بود و خواستم اینو باهاتون درمیون بزارم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه و امیدوارم شما هم ی روزی اونی که از ته دل عاشقش میشینو پیدا کنید. ارادتمند، پیمان :)
پ.ن: اگر مایل بودید توی کامنت ها بگین تا ی سری داستانای جالب از سکسامون رو باهاتون به اشتراک بزارم.

نوشته: پیمان


👍 31
👎 3
34001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

842328
2021-11-13 03:16:43 +0330 +0330

قشنگ بود عزیز پایدار باشین ❤️

3 ❤️

842409
2021-11-13 14:32:00 +0330 +0330

بالاخره یه داستان قشنگ دیدم 😍
عالی بود

3 ❤️

842419
2021-11-13 15:30:27 +0330 +0330

قشنگ بود.
بازم بنویس لطفا

3 ❤️

842432
2021-11-13 18:02:28 +0330 +0330

باهم خوش باشین

3 ❤️

842456
2021-11-13 23:20:23 +0330 +0330

عشقتون پایدار

2 ❤️

862333
2022-03-05 16:29:40 +0330 +0330

منم دوست دارم یه پارتنر که بهش اعتماد دارم و دوسش دارم پیدا کنم

1 ❤️

961046
2023-12-07 02:20:05 +0330 +0330

حوس بگذره

0 ❤️