من و دخترخاله سمانه

1392/12/12

سلام درابتدا بايد بگم كه هردو اسم اين داستان مستعاره
داستان از اونجايي شروع شد ك من چن وقتي بود ك با اين سايت اشنا شده بوددم داستان هاي دوستاي گلم رو ميخوندم وميخواستم از طريق خوندن اونا ي راهي پيداكنم ب دختر خالم نزديك شم يكم از دخترخالم بگم(قد 175 چشماي سبزبا پوستي سفيد وزن حدود 80 با هيكلي درشت و سكسي ي كون گنده با سينه هاي درشت )خلاصه كاملا سكسي فكرنكنم تو شهرما همچين دختري زياد پيدا نشه
من ك هميشه تو موبايلم فيلم هاي سكسي باكيفيت دارم وقتي ميرفتم خونشون گوشيمو ازم ميگرفت فيلمارو ميفرستاد واس خودش وفكرميكرد منم نميدونم منم ب روي خودم نمياوردم درضمن من 17 سالم و سمانه 19 تا اين ك پارسال ك امتحانات پايان سال بود و فاميل همه ميخواستيم بريم بيرون ك سمانه امتحان زمين شناسي داشت و گفت من نميرم
منم فكركردم ك بهترين فرصته واس اين ك كارو تموم كنم امتحان تاريخ ادبيات بهانه كردمو گفتم منم نميرم . خالم ك مثل بچه هاي خودش دوسم داشت و داره بهم گفت پس تو هم برو خونه ما ك سمانه هم تنها نباشه منم باكله قبول كردم فرداش صبح زود رفتم خونشون.همه ك رفتن گردش و منو سمانه توخونه تنها مونديم اون رفت تو اتاقش تا درسشو مطالعه كنه منم تو اون يكي اتاق مشغول درس خوندن شدم نيم ساعتي گذشت ك يهو فكر كون سمانه ك زير شلواركش قايم كرده بود زد ب سرم و حشرم زد بالا ي فيلم تو گوشيم باز كردم داشتم جق ميزدم و تو ذهنم تصورميكردم ك باسمانه هم اغوشم يهو سمانه بادوتاشيرموز اومد تو اتاق تا اومدم خودمو جمع جوركنم كير شق شدمو ديد.
سرم رو اندختم پايين سرخ شدم بهم گفت نترس ب كسي نميگم و ابروتو نميبرم _
منم هيچي نگفتم فقط سرمو انداخته بودم پايين
گفت تو ك چن تا دوس دخترداري و هيچ كم بودي واس سكس نداري واس چي داشتي جق ميزدي؟
دلو زدم ب دريا و باخجالت گفتم دوس دختر دارم ولي ي فرشته مثل تو ندارم
گفت حالا ك من اينجام و فرشته ميخواي چكارم كني؟
گفتم هركاري بگي؟ گفت من فقط دوس دارم بغلم كني لبامو بخوري (نگو خودشم كونش خارش داره ) از خدا خواسته گفتم باشه هركاري بگي ميكنم نفسم.
ليوان هارو گرفتم گذاشتم روي ميز نشتم رو مبل و گفتم بيا.
نشوندمش روپاهامو لبامو گذاشتم رو لباش محكم بغلش كردم داشتم لباشو ميخوردم دستمو يواش گذاشتم رو پستونش خودشو كشيد عقب سرمو انداختم پايين ديد ناراحت شدم اين بار اون لبشو گذاشت رو لبامو داشت ميخورد دستمو گرفت و گذشت رو پستونش يكم ك ما لش دادم پستونشو لباشو ول كردمو رفتم سراغ گردنش ايبار دستمو از زيرتاپش كردم تو از رو سوتين سينه هاشو ميماليدم صداي اه اوهش بلند شده بود سوتينش رو اروم باز كردم اول ميخواست مقاومت كنه ولي انقدر حشري شده بود ك نتونست خوابوندمش رو زمين وتاپ و سوتينش رو در اوردم جون چي ميديدم ي بدن سفيد مثل گچ ك دوتا هلو اويزونش بود . باولع افتادم ب جون سينه هاي تپلش
دستم از رو شلوارش كردم تو چ كوس گوشتي داشت تو دست جا نميشد خيس اب بود صداي نالش خونه رو گرفته بود اومدم پايين تر داشتم شكمشو ليس ميزدم ك اروم شلوارو شورتشو باهم كشيدم پايين وازپاش دراوردم وا ا ا ا ا ا ا ا اي عجب كوس سفيدي داشت بدون ي دونه مومعلوم بود تا زده بود پاچه هاش انقدر بزرگ بودن ك بادوتادست نميشد گرفتشون
بينيمو نزديك چوچولش كردم خودشو جمع كرد . بازبونم اروم شروع كردم ب ليس زدن بادستم داشتم سينه هاشو ميماليدم . ديگ داشت نفس نفس ميزد با ناخوناش انقدر دستمو ك روپستوناش بود چنگ زده بود ك جاش تاچن روز موند برش گردوندم لپ هاي كونشو گرفتم تو دستام از زيركونش انقدر كوسشو ليس زدم ك يهو بدنش شروع كرد ب لرزيدن چن ثانيه بعد اروم شد .
بلند شدم لباسامو در اوردم وقتي برگشت كير شق شده بزرگمو ديد گفت و اس چي لخت شدي ديگ كافيه ديگ ؟
گفتم چي تا الان تو حال كردي الان نوبت من ك با اون كون بزرگت ك اندازه سرمن و چن وقت تو كفشم حال كنم!
گفت ن من ميترسم از چن نفر شنيدم ك خيلي درد داره؟ گفتم يعني تو تاحالا ب اون دوس پسر خوشگل كونيت، ندادي
گفت ن بخدا فقط چن بار ازم لب گرفته!
گفتم نترس اولش ي كو چلو درد داره بعدش خودتم حال ميكني؟
گفت فقط تورو خدا يواش
چون من خودمم از ساك زدن بدم مياد خانوما اذيت ميشن وبا ديدن اون كون ديوانه كننده ي راس رفتم سر اصل مطلب @ كيرمو يكم تف زدمو با اب كوسش سوراخ كونشو خيس كردم اون ك دراز كشيده بود منم نشتم رو پاهاش تا نتونه در بره كيرمو گذاشتم دم كونشو يواش فشاردادم اصلا تو نرفت يكم بيشتر فشاردادم ك جيغش بلند شد گفت دربيار مردم اي ي ي ي ي ي منم ك تو اسمونا بودم تا نصفه كردم تو كونش ديگ داشت بلند بلند گريه ميكرد ب زور همه
كيرمو كردم تو شروع كردم تلمبه زدن كونش مثله ژله بالاپايين ميرفت خم شدم همزمان با تلمبه زدن لبا شو از بغل بوس ميكردم اونم فقط جيغ ميزد ازدرد وميگفت امير جان سمانه ات زود باش.
بعد از 10ديقه تلمبه همه ابمو ريختم تو كونش كيرمو كشيدم بيرون وقتي ديدم كونش خون اومده دلم سوخت واسش كلي معذرت خواستم نميتونست حرف بزنه ب زحمت گفت ايرادي نداره فدات شم بلندش كردم بردمش حموم خوب شستمش بعدش زنگ زدم دوتا پيتزا اوردن باهم خورديم تا دوروز نميتونست صاف بشينه از در كونش ولي بعدا فهميدم خيلي از سكسمون خوشش اومده بعد از اون چن تا سكس هم داشتيم باهم ك اگ بشه مينويسم@
ببخشيد ك خيلي طولاني شد دست همتونو ميبوسم

نوشته: امیر


👍 0
👎 0
127163 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413978
2014-03-04 02:48:23 +0330 +0330

وقتی دیدم به جای “که” می‌نویسی “ک” و به جای “به” می‌نویسی “ب”، دیگه ادامه ندادم که حالم بد نشه. کلا شاشیدم تو عقل و اسم مستعارت که نمیدونی اینجا چطوری باید بنویسی. دیگه ننویس.

0 ❤️

413979
2014-03-04 04:51:22 +0330 +0330
NA

جان سمانه دیگه ننویس

0 ❤️

413980
2014-03-04 06:42:01 +0330 +0330
NA

دقت کنین
لب تو لب که شدن دستشو میبره تو پیرهن دختره
بعدش سوتینشو درمیاره و شروع به سکس میکنن!
پیرهنه چجور از انظار نهان شد !؟
یا للعجب ! :D

0 ❤️

413981
2014-03-04 15:05:51 +0330 +0330
NA

ك اومدي ك رفتي ك دختر خالتو كردي ك كونش خون اومد ك ك ك ك ك
بيماري ك گرفتي ؟
اقاي ك حقا كه مغزت عين كون سمانه است

0 ❤️

413982
2014-03-04 16:54:19 +0330 +0330

اولش که شیر موز داشت
آخرشم پیتزا داشت!!!
پیتزاهارو که خوردی
ولی شیر موزا رو قسمت نشد
بجاش بیا کیر منو بخور
شاشیدم به نوع نگارش دخترونت
حالم بهم زدی
دیگه ننویس جقال مجلوق

0 ❤️

413983
2014-03-04 17:25:58 +0330 +0330
NA

شیر موز…

0 ❤️

413984
2014-03-09 23:27:23 +0330 +0330
NA

من و دخترخاله سمانه

0 ❤️