سلام دوستان جقی امیدوارم ک با شنیدن این داستان باز به نوشتن کسشعر ادامه دهید و فحش نثار نویسنده و … بدهید
خوب بریم سر اصل ماجرا احسانم ۳۵ ساله بور هستم و کیر ۲۳ و شاید بیشتر و شایدم کمتر تیپم و قیافمم معمولیه قدم هم ۱٨۰
تو بیمارستان یکی از فامیلای نزدیک بستری بود ک من هر روز چن باری بش سر میزدم و یکی هم همراش بود و خلاصه تو اتاق بغلی دیدم ی خانم خوشگل و سفید هم مریض بود ک اینور و نگا میکرد و ولی اهمیت نمیدادم و چون ک مریض بود خلاصه شدت نگاهاش خیلی زیاد شد سمت من و یجورایی از چشاش مشخص بود تو کفه و… منم بیخیالش شدم چون ک میترسیدم شوهر دار باشه و شر بشه دیگه انور نرفتم و خودم و ب بیخیالی زدم رفتم بیرون و بازم اومدم تو دیدم ی همراه خانم خوشگل بالا سرشه فهمیدم بعدا خواهرشه اونم سفید و لاغر و خوجل بود اقا جمشید ما همبا دیدن ایشون شرو کردن ب جنب و خروش… ایشونم هی اینور و نگا میکرد دیدم نمیشه جفتشون طلبه هستن و منم نمیتونم ازشون بگذرم ولی پیش خودم گفتم همراهه بهتره هر چیه سر حاله
ی چن روزی گذشت هی میومدم و میرفتم اومدم فلاکس چای و ببرم پایین پر کنم و دیدم همراه دختره با فلاکس اومد جلو اسانسور ولی بازم اصلا برو خودم نیاوردم اومد جلوتر باعشوه پرسید شمام میری چایی مم گفتم اره مال شما رو هم پر کنم تعارف الکی زد و منم گفتم پس بیا با هم بریم شلوغی اسانسور و بهونه کردمو از راه پله پنج طبقه پایین رفتیم تو راه رفتن کسشعر ازش میپرسیدم و چنباریم دستم ب دسش و یواش یواش ب بدنش خورد زیاد حساس نمیگرفت پیش خودم گفتم باس اینو همینجا کارشو بسازم رفتم فلاکس و پر کردم باز ب بهانه شلوغی از پله ها بالا رفتیم و کلا امارشو در اوردم فلاکسا تو دستم بود و
لیلا خانم جلوم میرفت یکم بالاتر رف گفتش اووف خسته شدم منم بی مقدمه از عقب چسبوندم بهش گفتم عزیزم میخای کولت کنم ک گفش نه زشته میبینن و منم واقعا شق کرده بودم و خلاصه تا رسیدیم ب اتاق بیمار قشنگ راضی و حشریش کردم و بش گفتم تو راه چایی و بده بریم بیرون اونم با کمی ناز قبول کرد و با ابو قراضم رفتیم تو جاده بالا کوه که دستم تو کوس و ممه مبارکش بود تو راه ازش پرسیدم گفتش بیست و هشت سالش و دختره رفتیم بالا بالا ها ی پشت کوه خلوتی پیدا کردیم و کیرمو گذاشتم دسش و گفتم بخور ینی بنده خدا تا حالا کیر نخورده بود و ولی ده دقیقه واسم ساک زد با هزار دندون زدن و دیدم فایده
نداره ساک زدنش بیخیال شدم و سوتین مشکیشو دادم بالا دوتا هلوی خیلی سفید و خوشگل افتادن بیرون دستامو گذاشتم یکی رو سینه هاشو یکیم تو کوسش با ولع میخوردم مشخص بود اصلا دست نخورده تا حالا رفتم سراغ لبهاشو خوردم پنج دقیقه لب خوردیم و منم شق درد و ایشونم که کوسش خیسسس بش گفتم جمشید اقا رو بکنم تو ک گف دخترم گفتم پرده داره کون گفت باشه منم به این راحتی پذیرفتنش و تعجب کردم ک مخالفت نکرد و وو بردم پشت ماشین و لختش کردم و تف کردم تو کون خوشگلش و با انگشتم کردم توش ک دیدم خانوم جیغ زد گفتم کجاشه هنوز خوشگل خانم کیر ۲۳ سانتیم بره توش چیکا میکنی ک با بازی کردن با
کونش و یکم جا انگشتا باز کردن سر جمشیدو بزور فرستادم تو کون تگ و نرمش ک دیدم عین مار میپیچه بخودش ی چن ثانیه مکث کردم و دستام حلقه دور شکمش و اروم فشار دادم نصف کیرم رفت توش و هر کاری کرد نتونست از زیرم در بره همراه با جیغ ،باز یکم واستادم و کیرم تا ته کردم توش و نزاشتم در بره از زیرم و ی دقیقه واستاد و من تلنبه رو شروکردم اروم اروم ولی دستم حلقه بود میدونستم در بره دیگه کون نمیده و دیدم نفس کشید و منتلنبه ها رو بیشتر کردم خوشش اومد خیلللی منم خیللی ولی خیلی بیچاره درد داشت پنج دقبیقه تلنبه زدم ابم اومد و ریختم تو کونش اونم جیغ زد ک سوختم وووو خلاصــه بعد چن ثانیه کیرمو در اوردم و شستمش و اونم گریه کنان بردمش بیمارستان گفتم دیگه این کون نمیده و منم نرفتم بیمارستان دیگه بهونه کار میگرفتم ولی یه هفته دیگه خودش زنگ زد ک بیا بریم و الان منم کارم هفته ای دوبار شده کردن کون لیلا خانم ک الان حرفه ای لب میده و ساک میزنه واسم خلاصه داستان اینه که خدا کون تنگ نصیبتون کنه
نوشته: احسان
جدا از نگارش مسخره و بي مزه بودن نويسنده
تجاوز بود
نيستمش اصلاً
دختره باکره بود این قدر راحت بهت داد اگه جنده بود حتما رو همون تخت بیمارستان بهت میداد
و چقدر راحت دختر باکره رو تبدیل به جنده خونگیت کردی!!
مشتی دخترو از کون کردی کون دختره هم تمیز بود دیگه ما هم خریم
1- سلام دوستان جقی امیدوارم ک با شنیدن این داستان باز به نوشتن کسشعر ادامه دهید و فحش نثار نویسنده و … بدهید
فحش نثار نویسنده بدهیم؟؟؟ ما که باشیم که به شکسپیر زمان این نویسنده بزرگ فحش بدیم!!
2- روزی چند بار میرفتی بیمارستان؟ یعنی میومدی بیرون به در خونتون که میرسیدی دستتو میزدی به در میگفتی ساک ساک دوباره بر میگشتی؟؟ کسخل بودی ایا؟؟
3- کیر بیستو چهار سانتی و قد 180 هم که اصلا تو کستان نباشه نمیشه!!
4- دختری که از اشنا شدن تا سکس کردنش یکساعت هم طول نمی کشید 28 سالش بود که هیچ کاری نکرده بود!! مگه جزیره روبرویی رابینسون کروزوئه گیر افتاده بوده وگرنه توجامعه چنین چیزی ممکن نیست!!!
5 - بردی کوهستان زورگیری کونش گزاشتی از شدت درد گریه میکرد بعد دوباره زنگ زد گفت بازم تجاوز میخوام؟ اونم کسخل بود ایا؟؟ میگم اگر جادوگری چیزی پیدا کردی از تو تخیلاتت درش اورد. و اوردش به دنیای واقعی حتما باهاش ازدواج کن باور کن نیمه گمشدته ?
یه دوست زن دارم(مطلقه ) انقدری کردمش، که می گه توی چند سالی که با همه سکس داشته و باشوهرش، من دو برابر کردمش .ولی موقع کون دادن که می رسه، باید خون گریه کنم شاید راضی بشه بهم بده با تجربه شخصی که از زنها و سکس دارم فکر نکنم یک درصد هم داستانت به واقعیت نزدیک باشه.
جمشیدم از پهنا تو کونت تا دیگه کسشر تفت ندی کونی پلشت
جنده بهمين راحتي نميده چه برسه به دختري كه اصلاً تجربه سكس نداره،،تو راه پله بهش گفتي بيا كولت كنم عزيزم اونم گفت نه زشته؟؟؟بعدشم تو خودت جقي هستي فكركردي ماها هم مثل تو هستيم كه نوشتي سلام جقيهاي عزيز؟؟؟اگه دوباره داستان بنويسي ميام با كير ٢٢ سانتيم كه دور كمرشم ١٣ سانته حسابي از خجالتت در ميامهااا
کیرم دهنت خیلی شاید بدت بیاد خیلی و ریدم تو داستانت خیلی! کصمشنگ خان چجوری وقتی امار میداد کلا دست نخورده مونده بود؟
بعدش باید بدونی هلو سفید نیس یا اونی که دادن دستت هلو نبوده عمویی
من موندم چرا کیر شماها همه نیم متره ولی مال من ۱۴سانت.ای کیرم تو این زندگی کیری ک ا کیرم شانس نیووردیم
۲۳سانت مگه خری تو؟!چراپسراعاشق اینن که سایزکیرشونوسه برابرسایزواقعیش نشون بدن؟اخه اوسکول بچه سنت۲۳هست نه سایزکیرت شرط میبندم بیشتر۱۴سانت نی
قبل اینکه داستانم بخونم اومدم بگم که…:
اوللل